۸۱۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن بابویه، محمد بن علی' به 'ابن بابویه، ابوجعفر، محمد بن علی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۸: | خط ۸: | ||
[[میرعابدینی، ابوطالب]] (محقق) | [[میرعابدینی، ابوطالب]] (محقق) | ||
[[ | [[ابن بابویه، ابوجعفر، محمد بن علی]] (نویسنده) | ||
[[مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی]] (مترجم) | [[مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی]] (مترجم) | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| چاپ =2 | | چاپ =2 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =16031 | ||
| کتابخوان همراه نور =16031 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''بلوهر و بوذاسف'''، نام داستانى است كه در کتاب «[[كمالالدين و تمام النعمة (جامعه مدرسین)| كمالالدين و تمام النعمة]]» [[شيخ صدوق]]، به زبان عربى آمده است و علامه [[محمدباقر مجلسى]]، آن را به زبان فارسی ترجمه نموده و آقاى دكتر [[سيد ابوطالب ميرعابدينى]] در اين كتاب به تحقيق و بررسى و ذكر اين حكايت پرداخته است. | |||
'''بلوهر و بوذاسف'''، نام داستانى است كه در کتاب «[[ | |||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
به موجب روايت صدوق، پادشاهى عياش و شهوتپرست در هندوستان فرمانروايى مىكرد كه همه فرزندان او دختر بودند. پس از سالها، صاحب پسرى شد به نام بوذاسف كه در حسن و جمال، بىمانند بود. دانشمندى، پيشگويى كرد كه وى پيشواى اهل دين خواهد شد، اما پدرش كه با دينباوران مخالف بود، كوشيد تا وى سخنى از عبادت و دين و جهان ديگر نشنود و با بيمارى و پيرى و مرگ روبهرو نشود تا به دين و دينداران نگرود؛ ازاينرو شهرى را از براى يوذاسف خالى كرد و او را با جمعى از خدمتگزاران در آن شهر جاى داد، ولى او علىرغم خواست پدر، از حصارى كه گردش كشيده بودند، بيرون آمد و از آميختگى زندگى با رنجها و ناپايدارى آن آگاه شد. سرانجام، پارسايى خردمند به نام بلوهر، او را به آيين خود جذب كرد و او پنهان از پدر و به راهنمايى و تعليم فرشتگان، از تاج و تخت چشم پوشيد و سفرى دور و دراز در پيش گرفت تا به صحرايى رسيد و چون ميوه درخت عظيمى را چشيد، از تمامى ميوهها شيرينتر يافت و درخت را نشانهاى از بشارت نبوت دانست. خداوند، احوال عالم ارواح، عالم ابدان، قيامت و احوال امور آينده را بر او ظاهر گرداند، پس به دعوت و هدايت مردم پرداخت و به اين منظور سفرهاى بسيار كرد و در لحظات پايانى زندگى نيز يكى از شاگردان نزدیک خود به نام «يابد» را به دل نبستن به زندگى مادى و ملازمت حق برانگيخت. | به موجب روايت صدوق، پادشاهى عياش و شهوتپرست در هندوستان فرمانروايى مىكرد كه همه فرزندان او دختر بودند. پس از سالها، صاحب پسرى شد به نام بوذاسف كه در حسن و جمال، بىمانند بود. دانشمندى، پيشگويى كرد كه وى پيشواى اهل دين خواهد شد، اما پدرش كه با دينباوران مخالف بود، كوشيد تا وى سخنى از عبادت و دين و جهان ديگر نشنود و با بيمارى و پيرى و مرگ روبهرو نشود تا به دين و دينداران نگرود؛ ازاينرو شهرى را از براى يوذاسف خالى كرد و او را با جمعى از خدمتگزاران در آن شهر جاى داد، ولى او علىرغم خواست پدر، از حصارى كه گردش كشيده بودند، بيرون آمد و از آميختگى زندگى با رنجها و ناپايدارى آن آگاه شد. سرانجام، پارسايى خردمند به نام بلوهر، او را به آيين خود جذب كرد و او پنهان از پدر و به راهنمايى و تعليم فرشتگان، از تاج و تخت چشم پوشيد و سفرى دور و دراز در پيش گرفت تا به صحرايى رسيد و چون ميوه درخت عظيمى را چشيد، از تمامى ميوهها شيرينتر يافت و درخت را نشانهاى از بشارت نبوت دانست. خداوند، احوال عالم ارواح، عالم ابدان، قيامت و احوال امور آينده را بر او ظاهر گرداند، پس به دعوت و هدايت مردم پرداخت و به اين منظور سفرهاى بسيار كرد و در لحظات پايانى زندگى نيز يكى از شاگردان نزدیک خود به نام «يابد» را به دل نبستن به زندگى مادى و ملازمت حق برانگيخت. | ||
از بسيارى تعبيرات موجود در اين روايت مىتوان دريافت كه يوذاسف در نظر صدوق و همه كسانى كه آن را پذيرفته و ترويج كردهاند، مقام نبوت داشته است؛ چنانكه مجلسى، ذيل روايتى كه در آن [[امام على(ع)]] به «بوداسكفت» تشبيه شده، آورده است: «و گفتهاند كه آن، نام شاهزادهاى است كه بلوهر به سراغ وى آمد و پيامبر شد» و نيز نبوت بودا را تصديق كرده و [[آل کاشفالغطاء، محمدحسین |محمدحسين آل | از بسيارى تعبيرات موجود در اين روايت مىتوان دريافت كه يوذاسف در نظر صدوق و همه كسانى كه آن را پذيرفته و ترويج كردهاند، مقام نبوت داشته است؛ چنانكه مجلسى، ذيل روايتى كه در آن [[امام على(ع)]] به «بوداسكفت» تشبيه شده، آورده است: «و گفتهاند كه آن، نام شاهزادهاى است كه بلوهر به سراغ وى آمد و پيامبر شد» و نيز نبوت بودا را تصديق كرده و [[آل کاشفالغطاء، محمدحسین |محمدحسين آل کاشفالغطاء]] او را با عنوان «النبى الهندى» ياد كرده و برخى مانند فريد وجدى، نبوت بودا را بعيد ندانستهاند. | ||
اما دليل صدوق براى آوردن اين داستان آن بوده كه روشن شود غيبت و اختفا و استتار اهل ايمان در هنگام غلبه ستمگران و دشمنان دين و انتظار فرج، تنها در اعتقادات شيعه وجود نداشته، بلكه در زندگى بسيارى از پيامبران و صالحان، از جمله عابدانى كه در حوزه حكومت پدر بوداسف مىزيستند، سابقه داشته است. [[علامه مجلسى]] نيز اين داستان را ستوده است. | اما دليل صدوق براى آوردن اين داستان آن بوده كه روشن شود غيبت و اختفا و استتار اهل ايمان در هنگام غلبه ستمگران و دشمنان دين و انتظار فرج، تنها در اعتقادات شيعه وجود نداشته، بلكه در زندگى بسيارى از پيامبران و صالحان، از جمله عابدانى كه در حوزه حكومت پدر بوداسف مىزيستند، سابقه داشته است. [[علامه مجلسى]] نيز اين داستان را ستوده است. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
متن و مقدمه كتاب. | متن و مقدمه كتاب. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:تعلیمات بودائی]] |