بلوهر و بوذاسف: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '....<ref>' به '.<ref>'
جز (جایگزینی متن - ' ....<ref>' به '.<ref>')
جز (جایگزینی متن - '....<ref>' به '.<ref>')
خط ۷۹: خط ۷۹:
مجلسى روايت صدوق را در «عين الحيات» خود به فارسى ساده و روانى ترجمه كرده و به جاى آنكه مانند صدوق از اين داستان در يك مبحث كلامى و اعتقادى استفاده كند، به پندهاى اخلاقى آن توجه كرده و آن را مشتمل بر حكم شريفه انبيا(ع) و مواعظ لطيفه حكما دانسته است. اين ترجمه، بارها در ضمن «عين الحيات» يا به صورت رساله جداگانه، رونويسى يا چاپ و منتشر شده و سيد قريش حسينى از علماى شيعى سده سيزدهم نيز در كتاب «[[حيات الابرار]]» خود آن را آورده است.<ref>[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ طهرانى]]، ج 4، ص 128، ج 17، ص 91</ref>
مجلسى روايت صدوق را در «عين الحيات» خود به فارسى ساده و روانى ترجمه كرده و به جاى آنكه مانند صدوق از اين داستان در يك مبحث كلامى و اعتقادى استفاده كند، به پندهاى اخلاقى آن توجه كرده و آن را مشتمل بر حكم شريفه انبيا(ع) و مواعظ لطيفه حكما دانسته است. اين ترجمه، بارها در ضمن «عين الحيات» يا به صورت رساله جداگانه، رونويسى يا چاپ و منتشر شده و سيد قريش حسينى از علماى شيعى سده سيزدهم نيز در كتاب «[[حيات الابرار]]» خود آن را آورده است.<ref>[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ طهرانى]]، ج 4، ص 128، ج 17، ص 91</ref>


داستان زندگى بوداسف، در ايران و سپس در جهان اسلام، سرمشق بعضى از بزرگ‌زادگان شد، از جمله وليعهد يكى از شاهان اشكانى و افرادى از شاهزادگان و ناموران اين خاندان، بوداصفت، مناصب دنيوى و وابستگى‌هاى مادى را رها كردند و سال‌هاى طولانى به زهد و رياضت و عبادت و سفر در طلب حقيقت پرداختند و در نشر و ترويج آيين بودايى در چين و ديگر جاها و تعليم و ترجمه متون آن، از جمله به زبان چينى، اهتمام نمودند ....<ref>زرين‌كوب، 1357 ش، ص 4 - 6؛ اوستا، ج 2، ص 30 - 34</ref>
داستان زندگى بوداسف، در ايران و سپس در جهان اسلام، سرمشق بعضى از بزرگ‌زادگان شد، از جمله وليعهد يكى از شاهان اشكانى و افرادى از شاهزادگان و ناموران اين خاندان، بوداصفت، مناصب دنيوى و وابستگى‌هاى مادى را رها كردند و سال‌هاى طولانى به زهد و رياضت و عبادت و سفر در طلب حقيقت پرداختند و در نشر و ترويج آيين بودايى در چين و ديگر جاها و تعليم و ترجمه متون آن، از جمله به زبان چينى، اهتمام نمودند .<ref>زرين‌كوب، 1357 ش، ص 4 - 6؛ اوستا، ج 2، ص 30 - 34</ref>


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==




روايت مفصل صدوق را مجلسى نيز به‌تمامى در «بحار الانوار» نقل كرده است و [[سيد مصطفى نقوى]] (متوفى 1323) و [[سيدهاشم ميلانى]] (از معاصران) هم در دو ترجمه «عين الحيات» مجلسى به عربى، تمام اين داستان را از روى آن كتاب به عربى برگردانده‌اند ....<ref>[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ طهرانى]]، ج 21، ص 240</ref>
روايت مفصل صدوق را مجلسى نيز به‌تمامى در «بحار الانوار» نقل كرده است و [[سيد مصطفى نقوى]] (متوفى 1323) و [[سيدهاشم ميلانى]] (از معاصران) هم در دو ترجمه «عين الحيات» مجلسى به عربى، تمام اين داستان را از روى آن كتاب به عربى برگردانده‌اند .<ref>[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ طهرانى]]، ج 21، ص 240</ref>


[[حسن بن نوح هندى بهروچى]](متوفى 973)، از دانشمندان اسماعيليه در روزگار داعى حسن بن ادريس، در جلد سوم «[[الازهار و مجمع الانوار الملقوطة من بساتين الاسرار]]» تمثيل‌هايى را كه در كتاب «بلوهر و بوذاسف» در باب چگونگى همدستى مردم براى دشمنى با اهل حق آمده، ياد كرده است.
[[حسن بن نوح هندى بهروچى]](متوفى 973)، از دانشمندان اسماعيليه در روزگار داعى حسن بن ادريس، در جلد سوم «[[الازهار و مجمع الانوار الملقوطة من بساتين الاسرار]]» تمثيل‌هايى را كه در كتاب «بلوهر و بوذاسف» در باب چگونگى همدستى مردم براى دشمنى با اهل حق آمده، ياد كرده است.


[[سيد محمد عيناثى]]، از علماى سده يازدهم و نبيره [[شهيد ثانى]]، نيز بخشى از كتاب خود، «[[آداب النفس]]» را به سرگذشت بلوهر و بوذاسف و پاره‌اى حكمت‌هاى مندرج در آن اختصاص داده است ....<ref>رجوع كنيد به ج 2، ص 198 - 211</ref>
[[سيد محمد عيناثى]]، از علماى سده يازدهم و نبيره [[شهيد ثانى]]، نيز بخشى از كتاب خود، «[[آداب النفس]]» را به سرگذشت بلوهر و بوذاسف و پاره‌اى حكمت‌هاى مندرج در آن اختصاص داده است .<ref>رجوع كنيد به ج 2، ص 198 - 211</ref>


ظاهراً اين داستان در دوره سامانيان (261 - 390)، به فارسى ترجمه شده و نسخه‌هايى از آن در ماوراءالنهر وجود داشته است.<ref>زرين‌كوب، 1353 ش، ص 142</ref>به نوشته برخى منابع، ترجمه‌اى منظوم از اين داستان به فارسى كهن فراهم آمده كه به گمان محققان از [[رودكى]] است و قطعه‌اى از آن به خط مانوى، مشتمل بر 27 بيت، در مجموعه‌اى خطى از نيمه اول سده چهارم / نيمه اول سده دهم، در برلن موجود است و نام دو قهرمان داستان به‌صورت بيلوهر و بوديسف آمده و نشان‌دهنده تكامل اين داستان در آسياى ميانه و به يكى از زبان‌هاى دوره ميانه ايرانى است.
ظاهراً اين داستان در دوره سامانيان (261 - 390)، به فارسى ترجمه شده و نسخه‌هايى از آن در ماوراءالنهر وجود داشته است.<ref>زرين‌كوب، 1353 ش، ص 142</ref>به نوشته برخى منابع، ترجمه‌اى منظوم از اين داستان به فارسى كهن فراهم آمده كه به گمان محققان از [[رودكى]] است و قطعه‌اى از آن به خط مانوى، مشتمل بر 27 بيت، در مجموعه‌اى خطى از نيمه اول سده چهارم / نيمه اول سده دهم، در برلن موجود است و نام دو قهرمان داستان به‌صورت بيلوهر و بوديسف آمده و نشان‌دهنده تكامل اين داستان در آسياى ميانه و به يكى از زبان‌هاى دوره ميانه ايرانى است.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش