بیضاوی، عبدالله بن عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ':م' به ': م'
جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص')
جز (جایگزینی متن - ':م' به ': م')
خط ۷۱: خط ۷۱:
ورود وى به تبريز با مجلس درس يكى از اساتيد بزرگ تبريز مصادف شد. اين درس براى فضلاى تبريز برگزار مى‌شد و آنقدر مهم بود كه وزير حكومت وقت نيز در آن درس حضور مى‌يافت.
ورود وى به تبريز با مجلس درس يكى از اساتيد بزرگ تبريز مصادف شد. اين درس براى فضلاى تبريز برگزار مى‌شد و آنقدر مهم بود كه وزير حكومت وقت نيز در آن درس حضور مى‌يافت.


بيضاوى هنگام ورود انتهاى مجلس درس نشست به طورى كه كسى متوجه حضور وى نشود.استاد مطلب علمى مهمى بيان كرد و گمان كرد كسى از حاضران توان فهم و پاسخ آن را ندارد.به همين جهت از شاگردان درخواست حل و جواب آن را نمود و گفت اگر نمى‌توانيد لااقل آنرا حل نماييد و باز اگر نتوانستيد مطلب را مانند من بازگو نماييد. پس از اينكه شاگردان از حل، جواب و تبيين مسئله عاجز شدند و كسى لب به پاسخ نگشود، بيضاوى از آخر كلاس شروع به حل و جواب كرد. استاد در جواب وى گفت:من تا مطمئن نشوم كه تو مسئله را خوب درك كردى يا خير گوش به پاسخ شما نمى‌دهم پس نخست مسئله را بازگو كن آنگاه پاسخ ده. بيضاوى در پاسخ استاد فرمود:آيا مسئله را با همان عبارت شما بيان كنم يا معناى آنرا بازگو كنم. در اين هنگام استاد مبهوت شد و گفت:با الفاظ من بيان كن، بيضاوى آنرا بيان كرد سپس حلش نمود و در پايان گفت اينگونه كه شما مسئله را تقرير كردى اشكالات فراوانى بر آن وارد است كه يكايك اشكالات را بيان كرد و پاسخ آنها را نيز ارائه داد و در آخر با استاد مقابله كرد و مسئله‌اى طرح كرد و پاسخ آن را از استاد درخواست نمود كه متأسفانه استاد از پاسخ دادن عاجز بود. در اين هنگام وزير حاضر در درس، بيضاوى را احضار كرد و وى را در كنار خود در بالاى مجلس درس نشاند.استاد در اين لحظه گفت: تو بايد بيضاوى باشى سپس وزير نام وى را پرسيد.او گفت من بيضاوى هستم و براى دريافت مقام قضاوت شيراز به خدمت شما رسيدم وزير وى را احترام و اكرام كرد و هداياى فراوانى به وى اهدا نمود و او را قاضى القضاة شيراز نمود و روانۀ استان فارس كرد. البته نام استاد و وزير در تراجم و تذكره‌ها نيامده است.
بيضاوى هنگام ورود انتهاى مجلس درس نشست به طورى كه كسى متوجه حضور وى نشود.استاد مطلب علمى مهمى بيان كرد و گمان كرد كسى از حاضران توان فهم و پاسخ آن را ندارد.به همين جهت از شاگردان درخواست حل و جواب آن را نمود و گفت اگر نمى‌توانيد لااقل آنرا حل نماييد و باز اگر نتوانستيد مطلب را مانند من بازگو نماييد. پس از اينكه شاگردان از حل، جواب و تبيين مسئله عاجز شدند و كسى لب به پاسخ نگشود، بيضاوى از آخر كلاس شروع به حل و جواب كرد. استاد در جواب وى گفت: من تا مطمئن نشوم كه تو مسئله را خوب درك كردى يا خير گوش به پاسخ شما نمى‌دهم پس نخست مسئله را بازگو كن آنگاه پاسخ ده. بيضاوى در پاسخ استاد فرمود:آيا مسئله را با همان عبارت شما بيان كنم يا معناى آنرا بازگو كنم. در اين هنگام استاد مبهوت شد و گفت:با الفاظ من بيان كن، بيضاوى آنرا بيان كرد سپس حلش نمود و در پايان گفت اينگونه كه شما مسئله را تقرير كردى اشكالات فراوانى بر آن وارد است كه يكايك اشكالات را بيان كرد و پاسخ آنها را نيز ارائه داد و در آخر با استاد مقابله كرد و مسئله‌اى طرح كرد و پاسخ آن را از استاد درخواست نمود كه متأسفانه استاد از پاسخ دادن عاجز بود. در اين هنگام وزير حاضر در درس، بيضاوى را احضار كرد و وى را در كنار خود در بالاى مجلس درس نشاند.استاد در اين لحظه گفت: تو بايد بيضاوى باشى سپس وزير نام وى را پرسيد.او گفت من بيضاوى هستم و براى دريافت مقام قضاوت شيراز به خدمت شما رسيدم وزير وى را احترام و اكرام كرد و هداياى فراوانى به وى اهدا نمود و او را قاضى القضاة شيراز نمود و روانۀ استان فارس كرد. البته نام استاد و وزير در تراجم و تذكره‌ها نيامده است.


بيضاوى به عنوان قاضى بلكه قاضى القضاة به شيراز بازگشت و تمام دانشمندان نيز وى را مقدم مى‌داشتند و او را فاضل و عادل در ميان مردم و حقوق آنان مى‌دانستند.
بيضاوى به عنوان قاضى بلكه قاضى القضاة به شيراز بازگشت و تمام دانشمندان نيز وى را مقدم مى‌داشتند و او را فاضل و عادل در ميان مردم و حقوق آنان مى‌دانستند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش