المذکر و المونث (ابن الأنباري)

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    المذکر و المونث
    المذکر و المونث (ابن الأنباري)
    پدیدآورانابن انباری، محمد بن قاسم (نویسنده)

    عضیمه، محمد عبدالخالق (محقق)

    عبدالتواب، رمضان (محقق)
    ناشروزارة الاوقاف مصر. المجلس الاعلي للشئون الاسلامية. لجنة احياء التراث الاسلامي
    مکان نشرقاهره - مصر
    سال نشر1419ق. = 1999م.
    چاپیکم
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf


    المذکر والمؤنث اثر ابوبكر محمد بن قاسم انبارى (271- 328ق)، معروف به ابن انباری، کتابی است درباره اسامی مذکر و مؤنث که با تحقیق محمد عبدالخالق عضیمه به چاپ رسیده است.

    اهمیت کتاب

    برخی از موضوعات نحوی، به دلیل اهمیت خاصی که دارند، مورد توجه ویژه و خاص علمای لغت قرار گرفته و باعث شده است تا تألیفات مستقلی پیرامون آن نوشته شود که موضوع «مذکر و مؤنث»، از جمله آنها می‌باشد که ابن انباری، کتاب حاضر را به آن اختصاص داده است. از دیگر موضوعات متشابه، می‌توان به «مقصور»، «ممدود»، «همزه»، «مصادر» و «فعل و افعل» اشاره نمود[۱].

    ساختار

    کتاب با دو مقدمه کوتاه و بلند از محقق آغاز شده و مطالب در ابواب مختلف و معتدد بسیاری، در دو جلد، ارائه شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه نخست، به این نکته اشاره شده است که علاوه بر ابن انباری، بسیاری از لغویون و نحویون مانند فراء، ابوعبید قاسم بن سلام، ابوحاتم سجستانی، مبرد، زجاج، ابن خالویه، ابن جنی و... به دلیل اهمیت موضوع مذکر و مؤنث، به این مهم پرداخته و آثار متعدد مستقلی در زمینه آن، به رشته تحریر درآورده‌اند[۲].

    در مقدمه دوم به این نکته اشاره شده است که ابن انباری سعی نموده تا همواره روح ادبیات در کتابش حاکم بوده و اثر او، صرفا کتاب لغتی خشک و بی‌روح نباشد ولذا در موارد متعدد، به ذکر یک بیت به عنوان شاهد شعری اکتفا نکرده و ابیات فراوانی را برای یک موضوع، استفاده کرده است. به عنوان مثال، کلمه «هقل» و «هقلة» در شعر اعشی آمده و او سه بیت دیگر از قصیده او، بدان افزوده است. موارد دیگر، عبارتند از:

    1. تأنیث «الطریق» در بین ابن رقیات که سه بیت برای آن ذکر شده است.
    2. «الآل» در بیتی از نصیب که سه بیت برای آن ذکر شده است.
    3. تذکیر «السدر» در شعری که سه بیت دیگر برای آن ذکر شده است.
    4. تذکیر «الطیر» در شعری دیگر که سه بیت برای آن ذکر گردیده است.
    5. «ثمت» در یک شعر که سه بیت دیگر بر آن افزوده شده است.
    6. استعمال «کرم» برای جمع در یک بیت که سه بیت از یک قصیده و دو بیت از قصیده دیگر برای ذکر شده است.
    7. استعمال «عدل» برای جمع که برای آن، شش شواهد شعری ذکر شده است.
    8. جمع «ضلع» به صورت «ضلوع» در بیت عروه بن حزام که سه بیت از یک قصیده برای آن ذکر شده است. مجموع جمع‌هایی که برای «ضلع» ذکر شده، نه بیت می‌باشد: چهار بیت برای «ضلوع»، سه بیت برای «اضالع» و دو بیت برای «اضلاع».
    9. تذکیر «سراویل» در بیتی که دو بیت دیگر از یک قصیده برای آن آورده شده است. مجموع ابیاتی که برای تذکر و تأنیث «سراویل» ذکر شده، هفت بیت می‌باشد[۳].

    ویژگی دیگر کتاب، آن است که مؤلف در یک مسأله، به ذکر یک و یا دو شاهد در یک موضوع، اکتفا نکرده و از شواهد بسیاری برای یک موضوع، در قسمت‌های مختلف کتاب، بهره برده است و به این دلیل، ابیات شعری کتاب، از هزار بیت تجاوز کرده است. برای فهم بهتر این موضوع، به مثال‌های زیر دقت کنید:

    1. تذکیر «المنون» و تأنیث آن در نه شاهد شعری؛
    2. نه شاهد برای «سری» و «أسری»، غیر از شواهدی که از قرائات قرآن برای آنها ذکر شده است.
    3. در حکایت از حروف «لا»، «نعم» و «لو»، نه شاهد؛
    4. شش شاهد برای کلمه «زوجة»؛
    5. شش شاهد برای «القوان» و یک آیه از قرآن؛
    6. هفت شاهد برای لغات مرتبط با «الشمال» از اسامی بادها؛
    7. تذکیر «الحمام» و تأنیث آن و جمع آن به «حمامات» که برای آنها، ده باب ذکر شده است.
    8. پنج بیت برای تذکیر و تأنیث «الجراد»؛
    9. هشت شاهد برای تذکر و تأنیق «المسک» و «العنبر»؛
    10. پنج شاهد شعری و دو آیه برای «الضیف»؛
    11. پنج شاهد برای تذکیر و تأنث «السکین»؛
    12. چهار شاهد برای تذکیر «الجد»؛
    13. سه شاهد برای «أذواد» جمع «ذود»؛
    14. چهار شاهد شعری و یک آیه برای تذکر «قریب» و «بعید»؛
    15. سه شاهد برای تذکیر «نجد»؛
    16. ده شاهد برای لغات «بغداد»؛
    17. سه شاهد برای «اجلا»؛
    18. هفت شاهد برای «قلوص» و «البکرة»[۴].

    مؤلفین و نویسندگانی که پیش از ابن انباری دست به رشته تحریر پیرامون موضوع مذکر و مؤنث زده‌اند، غالبا به ذکر حکم کلمه در تذکیر و تأنیث از حیث استعمال آنها پرداخته‌اند، به عنوان مثال: «العین» مؤنث و «الرأس» مذکر است در یکی از معانی خود. اما ابن انباری روش دیگری را در این مسأله پی گرفته است؛ وی ابتدا به ذکر معانی هر کلمه و استعمالات آن مبادرت نموده و سپس مانند موارد زیر، به تبیین حکم هر استعمال در تذکیر و تأنیث، پرداخته است:

    1. «العین» بر سیزده وجه؛
    2. «العرق» بر پنج وجه؛
    3. «الحرج» بر پنج وجه؛
    4. «الرجل» بر چهار وجه؛
    5. «القدم» بر سه وجه؛
    6. «الناب» بر سه وجه؛
    7. «العصر» بر سه وجه؛
    8. «العجر» بر سه وجه؛
    9. «المتن» بر سه وجه؛
    10. «العاتق» بر سه وجه؛
    11. «الأل» بر سه وجه؛
    12. «الدلو» بر سه وجه؛
    13. «ثبیر: الاثیرة» چهار وجه؛
    14. معانی «الأرض» و استشهاد بر آن؛
    15. «الشمس» در دو معنی؛
    16. «الکراع» بر دو وجه؛
    17. «الاذن» بر دو وجه؛
    18. «القمیص» بر دو وجه؛
    19. «الضرس» بر دو وجه؛
    20. «الریح» بر دو وجه؛
    21. معانی «الصقر»؛
    22. معانی «الرداء»؛
    23. معانی «النار»؛
    24. معانی «الملح»؛
    25. معانی «النوی»؛
    26. شش قولی که پیرامون «في الجبت والطاغوت» وجود دارد؛
    27. بررسی ایام هفته و تبیین حکم تذکیر و تأنیث هریک؛ به عنوان مثال، وجود سه وجه برای «الإثنین» (دوشنبه)، وجود سه مذهب برای «الثلاثاء» (سه‌شنبه)، «الأربعاء» (چهارشنبه) و «الخمیس» (پنجشنبه) و وجود سه لغت برای «الجمعة» (جمعه). این بررسی درباره اسامی ماه‌ها نیز اتفاق افتاده است.
    28. بررسی اسامی انواع خوراکی‌ها و اختلافات موجود درباره آنها و اسامی و صفات تب و بیماری‌ها.
    29. جمع‌آوری روش‌های یک سبک واحد در استعمال الفاظ و به تفصیل بیان کردن شرح آنها، مانند: «لقیت منه الأمرین»، «الفتکرین»، «البرحین»، «الذربین»، «أی الدواهی»، «و أطعمنا مرقة مرقتین» در صورت جمع مذکر.
    30. اهتمام به ذکر لغات مرتبط و مناسب به کلمات؛ مانند: هشت لغت درباره «الإصبع»، پنج لغت درباره «العصد»، لغات و قرائات مربوط به «الصاع»، لغات مرتبط با «السقط»، لغات مربوط به «الشمال» و بادها و...
    31. بیان اشتقاق بسیاری از کلمات مانند: «قح»، «الجلف»، «القن»، «تأبط شرا»، «الموسی»، «بنو دبیر»، «الجحیم»، «کافر»[۵].

    ویژگی دیگر کتاب، پرداختن ابن انباری به صیغه‌های مشترک میان مذکر و مؤنث است. دیگر مؤلفین و نحوییونی که به این موضوع پرداخته‌اند، به امثله محدودی در این باره اکتفا کرده‌اند، اما ابن انباری، در این زمینه تتبع و تحقیق فراوانی نموده و مثال‌های بسیار بیشتری را مطرح کرده است که این امر، نشان‌دهده وسعت اطلاعات و احاطه کامل او به این موضوع است. امثله او، به بیش از صد مورد می‌رسد که به منظور آشنایی با این صیغ، به تعدادی از آنها اشاره می‌شود: «فعول» به معنی مفعول؛ «مِفعال»؛ «مُفَعِّل»؛ «مُفاعِل»؛ «فَیعَل»؛ «فُعَلة»؛ «فَعلة» برای مردان؛ «فُعُلّة» برای مردان؛ «فُعَّال» برای مردان؛ «فاعِلة» برای مردان؛ «تِفعَالة» مانند «تلعابة»؛ «فَعَّالة» مانند «علامة» و...[۶].

    برخی از مسائل نحوی و صرفی که ابن انباری در کتاب به آنها پرداخته است، عبارتند از: غلبه مذکر بر مؤنث؛ غلبه لیالی بر ایام؛ ذو، ذوات و تثنیه و جمع آنها؛ واو و نون جمع مذکر و الف و تاء جمع مؤنث؛ تنزیل غیرعاقل به منزله عاقل؛ ضمیر شأن و شرح مذهب کسایی، فراء و مذهب بصرییون در این زمینه؛ اسماء اشاره برای مذکر و مؤنث و مفرد، مثنی و جمع؛ جمع اسم‌هایی مانند «حمزة» و «طلحة» با واو و نون نزد کوفیون؛ مرکب مزجی مانند «بعلبک» و وجوه اعراب آن؛ وجوه اعراب در اسامی مانند «صفین» و «قنسرین»؛ مراعات معنی «بعض» و لفظ آن در تذکیر و تأنیث؛ تأنیث فعل با فاعل مؤنث و مذهب کوفیون در این باره؛ مسأله تنازع بین دو فعل؛ تذکیر و تأنیث در اعداد و معدودات آنها و نظر علما بصره و کوفه درباره آنها؛ تسمیه مرد به اسم مؤنث ثلاثی و مذهب بصره و فراء پیرامون آن؛ تسمیه مرد به اسامی بادها و مذهب سیبویه و فراء در این باره؛ جواز تذکیر و تأنیث در حروف الفبا؛ مباحث مربوط به تصغیر و نسبت و...[۷].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب هر جلد در انتهای همان جلد و فهارس فنی کتاب، شامل فهرست آیات؛ حدیث؛ قوافی؛ امثال؛ اعلام؛ جماعات و اقوام و فهرست فهارس، در انتهای جلد دوم آمده است.

    پاورقی‌های توسط محقق، بسیار مفصل نوشته شده و در آنها، علاوه بر ذکر منابع[۸]، به توضیح برخی از کلمات و مطالب متن، پرداخته شده است[۹].

    پانویس

    1. مقدمه محقق، ص5
    2. مقدمه اول، ج1، ص3
    3. مقدمه دوم، ص14
    4. همان، ص15- 16
    5. همان، ص16- 19
    6. همان، ص20- 21
    7. همان، ص25- 34
    8. ر.ک: پاورقی، ج1، ص520
    9. ر.ک: همان، ص548

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    پانویس


    منابع مقاله

    وابسته‌ها