بحر الكلام: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اکتبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۰: خط ۴۰:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
محقق کتاب در مقدمه به بررسی علم کلام از زوایای مختلف پرداخته است. واصل بن عطاء، رئیس معتزله اولین کسی است که کتابی در علم کلام و جدال و مناقشه با اهل سنت و جماعت نوشت <ref>ر.ک: مقدمه، ص3</ref>‏. علم کلام از دیدگاه [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]]، علمی مشتمل بر دفاع از عقاید ایمانی به‌وسیله ادله عقلی و رد بر بدعت‌گذاران در اعتقادات بنا بر مذاهب سلف و اهل سنت است<ref>ر.ک: همان، ص5</ref>‏.  
محقق کتاب در مقدمه به بررسی علم کلام از زوایای مختلف پرداخته است. واصل بن عطاء، رئیس معتزله اولین کسی است که کتابی در علم کلام و جدال و مناقشه با اهل سنت و جماعت نوشت <ref>ر.ک: مقدمه، ص3</ref>‏. علم کلام از دیدگاه [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]]، علمی مشتمل بر دفاع از عقاید ایمانی به‌وسیله ادله عقلی و رد بر بدعت‌گذاران در اعتقادات بنا بر مذاهب سلف و اهل سنت است.<ref>ر.ک: همان، ص5</ref>‏.  


مهم‌ترین موضوعات علم کلام و مناقشاتی که متکلمان پیرامون آن بحث می‌کنند عبارت است از: رد بر دهریه که قائل به قدم عالم هستند؛ رد اهل کتاب اعم از یهود (در تشبیه خداوند به صفات مخلوقات) و نصاری (در قول به تثلیث) و تنزیه خداوند متعال؛ اثبات صفات الهی و رد معطله که صفات الهی را نفی می‌کنند؛ بحث در رؤیت خداوند در بهشت و اثبات یا نفی آن و اینکه کلام الهی مخلوق یا غیر مخلوق است؛ بحث در افعال بندگان که مخلوق خداوند است یا بندگان؛ حکم کسی که در حال ارتکاب کبائر می‌میرد (آیا مخلد در آتش است یا مورد رحمت خدا قرار می‌گیرد)؛ ادله بر نبوت عامه و نبوت خاصه؛ قول در امامت و اینکه انتخاب امام به نص است یا با نظر اهل حل و عقد<ref>ر.ک: همان، ص6-5</ref>‏.  
مهم‌ترین موضوعات علم کلام و مناقشاتی که متکلمان پیرامون آن بحث می‌کنند عبارت است از: رد بر دهریه که قائل به قدم عالم هستند؛ رد اهل کتاب اعم از یهود (در تشبیه خداوند به صفات مخلوقات) و نصاری (در قول به تثلیث) و تنزیه خداوند متعال؛ اثبات صفات الهی و رد معطله که صفات الهی را نفی می‌کنند؛ بحث در رؤیت خداوند در بهشت و اثبات یا نفی آن و اینکه کلام الهی مخلوق یا غیر مخلوق است؛ بحث در افعال بندگان که مخلوق خداوند است یا بندگان؛ حکم کسی که در حال ارتکاب کبائر می‌میرد (آیا مخلد در آتش است یا مورد رحمت خدا قرار می‌گیرد)؛ ادله بر نبوت عامه و نبوت خاصه؛ قول در امامت و اینکه انتخاب امام به نص است یا با نظر اهل حل و عقد<ref>ر.ک: همان، ص6-5</ref>‏.  


[[نسفي، ميمون بن محمد|نسفی]] در ابتدای اثر، اعتقادات خود را در رابطه با توحید و صفات پروردگار ذکر کرده است. سپس الفاظ سوره حمد را به‌اختصار تفسیر کرده و ایمان را اقرار به لسان و تصدیق قلبی به وحدانیت خداوند دانسته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص14-13</ref>‏.  
[[نسفي، ميمون بن محمد|نسفی]] در ابتدای اثر، اعتقادات خود را در رابطه با توحید و صفات پروردگار ذکر کرده است. سپس الفاظ سوره حمد را به‌اختصار تفسیر کرده و ایمان را اقرار به لسان و تصدیق قلبی به وحدانیت خداوند دانسته است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص14-13</ref>‏.  


وی در فصل اول کتاب چنین می‌نویسد: «بدان که مناظره و جدل در دین جائز است؛ برخلاف آنچه که بدعت‌گذاران می‌گویند که جایز نیست؛ البته مراء و جدال و طلب بزرگی و مدح در دنیا مکروه است<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>‏.  
وی در فصل اول کتاب چنین می‌نویسد: «بدان که مناظره و جدل در دین جائز است؛ برخلاف آنچه که بدعت‌گذاران می‌گویند که جایز نیست؛ البته مراء و جدال و طلب بزرگی و مدح در دنیا مکروه است.<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>‏.  


موضوع تفکر و مباحثه دینی از موضوعات بسیار مهم است؛ لذا [[نسفي، ميمون بن محمد|نسفی]] در ابتدای اولین فصل از کتاب به آن اشاره کرده است. در‌ طول‌ تاریخ تمدن و فرهنگ اسلامی دو روش و مکتب در بررسی مسائل مذهبی‌ به‌ وجود آمـده اسـت: یـکی روش اهل حدیث و اشاعره و دیگر، روش فلاسفه و متکلمان. پیروان مکتب اول می‌گویند:‌ بحث‌ در‌ مسائل اعتقادی و جدال و مناظره در احـکام شـرعی بـدعت و حرام است و کلیه مسائل‌ دینی‌ و احکام‌ شرعی را باید دربست پذیرفت. اما گروه دوم معتقدند کـه تـمام مسائل‌ دینی‌ اعم از اعتقادات و احکام دینی مبتنی بر تفکر و اندیشه‌ است. بسیاری از مـتفکران‌ اسـلامی‌ همین‌ روش را رفته‌اند و می‌گویند: دیـن و عـلم و فلسفه نـه‌تـنها بـاهم‌ تضادی ندارند، بلکه به‌ یکدیگر‌ وابـستگی کـامل دارند<ref>ر.ک: پرورش، حسن، ص25</ref>‏.  
موضوع تفکر و مباحثه دینی از موضوعات بسیار مهم است؛ لذا [[نسفي، ميمون بن محمد|نسفی]] در ابتدای اولین فصل از کتاب به آن اشاره کرده است. در‌ طول‌ تاریخ تمدن و فرهنگ اسلامی دو روش و مکتب در بررسی مسائل مذهبی‌ به‌ وجود آمـده اسـت: یـکی روش اهل حدیث و اشاعره و دیگر، روش فلاسفه و متکلمان. پیروان مکتب اول می‌گویند:‌ بحث‌ در‌ مسائل اعتقادی و جدال و مناظره در احـکام شـرعی بـدعت و حرام است و کلیه مسائل‌ دینی‌ و احکام‌ شرعی را باید دربست پذیرفت. اما گروه دوم معتقدند کـه تـمام مسائل‌ دینی‌ اعم از اعتقادات و احکام دینی مبتنی بر تفکر و اندیشه‌ است. بسیاری از مـتفکران‌ اسـلامی‌ همین‌ روش را رفته‌اند و می‌گویند: دیـن و عـلم و فلسفه نـه‌تـنها بـاهم‌ تضادی ندارند، بلکه به‌ یکدیگر‌ وابـستگی کـامل دارند<ref>ر.ک: پرورش، حسن، ص25</ref>‏.  
خط ۵۶: خط ۵۶:
اینکه شیعه صحابه را کافر بداند مطلب کذبی است؛ البته برخلاف اهل سنت همه صحابه را عادل نمی‌داند و اجتهاد در مقابل نص را نمی‌پذیرد. دیگر اتهامات نیز مکرر توسط علمای شیعه پاسخ داده شده است.
اینکه شیعه صحابه را کافر بداند مطلب کذبی است؛ البته برخلاف اهل سنت همه صحابه را عادل نمی‌داند و اجتهاد در مقابل نص را نمی‌پذیرد. دیگر اتهامات نیز مکرر توسط علمای شیعه پاسخ داده شده است.


نویسنده در بخش‌های دیگری از کتاب نیز اتهاماتی را متوجه شیعه کرده است؛ از جمله اینکه گروهی از شیعه معتقدند که خمر حرام نیست، بلکه مکروه است<ref>ر.ک: همان، ص189</ref>‏؛ البته مشخص نیست که این مطلب را از چه منبعی نقل کرده و منظور کدام‌یک از فرق انحرافی و ساختگی شیعه است.  
نویسنده در بخش‌های دیگری از کتاب نیز اتهاماتی را متوجه شیعه کرده است؛ از جمله اینکه گروهی از شیعه معتقدند که خمر حرام نیست، بلکه مکروه است.<ref>ر.ک: همان، ص189</ref>‏؛ البته مشخص نیست که این مطلب را از چه منبعی نقل کرده و منظور کدام‌یک از فرق انحرافی و ساختگی شیعه است.  


به اعتقاد نویسنده، علم افضل از عقل است. عقل انبیا نزد اهل سنت مانند عقل اولیا نیست و مانند عقل نبی ما محمد(ص) هم نیست؛ به‌خلاف آنچه معتزله می‌گویند که مردم همه در عقل یکسان هستند و بر هر عاقل بالغی واجب است استدلال کند به اینکه عالم صانعی دارد؛ همچنان‌که ابراهیم(ع) و اصحاب کهف استدلال کردند: '''فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً''' (الكهف: 14)<ref>ر.ک: همان، ص16</ref>‏.
به اعتقاد نویسنده، علم افضل از عقل است. عقل انبیا نزد اهل سنت مانند عقل اولیا نیست و مانند عقل نبی ما محمد(ص) هم نیست؛ به‌خلاف آنچه معتزله می‌گویند که مردم همه در عقل یکسان هستند و بر هر عاقل بالغی واجب است استدلال کند به اینکه عالم صانعی دارد؛ همچنان‌که ابراهیم(ع) و اصحاب کهف استدلال کردند: '''فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً''' (الكهف: 14)<ref>ر.ک: همان، ص16</ref>‏.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش