۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== ساختار ==' به '==ساختار==') |
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
'''تاريخ علوم عقلى در تمدن اسلامى تا اواسط قرن پنجم''' از آثار [[صفا، ذبیح الله|ذبيح الله صفا]] است كه به زبان فارسی نوشته شده است. | '''تاريخ علوم عقلى در تمدن اسلامى تا اواسط قرن پنجم''' از آثار [[صفا، ذبیح الله|ذبيح الله صفا]] است كه به زبان فارسی نوشته شده است. | ||
نويسنده با اينكه اين جلد از كتاب را «به منزله پيشدرآمد و آنهم پيشدرآمد ناقصى از نحوه عمل در تاريخ علوم عقلى اسلامىدانسته است» چنين نوشته است: «[[تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی (صفا)|تاريخ ادبيات در | نويسنده با اينكه اين جلد از كتاب را «به منزله پيشدرآمد و آنهم پيشدرآمد ناقصى از نحوه عمل در تاريخ علوم عقلى اسلامىدانسته است» چنين نوشته است: «[[تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی (صفا)|تاريخ ادبيات در ایران]] موجب گرديد كه تا حدى از ادامه كار درباره كتاب حاضر مستغنى شوم زيرا در هر مجلد از آن سير علوم در ایران عهد اسلامى و تاريخ هريك از آن دانشها در ادوار مختلف مورد بحث قرار گرفته است چنانكه همان مباحث را مىتوان در دنبال كتاب حاضر قرار داد و مكمل آن شمرد.<ref>مقدمه چاپ پنجم، ص1</ref> | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
در مجلد حاضر بعد از آنكه شمهاى از مقدمات آشنايى مسلمين با علوم عقلى و مراكز مهم علمى، پيش از رواج علوم عقلى، در ميان مسلمانان، و كيفيت نقل علوم عقلى، سخن گفته شده، بحثى مختصر در وضع علوم عقلى در تمدن اسلامى و سپس مطالعهاى در تاريخ فلسفه در تمدن اسلامى، صورت گرفته و ابواب كتاب به نحوى كه در فهرست مطالب ذكر شده است ترتيب يافته است.<ref>همان</ref> | در مجلد حاضر بعد از آنكه شمهاى از مقدمات آشنايى مسلمين با علوم عقلى و مراكز مهم علمى، پيش از رواج علوم عقلى، در ميان مسلمانان، و كيفيت نقل علوم عقلى، سخن گفته شده، بحثى مختصر در وضع علوم عقلى در تمدن اسلامى و سپس مطالعهاى در تاريخ فلسفه در تمدن اسلامى، صورت گرفته و ابواب كتاب به نحوى كه در فهرست مطالب ذكر شده است ترتيب يافته است.<ref>همان</ref> | ||
در ابتداى بخش اول كتاب كه پيرامون مراكز مهم علوم مقارن ظهور اسلام است چنين مىخوانيم: علوم عقلى در تمدن اسلامى كه در اين كتاب مورد بحث و مطالعه است از آميزش اطلاعات و آثار علمى چند قوم و اختلاط تمدنهاى يونانى و | در ابتداى بخش اول كتاب كه پيرامون مراكز مهم علوم مقارن ظهور اسلام است چنين مىخوانيم: علوم عقلى در تمدن اسلامى كه در اين كتاب مورد بحث و مطالعه است از آميزش اطلاعات و آثار علمى چند قوم و اختلاط تمدنهاى يونانى و ایرانى و هندى و عربى پديد آمد و در اين امر بيش از همه ایرانيان و سريانيان و گروهى از مترجمان و ناقلان مسيحى و صائبى و هندى و نبطى شركت داشتند و به يارى آنانست كه بنياد علوم درخشان اسلامى نهاده شد.<ref>متن كتاب، ص1</ref> | ||
در بخش دوم، ترجمه و نقل علوم در تمدن اسلامى در ضمن دوازده عنوان مورد بحث قرار گرفته است. نويسنده معتقد است كه نهضت واقعى در امر ترجمه و نقل علوم در تمدن اسلامى از اواسط قرن دوم هجرى آغاز شده و اگر هم در دوره امويان كارى در اين باب شده باشد ناقص و دور از اهميت بوده است. ترجمه كتب در تمدن اسلامى در آغاز مقصور بر كتب طب و نجوم بود و اندكى بعد... و با سرعتى عجيب از اواسط قرن دوم تا اواخر قرن چهارم بسيارى از كتب طب و تشريح و داروشناسى و فلسفه و نجوم و طبیعیات و كيميا و رياضيات و فلاحت و نظاير آنها مستقيماً به عربى و يا نخست به سريانى و سپس به عربى ترجمه شد. تقدم در ترجمه همه اين كتب با دو قوم | در بخش دوم، ترجمه و نقل علوم در تمدن اسلامى در ضمن دوازده عنوان مورد بحث قرار گرفته است. نويسنده معتقد است كه نهضت واقعى در امر ترجمه و نقل علوم در تمدن اسلامى از اواسط قرن دوم هجرى آغاز شده و اگر هم در دوره امويان كارى در اين باب شده باشد ناقص و دور از اهميت بوده است. ترجمه كتب در تمدن اسلامى در آغاز مقصور بر كتب طب و نجوم بود و اندكى بعد... و با سرعتى عجيب از اواسط قرن دوم تا اواخر قرن چهارم بسيارى از كتب طب و تشريح و داروشناسى و فلسفه و نجوم و طبیعیات و كيميا و رياضيات و فلاحت و نظاير آنها مستقيماً به عربى و يا نخست به سريانى و سپس به عربى ترجمه شد. تقدم در ترجمه همه اين كتب با دو قوم ایرانى و سريانى است و از مابقى اگر اقدامى در اين باب شده باشد چندان نيست كه به شمار آيد و با زحمات اين دو قوم سنجيده شود.<ref>همان، ص50-51</ref> | ||
علوم عقلى در تمدن اسلامى، عنوان بخش سوم كتاب را تشكيل مىدهد. مؤلف قسمتى از اين بخش كتاب با اشاره به حدود استفاده مسلمين از علوم عقلى خاطر نشان مىكند كه اهميت عمده مسلمين و فايده بزرگ كار آنان در تشكيل حوزه علمى اسلامى، نگاه داشتن ترجمههاى متعددى است از آثار دانشمندان يونانى و اسكندرانى كه اصل غالب آنها از ميان رفته و اروپائيان بعداً بوسيله ترجمههاى لاتينى كه از ترجمههاى عربى آن آثار صورت گرفت از وجود آنها آگهى يافته و در دوره اسكولاستيك و رنسانس به يارى آنها علوم يونانى را مورد تحقيق و مطالعه قرار دادهاند. ديگر از وجوه اهميت آنان التقاطى است كه با دست يافتن بر منابع مختلف يونانى و اسكندرانى و هندى و | علوم عقلى در تمدن اسلامى، عنوان بخش سوم كتاب را تشكيل مىدهد. مؤلف قسمتى از اين بخش كتاب با اشاره به حدود استفاده مسلمين از علوم عقلى خاطر نشان مىكند كه اهميت عمده مسلمين و فايده بزرگ كار آنان در تشكيل حوزه علمى اسلامى، نگاه داشتن ترجمههاى متعددى است از آثار دانشمندان يونانى و اسكندرانى كه اصل غالب آنها از ميان رفته و اروپائيان بعداً بوسيله ترجمههاى لاتينى كه از ترجمههاى عربى آن آثار صورت گرفت از وجود آنها آگهى يافته و در دوره اسكولاستيك و رنسانس به يارى آنها علوم يونانى را مورد تحقيق و مطالعه قرار دادهاند. ديگر از وجوه اهميت آنان التقاطى است كه با دست يافتن بر منابع مختلف يونانى و اسكندرانى و هندى و ایرانى و نبطى از اطلاعات اين اقوام كرده و آنها را بر بعضى مطالعات جديد خود افزوده و از اين طريق به سهم خود سبب تكاملى در علوم شدهاند.<ref>همان، ص125-126</ref> | ||
فصل آخر كتاب مطالعه مختصرى است در تاريخ علوم منطق و الهى و طبيعى و اخلاق و ذكر دانشمندان بزرگى كه تا اواسط قرن پنجم در اين علوم شهرت يافته و آثارى پديد آوردهاند. مسلمين همچنانكه بحث در مبداء وجود و تحقيق در احوال اعيان موجودات را با توجه به آثار عقلاى يونانى شروع كردند، نام اين علم و اين مبحث يعنى «فلسفه» را هم از يونانيان گرفتند ليكن در عين حال آن را به نام «حكمت» هم خواندهاند، با اين تفاوت كه حكمت معنى عامترى از فلسفه دارد و مفهوم «علم» را بهنحو اعم نيز شامل است.<ref>همان، ص156</ref> | فصل آخر كتاب مطالعه مختصرى است در تاريخ علوم منطق و الهى و طبيعى و اخلاق و ذكر دانشمندان بزرگى كه تا اواسط قرن پنجم در اين علوم شهرت يافته و آثارى پديد آوردهاند. مسلمين همچنانكه بحث در مبداء وجود و تحقيق در احوال اعيان موجودات را با توجه به آثار عقلاى يونانى شروع كردند، نام اين علم و اين مبحث يعنى «فلسفه» را هم از يونانيان گرفتند ليكن در عين حال آن را به نام «حكمت» هم خواندهاند، با اين تفاوت كه حكمت معنى عامترى از فلسفه دارد و مفهوم «علم» را بهنحو اعم نيز شامل است.<ref>همان، ص156</ref> |
ویرایش