تحرير الأصول (موسوی جزایری): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۱: خط ۵۱:
كتاب، مشتمل بر مباحث الفاظ است كه به مهمّ‌ترين قسمت‌هاى آن اشاره مى‌شود:
كتاب، مشتمل بر مباحث الفاظ است كه به مهمّ‌ترين قسمت‌هاى آن اشاره مى‌شود:


1. مشهور، علم اصول را چنين تعريف كرده‌اند: «علم به قواعدى است كه براى استنباط احكام شرعى فرعى از ادلّه تفصيلى ممهّد و ممحض شده است». مؤلف، اين تعريف را بهترين تعريف دانسته و اشكالات صاحب «[[كفاية الأصول (جامعه مدرسین)|كفايه]]» را بر آن وارد نمى‌داند، البته محقق اصفهانى علم اصول را به‌نحوه ديگرى تعريف مى‌كند كه ظاهراً به تعريف مشهور بازگشت دارد.
#مشهور، علم اصول را چنين تعريف كرده‌اند: «علم به قواعدى است كه براى استنباط احكام شرعى فرعى از ادلّه تفصيلى ممهّد و ممحض شده است». مؤلف، اين تعريف را بهترين تعريف دانسته و اشكالات صاحب «[[كفاية الأصول (جامعه مدرسین)|كفايه]]» را بر آن وارد نمى‌داند، البته محقق اصفهانى علم اصول را به‌نحوه ديگرى تعريف مى‌كند كه ظاهراً به تعريف مشهور بازگشت دارد.
 
#بهترين و بديع‌ترين تقسيم‌بندى قواعد اصولى، مخصوص محقق اصفهانى است كه شامل همه مسائل اصولى مى‌شود و هر مسئله‌اى را در باب خودش قرار مى‌دهد. به نظر ايشان، مباحث اصولى به چهار بخش تقسيم مى‌شود:
2. بهترين و بديع‌ترين تقسيم‌بندى قواعد اصولى، مخصوص محقق اصفهانى است كه شامل همه مسائل اصولى مى‌شود و هر مسئله‌اى را در باب خودش قرار مى‌دهد. به نظر ايشان، مباحث اصولى به چهار بخش تقسيم مى‌شود:
#:الف) مباحث الفاظ: اين بخش، از مدلولِ الفاظ و ظواهر آنها به‌طور عام بحث مى‌كند، مثل بحث از ظهور صيغه «افعل» در وجوب و ظهور نهى در حرمت و امثال اينها.
 
#:ب) مباحث عقليه: اين بخش، از ملازمه‌هايى كه بين خود احكام برقرار است، بحث مى‌كند، مانند بحث از ملازمه بين حكم عقل و حكم شرع و بحث از اينكه وجوب يك شىء، مستلزم وجوب مقدمه آن است و مثل بحث از اينكه وجوب يك شىء، مستلزم حرمت ضدّ آن است و مثل بحث از امكان اجتماع امر و نهى و امثال اينها.
الف) مباحث الفاظ: اين بخش، از مدلولِ الفاظ و ظواهر آنها به‌طور عام بحث مى‌كند، مثل بحث از ظهور صيغه «افعل» در وجوب و ظهور نهى در حرمت و امثال اينها.
#:ج) مباحث حجّت: در اين بخش، از حجيّت و دليليت بحث مى‌شود، مانند بحث از حجيّت خبر واحد، ظواهر كتاب، سنّت، اجماع و عقل.
 
#:د) مباحث اصول عمليه: اين بخش، از منبع و مرجع مجتهد در هنگام فقدان دليل اجتهادى بحث مى‌كند، مثل بحث از اصل برائت، احتياط، استصحاب و تخيير.
ب) مباحث عقليه: اين بخش، از ملازمه‌هايى كه بين خود احكام برقرار است، بحث مى‌كند، مانند بحث از ملازمه بين حكم عقل و حكم شرع و بحث از اينكه وجوب يك شىء، مستلزم وجوب مقدمه آن است و مثل بحث از اينكه وجوب يك شىء، مستلزم حرمت ضدّ آن است و مثل بحث از امكان اجتماع امر و نهى و امثال اينها.
#تفاوت قول [[خمینی، سید روح‌الله|حضرت امام]]  با ديگران در مسئله موضوع علم اصول، آن است كه ايشان، ملاك تمايز و وحدت را يا به موضوع و يا به جهت جامعه بين محمولات دانسته و لازمه سخن ايشان، كفايت يكى از آن دو بر سبيل اجمال است، البته محقق بروجردى هم نظرى دارد كه قابل بررسى است.
 
#مختار مؤلف در باب حقيقت وضع، اين است كه دلالت الفاظ بر معانى، به واسطه جعل و اعتبار است و دلايل اين قول، بطلان ساير اقوال و مراجعه به وجدان است،
ج) مباحث حجّت: در اين بخش، از حجيّت و دليليت بحث مى‌شود، مانند بحث از حجيّت خبر واحد، ظواهر كتاب، سنّت، اجماع و عقل.
#در بحث صحيح و اعم، مؤلّف، بيان مى‌كند كه تحقيق آن است كه بعد از انتفاى جامع ذاتى بين مراتب مختلفه و انتفاى وضع براى جامع عرضى و عدم وضوح مراد از جامع مبهم به‌نحوى كه به جامع عرضى قابل رجوع نباشد، اين مسئله فهميده مى‌شود كه مرتكز در اذهان متشرّعه اين است كه صلات و امثال آن، حقيقتى است واحد و استعمال در آن از سنخ مشترك معنوى است و بهترين وجه حلّ مسئله، در اين است كه وحدت مراتب مختلف، نه حقيقى است و نه عرضى، بلكه آن، امرى اعتبارى است كه به سبب جعل هوهويّت و عينيّت بين اين مراتب حاصل شده است، پس ممكن است واضع، لفظ را نخست، براى مرتبه عليا وضع كرده، سپس ساير مراتب را به‌عنوان ظهورات و تجليّات اين مرتبه اعتبار كند.
 
د) مباحث اصول عمليه: اين بخش، از منبع و مرجع مجتهد در هنگام فقدان دليل اجتهادى بحث مى‌كند، مثل بحث از اصل برائت، احتياط، استصحاب و تخيير.
 
3. تفاوت قول [[خمینی، سید روح‌الله|حضرت امام]]  با ديگران در مسئله موضوع علم اصول، آن است كه ايشان، ملاك تمايز و وحدت را يا به موضوع و يا به جهت جامعه بين محمولات دانسته و لازمه سخن ايشان، كفايت يكى از آن دو بر سبيل اجمال است، البته محقق بروجردى هم نظرى دارد كه قابل بررسى است.
 
4. مختار مؤلف در باب حقيقت وضع، اين است كه دلالت الفاظ بر معانى، به واسطه جعل و اعتبار است و دلايل اين قول، بطلان ساير اقوال و مراجعه به وجدان است،
 
5. در بحث صحيح و اعم، مؤلّف، بيان مى‌كند كه تحقيق آن است كه بعد از انتفاى جامع ذاتى بين مراتب مختلفه و انتفاى وضع براى جامع عرضى و عدم وضوح مراد از جامع مبهم به‌نحوى كه به جامع عرضى قابل رجوع نباشد، اين مسئله فهميده مى‌شود كه مرتكز در اذهان متشرّعه اين است كه صلات و امثال آن، حقيقتى است واحد و استعمال در آن از سنخ مشترك معنوى است و بهترين وجه حلّ مسئله، در اين است كه وحدت مراتب مختلف، نه حقيقى است و نه عرضى، بلكه آن، امرى اعتبارى است كه به سبب جعل هوهويّت و عينيّت بين اين مراتب حاصل شده است، پس ممكن است واضع، لفظ را نخست، براى مرتبه عليا وضع كرده، سپس ساير مراتب را به‌عنوان ظهورات و تجليّات اين مرتبه اعتبار كند.


== منابع ==
== منابع ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش