تعليقات علی شرح «فصوص الحكم» و «مصباح الانس»: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد'
جز (جایگزینی متن - 'ابن عربى' به 'ابن عربى')
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد')
خط ۷۷: خط ۷۷:
8. شارح، حمد قولى حضرت حق نسبت به ذات خود را در مقام جمعى الهى، عبارت از اين مى‌شمارد كه خداى متعال، نفس خود را به واسطه صفات كماليه تعريف كند؛ همان صفاتى كه در كتب نازل شده بر پيامبران الهى ذكر شده است، ولى [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] اين قول را رد كرده، آن را حمد او در مرآت تفصيلى‌اش مى‌دانند؛ كما ان سمع و بصر العباد سمعه و بصره فى المرآة التفصيلية و مى‌فرمايند: حمد او ذاتش را در مقام جمعى الهى، ذاتا يكى است و به حسب تكثير اسماء، اختلاف دارد، پس تجلى اسمايى به فيض مقدس، در وجه قولى، شق اسماع ممكنات و اعيان است و تجلى به «فيض اقدس»، در وجه قولى، به اعتبار شق اسماع اسماء است، پس او حامد است به لسان ذات و محمود الذات است و حامد است به لسان اسماء، و محمودش، ذات و اسماء است و حامد است به لسان اعيان و محمودش، آن دو است با اعيان. <ref>همان، ص 43 - 44</ref>.
8. شارح، حمد قولى حضرت حق نسبت به ذات خود را در مقام جمعى الهى، عبارت از اين مى‌شمارد كه خداى متعال، نفس خود را به واسطه صفات كماليه تعريف كند؛ همان صفاتى كه در كتب نازل شده بر پيامبران الهى ذكر شده است، ولى [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] اين قول را رد كرده، آن را حمد او در مرآت تفصيلى‌اش مى‌دانند؛ كما ان سمع و بصر العباد سمعه و بصره فى المرآة التفصيلية و مى‌فرمايند: حمد او ذاتش را در مقام جمعى الهى، ذاتا يكى است و به حسب تكثير اسماء، اختلاف دارد، پس تجلى اسمايى به فيض مقدس، در وجه قولى، شق اسماع ممكنات و اعيان است و تجلى به «فيض اقدس»، در وجه قولى، به اعتبار شق اسماع اسماء است، پس او حامد است به لسان ذات و محمود الذات است و حامد است به لسان اسماء، و محمودش، ذات و اسماء است و حامد است به لسان اعيان و محمودش، آن دو است با اعيان. <ref>همان، ص 43 - 44</ref>.


9. شارح، در فص آدمى، اطلاق عبد بر پيامبر(ص) را اسائه ادب مى‌داند و امام، اين سخن را سوء ادب در برابر خدا و رسول خدا(ص) مى‌داند، چرا كه عبوديت بزرگ‌ترين افتخار پيامبر(ص) است. <ref>همان، ص 54 - 55</ref>.
9. شارح، در فص آدمى، اطلاق عبدبر پيامبر(ص) را اسائه ادب مى‌داند و امام، اين سخن را سوء ادب در برابر خدا و رسول خدا(ص) مى‌داند، چرا كه عبوديت بزرگ‌ترين افتخار پيامبر(ص) است. <ref>همان، ص 54 - 55</ref>.


10. شارح، معنى حكمت را علم به حقايق اشياء، على ما هى عليه و عمل به مقتضاى آن مى‌داند. [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]]، اين معنى را رد كرده، مى‌فرمايد: حكمت كه به پيامبران(ع) افاضه شده، عبارت است از معرفت الله و شئون ذاتيه و تجليات اسمائى و افعالى او در حضرت علمى و عينى به مشاهده حضورى و علم به كيفيت مناكحات و مراودات و نتايج الهيه در حضرت اسمائيه و اعيانيه به علم حضورى، سپس ايشان احتمال مى‌دهند كه حكمت، علم به كمال الجلاء و الاستجلاء باشد، چرا كه كمال الجلاء، ظهور حق در آينه اتم و كمال الاستجلاء، شهود نفسش در آن است. <ref>همان، ص 55</ref>.
10. شارح، معنى حكمت را علم به حقايق اشياء، على ما هى عليه و عمل به مقتضاى آن مى‌داند. [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]]، اين معنى را رد كرده، مى‌فرمايد: حكمت كه به پيامبران(ع) افاضه شده، عبارت است از معرفت الله و شئون ذاتيه و تجليات اسمائى و افعالى او در حضرت علمى و عينى به مشاهده حضورى و علم به كيفيت مناكحات و مراودات و نتايج الهيه در حضرت اسمائيه و اعيانيه به علم حضورى، سپس ايشان احتمال مى‌دهند كه حكمت، علم به كمال الجلاء و الاستجلاء باشد، چرا كه كمال الجلاء، ظهور حق در آينه اتم و كمال الاستجلاء، شهود نفسش در آن است. <ref>همان، ص 55</ref>.
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
28. شارح، روايتى آورده كه به پيامبر(ص) در خواب قدحى شير داده مى‌شود و ايشان آن را مى‌آشامد تا سير مى‌شود و زيادى آن را به عمر مى‌دهد. پيامبر، خود، شير را به علم تأويل مى‌فرمايد. امام، در نقد اين حديث مى‌فرمايند: چون پيامبر(ص) متحقق به تمام دايره وجود و مستجمع همه كمالات غيب و شهود است، وجود و كمالى خارج از وجود و كمال ايشان نيست تا زيادى باشد. <ref>همان، ص 128 - 129</ref>.
28. شارح، روايتى آورده كه به پيامبر(ص) در خواب قدحى شير داده مى‌شود و ايشان آن را مى‌آشامد تا سير مى‌شود و زيادى آن را به عمر مى‌دهد. پيامبر، خود، شير را به علم تأويل مى‌فرمايد. امام، در نقد اين حديث مى‌فرمايند: چون پيامبر(ص) متحقق به تمام دايره وجود و مستجمع همه كمالات غيب و شهود است، وجود و كمالى خارج از وجود و كمال ايشان نيست تا زيادى باشد. <ref>همان، ص 128 - 129</ref>.


29. شارح، در مورد جمله «ان للربوبية سرا و هو انت»، مى‌گويد: آن سر عين ثابته است كه اگر زايل شود، ربوبيت باطل مى‌شود، چرا كه ربوبيت به مربوب است و به زوال مربوب، زايل مى‌شود. [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]]، اين معنى را رد كرده و مى‌فرمايد: ربوبيت در اين كلام، «ربوبيت ذاتيه مكتنفه به اسماء و صفات» است و سر آن، «مرتبه ذات عبد و عين خارجيه مكتنفه به اسماء و صفات او» است. <ref>همان، ص 137</ref>.
29. شارح، در مورد جمله «ان للربوبية سرا و هو انت»، مى‌گويد: آن سر عين ثابته است كه اگر زايل شود، ربوبيت باطل مى‌شود، چرا كه ربوبيت به مربوب است و به زوال مربوب، زايل مى‌شود. [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]]، اين معنى را رد كرده و مى‌فرمايد: ربوبيت در اين كلام، «ربوبيت ذاتيه مكتنفه به اسماء و صفات» است و سر آن، «مرتبه ذات عبدو عين خارجيه مكتنفه به اسماء و صفات او» است. <ref>همان، ص 137</ref>.


30. شارح مى‌گويد: «الظل لا وجود له الا بالشخص» و [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] مى‌فرمايند: «ظل، اصلا وجودى ندارد و اصل آن عدم تنور محل از نور منير است و وجودش وجود خيالى است. <ref>همان، ص 149</ref>.
30. شارح مى‌گويد: «الظل لا وجود له الا بالشخص» و [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] مى‌فرمايند: «ظل، اصلا وجودى ندارد و اصل آن عدم تنور محل از نور منير است و وجودش وجود خيالى است. <ref>همان، ص 149</ref>.
خط ۱۸۸: خط ۱۸۸:
1. تعليقات على شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، الامام الخمينى، مؤسسه پاسدار اسلام، الطبعة الثانية، قم، 1410ق؛
1. تعليقات على شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، الامام الخمينى، مؤسسه پاسدار اسلام، الطبعة الثانية، قم، 1410ق؛


2. مقاله «بررسى ديدگاه‌هاى اختلافى [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] در تعليقه بر مقدمه و شرح قيصرى بر فصوص الحكم [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]»، دكتر عبد الرضا مظاهرى، در فصل‌نامه آينه معرفت، بهار 1387، شماره 14 (ص 123 - 144)؛
2. مقاله «بررسى ديدگاه‌هاى اختلافى [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] در تعليقه بر مقدمه و شرح قيصرى بر فصوص الحكم [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]»، دكتر عبدالرضا مظاهرى، در فصل‌نامه آينه معرفت، بهار 1387، شماره 14 (ص 123 - 144)؛


3. مقاله «گزيده آراى نقادانه [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] در عرفان»، دكتر محمد هادى مؤذن جامى، در دوماه‌نامه كيهان انديشه، فروردين و ارديبهشت 1370، شماره 35 (ص 76 - 102).
3. مقاله «گزيده آراى نقادانه [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] در عرفان»، دكتر محمد هادى مؤذن جامى، در دوماه‌نامه كيهان انديشه، فروردين و ارديبهشت 1370، شماره 35 (ص 76 - 102).
۶۱٬۱۸۹

ویرایش