تاریخ آل بویه: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'هاي' به 'های'
جز (جایگزینی متن - '<references /> ' به '<references/> ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۲: خط ۲۲:
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =16665
| کتابخانۀ دیجیتال نور =16665
| کتابخوان همراه نور =15749
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
خط ۴۳: خط ۴۴:
پس از مرداويج، هفت تن از اين خاندان به قدرت رسيدند و مدت حكومت آنان 151 سال بود. مرداويج از سرداران اسفار بود؛ اما به علت جاه‌طلبى و اينكه خود را لايق‌تر از اسفار مى‌دانست و نيز به علت ضديت اسفار با دين اسلام، به نافرمانى از او پرداخت.<ref>همان، ص6</ref>
پس از مرداويج، هفت تن از اين خاندان به قدرت رسيدند و مدت حكومت آنان 151 سال بود. مرداويج از سرداران اسفار بود؛ اما به علت جاه‌طلبى و اينكه خود را لايق‌تر از اسفار مى‌دانست و نيز به علت ضديت اسفار با دين اسلام، به نافرمانى از او پرداخت.<ref>همان، ص6</ref>


نویسنده به نقل از مسعودى در اين زمينه معتقد است كه اسفار مرداويج را نزد يكى از ملوك ديلم فرستاد كه در يكى از نواحى نزدیک قزوين فرمان مى‌راند، تا او را به فرمانبرى از وى بخواند. چون مرداويج و امير ديلمى- كه سالار پسر اسوار نام داشت- با هم ملاقات كردند، هردو به علت كارهاى زشتى كه اسفار مرتكب شده بود و ضديتى كه با اسلام داشت، براى مخالفت و مبارزه با او با يكديگر هم‌پيمان شدند. سپس مرداويج به‌سوى لشكرگاه اسفار بازگشت و با ارسال نامه‌هايى سرداران سپاه او را به مخالفت با وى برانگيخت و آنان كه از كارهاى اسفار ناخشنود بودند دعوت مرداويج را پذيرفتند. اسفار احساس خطر كرد و گريخت و مرداويج بر سپاه او تسلط يافت و اموال و ذخايرش را به تصرف درآورد و با نيكى به افراد سپاه و اعطاى جوايز به آنان، توجهشان را به‌سوى خود معطوف داشت و سپس بر اسفار دست يافته و او را كشت و به توسعه متصرفات خود پرداخت.<ref>همان</ref>
نویسنده به نقل از مسعودى در اين زمينه معتقد است كه اسفار مرداويج را نزد يكى از ملوك ديلم فرستاد كه در يكى از نواحى نزدیک قزوين فرمان مى‌راند، تا او را به فرمانبرى از وى بخواند. چون مرداويج و امير ديلمى- كه سالار پسر اسوار نام داشت- با هم ملاقات كردند، هردو به علت كارهاى زشتى كه اسفار مرتكب شده بود و ضديتى كه با اسلام داشت، براى مخالفت و مبارزه با او با يكديگر هم‌پيمان شدند. سپس مرداويج به‌سوى لشكرگاه اسفار بازگشت و با ارسال نامه‌هایى سرداران سپاه او را به مخالفت با وى برانگيخت و آنان كه از كارهاى اسفار ناخشنود بودند دعوت مرداويج را پذيرفتند. اسفار احساس خطر كرد و گريخت و مرداويج بر سپاه او تسلط يافت و اموال و ذخايرش را به تصرف درآورد و با نيكى به افراد سپاه و اعطاى جوايز به آنان، توجهشان را به‌سوى خود معطوف داشت و سپس بر اسفار دست يافته و او را كشت و به توسعه متصرفات خود پرداخت.<ref>همان</ref>


مؤلف در فصل دوم، درباره آل بويه و چگونگى روى كار آمدن آن‌ها و گسترش قلمرو و فتوحات و ديگر حكمرانان اين خاندان و به‌طور كلى، تاريخ سياسى آل بويه، توضيح داده است.
مؤلف در فصل دوم، درباره آل بويه و چگونگى روى كار آمدن آن‌ها و گسترش قلمرو و فتوحات و ديگر حكمرانان اين خاندان و به‌طور كلى، تاريخ سياسى آل بويه، توضيح داده است.
خط ۵۱: خط ۵۲:
در بخش دوم، طى چهار فصل، تشكيلات حكومتى، اوضاع دينى و مذهبى، كيفيت تحصيل و وضع علما و ادبا، ورزش و اوضاع اقتصادى و اجتماعى ایران در عصر آل بويه تشريح شده است.
در بخش دوم، طى چهار فصل، تشكيلات حكومتى، اوضاع دينى و مذهبى، كيفيت تحصيل و وضع علما و ادبا، ورزش و اوضاع اقتصادى و اجتماعى ایران در عصر آل بويه تشريح شده است.


نویسنده پيرامون تشريح اوضاع دينى و مذهبى در عصر آل بويه، به اين نكته اشاره دارد كه عموم مردم ایران و عراق در آن عصر، متدين به دين اسلام از مذاهب مختلف بوده و اقليت‌هايى هم از پيروان اديان ديگر در آن نواحى يافت مى‌شدند. بيشتر مردم ایران و عراق تابع يكى از مذاهب اربعه بودند. در اين ميان، اكثريت با حنفى‌ها بود، سپس شافعى‌ها قرار داشتند. گروهى هم حنبلى مذهب بودند و پيرو مذهب مالكى به‌ندرت در اين حدود ديده مى‌شد.<ref>همان، ص69</ref>
نویسنده پيرامون تشريح اوضاع دينى و مذهبى در عصر آل بويه، به اين نكته اشاره دارد كه عموم مردم ایران و عراق در آن عصر، متدين به دين اسلام از مذاهب مختلف بوده و اقليت‌هایى هم از پيروان اديان ديگر در آن نواحى يافت مى‌شدند. بيشتر مردم ایران و عراق تابع يكى از مذاهب اربعه بودند. در اين ميان، اكثريت با حنفى‌ها بود، سپس شافعى‌ها قرار داشتند. گروهى هم حنبلى مذهب بودند و پيرو مذهب مالكى به‌ندرت در اين حدود ديده مى‌شد.<ref>همان، ص69</ref>


نویسنده معتقد است كه اختلافات مذهبى در هيچ زمانى به شدت قرن‌هاى چهارم و پنجم نبوده است. به نظر وى، يكى از ويژگى‌هاى دو قرن مزبور اين بود كه تعصبات عوام الناس در اختلافات مذهبى راه يافته بود و اين امر گاهى موجب زدوخوردهايى طولانى و خونين مى‌شد. به‌علت رواج علم كلام و علاقه مردم به مناظرات مذهبى، بسيارى از مردم معمولى داراى معلومات عميق مذهبى بودند.<ref>همان، ص70</ref>
نویسنده معتقد است كه اختلافات مذهبى در هيچ زمانى به شدت قرن‌هاى چهارم و پنجم نبوده است. به نظر وى، يكى از ويژگى‌هاى دو قرن مزبور اين بود كه تعصبات عوام الناس در اختلافات مذهبى راه يافته بود و اين امر گاهى موجب زدوخوردهایى طولانى و خونين مى‌شد. به‌علت رواج علم كلام و علاقه مردم به مناظرات مذهبى، بسيارى از مردم معمولى داراى معلومات عميق مذهبى بودند.<ref>همان، ص70</ref>


در اين دوران، گذشته از اينكه در ایران و عراق، شهرهایى به شيعه اختصاص داشت، در بعضى از شهرهاى بزرگ محلّه‌هاى ويژه شيعه نيز وجود داشت. شیعیان ایران و عراق بيشتر جعفرى و اثناعشرى بودند، اما تعدادى اسماعيلى و زيدى نيز در پاره‌اى از نواحى سكونت داشتند. به نظر نویسنده، شهرهایى كه به شيعه اختصاص داشت عبارت بود از: شهر قم كه در درجه اول قرار داشت. از ويژگى‌هاى اين شهر اين بود كه دين اسلام با مذهب تشيع وارد آن شد. ركن‌الدوله- يكى از سلاطين آل بويه- و صاحب بن عبّاد- از رجال آل بويه-، مراقب وضع اين شهر بودند و رعايت حال مردم آن را می‌كردند؛ كاشان كه نام آن همواره با قم ذكر مى‌شد؛ كرج؛ آوه ميان قم و ساوه؛ تفرش كه بين قم و اراك قرار دارد؛ فراهان از توابع اراك فعلى و شهرى در مازندران به نام اُرم نزدیک شهر سارى كه به نوشته ياقوت مردم آن شيعه بودند ولى امروزه اثرى از آن نيست.<ref>همان، ص70-71</ref>
در اين دوران، گذشته از اينكه در ایران و عراق، شهرهایى به شيعه اختصاص داشت، در بعضى از شهرهاى بزرگ محلّه‌هاى ويژه شيعه نيز وجود داشت. شیعیان ایران و عراق بيشتر جعفرى و اثناعشرى بودند، اما تعدادى اسماعيلى و زيدى نيز در پاره‌اى از نواحى سكونت داشتند. به نظر نویسنده، شهرهایى كه به شيعه اختصاص داشت عبارت بود از: شهر قم كه در درجه اول قرار داشت. از ويژگى‌هاى اين شهر اين بود كه دين اسلام با مذهب تشيع وارد آن شد. ركن‌الدوله- يكى از سلاطين آل بويه- و صاحب بن عبّاد- از رجال آل بويه-، مراقب وضع اين شهر بودند و رعايت حال مردم آن را می‌كردند؛ كاشان كه نام آن همواره با قم ذكر مى‌شد؛ كرج؛ آوه ميان قم و ساوه؛ تفرش كه بين قم و اراك قرار دارد؛ فراهان از توابع اراك فعلى و شهرى در مازندران به نام اُرم نزدیک شهر سارى كه به نوشته ياقوت مردم آن شيعه بودند ولى امروزه اثرى از آن نيست.<ref>همان، ص70-71</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش