۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هس' به 'هس') |
جز (جایگزینی متن - 'یه' به 'یه') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
# در تمام حروب و واقعاتی که در ممالک اروپ روی میدهد حتیالامکان دولت روس خود را شریک نماید؛ بهخصوص در محاربات دولت آلمان، بهواسطه قرابت مملکت ایشان با مملکت روس و از اشتراک در مهمات آنها برای ملت روس فوائد نامتناهی متصور خواهد بود<ref>ر.ک: همان، ص4-3</ref>. | # در تمام حروب و واقعاتی که در ممالک اروپ روی میدهد حتیالامکان دولت روس خود را شریک نماید؛ بهخصوص در محاربات دولت آلمان، بهواسطه قرابت مملکت ایشان با مملکت روس و از اشتراک در مهمات آنها برای ملت روس فوائد نامتناهی متصور خواهد بود<ref>ر.ک: همان، ص4-3</ref>. | ||
وصایای پطر کبیر بنیان کج و سنت سیئهای بود که بعدها نتایج بسیار ناگواری داشت؛ چنانکه مترجم پس از اشاره به بندهای دوازده چنین مینویسد: «حالا یکصدوچهلوپنج سال است که پطر کبیر انتقال نموده؛ از آن تاریخ به حال هر پادشاهی که بر روی تخت مشارالیه نشست، اجرای وصایای پطر کبیر را بر خود فرض و واجب دانسته و پیروی همان دستورالعمل مینماید؛ چنانکه ظلم و | وصایای پطر کبیر بنیان کج و سنت سیئهای بود که بعدها نتایج بسیار ناگواری داشت؛ چنانکه مترجم پس از اشاره به بندهای دوازده چنین مینویسد: «حالا یکصدوچهلوپنج سال است که پطر کبیر انتقال نموده؛ از آن تاریخ به حال هر پادشاهی که بر روی تخت مشارالیه نشست، اجرای وصایای پطر کبیر را بر خود فرض و واجب دانسته و پیروی همان دستورالعمل مینماید؛ چنانکه ظلم و تعدیهایی که از قیصر روس بر دولت لهستان رسیده، بر هر کسی ظاهر و علانیه است»<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>. | ||
«در حقیقت آب حیات»، از جمله عناوین کتاب است که پیرامون آن چنین میخوانیم: «... در دنیا بسی اشخاص یافته میشود که از حقیقت آب حیات بیخبر و از ماهیت آن مستحضر نیستند. اگرچه در تمام کتابهای قصص و حکایات و ضربالمثلهای مخلوق لفظ مذکور دیده میشود و در کتب مقدسه هر مذهب در خصوص این مطلب اشاره شده است. گویند اسکندر ذوالقرنین به طلب آب حیات صحراهای قفر را مساحت کرد و دشت ظلمات را پیمود و برای حصول آن انواع و اقسام مشقت را متحمل شد. تفألها زد و زایجهها کشیده و از منجمین تحقیقات کرد؛ لیکن عاقبت الامر به مصداق شعر: | «در حقیقت آب حیات»، از جمله عناوین کتاب است که پیرامون آن چنین میخوانیم: «... در دنیا بسی اشخاص یافته میشود که از حقیقت آب حیات بیخبر و از ماهیت آن مستحضر نیستند. اگرچه در تمام کتابهای قصص و حکایات و ضربالمثلهای مخلوق لفظ مذکور دیده میشود و در کتب مقدسه هر مذهب در خصوص این مطلب اشاره شده است. گویند اسکندر ذوالقرنین به طلب آب حیات صحراهای قفر را مساحت کرد و دشت ظلمات را پیمود و برای حصول آن انواع و اقسام مشقت را متحمل شد. تفألها زد و زایجهها کشیده و از منجمین تحقیقات کرد؛ لیکن عاقبت الامر به مصداق شعر: | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در بخش دیگری از عبارات کتاب به نقل از نامهنگار کوه نور لاهور، اختلاف انتشار اخبار در روزنامههای منتشره در هندوستان و انگلستان اشاره شده است: «اخباری که متعلق به روس و هندوستان است، روزنامهنگاران انگلیسی هندوستان در روزنامهجات خود خیلی مجمل طبع و نشر مینمایند؛ برخلاف نامهنگاران انگلستان اخباری که متعلق به روس و هندوستان است، بهطوری موشکافی مینمایند که از قرینه استدراک میشود که یا اخبار رسمی دولتی است یا آنکه اخبارنویسان نوشتهجات دولتی را به دست آوردهاند»<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>. | در بخش دیگری از عبارات کتاب به نقل از نامهنگار کوه نور لاهور، اختلاف انتشار اخبار در روزنامههای منتشره در هندوستان و انگلستان اشاره شده است: «اخباری که متعلق به روس و هندوستان است، روزنامهنگاران انگلیسی هندوستان در روزنامهجات خود خیلی مجمل طبع و نشر مینمایند؛ برخلاف نامهنگاران انگلستان اخباری که متعلق به روس و هندوستان است، بهطوری موشکافی مینمایند که از قرینه استدراک میشود که یا اخبار رسمی دولتی است یا آنکه اخبارنویسان نوشتهجات دولتی را به دست آوردهاند»<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>. | ||
از جمله مطالب جالب توجه، گزارشی است که یکی از روزنامهها از اوضاع لشکر ایران ارائه کرده و بسیار تأسفآور است؛ بدین شرح: «اما بیان تعداد آنها لزومی ندارد؛ زیراکه از اینگونه لشکر و سپاهش که مشاهده شد هرقدر باشند کم است؛ زیراکه هیچکدام قابل جنگ و میدان رزم نیستند و هیچیک قادر بر مقابلی با خصم نمیباشند؛ مثلاً سرباز ایران یک عمر باید نوکری کند؛ یعنی تا دم نزع ملازمت لشکری دارد. دیگر آنکه هرگاه برای یک موضعی قراول معین میشود سربازها بر روی زمین مینشینند؛ چنانکه وقتی که ماها به طهران رسیدیم، یکی از سربازها چون نظرش بر | از جمله مطالب جالب توجه، گزارشی است که یکی از روزنامهها از اوضاع لشکر ایران ارائه کرده و بسیار تأسفآور است؛ بدین شرح: «اما بیان تعداد آنها لزومی ندارد؛ زیراکه از اینگونه لشکر و سپاهش که مشاهده شد هرقدر باشند کم است؛ زیراکه هیچکدام قابل جنگ و میدان رزم نیستند و هیچیک قادر بر مقابلی با خصم نمیباشند؛ مثلاً سرباز ایران یک عمر باید نوکری کند؛ یعنی تا دم نزع ملازمت لشکری دارد. دیگر آنکه هرگاه برای یک موضعی قراول معین میشود سربازها بر روی زمین مینشینند؛ چنانکه وقتی که ماها به طهران رسیدیم، یکی از سربازها چون نظرش بر اروپاییها افتاد فیالفور از روی زمین برخاست و تفنگ خود را به دست گرفت و بهطوری ایستاد که همراهان ما از مشاهده وضع او به خنده آمدند... چیزی که از نشانه سربازی از آنها فهمیده میشد، همان علامات نظامی ایشان بود؛ لیکن بهقدری کثیف و متعفن که انسان از مشاهده آن تنفر میجست. موهای سر ایشان شانه بهتنهایی نمیشود. اغلب دکمههای لباس رسمی آنها ناقص، صورتها نشسته و عموماً پستقد و معمر و باریکاندام که به وجوه مذکوره میتوانیم گفت یک نفر از مردمان معمولی آنها را بلند کرده و به کناری بیفکند و جمیع لباس و اسلحه ایشان را بگیرد». سپس با عبارتی کنایهآمیز چنین مینویسد: «لیکن تأسف در اینجاست که موقعی برای ما حاصل نشد که طریق مشق نظامی آنها را مشاهده نماییم»<ref>ر.ک: همان، ص45-43</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش