تاریخ سلجوقیان کرمان: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ر' به 'ی‌ر'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎خ' به 'ی‌خ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ر' به 'ی‌ر')
خط ۴۰: خط ۴۰:
«گرایش سریع ترکان به دین اسلام، باعث مقبول جلوه دادن ایشان در جوامع اسلامی شد. اگرچه ایشان در پایبندی به اصول اسلامی چندان اهتمام نمی‌نمودند و به موقع مصلحت یا کسب منافع خود دست به کشتار و غارت مسلمین نیز می‎زدند، اما برای همسازی و همسانی خود با جامعه‎ی مسلمین، خود را به‎عنوان حامیان دین نشان می‌دادند. یکی از مسائل قابل بحث در دوره‎ی سلجوقی رابطه دین و دولت و چارچوبی است که نظام‎الملک برای این رابطه تعریف نمود. اثراتی که نظام ساخته‎ی نظام‎الملک در کرمان داشت، باید مورد شناسایی و تدقیق بیشتری قرار گیرد»<ref>همان، ص18</ref>.
«گرایش سریع ترکان به دین اسلام، باعث مقبول جلوه دادن ایشان در جوامع اسلامی شد. اگرچه ایشان در پایبندی به اصول اسلامی چندان اهتمام نمی‌نمودند و به موقع مصلحت یا کسب منافع خود دست به کشتار و غارت مسلمین نیز می‎زدند، اما برای همسازی و همسانی خود با جامعه‎ی مسلمین، خود را به‎عنوان حامیان دین نشان می‌دادند. یکی از مسائل قابل بحث در دوره‎ی سلجوقی رابطه دین و دولت و چارچوبی است که نظام‎الملک برای این رابطه تعریف نمود. اثراتی که نظام ساخته‎ی نظام‎الملک در کرمان داشت، باید مورد شناسایی و تدقیق بیشتری قرار گیرد»<ref>همان، ص18</ref>.


با توجه به آنچه گفته شد، بیان مطالب کتاب در چهار فصل ذیل منطقی به نظر می‎رسد: نویسنده در فصل اول، جغرافیای تاریخی کرمان را از صدر اسلام تا روی کار آمدن سلاجقه بررسی کرده است. او در این بخش به معرفی و بیان حدود و شهرهای کرمان، دلیل نام‎گذاری آن، مردمش و مذهبشان و زبان مردم کرمان پرداخته است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص19-31</ref>.
با توجه به آنچه گفته شد، بیان مطالب کتاب در چهار فصل ذیل منطقی به نظر می‌رسد: نویسنده در فصل اول، جغرافیای تاریخی کرمان را از صدر اسلام تا روی کار آمدن سلاجقه بررسی کرده است. او در این بخش به معرفی و بیان حدود و شهرهای کرمان، دلیل نام‎گذاری آن، مردمش و مذهبشان و زبان مردم کرمان پرداخته است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص19-31</ref>.


او در فصل دوم، تاریخ سیاسی و دودمانی سلجوقیان کرمان را مورد بررسی قرار داده است؛ وی کرمان را از ورود اسلام تا روی کار آمدن سلجوقیان بررسی کرده و سپس دوره حکومت حاکمان بزرگ سلجوقی چون قاورد (440-466ق)، کرمان‎شاه بن قاورد (466-465ق)، سلطان‎شاه بن قاورد (477-467ق)، توران‎شاه بن قاورد (490-477ق)، ارسلان‎شاه اول (137-495ق)، محمد بن ارسلان‎شاه (551-537ق)، طغرل‎شاه بن محمد (563-551ق) و... را بررسی کرده و پایان حکومت سلاجقه را با آمدن ملک دینار نشان می‌دهد<ref>ر.ک: همان، ص33-115</ref>.
او در فصل دوم، تاریخ سیاسی و دودمانی سلجوقیان کرمان را مورد بررسی قرار داده است؛ وی کرمان را از ورود اسلام تا روی کار آمدن سلجوقیان بررسی کرده و سپس دوره حکومت حاکمان بزرگ سلجوقی چون قاورد (440-466ق)، کرمان‎شاه بن قاورد (466-465ق)، سلطان‎شاه بن قاورد (477-467ق)، توران‎شاه بن قاورد (490-477ق)، ارسلان‎شاه اول (137-495ق)، محمد بن ارسلان‎شاه (551-537ق)، طغرل‎شاه بن محمد (563-551ق) و... را بررسی کرده و پایان حکومت سلاجقه را با آمدن ملک دینار نشان می‌دهد<ref>ر.ک: همان، ص33-115</ref>.
خط ۴۸: خط ۴۸:
فصل چهارم هم به بیان اوضاع اقتصادی و اجتماعی کرمان در دوره سلجوقیان کرمان می‌پردازد. نویسنده در آن، کشاورزی و صنعت، تجارت و اقدامات عمرانی آنان را نشان داده و در پایان به قحطی‎هایی که دچارش شده‌اند اشاره می‌نماید<ref>ر.ک: همان، ص141-152</ref>.
فصل چهارم هم به بیان اوضاع اقتصادی و اجتماعی کرمان در دوره سلجوقیان کرمان می‌پردازد. نویسنده در آن، کشاورزی و صنعت، تجارت و اقدامات عمرانی آنان را نشان داده و در پایان به قحطی‎هایی که دچارش شده‌اند اشاره می‌نماید<ref>ر.ک: همان، ص141-152</ref>.


در بخشی که نویسنده درباره قحطی در فصل چهارم بیان کرده است، چنین می‌خوانیم: «منطقه کرمان و به‎خصوص شهر بردسیر تختگاه آن، بارها دچار قحطی‎های متناوب و سهمگینی شده است. باستانی پاریزی در این مورد می‌نویسد: «اینکه خانه‌های کرمان، این‎قدر تودرتو دارد و داخل پی و دیوارها مرتبا کندو و انبار ذخیره گندم داشته‌اند، برای این بود که دشمن از وجود ذخایر پی دیوارها آگاه نشود؛ زیرا هر خانواده می‎بایستی ذخیره دو یا سه سال یا لااقل یک سال خود را در خانه داشته باشد؛ زیرا دشمن کرمان در حقیقت همیشه ژنرال قحطی بوده است؛ چه، در دوره‌ای از لشکرکشی‎ها فقط روزی شهر کرمان تسلیم شده و دروازه‌ها باز شده که آخرین دانه گندم خورده شده و پوست درخت و گوشت حیوانات نایاب شده باشد». در سال 576، در کرمان قحطی به وجود آمد که بنیه ولایت را بیش از پیش ضعیف ساخت. یکی از عوامل مهم این قحطی، هجوم بی‎رحمانه غز به کرمان بود. آنها به هر شهری که می‎رفنتند محصولاتش را خورده و مردم را می‌کشتند. سال پیش آنها ربض بردسیر را غارت کردند و اینک جیرفت و رودان و سیرجان در آتش فتنه آنها می‌سوخت. ناامنی که بر اثر لشکرکشی‎های مداوم به وجود آمد، مانع می‌شد تا مردم با فراغ خاطر به کشاورزی و باغداری بپردازند. افضل‎الدین، تصویر روشنی از وضع بردسیر در دوره قحطی ارائه می‌دهد. وی می‌نویسد «قوت هستی و طعام خوش در گواشیر چند استه خرما بود که آن را آرد می‌کردند و می‌خوردند و می‎مردند. چون استه نیز به آخر رسید، گرسنگان نطع‎های کهنه و دلوهای پوسیده و دبه‌های دریده، می‌سوختند و می‌خوردند و هر روز چند کودک در شهر گم می‌شدند که گرسنگان ایشان را به مذبح هلاک می‎بردند و چند کس فرزند خویش طعمه ساخت و بخورد». همچنین می‌نویسد که در اثر قحطی «در همه شهر و حومه، یک گربه نماند و در شوارع، روز و شب سگان و گرسنگان در کشتی بودند؛ اگر سگ غالب می‎آمد، آدمی می‌خورد و اگر آدمی غالب می‎آمد، سگ را». بار دیگر در سال 580، در بردسیر قحطی رخ نمود که باعث شد محمد بن بهرام‎شاه مجبور شود به بم برود تا مدتی را برای تغذیه سپاهش میهمان سابق‎علی ‎سهل باشد. درحالی‎که اوضاع مردم در دوره کشمکش‎های بیست‎ساله بسیار بغرنج بود، بهرام‎شاه از مردم بردسیر مالیات نعل‎بها گرفت که کیفیت این مالیات نامعلوم است»<ref>متن کتاب، ص151-152</ref>.
در بخشی که نویسنده درباره قحطی در فصل چهارم بیان کرده است، چنین می‌خوانیم: «منطقه کرمان و به‎خصوص شهر بردسیر تختگاه آن، بارها دچار قحطی‎های متناوب و سهمگینی شده است. باستانی پاریزی در این مورد می‌نویسد: «اینکه خانه‌های کرمان، این‎قدر تودرتو دارد و داخل پی و دیوارها مرتبا کندو و انبار ذخیره گندم داشته‌اند، برای این بود که دشمن از وجود ذخایر پی دیوارها آگاه نشود؛ زیرا هر خانواده می‎بایستی ذخیره دو یا سه سال یا لااقل یک سال خود را در خانه داشته باشد؛ زیرا دشمن کرمان در حقیقت همیشه ژنرال قحطی بوده است؛ چه، در دوره‌ای از لشکرکشی‎ها فقط روزی شهر کرمان تسلیم شده و دروازه‌ها باز شده که آخرین دانه گندم خورده شده و پوست درخت و گوشت حیوانات نایاب شده باشد». در سال 576، در کرمان قحطی به وجود آمد که بنیه ولایت را بیش از پیش ضعیف ساخت. یکی از عوامل مهم این قحطی، هجوم بی‌رحمانه غز به کرمان بود. آنها به هر شهری که می‌رفنتند محصولاتش را خورده و مردم را می‌کشتند. سال پیش آنها ربض بردسیر را غارت کردند و اینک جیرفت و رودان و سیرجان در آتش فتنه آنها می‌سوخت. ناامنی که بر اثر لشکرکشی‎های مداوم به وجود آمد، مانع می‌شد تا مردم با فراغ خاطر به کشاورزی و باغداری بپردازند. افضل‎الدین، تصویر روشنی از وضع بردسیر در دوره قحطی ارائه می‌دهد. وی می‌نویسد «قوت هستی و طعام خوش در گواشیر چند استه خرما بود که آن را آرد می‌کردند و می‌خوردند و می‎مردند. چون استه نیز به آخر رسید، گرسنگان نطع‎های کهنه و دلوهای پوسیده و دبه‌های دریده، می‌سوختند و می‌خوردند و هر روز چند کودک در شهر گم می‌شدند که گرسنگان ایشان را به مذبح هلاک می‎بردند و چند کس فرزند خویش طعمه ساخت و بخورد». همچنین می‌نویسد که در اثر قحطی «در همه شهر و حومه، یک گربه نماند و در شوارع، روز و شب سگان و گرسنگان در کشتی بودند؛ اگر سگ غالب می‎آمد، آدمی می‌خورد و اگر آدمی غالب می‎آمد، سگ را». بار دیگر در سال 580، در بردسیر قحطی رخ نمود که باعث شد محمد بن بهرام‎شاه مجبور شود به بم برود تا مدتی را برای تغذیه سپاهش میهمان سابق‎علی ‎سهل باشد. درحالی‎که اوضاع مردم در دوره کشمکش‎های بیست‎ساله بسیار بغرنج بود، بهرام‎شاه از مردم بردسیر مالیات نعل‎بها گرفت که کیفیت این مالیات نامعلوم است»<ref>متن کتاب، ص151-152</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش