تشيع و مشروطيت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'ملا صدرا ' به 'ملا صدرا')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۶۱: خط ۶۱:
4. بر اساس تحقيق نويسنده: ميرزا محمد حسين نائينى، مردى بود كه به عنوان يك مجتهد مهمترين و منظم‌ترين كتاب را پيرامون مشروطه در دوران استبداد صغير نوشت. او به علماء هواخواه استبداد اشاره كرده مى‌گويد كه گروهى از مردم به نام مذهب، بر ضد آزادى خداداده، برابرى و ديگر حقوق ملى و مذهبى برخاسته از رژيم استبدادى پشتيبانى كردند. آنان، با همكارى با حكام ستمكار ايران، اعمال ضحاك و چنگيز را تكرار كرده‌اند ولى آن اعمال را «دينداريش خواندند». اين علماء هواخواه رژيم استبدادى محمد على شاهى، اسلام را آلوده ساخته نسبت به خدا و پيامبر او ستم رواداشتند.... او موضع علماء ضدمشروطه را تنها به اين جهت بنا به گفته خود مورد حمله قرار داده است كه يك وظيفه مذهبى خويش را بجا آورد. نائينى از پشتيبانان سرسخت [[آخوند خراسانى]] در مبارزات مشروطه‌خواهى بود و انگيزه‌اش در درگيرى در آن جنبش تا اندازه‌اى زياد با خراسانى و ديگر مجتهدان برجسته مشروطه‌خواه يكى بود <ref>[[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16674/2/126|همان، ص 126]]</ref>.
4. بر اساس تحقيق نويسنده: ميرزا محمد حسين نائينى، مردى بود كه به عنوان يك مجتهد مهمترين و منظم‌ترين كتاب را پيرامون مشروطه در دوران استبداد صغير نوشت. او به علماء هواخواه استبداد اشاره كرده مى‌گويد كه گروهى از مردم به نام مذهب، بر ضد آزادى خداداده، برابرى و ديگر حقوق ملى و مذهبى برخاسته از رژيم استبدادى پشتيبانى كردند. آنان، با همكارى با حكام ستمكار ايران، اعمال ضحاك و چنگيز را تكرار كرده‌اند ولى آن اعمال را «دينداريش خواندند». اين علماء هواخواه رژيم استبدادى محمد على شاهى، اسلام را آلوده ساخته نسبت به خدا و پيامبر او ستم رواداشتند.... او موضع علماء ضدمشروطه را تنها به اين جهت بنا به گفته خود مورد حمله قرار داده است كه يك وظيفه مذهبى خويش را بجا آورد. نائينى از پشتيبانان سرسخت [[آخوند خراسانى]] در مبارزات مشروطه‌خواهى بود و انگيزه‌اش در درگيرى در آن جنبش تا اندازه‌اى زياد با خراسانى و ديگر مجتهدان برجسته مشروطه‌خواه يكى بود <ref>[[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16674/2/126|همان، ص 126]]</ref>.


5. همچنين نويسنده اين نكته را يادآور شده است كه: با در نظر گرفتن برداشت‌هاى گوناگون از مشروطه، بسيار دشوار خواهد بود كه درباره ميزان آشنايى سران مشروطه به اصول رژيم جديد و باورهاى گوناگون آنان پيرامون معنى مشروطه يك داورى كلى كنيم. خانم لمبتون Lambton چنين كلى‌گرايى در داورى خويش كرده است؛ نامبرده مى‌نويسد: ... تمايل اساسى كسانى كه جنبش مشروطه را پشتيبانى مى‌كردند نه انقلاب بلكه اجراى وظيفه اسلامى امر به معروف و نهى از منكر بود. اين كلى‌گرايى ممكن است مورد ترديد قرار گيرد زيرا آن انقلابيانى كه قوانين مساوات، آزادى و حاكميت مردم ايران را در متمم قانون اساسى گنجانيده از مجلس گذراندند تنها هدفشان اجراى اصول امر به معروف و نهى از منكر نبود. اگر اين نكته حقيقتى داشت پس چگونه بهبهانى، هنگامى كه در مجلس پيشنهاد كرد كه دستورهاى قرآنى لازم است در امور مملكتى و سياسى پيروى گردد، مورد حمله سخت برخى از نمايندگان مجلس قرار گرفت؟! پس چرا همان مجتهد بعلت مخالفتش با اصل مربوط به مساوات وسيله يكى از آزادى‌خواهان تهديد به مرگ گرديد؟! <ref>[[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16674/2/259|همان، ص 259]]</ref>.
5. همچنين نويسنده اين نكته را يادآور شده است كه: با در نظر گرفتن برداشت‌هاى گوناگون از مشروطه، بسيار دشوار خواهد بود كه درباره ميزان آشنايى سران مشروطه به اصول رژيم جديد و باورهاى گوناگون آنان پيرامون معنى مشروطه يك داورى كلى كنيم. خانم لمبتون Lambton چنين كلى‌گرايى در داورى خويش كرده است؛ نامبرده مى‌نويسد: ... تمايل اساسى كسانى كه جنبش مشروطه را پشتيبانى مى‌كردند نه انقلاب بلكه اجراى وظيفه اسلامى امر به معروف و نهى از منكر بود. اين كلى‌گرايى ممكن است مورد ترديد قرار گيرد زيرا آن انقلابيانى كه قوانين مساوات، آزادى و حاكميت مردم ايران را در متمم قانون اساسى گنجانيده از مجلس گذراندند تنها هدفشان اجراى اصول امر به معروف و نهى از منكر نبود. اگر اين نكته حقيقتى داشت پس چگونه بهبهانى، هنگامى كه در مجلس پيشنهاد كرد كه دستورهاى قرآنى لازم است در امور مملكتى و سياسى پيروى گردد، مورد حمله سخت برخى از نمايندگان مجلس قرار گرفت؟! پس چرا همان مجتهد بعلت مخالفتش با اصل مربوط به مساوات وسيله يكى از آزادى‌خواهان تهديد به مرگ گرديد؟! <ref>[[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16674/2/259|همان، ص 259]]</ref>.


6. نويسنده در نتيجه‌گيرى از مباحث كتاب آورده است كه: بيشتر نوگرايان دنياى اسلام، انديشه مشروطه‌گرى را به شيوه‌اى كه در خور آن بود با ديده دقت ننگريستند. ايرانيان نوگرا با پيروى از اصول كلى محافظه‌كارى يا مصلحت‌جويى و يا تنها به خاطر آشنايى نابسنده به اصول مشروطه نتوانستند قواعد و اصول نهادهاى دمكراتيك مشروطيت را به شيوه‌اى درست مورد مداقه و كاوش قرار دهند. در خلال رشد انديشه‌هاى نو سياسى در ايران، چهارگونه انديشه‌گر گام به پهنه هستى گذاردند؛ آنان را شايد بتوان اين چنين قشربندى كرد: يك- هواخواهان بى‌قيد و شرط نظامهاى غيردينى و يا سكولاريست‌هاى يك‌دنده؛ آخوندزاده و طالب‌اف را مى‌توان از اين قشر دانست. دو- سكولاريست‌هاى اهل توافق؛ ملكم خان و مستشارالدوله تبريزى از نمايندگان اين قشر به شمار مى‌آيند. سه- نوگرايان مذهبى محافظه‌كار مانند شيخ فضل اللّه نورى، شيخ عبدالنبى نورى و بسيارى ديگر. اين افراد در شعارهاى نوگرايانه خود حداكثر تا درخواست بنيانگذارى «عدالتخانه» پيش رفتند ولى از سوى ديگر براى برقرارى «مشروطه مشروعه» با حكمرانان صددرصد استبدادگر همكارى بسيار نزديك كردند. علمائى ديگر بودند كه با رهبران جنبش «مشروطه مشروعه» هدفهاى مشترك داشتند ولى مايل نبودند كه در سياست كشور جز در موارد و شرايط بسيار ضرورى و غيرعادى به شيوه‌اى آشكار دخالت كنند. بهترين نمونه اين گونه علماء مرحوم سيد محمد كاظم طباطبائى يزدى بود. چهار- مذهبى‌هاى علاقه‌مند به تغييرات بيشتر، اغماض بيشتر، و آشتى‌گرايى بيشتر مانند خراسانى، مازندرانى، بهبهانى، نائينى و- با تفاوتهايى چند- سيد محمد طباطبائى <ref>[[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16674/2/327|همان، ص 327]]- [[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16674/2/328|328]]</ref>.
6. نويسنده در نتيجه‌گيرى از مباحث كتاب آورده است كه: بيشتر نوگرايان دنياى اسلام، انديشه مشروطه‌گرى را به شيوه‌اى كه در خور آن بود با ديده دقت ننگريستند. ايرانيان نوگرا با پيروى از اصول كلى محافظه‌كارى يا مصلحت‌جويى و يا تنها به خاطر آشنايى نابسنده به اصول مشروطه نتوانستند قواعد و اصول نهادهاى دمكراتيك مشروطيت را به شيوه‌اى درست مورد مداقه و كاوش قرار دهند. در خلال رشد انديشه‌هاى نو سياسى در ايران، چهارگونه انديشه‌گر گام به پهنه هستى گذاردند؛ آنان را شايد بتوان اين چنين قشربندى كرد: يك- هواخواهان بى‌قيد و شرط نظامهاى غيردينى و يا سكولاريست‌هاى يك‌دنده؛ آخوندزاده و طالب‌اف را مى‌توان از اين قشر دانست. دو- سكولاريست‌هاى اهل توافق؛ ملكم خان و مستشارالدوله تبريزى از نمايندگان اين قشر به شمار مى‌آيند. سه- نوگرايان مذهبى محافظه‌كار مانند شيخ فضل اللّه نورى، شيخ عبدالنبى نورى و بسيارى ديگر. اين افراد در شعارهاى نوگرايانه خود حداكثر تا درخواست بنيانگذارى «عدالتخانه» پيش رفتند ولى از سوى ديگر براى برقرارى «مشروطه مشروعه» با حكمرانان صددرصد استبدادگر همكارى بسيار نزديك كردند. علمائى ديگر بودند كه با رهبران جنبش «مشروطه مشروعه» هدفهاى مشترك داشتند ولى مايل نبودند كه در سياست كشور جز در موارد و شرايط بسيار ضرورى و غيرعادى به شيوه‌اى آشكار دخالت كنند. بهترين نمونه اين گونه علماء مرحوم سيد محمد كاظم طباطبائى يزدى بود. چهار- مذهبى‌هاى علاقه‌مند به تغييرات بيشتر، اغماض بيشتر، و آشتى‌گرايى بيشتر مانند خراسانى، مازندرانى، بهبهانى، نائينى و- با تفاوتهايى چند- سيد محمد طباطبائى <ref>[[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16674/2/327|همان، ص 327]]- [[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16674/2/328|328]]</ref>.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش