تذکره شعرای یزد: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'سبکى' به 'سبکی ')
    جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ')
    خط ۲۶: خط ۲۶:
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}
    }}
    {{کاربردهای دیگر|تذکره (ابهام زدایی)}}
    {{کاربردهای دیگر|تذکره (ابهام زدایی)}}


    '''تذكره شعراى يزد'''، از آثار عباس فتوحى يزدى است كه نویسنده در آن، شرح حال حدود پانصد نفر از شاعران يزدى در دوره‌هاى ايلخانان، تيمورى، صفويه، افشاريه، زنديه، قاجاريه، مشروطيت و معاصر را به‌صورت مستند و مختصر بيان كرده و نمونه‌هایى از اشعارشان را آورده است.
    '''تذكره شعراى يزد'''، از آثار عباس فتوحى يزدى است كه نویسنده در آن، شرح حال حدود پانصد نفر از شاعران يزدى در دوره‌هاى ايلخانان، تيمورى، صفويه، افشاريه، زنديه، قاجاريه، مشروطيت و معاصر را به‌صورت مستند و مختصر بيان كرده و نمونه‌هایى از اشعارشان را آورده است.

    نسخهٔ ‏۳۰ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۳۸

    تذکره شعرای یزد
    تذکره شعرای یزد
    پدیدآورانفتوحی یزدی، عباس (نویسنده) افشار، ایرج (مقدمه نويس)
    ناشرانديشمندان يزد
    مکان نشریزد - ایران
    سال نشر1382 ش
    چاپ3
    شابک964-93303-4-8
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تذكره شعراى يزد، از آثار عباس فتوحى يزدى است كه نویسنده در آن، شرح حال حدود پانصد نفر از شاعران يزدى در دوره‌هاى ايلخانان، تيمورى، صفويه، افشاريه، زنديه، قاجاريه، مشروطيت و معاصر را به‌صورت مستند و مختصر بيان كرده و نمونه‌هایى از اشعارشان را آورده است.

    ساختار

    اين كتاب از يك مقدمه از ايرج افشار و سه مقدمه از نویسنده و متن اصلى (شامل هفت دوره: 1. ايلخانان، 2. تيمورى، 3. صفويه، 4. افشاريه، 5. زنديه، 6. قاجاريه، 7. مشروطيت و معاصر) و ملحقات تشكيل شده است.

    در مقدمه ايرج افشار كه آن را در تهران، در تاريخ اول تيرماه 1366 نوشته، چنين آمده است:

    «خاک يزد از سرزمين‌هاى كم‌شاعر ایران است... تذكره‌اى كه از شعراى يزد در اين كتاب انتشار مى‌يابد نماى روشنى از تاريخ ادبى شهر يزد در هفتصد سال است و لازم بود كه چنين مجموعه‌اى در دسترس باشد... در اين تذكره تقريبا نام و شعر همه شاعران شناخته يزد هست... ناگفته نماند كه آقاى فتوحى از آوردن سرگذشت و شعر دو سه تن به خواهش خودشان خوددارى كرده است... حدود خاک يزد در دوره‌هاى مختلف تاريخى تابع تقسيمات و مقتضيات حكومتى و سياسى بوده است. نايين و بافق و بيابانك و ابرقو در اين جريان‌ها گاه جزء يزد بود و گاه از حوزه سياسى و حكومتى يزد خارج مى‌شد. به همين ملاحظه است كه آقاى فتوحى نام شاعران بافقى و بيابانكى را در اين تذكره آورده و از آن ابرقو و نايين را نياورده است...».[۱]

    نویسنده در مقدمه چاپ اول چنين نوشته است:

    «در اين كتاب از شرح حال و آثار شاعرانى سخن مى‌گوييم كه شايد نام بعضى از آنها ساليان دراز در بوته فراموشى جاى گرفته؛ گرچه در شعر و شاعرى مقامى رفيع دارند، ليكن نام و نشانى از ايشان در تذكره‌ها به‌ندرت آمده يا اصلا به ميان نيامده است و اين خود سبب گرديده كه بسيارى اشخاص از زندگانى و اشعار اين شاعران بى‌اطلاع بمانند. بى‌خبر از اينكه در كنار كوير لوت مركزى كه قهر طبيعت غالب مواهب را از ساكنين آن امساك نموده، گاه‌وبيگاه چه گل‌هاى معطر و جان‌فزايى به وجود آمده كه مشام دل صاحب‌دلان از بوى دلاويز آثار دُرَربارشان معطر مى‌گردد...».[۲]

    گزارش محتوا

    براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به چند مطلب مفيد و جالب ذيل كافى است:

    1. وضع عمومى شعر در دوره ايلخانان: درباره سرايندگى دوره مغول مى‌توان گفت كه شعر عرفانى نمونه‌هاى كامل پيدا كرد و در واقع بهترين و لطيف‌ترين معانى تصوف در اين عصر به قالب عبارت موزون فارسی درآمد... و به اين ترتيب ادبيات عظيم عرفانى را به وجود آورد و كلمات در ادبيات صوفيانه معانى ديگرى پيدا كردند؛ مثلا: عاشق يعنى صوفى و... ازاين‌رو اشعار عطار و مولوى و سعدى و حافظ پر است از اين‌گونه رمزها و كنايات و اصطلاحات كه بدون اطلاع از تصوف فهم آنها ممكن نيست.[۳]
      يكى از شاعران اين دوره عبارت است از: معين‌الدين معلم كه در زمان خود از علماى بزرگ بشمار مى‌رفت و پيوسته اوقاتش مصروف تدريس علوم عقلى و نقلى مى‌شد. در اوايل سلطنت سلاطين آل مظفر در يزد مى‌زيسته و صاحب تاريخ معينى و هم از وزراى آل مظفر بوده است... معين‌الدين در نظم و نثر ماهر بوده و براى نمونه دوبيتى از اشعار او نقل مى‌شود:
      خون مى‌چكدم به‌جاى آب از ديدهكار من و دل هست خراب از ديده
      برخیز و بيا كه تا تو رفتى رفته استرنگ از رخ و صبر از دل و خواب ازديده
    2. در دوره صفويه سبک شعر فارسی تغيير حاصل كرده و شيوه تازه‌اى در غزل فارسی پديد آمد كه مى‌توان آن را شيوه بيان حال و يا جزئى‌گويى ناميد. تذكره‌نويسان اين طرز تازه را كه حد فاصلى است بين سبک عراقى و هندى به نام‌هاى مختلف ذكر كرده‌اند از جمله واقعه‌گويى. ويژگى‌هاى اين سبک را مى‌توان در نكته‌سنجى و خيال‌پرورى و مضمون‌آفرينى و سادگى زبان خلاصه كرد كه به‌تدريج به پيچيدگى و باريك‌انديشى و خيال‌بافى گرايش مى‌كند و سبک هندى را به وجود مى‌آورد. در اين دوره لغات عاميانه هم به آن افزوده مى‌شود؛ ازاين‌رو شعر وحشى پر است از اين‌گونه اصطلاحات و تعبيرات.
      جزئى‌گويى و تازه‌جويى، باريك‌انديشى و ايراد مضامين پيچيده در شعر و تمايل گويندگان به صنايع شعرى و تكلفات، بيشتر شد و همين عوامل مختصات سبک معمول اين عصر كه به سبک هندى مشهور است بشمار مى‌رود.[۴]
      يكى از شاعران اين دوره وحشى بافقى است كه از جمله چنين سروده است:
      تا مقصد عشاق ره دور و دراز استيك منزل از آن باديه عشق مجاز است
      در عشق اگر باديه چند كنى طىدانى كه در اين ره چه نشيب و چه فراز است
      صد بوالعجبى هست همه لازمه عشقاز جمله يكى قصه محمود و اياز است
      عشق است كه سر در قدم ناز نهاد استحسن است كه مى‌گردد و جوياى نياز است
      اين نوع عجب نيست كه كبك دَرِيَش رارنگينى منقار ز خون دل باز است
      اين مهره مومى كه دل ماست چه بايدبا برق جنون كآتش ياقوت‌گداز است
      وحشى تو برون نامده از سعى كم خويشورنه دَرِ اين خانه به روى همه باز است
      .[۵]
    1. شعر معاصر از نظر وحدت و يكپارچگى مانند ادوار گذشته نيست؛ يعنى امروز برخلاف قديم سبک واحدى نداريم و فى‌المثل نمى‌توانيم سبکی به نام سبک شعر معاصر داشته باشيم؛ زيرا ادب زمان ما پر است از تنوعات و گوناگونى‌ها. از يك طرف كهن‌قالب‌ترين غزليات سنت‌گرا را داريم و از طرف ديگر نوترين اشعار غرب‌زده را كه هيچ مشابهتى با هم ندارند. تنها مسئله مشترك بين شيوه‌ها و سبک ‌هاى گوناگون امروز زبان امروز است كه نسبتا داراى يكپارچگى است و خاص اين روزگار است و.[۶]
      يكى از شاعران اين دوره، عبارت است از: خانم نسرين وافى، فرزند حبيب‌اللّه و متخلّص به «نوا»، كه در شهريور 1353ش ديده به جهان گشوده... و اشعار او بيشتر به سبک شعر نيمايى و كلاسيك است. از اشعار اوست:
      پنجره بى‌قرار تو، كوچه در انتظار توبيا بيا نسيم جان، مرغ دلم هَزار تو
      خيال بودنت شده بهار خاطرم ولىاين دل برگ‌ريز من، گر بشود نثار تو
      تو را بهانه مى‌كنم، تو اى سوار مشرقىمگر كه شويد اشك من، ز چكمه‌ات غبار تو
      پاى برهنه دلم، غرقه به خون شده بياشعله كشيده چشم من، در آتش شرار تو
      واحه به واحه، كو به كو، شوق تو مى‌كَشد مرابه آرزوى گم شدن در آستان بار تو
      تو از ديار كهكشان، تو از تبار عاطفهستاره‌هاى آسمان، درون كوله‌بار تو
      به دوش مى‌كشد غزل، حديث بى‌قراريممرور مى‌كند دلم، دوباره انتظار تو
      .[۷]
    2. نویسنده در ملحقات، نام تعدادى (40 نفر) از شاعران يزدى را افزوده و اندك توضيحاتى درباره آنان و بيت يا ابياتى از آنها آورده است.[۸]

    وضعيت كتاب

    براى اثر حاضر، در پايان كتاب، فهرست منابع و فهرست الفبايى شعراى يزد فراهم شده است.[۹]

    كتاب حاضر، مستند است و نویسنده، ارجاعات و توضيحاتش را به‌صورت پاورقى آورده است. مؤلف متأسفانه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش اثر حاضر را معين نكرده است.

    نویسنده براى نگارش اثر حاضر از تعداد قابل توجهى (120 منبع) از آثار سودمند به زبان فارسی بهره برده است.[۱۰]

    پانويس

    1. ر.ک: مقدمه ايرج افشار، ص5-7
    2. ر.ک: مقدمه مؤلف، ص12-14
    3. ر.ک: متن كتاب، ص1-2
    4. ر.ک: همان، ص29
    5. ر.ک: همان، ص41-42
    6. ر.ک: همان، ص199
    7. ر.ک: همان، ص639-641
    8. ر.ک: همان، ص643-654
    9. ر.ک: همان، ص655-688
    10. ر.ک: همان، ص655-660

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.