القواعد الأصولية و الفقهية في المستمسك: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(لینک درون متنی)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۶: خط ۶۶:
دو خصوصيت در قواعد فقهى ملاحظه مى‌شود:
دو خصوصيت در قواعد فقهى ملاحظه مى‌شود:


1. قواعد فقهى، يا خود مشتمل بر حكم شرعى هستند و يا منتزع از حكم شرعى؛
#قواعد فقهى، يا خود مشتمل بر حكم شرعى هستند و يا منتزع از حكم شرعى؛
#قواعد فقهى، غالباً، در تمام ابواب فقهى جارى نمى‌شوند، مانند«قاعده طهارت» كه اختصاص به باب طهارت دارد و «قاعده لا تُعاد» كه اختصاص به باب صلات دارد، ولى در عين حال برخى از قواعد فقهى، در تمام ابواب فقه جريان دارند، مانند«قاعده لاضرر».


2. قواعد فقهى، غالباً، در تمام ابواب فقهى جارى نمى‌شوند، مانند«قاعده طهارت» كه اختصاص به باب طهارت دارد و «قاعده لا تُعاد» كه اختصاص به باب صلات دارد، ولى در عين حال برخى از قواعد فقهى، در تمام ابواب فقه جريان دارند، مانند«قاعده لاضرر».
اكنون اين سئوال مطرح است كه چه فرقى بين قاعده اصولى و فقهى وجود دارد؟ در جواب گفته مى‌شود:


اكنون اين سئوال مطرح است كه چه فرقى بين قاعده اصولى و فقهى وجود دارد؟ در جواب گفته مى‌شود: 1. قواعد اصولى براى استفاده فقيه جهت تشخيص وظايف كلى مكلّفين مهيا شده‌اند، ولى خود آنها حكم شرعى نيستند؛ يعنى مسائل اصول، واسطه استنباط حكم شرعى‌اند؛ در حالى كه كه قاعده فقهى، عيناً بر مصداق تطبيق مى‌شود و مسئله فقهى نيز از حكم موضوعات خاص و جزئى بحث مى‌كند؛
#قواعد اصولى براى استفاده فقيه جهت تشخيص وظايف كلى مكلّفين مهيا شده‌اند، ولى خود آنها حكم شرعى نيستند؛ يعنى مسائل اصول، واسطه استنباط حكم شرعى‌اند؛ در حالى كه كه قاعده فقهى، عيناً بر مصداق تطبيق مى‌شود و مسئله فقهى نيز از حكم موضوعات خاص و جزئى بحث مى‌كند؛
 
#مسائل اصولى، تنها براى استنباط احكام شرعى كلى مهيا شده‌اند، اما قواعد فقهى براى استنباط احكام شرعى جزئى نيز صلاحيت دارند؛
2. مسائل اصولى، تنها براى استنباط احكام شرعى كلى مهيا شده‌اند، اما قواعد فقهى براى استنباط احكام شرعى جزئى نيز صلاحيت دارند؛
#مسئله اصولى، اجمالاً مورد استفاده انحصارى فقيه است، اما قاعده فقهى، هم براى فقيه و هم براى مقلّد قابل استفاده است؛
 
#قواعد فقهى، غالباً، اختصاص به برخى ابواب فقه دارند، ولى مسائل اصولى در تمام ابواب فقه جريان دارند.
3. مسئله اصولى، اجمالاً مورد استفاده انحصارى فقيه است، اما قاعده فقهى، هم براى فقيه و هم براى مقلّد قابل استفاده است؛
 
4. قواعد فقهى، غالباً، اختصاص به برخى ابواب فقه دارند، ولى مسائل اصولى در تمام ابواب فقه جريان دارند.


اقسام قواعد فقهى عبارتند از:
اقسام قواعد فقهى عبارتند از:


1. قواعدى كه اختصاص به ابواب معاملات به معناى اخصّ دارند، مانند«قاعده تلف در زمان خيار» و «قاعده عدم ضمان»؛
#قواعدى كه اختصاص به ابواب معاملات به معناى اخصّ دارند، مانند«قاعده تلف در زمان خيار» و «قاعده عدم ضمان»؛
 
#قواعدى كه اختصاص به باب خاصّى از ابواب فقه نداشته و در تمام ابواب فقه جريان دارند، مانند«قاعده لا ضرر» و «قاعده لا حرج»؛
2. قواعدى كه اختصاص به باب خاصّى از ابواب فقه نداشته و در تمام ابواب فقه جريان دارند، مانند«قاعده لا ضرر» و «قاعده لا حرج»؛
#قواعدى كه تنها در ابواب عبادات جارى مى‌شوند، مانند«قاعده تجاوز و فراغ»؛
 
#قواعدى كه در ابواب معاملات به معناى اعم جريان دارند، مانند«قاعده طهارت»؛
3. قواعدى كه تنها در ابواب عبادات جارى مى‌شوند، مانند«قاعده تجاوز و فراغ»؛
#قواعدى كه تنها براى كشف موضوعات خارجى كه تحت ادلّه احكام هستند، مورد استفاده قرار مى‌گيرند، مانند«حجيّت بنيّه» و حجيّت «قول ذى اليد».
 
4. قواعدى كه در ابواب معاملات به معناى اعم جريان دارند، مانند«قاعده طهارت»؛
 
5. قواعدى كه تنها براى كشف موضوعات خارجى كه تحت ادلّه احكام هستند، مورد استفاده قرار مى‌گيرند، مانند«حجيّت بنيّه» و حجيّت «قول ذى اليد».


مؤلف، بيان مى‌كند كه كتاب «مستمسك»، كنزى از مسائل فقهى است كه تجليّات اصولى نيز در آن وجود دارد. ايشان، ابتدا، قواعد اصولى را مطرح مى‌كند كه عبارتند از: فرق بين فعل اختيارى و غير آن، اصالة عدم جواز البدار لاولى الاعذار، حكم مقدمات قبل از وقت، طريقيّت علم اجمالى و خروج بعضى از اطراف از محل ابتلاء، ملاقى شبهه محصوره، اقسام ظاهر و احكام آن، تزاحم بين اجزاء و شرايط، فحص در شبهات موضوعيّه، اعتبار اتصال شك به يقين و عدم آن، استصحاب بقاء وقتِ واجبِ موقّت، استصحاب تعليقى، استصحاب عدم ازلى و تفكيك بين مدلول مطابقى و مدلول التزامى.
مؤلف، بيان مى‌كند كه كتاب «مستمسك»، كنزى از مسائل فقهى است كه تجليّات اصولى نيز در آن وجود دارد. ايشان، ابتدا، قواعد اصولى را مطرح مى‌كند كه عبارتند از: فرق بين فعل اختيارى و غير آن، اصالة عدم جواز البدار لاولى الاعذار، حكم مقدمات قبل از وقت، طريقيّت علم اجمالى و خروج بعضى از اطراف از محل ابتلاء، ملاقى شبهه محصوره، اقسام ظاهر و احكام آن، تزاحم بين اجزاء و شرايط، فحص در شبهات موضوعيّه، اعتبار اتصال شك به يقين و عدم آن، استصحاب بقاء وقتِ واجبِ موقّت، استصحاب تعليقى، استصحاب عدم ازلى و تفكيك بين مدلول مطابقى و مدلول التزامى.
خط ۹۴: خط ۸۸:
وى، سپس قواعد فقهى را در ابواب مختلف «مستمسك» مورد بررسى قرار مى‌دهد كه به برخى از آنها اشاره مى‌شود:
وى، سپس قواعد فقهى را در ابواب مختلف «مستمسك» مورد بررسى قرار مى‌دهد كه به برخى از آنها اشاره مى‌شود:


1. «قاعده تجاوز»: از قواعدى است كه تنها در ابواب عبادت جارى مى‌شود. هر گاه در انجام دادن عملى شك كرده باشيم، در حالى كه زمان آن گذشته باشد و يا وارد جزء ديگرى شده باشيم، قاعده مزبور مى‌گويد: به شك خود اعتنا نكن؛ مثلاً آفتاب طلوع كرده و من شك دارم آيا نماز صبح را به جا آورده‌ام يا خير؟، با اِعمال قاعده تجاوز حكم مى‌كنم كه نماز صبح را خوانده‌ام و فراغ ذمّه حاصل شده است؛
#«قاعده تجاوز»: از قواعدى است كه تنها در ابواب عبادت جارى مى‌شود. هر گاه در انجام دادن عملى شك كرده باشيم، در حالى كه زمان آن گذشته باشد و يا وارد جزء ديگرى شده باشيم، قاعده مزبور مى‌گويد: به شك خود اعتنا نكن؛ مثلاً آفتاب طلوع كرده و من شك دارم آيا نماز صبح را به جا آورده‌ام يا خير؟، با اِعمال قاعده تجاوز حكم مى‌كنم كه نماز صبح را خوانده‌ام و فراغ ذمّه حاصل شده است؛
 
#«قاعده لا ضرر و لا ضرار»: از مشهورترين قواعدى است كه در تمام ابواب فقه مورد استفاده و استناد قرار مى‌گيرد و مفاد آن، عدم شمول احكام شرعى نسبت به حالت ضرر در عبادات و معاملات است؛
2. «قاعده لا ضرر و لا ضرار»: از مشهورترين قواعدى است كه در تمام ابواب فقه مورد استفاده و استناد قرار مى‌گيرد و مفاد آن، عدم شمول احكام شرعى نسبت به حالت ضرر در عبادات و معاملات است؛
#«قاعده يد»: از قواعد معروفى است كه در ابواب معاملات جايگاه ويژه‌اى دارد. معنای «يد» عبارت است از تسلط و دست يافتن بر عين، منفعت، انتفاع يا حقّ، به‌گونه‌اى كه صاحب يد بتواند هر گونه تصرّفى در آن بنمايد؛ بنابراين، «يد» اختصاصى به يد مالكانه ندارد، بلكه شامل يد مستأجر، متولّى وقف، قرض گيرنده و امانى نيز مى‌شود، پس اگر كسى در منزلى سكونت دارد و مدعى آن است كه آن منزل را اجاره كرده، او نسبت به منافع آن منزل، صاحب يد است. دليل و مدرك قاعده يد، بناى عقلاء، نفى عسر و حرج و روايات است.
 
3. «قاعده يد»: از قواعد معروفى است كه در ابواب معاملات جايگاه ويژه‌اى دارد. معنای «يد» عبارت است از تسلط و دست يافتن بر عين، منفعت، انتفاع يا حقّ، به‌گونه‌اى كه صاحب يد بتواند هر گونه تصرّفى در آن بنمايد؛ بنابراين، «يد» اختصاصى به يد مالكانه ندارد، بلكه شامل يد مستأجر، متولّى وقف، قرض گيرنده و امانى نيز مى‌شود، پس اگر كسى در منزلى سكونت دارد و مدعى آن است كه آن منزل را اجاره كرده، او نسبت به منافع آن منزل، صاحب يد است. دليل و مدرك قاعده يد، بناى عقلاء، نفى عسر و حرج و روايات است.


== منابع مقاله ==
== منابع مقاله ==
خط ۱۱۳: خط ۱۰۵:
[[رده: فقه مذاهب]]
[[رده: فقه مذاهب]]
[[رده: فقه شیعه]]
[[رده: فقه شیعه]]
[[رده:25 بهمن الی 24 اسفند]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش