۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سيد على حسينى ميلانى' به 'سيد على حسينى ميلانى ') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
«تحقيق الاصول»، اثر آية الله، [[حسینی میلانی، علی|سيد على حسينى ميلانى]] | «تحقيق الاصول»، اثر آية الله، [[حسینی میلانی، علی|سيد على حسينى ميلانى]] به زبان عربى است. | ||
اين كتاب پرارزش كه دربردارنده مباحث علم اصول است، حاصل تدريس معظمله براى جمعى از فضلا و طلاب علومى دينى در حوزه علميّه قم مىباشد. ايشان، در اين درسها، به طرح ديدگاه آیتالله وحيد خراسانى پرداخته و از نظريّات اساتيد ديگر، همچون آیتالله روحانى هم بهره گرفته است. | اين كتاب پرارزش كه دربردارنده مباحث علم اصول است، حاصل تدريس معظمله براى جمعى از فضلا و طلاب علومى دينى در حوزه علميّه قم مىباشد. ايشان، در اين درسها، به طرح ديدگاه آیتالله وحيد خراسانى پرداخته و از نظريّات اساتيد ديگر، همچون آیتالله روحانى هم بهره گرفته است. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
مؤلّف، در جلد اول، با مطرح كردن آراى متقدّمين و متأخرين، به نقد و بررسى آنها پرداخته است. وى، در اين كتاب، هر گاه عبارت«شيخنا الاستاذ» مىگويد، مراد، آیتالله وحيد خراسانى است. به نظر استاد، اگر از عبارت«لكل علم موضوع»، ضرورت وجود موضوع براى هر علمى، بهنحو قضيّه حقيقيه اراده شده، صحيح بوده و نيازى به اقامه دليل نخواهد بود، ولى اگر قضيّه خارجيه اراده شده، در علوم برهانى، درست، ولى در علوم اعتبارى، نادرست است. | مؤلّف، در جلد اول، با مطرح كردن آراى متقدّمين و متأخرين، به نقد و بررسى آنها پرداخته است. وى، در اين كتاب، هر گاه عبارت«شيخنا الاستاذ» مىگويد، مراد، آیتالله وحيد خراسانى است. به نظر استاد، اگر از عبارت«لكل علم موضوع»، ضرورت وجود موضوع براى هر علمى، بهنحو قضيّه حقيقيه اراده شده، صحيح بوده و نيازى به اقامه دليل نخواهد بود، ولى اگر قضيّه خارجيه اراده شده، در علوم برهانى، درست، ولى در علوم اعتبارى، نادرست است. | ||
استاد، در دوره قبلى خارج اصول، تعريف صاحب«كفايه» را براى علم اصول اختيار كرده بود، ولى اينك نظريه [[عراقی، ضیاءالدین|محقق عراقى]] | استاد، در دوره قبلى خارج اصول، تعريف صاحب«كفايه» را براى علم اصول اختيار كرده بود، ولى اينك نظريه [[عراقی، ضیاءالدین|محقق عراقى]] را اختيار كرده است، چون دو اشكال بر تعريف [[آخوند خراسانى]] وارد است: | ||
يكى آنكه ايشان بايد علم اصول را دو علم بدانند: علم يستنبط به الاحكام الشريعة و علم يستنبط به الاعذار العقلية، زيرا ايشان، فرمودند كه تمايز علوم به اغراض است؛ حالا كه علم اصول، داراى دو غرض است، پس بايد دو علم باشد، چون ايشان فرمود كه تعدّد غرض، موجب تعدّد علم است؛ | يكى آنكه ايشان بايد علم اصول را دو علم بدانند: علم يستنبط به الاحكام الشريعة و علم يستنبط به الاعذار العقلية، زيرا ايشان، فرمودند كه تمايز علوم به اغراض است؛ حالا كه علم اصول، داراى دو غرض است، پس بايد دو علم باشد، چون ايشان فرمود كه تعدّد غرض، موجب تعدّد علم است؛ |
ویرایش