۸۱٬۶۵۴
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مقدمه نويس' به 'مقدمهنويس') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[رحیمیان، محمدحسن]] ( | [[رحیمیان، محمدحسن]] (مقدمهنويس) | ||
[[ | [[موسوی خمینی، سید روحالله]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره = | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE10837AUTOMATIONCODE | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE10837AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =10837 | |||
| کتابخوان همراه نور =10837 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۳۵: | خط ۳۶: | ||
بخش 1: تعليقات بر شرح فصوص الحكم | بخش 1: تعليقات بر شرح فصوص الحكم | ||
برخورد [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] با «فصوص الحكم» [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، يك برخورد منصفانه و درعين حال نقادانه است و از همان ابتدا با ديدى منفى به آن نمىپردازد؛ به همين دليل است كه از 228 تعليقه، تنها 80 تعليقه آن، جنبه انتقادى دارد و مابقى آنها جنبه تشريحى و توضيحى دارد. [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] در اين توضيحات، شاهد مثالهايى از ادعيه و احاديث معصومين(ع)آورده و با نگاهى شيعى به آنها پرداخته و دو عرفان شيعى و سنى را به هم نزدیک | برخورد [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] با «فصوص الحكم» [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، يك برخورد منصفانه و درعين حال نقادانه است و از همان ابتدا با ديدى منفى به آن نمىپردازد؛ به همين دليل است كه از 228 تعليقه، تنها 80 تعليقه آن، جنبه انتقادى دارد و مابقى آنها جنبه تشريحى و توضيحى دارد. [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] در اين توضيحات، شاهد مثالهايى از ادعيه و احاديث معصومين(ع)آورده و با نگاهى شيعى به آنها پرداخته و دو عرفان شيعى و سنى را به هم نزدیک كرده است. | ||
از اين 80 تعليقه انتقادى، تنها 36 مورد آن مربوط به مقدمه قيصرى بر فصوص است كه با بررسى بسيارى از اين ديدگاههاى اختلافى به اين نتيجه مىتوان رسيد كه [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] در اين مباحث، صاحبنظر بوده و نظرات ايشان داراى قوت و استحكام بالايى نيز مىباشد؛ بهعنوان مثال: | از اين 80 تعليقه انتقادى، تنها 36 مورد آن مربوط به مقدمه قيصرى بر فصوص است كه با بررسى بسيارى از اين ديدگاههاى اختلافى به اين نتيجه مىتوان رسيد كه [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] در اين مباحث، صاحبنظر بوده و نظرات ايشان داراى قوت و استحكام بالايى نيز مىباشد؛ بهعنوان مثال: | ||
خط ۵۵: | خط ۵۶: | ||
#شارح، حمد قولى حضرت حق نسبت به ذات خود را در مقام جمعى الهى، عبارت از اين مىشمارد كه خداى متعال، نفس خود را به واسطه صفات كماليه تعريف كند؛ همان صفاتى كه در كتب نازل شده بر پيامبران الهى ذكر شده است، ولى [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] اين قول را رد كرده، آن را حمد او در مرآت تفصيلىاش مىدانند؛ كما ان سمع و بصر العباد سمعه و بصره في المرآة التفصيلية و مىفرمايند: حمد او ذاتش را در مقام جمعى الهى، ذاتا يكى است و به حسب تكثير اسماء، اختلاف دارد، پس تجلى اسمايى به فيض مقدس، در وجه قولى، شق اسماع ممكنات و اعيان است و تجلى به «فيض اقدس»، در وجه قولى، به اعتبار شق اسماع اسماء است، پس او حامد است به لسان ذات و محمود الذات است و حامد است به لسان اسماء، و محمودش، ذات و اسماء است و حامد است به لسان اعيان و محمودش، آن دو است با اعيان...<ref>همان، ص43 - 44</ref> | #شارح، حمد قولى حضرت حق نسبت به ذات خود را در مقام جمعى الهى، عبارت از اين مىشمارد كه خداى متعال، نفس خود را به واسطه صفات كماليه تعريف كند؛ همان صفاتى كه در كتب نازل شده بر پيامبران الهى ذكر شده است، ولى [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] اين قول را رد كرده، آن را حمد او در مرآت تفصيلىاش مىدانند؛ كما ان سمع و بصر العباد سمعه و بصره في المرآة التفصيلية و مىفرمايند: حمد او ذاتش را در مقام جمعى الهى، ذاتا يكى است و به حسب تكثير اسماء، اختلاف دارد، پس تجلى اسمايى به فيض مقدس، در وجه قولى، شق اسماع ممكنات و اعيان است و تجلى به «فيض اقدس»، در وجه قولى، به اعتبار شق اسماع اسماء است، پس او حامد است به لسان ذات و محمود الذات است و حامد است به لسان اسماء، و محمودش، ذات و اسماء است و حامد است به لسان اعيان و محمودش، آن دو است با اعيان...<ref>همان، ص43 - 44</ref> | ||
#شارح، در فص آدمى، اطلاق عبدبر پيامبر(ص) را اسائه ادب مىداند و امام، اين سخن را سوء ادب در برابر خدا و رسول خدا(ص) مىداند، چرا كه عبوديت بزرگترين افتخار پيامبر(ص) است...<ref>همان، ص54 - 55</ref> | #شارح، در فص آدمى، اطلاق عبدبر پيامبر(ص) را اسائه ادب مىداند و امام، اين سخن را سوء ادب در برابر خدا و رسول خدا(ص) مىداند، چرا كه عبوديت بزرگترين افتخار پيامبر(ص) است...<ref>همان، ص54 - 55</ref> | ||
#شارح، معنى حكمت را علم به حقايق اشياء، على ما هى عليه و عمل به مقتضاى آن مىداند. [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]]، اين معنى را رد كرده، مىفرمايد: حكمت كه به پيامبران(ع) افاضه شده، عبارت است از معرفت الله و شئون ذاتيه و تجليات اسمائى و افعالى او در حضرت علمى و عينى به مشاهده حضورى و علم به | #شارح، معنى حكمت را علم به حقايق اشياء، على ما هى عليه و عمل به مقتضاى آن مىداند. [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]]، اين معنى را رد كرده، مىفرمايد: حكمت كه به پيامبران(ع) افاضه شده، عبارت است از معرفت الله و شئون ذاتيه و تجليات اسمائى و افعالى او در حضرت علمى و عينى به مشاهده حضورى و علم به کیفیت مناكحات و مراودات و نتايج الهيه در حضرت اسمائيه و اعيانيه به علم حضورى، سپس ايشان احتمال مىدهند كه حكمت، علم به كمال الجلاء و الاستجلاء باشد، چرا كه كمال الجلاء، ظهور حق در آينه اتم و كمال الاستجلاء، شهود نفسش در آن است...<ref>همان، ص55</ref> | ||
#شارح، در شرح عبارت «و ان شئت قلت ان يرى عينه»، مىگويد: شايد مراد اعيان خارجيه باشد كه تجلى ذاتى براى ديدن آن است. امام، اين نظر را رد كرده و غايت خلقت و تجلى را ذات الهى مىداند؛ همانطور كه در حديث «كنت كنزا مخفيا...» بدان اشاره رفته است و اعيان و اسماء را آينه تجليات و نه عين آن، مىداند...<ref>همان، ص56</ref> | #شارح، در شرح عبارت «و ان شئت قلت ان يرى عينه»، مىگويد: شايد مراد اعيان خارجيه باشد كه تجلى ذاتى براى ديدن آن است. امام، اين نظر را رد كرده و غايت خلقت و تجلى را ذات الهى مىداند؛ همانطور كه در حديث «كنت كنزا مخفيا...» بدان اشاره رفته است و اعيان و اسماء را آينه تجليات و نه عين آن، مىداند...<ref>همان، ص56</ref> | ||
#شارح، از قول ابوبكر آورده كه: «العجز عن درك الادراك ادراك». امام، اين را رد كرده و آن را اگر ادراك عجز كذايى باشد، ادراك مىدانند و گفتهاند: شايد او چيزى شنيده و حفظ نكرده است، مانند آنكه اهل معرفت، غايت عرفان را ادراك عجز از عرفان مىدانند...<ref>همان، ص58</ref> | #شارح، از قول ابوبكر آورده كه: «العجز عن درك الادراك ادراك». امام، اين را رد كرده و آن را اگر ادراك عجز كذايى باشد، ادراك مىدانند و گفتهاند: شايد او چيزى شنيده و حفظ نكرده است، مانند آنكه اهل معرفت، غايت عرفان را ادراك عجز از عرفان مىدانند...<ref>همان، ص58</ref> | ||
خط ۷۸: | خط ۷۹: | ||
#شارح مىگويد: «اذ القلب ليس اوسع من الوجود». امام مىگويد: اين به لسان عموم است و گر نه، قلب از وجود اوسع است، زيرا مراد از وجود، وجود منبسط است و قلب پيامبر(ص) اوسع از آن است، چرا كه او به مقام «او ادنى» كه مقام اتصال به احديت است، واصل شده است...<ref>همان، ص167 - 168</ref> | #شارح مىگويد: «اذ القلب ليس اوسع من الوجود». امام مىگويد: اين به لسان عموم است و گر نه، قلب از وجود اوسع است، زيرا مراد از وجود، وجود منبسط است و قلب پيامبر(ص) اوسع از آن است، چرا كه او به مقام «او ادنى» كه مقام اتصال به احديت است، واصل شده است...<ref>همان، ص167 - 168</ref> | ||
#شيخ كبير در فص شعيبى و به تبع او شارح، سخنى در باب اعراض دارند، ولى [[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] آن سخنان را خلاف تحقيق حكمى و عرفانى مىدانند، چرا كه جوهريت مصطلح حكما، منافى عرضيت مصطلح عرفا نيست...<ref>همان، ص172</ref> | #شيخ كبير در فص شعيبى و به تبع او شارح، سخنى در باب اعراض دارند، ولى [[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] آن سخنان را خلاف تحقيق حكمى و عرفانى مىدانند، چرا كه جوهريت مصطلح حكما، منافى عرضيت مصطلح عرفا نيست...<ref>همان، ص172</ref> | ||
#شارح، عقل اول را از ارواح مهيمه مىداند و [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] مىفرمايند: چنين نيست و ملائكه مهيمين، مستغرق در بحار انوار جمال محبوب و بدون فتورند و نمىدانند كه خدا خلقى آفريده است و به خود نيز نظر نكنند...<ref>همان، ص180 - 181</ref>لازم به توضيح است كه اين مطلب، مطابق نظر استاد امام است كه معتقدند اولين تعينى كه ظهور و جلوه اطلاقى پروردگار به خود مىگيرد، ملائكه مهيمين است و آن ماهيتى است كه وقتى وجود پيدا كند، فقط | #شارح، عقل اول را از ارواح مهيمه مىداند و [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] مىفرمايند: چنين نيست و ملائكه مهيمين، مستغرق در بحار انوار جمال محبوب و بدون فتورند و نمىدانند كه خدا خلقى آفريده است و به خود نيز نظر نكنند...<ref>همان، ص180 - 181</ref>لازم به توضيح است كه اين مطلب، مطابق نظر استاد امام است كه معتقدند اولين تعينى كه ظهور و جلوه اطلاقى پروردگار به خود مىگيرد، ملائكه مهيمين است و آن ماهيتى است كه وقتى وجود پيدا كند، فقط مدرک خالق است؛ طورى كه از ذات خود هم غافل است و تعين ثانى، ماهيتى است كه چون وجود پيدا كند، مدرک خود و پروردگار خود است و آن عقل اول است..<ref>رشحات البحار، ص151 - 152، از كتاب الانسان و الفطرة</ref> | ||
#عارف شاهآبادى در مورد اذن خدا در خوارق عادات كه دو قسم ذاتى قديم و عرضى حادث دارد، فرموده است: «اذن ذاتى قديم، اذن خدا، به عين ثابته احمدى براى احاطه به جميع اعيان است و العرض غير ذلك». [[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] مىفرمايند: مراد اين نيست، سپس با نقل سخن شيخ اكبر (و القابل من فيضه الاقدس)، مىافزايند كه چون قابليت به فيض اقدس در نشئه علميه است، پس اذن در اين نشئه، اذن ذاتى قديمى و به تبع، تجلى ذاتى قديم است و وجود مفاض به فيض مقدس بر اعيان در نشئه عينيه، عارضى حادث است و اذن در آن نيز عرض حادث است...<ref>تعليقات على شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، ص182 - 183</ref> | #عارف شاهآبادى در مورد اذن خدا در خوارق عادات كه دو قسم ذاتى قديم و عرضى حادث دارد، فرموده است: «اذن ذاتى قديم، اذن خدا، به عين ثابته احمدى براى احاطه به جميع اعيان است و العرض غير ذلك». [[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] مىفرمايند: مراد اين نيست، سپس با نقل سخن شيخ اكبر (و القابل من فيضه الاقدس)، مىافزايند كه چون قابليت به فيض اقدس در نشئه علميه است، پس اذن در اين نشئه، اذن ذاتى قديمى و به تبع، تجلى ذاتى قديم است و وجود مفاض به فيض مقدس بر اعيان در نشئه عينيه، عارضى حادث است و اذن در آن نيز عرض حادث است...<ref>تعليقات على شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، ص182 - 183</ref> | ||
#[[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] با ذكر سخن استادشان (كلامى كه عين ذات است و كلام نفسى است، عبارت است از خبر دادن او از غيب احديتش...)، مىفرمايند: اين مسلك حكيم است و ذوق عارف جز اين مىباشد و كلمات قوليه نيز تجلى ذات به اسم متكلم است...<ref>همان، ص184 - 185</ref> | #[[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] با ذكر سخن استادشان (كلامى كه عين ذات است و كلام نفسى است، عبارت است از خبر دادن او از غيب احديتش...)، مىفرمايند: اين مسلك حكيم است و ذوق عارف جز اين مىباشد و كلمات قوليه نيز تجلى ذات به اسم متكلم است...<ref>همان، ص184 - 185</ref> | ||
#شارح به تبع [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، در مسئله طى الارض و | #شارح به تبع [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، در مسئله طى الارض و کیفیت آن؛ مثلاًحصول عرش بلقيس از سبا نزد سليمان(ع)، قايل به ايجاد و اعدام شده است، ولى امام، قايل به صحت انتقال از مسافات بعيد و عدم تقييد قدرت الهى هستند، چون نور كه در يك ثانيه، شصت هزار فرسخ راه مىپيمايد و اين در عالم ماده است كه قابل قياس با قواى روحانى نيست و اين معيارى براى آن عالم معنوى است...<ref>همان، ص193</ref> | ||
#[[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] با بيانى عرفانى سخن شارح را در عدم نص نبى(ص) بر خلافت، نقد فرموده و اظهار منصب الهى خلافت به تنصيص را از اعظم فرايض بر رسولالله(ص) مىدانند، چرا كه خلافت ظاهره، تحت اسماء كونيه است و از خلق، مخفى و اظهار آن به علم الهى لازم است...<ref>همان، ص197 و 198</ref> | #[[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] با بيانى عرفانى سخن شارح را در عدم نص نبى(ص) بر خلافت، نقد فرموده و اظهار منصب الهى خلافت به تنصيص را از اعظم فرايض بر رسولالله(ص) مىدانند، چرا كه خلافت ظاهره، تحت اسماء كونيه است و از خلق، مخفى و اظهار آن به علم الهى لازم است...<ref>همان، ص197 و 198</ref> | ||
#شارح، حضرت اسمائيه را مقام جمع مطلق دانسته است و امام اين را كه مقام واحديت است، مقام كثرت اسمائى مىدانند كه در آن بين اسماء، نسبت محاط و محيطى و حاكم و محكومى جارى است، اما در مقام احديت مطلق چنين نيست...<ref>همان، ص202 - 203</ref> | #شارح، حضرت اسمائيه را مقام جمع مطلق دانسته است و امام اين را كه مقام واحديت است، مقام كثرت اسمائى مىدانند كه در آن بين اسماء، نسبت محاط و محيطى و حاكم و محكومى جارى است، اما در مقام احديت مطلق چنين نيست...<ref>همان، ص202 - 203</ref> | ||
خط ۹۸: | خط ۹۹: | ||
#شارح، گمان كرده نسبت مفهوم وجود به ما صدق عليه، نسبت حقيقت كليه بر افراد و ماهيت بر مصاديقش است و امام اين را صحيح نمىدانند، چرا كه حقيقت وجود كه عين حق است، ماهيت كليهاى كه بر افرادش صدق كند، نيست...<ref>همان، ص265</ref> | #شارح، گمان كرده نسبت مفهوم وجود به ما صدق عليه، نسبت حقيقت كليه بر افراد و ماهيت بر مصاديقش است و امام اين را صحيح نمىدانند، چرا كه حقيقت وجود كه عين حق است، ماهيت كليهاى كه بر افرادش صدق كند، نيست...<ref>همان، ص265</ref> | ||
#شارح، شبههاى نقل كرده كه: «ان المطلق لا تحقق له الا في الذهن و الواجب من يجب وجوده في الخارج...» و پاسخى داده است. امام، شبهه و پاسخ را صحيح ندانسته و شبهه را ناشى از اشتباه مفهوم ذهنى به حقيقت خارجى مىداند...<ref>همان، ص266</ref> | #شارح، شبههاى نقل كرده كه: «ان المطلق لا تحقق له الا في الذهن و الواجب من يجب وجوده في الخارج...» و پاسخى داده است. امام، شبهه و پاسخ را صحيح ندانسته و شبهه را ناشى از اشتباه مفهوم ذهنى به حقيقت خارجى مىداند...<ref>همان، ص266</ref> | ||
#[[امام خمينى(ره)|امام خمينى]]، اثبات وجود كلى طبيعى را با كمك تحقق داشتن وجود مخلوط، علىرغم نظر بعض | #[[امام خمينى(ره)|امام خمينى]]، اثبات وجود كلى طبيعى را با كمك تحقق داشتن وجود مخلوط، علىرغم نظر بعض محققین، رد كرده و اثبات آن را از طريق حمل طبيعى بر افراد خارجى، در حالى كه حمل مقتضى اتحاد است و... ميسر مىداند...<ref>همان، ص267</ref> | ||
#امام، در مورد قول شارح مبنى بر اينكه: «الثانى يقتضى ان يتعين المهية قبلها...» نظر دارند و در مورد شارح مىگويد: حق اين است كه در كلام اين شارح، در بسيارى از موارد، غلطهاى شگفتى وجود دارد...<ref>همان، ص268</ref> | #امام، در مورد قول شارح مبنى بر اينكه: «الثانى يقتضى ان يتعين المهية قبلها...» نظر دارند و در مورد شارح مىگويد: حق اين است كه در كلام اين شارح، در بسيارى از موارد، غلطهاى شگفتى وجود دارد...<ref>همان، ص268</ref> | ||
#شارح مىنويسد: «و هذه النسبة... فانها سر سريان وجود الحق في المظاهر» و امام اين مطلب و امثال آن را از لوازم ماهيت و نقص دانسته و از اسرار سريان حق نمىداند...<ref>همان، ص268</ref> | #شارح مىنويسد: «و هذه النسبة... فانها سر سريان وجود الحق في المظاهر» و امام اين مطلب و امثال آن را از لوازم ماهيت و نقص دانسته و از اسرار سريان حق نمىداند...<ref>همان، ص268</ref> | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۵: | ||
#شارح، در مورد علم خداوند مىگويد: «علم او نسبت به كلى، كلى و نسبت به جزئى، جزئى است»، ولى امام آن را رد كرده و علم او را نسبت به كلى و جزئى، كلى مىداند...<ref>همان، ص274</ref> | #شارح، در مورد علم خداوند مىگويد: «علم او نسبت به كلى، كلى و نسبت به جزئى، جزئى است»، ولى امام آن را رد كرده و علم او را نسبت به كلى و جزئى، كلى مىداند...<ref>همان، ص274</ref> | ||
#شارح، ابداع و اختراع را براى آنچه ماده و مدت ندارد، مىداند و ابداع را مناسب قدرت و اختراع را مناسب حكمت مىشمارد و تكوين را شامل آنچه تنها ماده دارد و احداث را مخصوص آنچه ماده و مدت دارد، مىداند، ولى امام تحقيق را اين مىداند كه ابداع، شامل كل موارد مذكور است، چون ايجاد خداى متعال، منزه از هر چيزى است كه توهم شود؛ چه ماده و مدت و چه غير آن از نشانههاى مخلوقات...<ref>همان، ص276</ref> | #شارح، ابداع و اختراع را براى آنچه ماده و مدت ندارد، مىداند و ابداع را مناسب قدرت و اختراع را مناسب حكمت مىشمارد و تكوين را شامل آنچه تنها ماده دارد و احداث را مخصوص آنچه ماده و مدت دارد، مىداند، ولى امام تحقيق را اين مىداند كه ابداع، شامل كل موارد مذكور است، چون ايجاد خداى متعال، منزه از هر چيزى است كه توهم شود؛ چه ماده و مدت و چه غير آن از نشانههاى مخلوقات...<ref>همان، ص276</ref> | ||
#شارح، «ظلمت» را | #شارح، «ظلمت» را مدرک دانسته است، ولى [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] آن را عدم محض و غير مدرک مىداند...<ref>همان، ص284</ref> | ||
#امام، ضمن رد قول شارح مبنى بر تحقق جعل به اقتران وجود با ماهيات، مىفرمايد: جعل، متعلق به ماهيات است...<ref>همان، ص289</ref>ايشان به وجهى لطيف، بين قول به اصالت وجود و مجعوليت ماهيت و قول عرفا در مجعوليت ماهيت و نيز قول به مجعوليت وجود و اعتباريت ماهيت را جمع كرده است...<ref>همان، ص288</ref> | #امام، ضمن رد قول شارح مبنى بر تحقق جعل به اقتران وجود با ماهيات، مىفرمايد: جعل، متعلق به ماهيات است...<ref>همان، ص289</ref>ايشان به وجهى لطيف، بين قول به اصالت وجود و مجعوليت ماهيت و قول عرفا در مجعوليت ماهيت و نيز قول به مجعوليت وجود و اعتباريت ماهيت را جمع كرده است...<ref>همان، ص288</ref> | ||
#شارح، مىگويد: «و اما الاسم الله فقيل اسم لمرتبة الالوهية و الظاهر انه اسم الوجود و التجلى باعتبار تلك المرتبة الجامعة»، ولى امام تحقيق را اين مىداند كه اسم الله، «اسم احديت جمعى اسمائى» است به اعتبار وجهه ظهور در عالم اسماء و صفات...<ref>همان، ص293</ref> | #شارح، مىگويد: «و اما الاسم الله فقيل اسم لمرتبة الالوهية و الظاهر انه اسم الوجود و التجلى باعتبار تلك المرتبة الجامعة»، ولى امام تحقيق را اين مىداند كه اسم الله، «اسم احديت جمعى اسمائى» است به اعتبار وجهه ظهور در عالم اسماء و صفات...<ref>همان، ص293</ref> | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۵: | ||
==پانویس == | ==پانویس== | ||
<references /> | <references/> | ||
== وابستهها == | {{آثار امام خمینی}} | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۷: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:آثار امام خمینی]] |