ترجمه روزنامه‌جات هندوستان (ترجمه وصيت‌نامه پطر کبير): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه‎ج' به 'ه‌ج'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎و' به 'ه‌و')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ج' به 'ه‌ج')
خط ۲: خط ۲:
| تصویر =NUR40942J1.jpg
| تصویر =NUR40942J1.jpg
| عنوان =‏ترجمه روزنامجات هندوستان (ترجمه وصيت نامه پطر کبير)
| عنوان =‏ترجمه روزنامجات هندوستان (ترجمه وصيت نامه پطر کبير)
| عنوان‌های دیگر =ترجمه روزنامه‎جات هندوستان
| عنوان‌های دیگر =ترجمه روزنامه‌جات هندوستان


ترجمه روزنامجات ھندوستان (ترجمه وصيت نامه پطر کبير)
ترجمه روزنامجات ھندوستان (ترجمه وصيت نامه پطر کبير)
خط ۳۳: خط ۳۳:
}}  
}}  


'''ترجمه روزنامه‎جات هندوستان'''، ترجمه وصیت‎نامه پطر کبیر در اوائل سده چهاردهم هجری قمری و اوضاع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی هندوستان است که به قلم سید حسین شیرازی، معروف به مترجم هندی (مترجم دربار ظل‌السلطان) ترجمه شده است. این اثر به کوشش [[حسینی اشکوری، صادق|سید صادق حسینی اشکوری]] منتشر شده است.  
'''ترجمه روزنامه‌جات هندوستان'''، ترجمه وصیت‎نامه پطر کبیر در اوائل سده چهاردهم هجری قمری و اوضاع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی هندوستان است که به قلم سید حسین شیرازی، معروف به مترجم هندی (مترجم دربار ظل‌السلطان) ترجمه شده است. این اثر به کوشش [[حسینی اشکوری، صادق|سید صادق حسینی اشکوری]] منتشر شده است.  


==ساختار==
==ساختار==
خط ۵۷: خط ۵۷:
محروم ماند و گوهر مقصود را نیافت؛ یعنی زندگانی جدید را حاصل ننمود و نشانه تیر او خطا رفته، برای زندگانی ابدی به طلب شیء فانی کوشش کرد و برای رسیدن به ملک چین راه فرنگستان را پیمود»<ref>ر.ک: همان، ص19-18</ref>‎.
محروم ماند و گوهر مقصود را نیافت؛ یعنی زندگانی جدید را حاصل ننمود و نشانه تیر او خطا رفته، برای زندگانی ابدی به طلب شیء فانی کوشش کرد و برای رسیدن به ملک چین راه فرنگستان را پیمود»<ref>ر.ک: همان، ص19-18</ref>‎.


در بخش دیگری از عبارات کتاب به نقل از نامه‎نگار کوه نور لاهور، اختلاف انتشار اخبار در روزنامه‌های منتشره در هندوستان و انگلستان اشاره شده است: «اخباری ‎که متعلق به روس و هندوستان است، روزنامه‎نگاران انگلیسی هندوستان در روزنامه‎جات خود خیلی مجمل طبع و نشر می‌نمایند؛ برخلاف نامه‎نگاران انگلستان اخباری ‎که متعلق به روس و هندوستان است، به‌طوری موشکافی می‌نمایند که از قرینه استدراک می‌شود که یا اخبار رسمی دولتی است یا آنکه اخبارنویسان نوشته‎جات دولتی را به ‎دست آورده‌اند»<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>‎.  
در بخش دیگری از عبارات کتاب به نقل از نامه‎نگار کوه نور لاهور، اختلاف انتشار اخبار در روزنامه‌های منتشره در هندوستان و انگلستان اشاره شده است: «اخباری ‎که متعلق به روس و هندوستان است، روزنامه‎نگاران انگلیسی هندوستان در روزنامه‌جات خود خیلی مجمل طبع و نشر می‌نمایند؛ برخلاف نامه‎نگاران انگلستان اخباری ‎که متعلق به روس و هندوستان است، به‌طوری موشکافی می‌نمایند که از قرینه استدراک می‌شود که یا اخبار رسمی دولتی است یا آنکه اخبارنویسان نوشته‌جات دولتی را به ‎دست آورده‌اند»<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>‎.  


از جمله مطالب جالب توجه، گزارشی است که یکی از روزنامه‌ها از اوضاع لشکر ایران ارائه کرده و بسیار تأسف‎آور است؛ بدین شرح: «اما بیان تعداد آنها لزومی ندارد؛ زیراکه از این‎گونه لشکر و سپاهش که مشاهده شد هرقدر باشند کم است؛ زیراکه هیچ‎کدام قابل جنگ و میدان رزم نیستند و هیچ‎یک قادر بر مقابلی با خصم نمی‎باشند؛ مثلاً سرباز ایران یک عمر باید نوکری کند؛ یعنی تا دم نزع ملازمت لشکری دارد. دیگر آنکه هرگاه برای یک موضعی قراول معین می‌شود سربازها بر روی زمین می‌نشینند؛ چنان‎که وقتی ‎که ماها به طهران رسیدیم، یکی از سربازها چون نظرش بر اروپایی‎ها افتاد فی‌الفور از روی زمین برخاست و تفنگ خود را به ‎دست گرفت و به‌طوری ایستاد که همراهان ما از مشاهده وضع او به خنده آمدند... چیزی که از نشانه سربازی از آنها فهمیده می‌شد، همان علامات نظامی ایشان بود؛ لیکن به‎قدری کثیف و متعفن که انسان از مشاهده آن تنفر می‎جست. موهای سر ایشان شانه به‎تنهایی نمی‌شود. اغلب دکمه‌های لباس رسمی آنها ناقص، صورت‎ها نشسته و عموماً پست‎قد و معمر و باریک‎اندام که به‎ وجوه مذکوره می‌توانیم گفت یک نفر از مردمان معمولی آنها را بلند کرده و به کناری بیفکند و جمیع لباس و اسلحه ایشان را بگیرد». سپس با عبارتی کنایه‎آمیز چنین می‌نویسد: «لیکن تأسف در اینجاست که موقعی برای ما حاصل نشد که طریق مشق نظامی آنها را مشاهده نماییم»<ref>ر.ک: همان، ص45-43</ref>‎.  
از جمله مطالب جالب توجه، گزارشی است که یکی از روزنامه‌ها از اوضاع لشکر ایران ارائه کرده و بسیار تأسف‎آور است؛ بدین شرح: «اما بیان تعداد آنها لزومی ندارد؛ زیراکه از این‎گونه لشکر و سپاهش که مشاهده شد هرقدر باشند کم است؛ زیراکه هیچ‎کدام قابل جنگ و میدان رزم نیستند و هیچ‎یک قادر بر مقابلی با خصم نمی‎باشند؛ مثلاً سرباز ایران یک عمر باید نوکری کند؛ یعنی تا دم نزع ملازمت لشکری دارد. دیگر آنکه هرگاه برای یک موضعی قراول معین می‌شود سربازها بر روی زمین می‌نشینند؛ چنان‎که وقتی ‎که ماها به طهران رسیدیم، یکی از سربازها چون نظرش بر اروپایی‎ها افتاد فی‌الفور از روی زمین برخاست و تفنگ خود را به ‎دست گرفت و به‌طوری ایستاد که همراهان ما از مشاهده وضع او به خنده آمدند... چیزی که از نشانه سربازی از آنها فهمیده می‌شد، همان علامات نظامی ایشان بود؛ لیکن به‎قدری کثیف و متعفن که انسان از مشاهده آن تنفر می‎جست. موهای سر ایشان شانه به‎تنهایی نمی‌شود. اغلب دکمه‌های لباس رسمی آنها ناقص، صورت‎ها نشسته و عموماً پست‎قد و معمر و باریک‎اندام که به‎ وجوه مذکوره می‌توانیم گفت یک نفر از مردمان معمولی آنها را بلند کرده و به کناری بیفکند و جمیع لباس و اسلحه ایشان را بگیرد». سپس با عبارتی کنایه‎آمیز چنین می‌نویسد: «لیکن تأسف در اینجاست که موقعی برای ما حاصل نشد که طریق مشق نظامی آنها را مشاهده نماییم»<ref>ر.ک: همان، ص45-43</ref>‎.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش