تاريخ طبرستان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'رشيدالدين وطواط' به 'رشيدالدين وطواط '
جز (جایگزینی متن - ' فى ' به ' في ')
جز (جایگزینی متن - 'رشيدالدين وطواط' به 'رشيدالدين وطواط ')
خط ۷۹: خط ۷۹:
عرب، حاكى از دغدغه خاطر ابن اسفنديار نسبت به موطن و عدالتخواهى اوست.
عرب، حاكى از دغدغه خاطر ابن اسفنديار نسبت به موطن و عدالتخواهى اوست.


ابن اسفنديار در باب دوم از قسم اول، درباره محدوده جغرافيايى آن دوره طبرستان و بنياد شهرها اطلاعات مفيدى مى‌دهد. اهميت اين باب در ذكر بناها و مكان‌هايى است كه در زمان مؤلف آباد بوده، اما اينك جز نامى از آنها باقى نمانده است، و نيز در به كار بردن اشعار و حكايات عربى و فارسى است. ابن اسفنديار در اين باب، از اساطير سود جسته و بنيانگذار شهرها را برخى از شخصيت‌هاى اسطورهاى دانسته است. وى به شهر آمل بيشتر از شهرهاى ديگر پرداخته است. اين باب با ذكر شمه‌اى از خراج طبرستان در زمان طاهريان پايان مى‌پذيرد. در باب سوم - كه درباره عجايب طبرستان است - مؤلف بيشتر از ابواب ديگر از امثال، حكم و اساطير استفاده كرده است. باب چهارم - كه درباره اكابر، علما، اطبّا، حكما و شاعران است - آشفته است و افتادگى‌هاى بسيار دارد، از جمله قسمت مربوط به اصفهبدان افتاده است. در اين باب مؤلف، واقع بينانه و بدون تعصب، كردار حاكمان طبرستان، به ويژه مازيار و اسپهبد خورشيد و اسماعيل بن احمد سامانى، و حاكمان ديگر نقاط را ارزيابى كرده است. مضامين اين باب و گزارش ابن اسفنديار از احوال علما و زهّاد و سادات علوى، حاكى از گرايش و اعتقاد وى به تشيع است، هر چند در بررسى جنبش‌هاى علوى در طبرستان، به مباحث اعتقادى وارد نشده و از بررسى رويدادهاى اين دوره و داورى درباره آنها پرهيز و فقط به ذكر وقايع بسنده كرده است. ابن اسفنديار در جاى جاى كتاب افزون بر تمجيد از سلوك و منش باونديان، از اهل بيت پيامبراكرم(ص) به نيكى ياد كرده و به مناسبت‌هاى مختلف درباره امامان شيعه گزارش‌هايى را با سياق شيعى آورده است. در همين باب، از قصيده رشيدالدين وطواط در مدح شاه غازى (متوفى 560) ابياتى آورده است. او در اين باب، از مجلد سوم كتاب نام مى‌برد كه درباره باونديان، به ويژه اردشيربن حسن. چون تاريخ طبرستان با دوره اين اصفهبد و پسرش، رستم، پايان مى‌يابد، معلوم مى‌شود كه بيش از سه مجلد نبوده و منظور ابن اسفنديار از قسم آخر، قسمت سوم بوده است. بقيه قسمتاى اين باب درباره علما، معاريف و ذكر آثار آنان است. بسيارى از اين آثار از بين رفته است و فقط از كتاب ابن اسفنديار مى‌توان به وجود آنها در آن روزگار پى برد. ابن اسفنديار از حكيمان و شاعران طبرستان نيز نام برده است. از اينجا به بعد، وى اطلاعات ارزشمندى از حاكمان طبرستان، ظهور آل‌بويه، آل وشمگير و باونديان به دست مى‌دهد، سپس به رويدادهاى طبرستان، از چگونگى ورود «لشكر اسلام» به طبرستان و حوادث آن عصر تا اواخر سده دوم، مى‌پردازد و از برخى از واليان عرب در طبرستان نام مى‌برد.
ابن اسفنديار در باب دوم از قسم اول، درباره محدوده جغرافيايى آن دوره طبرستان و بنياد شهرها اطلاعات مفيدى مى‌دهد. اهميت اين باب در ذكر بناها و مكان‌هايى است كه در زمان مؤلف آباد بوده، اما اينك جز نامى از آنها باقى نمانده است، و نيز در به كار بردن اشعار و حكايات عربى و فارسى است. ابن اسفنديار در اين باب، از اساطير سود جسته و بنيانگذار شهرها را برخى از شخصيت‌هاى اسطورهاى دانسته است. وى به شهر آمل بيشتر از شهرهاى ديگر پرداخته است. اين باب با ذكر شمه‌اى از خراج طبرستان در زمان طاهريان پايان مى‌پذيرد. در باب سوم - كه درباره عجايب طبرستان است - مؤلف بيشتر از ابواب ديگر از امثال، حكم و اساطير استفاده كرده است. باب چهارم - كه درباره اكابر، علما، اطبّا، حكما و شاعران است - آشفته است و افتادگى‌هاى بسيار دارد، از جمله قسمت مربوط به اصفهبدان افتاده است. در اين باب مؤلف، واقع بينانه و بدون تعصب، كردار حاكمان طبرستان، به ويژه مازيار و اسپهبد خورشيد و اسماعيل بن احمد سامانى، و حاكمان ديگر نقاط را ارزيابى كرده است. مضامين اين باب و گزارش ابن اسفنديار از احوال علما و زهّاد و سادات علوى، حاكى از گرايش و اعتقاد وى به تشيع است، هر چند در بررسى جنبش‌هاى علوى در طبرستان، به مباحث اعتقادى وارد نشده و از بررسى رويدادهاى اين دوره و داورى درباره آنها پرهيز و فقط به ذكر وقايع بسنده كرده است. ابن اسفنديار در جاى جاى كتاب افزون بر تمجيد از سلوك و منش باونديان، از اهل بيت پيامبراكرم(ص) به نيكى ياد كرده و به مناسبت‌هاى مختلف درباره امامان شيعه گزارش‌هايى را با سياق شيعى آورده است. در همين باب، از قصيده [[رشید وطواط، محمد بن محمد|رشيدالدين وطواط]]  در مدح شاه غازى (متوفى 560) ابياتى آورده است. او در اين باب، از مجلد سوم كتاب نام مى‌برد كه درباره باونديان، به ويژه اردشيربن حسن. چون تاريخ طبرستان با دوره اين اصفهبد و پسرش، رستم، پايان مى‌يابد، معلوم مى‌شود كه بيش از سه مجلد نبوده و منظور ابن اسفنديار از قسم آخر، قسمت سوم بوده است. بقيه قسمتاى اين باب درباره علما، معاريف و ذكر آثار آنان است. بسيارى از اين آثار از بين رفته است و فقط از كتاب ابن اسفنديار مى‌توان به وجود آنها در آن روزگار پى برد. ابن اسفنديار از حكيمان و شاعران طبرستان نيز نام برده است. از اينجا به بعد، وى اطلاعات ارزشمندى از حاكمان طبرستان، ظهور آل‌بويه، آل وشمگير و باونديان به دست مى‌دهد، سپس به رويدادهاى طبرستان، از چگونگى ورود «لشكر اسلام» به طبرستان و حوادث آن عصر تا اواخر سده دوم، مى‌پردازد و از برخى از واليان عرب در طبرستان نام مى‌برد.


قسمت دوم تاريخ طبرستان، الحاقى است. احتمالاً براى تكميل اين اثر و تحقق طرح اوليه مؤلف، اين قسمت را به نسخه او افزوده‌اند. اين قسمت درباره دو خاندان بويه و وشمگير و استيلاى آل باوندِ دوره دوم مى‌باشد. اين بخش از كتاب تقريباً همان مطالب پايانى تاريخ رويان تأليف اولياءاللّه آملى است كه تا سال قتل شاه غازى فخرالدوله حسن آخرين فرمانرواى باونديان، در 750، ادامه يافته است؛ مطالب اين قسمت همچنين برگرفته از ترجمه فارسى تاريخ يمينى، تاريخ بيهقى، جهانگشاى جوينى و چهارمقاله نظامى عروضى است.
قسمت دوم تاريخ طبرستان، الحاقى است. احتمالاً براى تكميل اين اثر و تحقق طرح اوليه مؤلف، اين قسمت را به نسخه او افزوده‌اند. اين قسمت درباره دو خاندان بويه و وشمگير و استيلاى آل باوندِ دوره دوم مى‌باشد. اين بخش از كتاب تقريباً همان مطالب پايانى تاريخ رويان تأليف اولياءاللّه آملى است كه تا سال قتل شاه غازى فخرالدوله حسن آخرين فرمانرواى باونديان، در 750، ادامه يافته است؛ مطالب اين قسمت همچنين برگرفته از ترجمه فارسى تاريخ يمينى، تاريخ بيهقى، جهانگشاى جوينى و چهارمقاله نظامى عروضى است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش