الفصل في الملل و الأهواء و النحل: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ،' به '،'
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
خط ۶۱: خط ۶۱:
[[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]]  زير عنوان «ذِكر العظائم المخرجة الى الكفر...»، كه در واقع فصلى از نوشته ديگر وى با عنوان النَّصائِح المُنجيَة من الفَضائِح المُخزيَة و القَبائِح المُردَية مِن اَقوال اهل البِدَع بوده است، به تشريح عقايد معتزله، خوارج، مرجئه و شيعه و انتقاد از آنان مى‌پردازد. در اين ميان نكته توجه انگيز ديگر اين است كه [[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]]  ايرانيان را باعث و مسئول گمراهى و خروج بيشتر آن گروه‌ها از اسلام مى‌شمارد و چنين استدلال مى‌كند كه ايرانيان داراى كشورى پهناور بودند و بر همه ملت‌ها و امت‌هاى ديگر برترى و سرورى داشتند، چنانكه خودشان را «آزادگان» و انسان‌هاى ديگر را «بردگان» مى‌ناميدند؛ اما چون دولت ايشان به دست اعراب؛ يعنى كسانى كه نزد ايشان كمترين خطر را داشتند - برافتاد، سخت بر آنان گران آمد و مصيبت ايشان بالا گرفت؛ از اين رو كوشيدند كه در كار اسلام حيله‌گرى و بدسگالى كنند. بارها نيز به جنگ با اسلام برخاستند، كه مى‌توان به شورش سِنباد، استاذ سيس، مقنع، بابك و ديگران اشاره كرد. سپس بهتر آن ديدند كه به شيوه‌اى ديگر در كار اسلام حيله‌گرى و با آن نبرد كنند، و بدين سان قومى از ايشان به مسلمانى تظاهر كردند و با اظهار مهرورزى به خاندان پيامبر و نكوهش ستمى كه به [[امام على(ع)|على بن ابى‌طالب(ع)]] رفته بود، به تشيع گرويدند.
[[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]]  زير عنوان «ذِكر العظائم المخرجة الى الكفر...»، كه در واقع فصلى از نوشته ديگر وى با عنوان النَّصائِح المُنجيَة من الفَضائِح المُخزيَة و القَبائِح المُردَية مِن اَقوال اهل البِدَع بوده است، به تشريح عقايد معتزله، خوارج، مرجئه و شيعه و انتقاد از آنان مى‌پردازد. در اين ميان نكته توجه انگيز ديگر اين است كه [[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]]  ايرانيان را باعث و مسئول گمراهى و خروج بيشتر آن گروه‌ها از اسلام مى‌شمارد و چنين استدلال مى‌كند كه ايرانيان داراى كشورى پهناور بودند و بر همه ملت‌ها و امت‌هاى ديگر برترى و سرورى داشتند، چنانكه خودشان را «آزادگان» و انسان‌هاى ديگر را «بردگان» مى‌ناميدند؛ اما چون دولت ايشان به دست اعراب؛ يعنى كسانى كه نزد ايشان كمترين خطر را داشتند - برافتاد، سخت بر آنان گران آمد و مصيبت ايشان بالا گرفت؛ از اين رو كوشيدند كه در كار اسلام حيله‌گرى و بدسگالى كنند. بارها نيز به جنگ با اسلام برخاستند، كه مى‌توان به شورش سِنباد، استاذ سيس، مقنع، بابك و ديگران اشاره كرد. سپس بهتر آن ديدند كه به شيوه‌اى ديگر در كار اسلام حيله‌گرى و با آن نبرد كنند، و بدين سان قومى از ايشان به مسلمانى تظاهر كردند و با اظهار مهرورزى به خاندان پيامبر و نكوهش ستمى كه به [[امام على(ع)|على بن ابى‌طالب(ع)]] رفته بود، به تشيع گرويدند.


[[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]] ، سپس بدعت‌ها و گمراهى‌هايى را كه (به زعم وى) در درون اين گروه‌ها پديد آمد، برمى‌شمارد. اسماعيليان و قرمطيان را زاييده آنان مى‌داند و مى‌گويد: اين دو طايفه آشكارا از اسلام بيرون شده‌اند و بر آيين مجوسيّت ناب و آيين مزدك باور دارند، از سوى ديگر، [[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]]  مردم را از نظر اعتقادات و ايمان دينى به 4 گروه تقسيم مى‌كند:
[[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]]، سپس بدعت‌ها و گمراهى‌هايى را كه (به زعم وى) در درون اين گروه‌ها پديد آمد، برمى‌شمارد. اسماعيليان و قرمطيان را زاييده آنان مى‌داند و مى‌گويد: اين دو طايفه آشكارا از اسلام بيرون شده‌اند و بر آيين مجوسيّت ناب و آيين مزدك باور دارند، از سوى ديگر، [[ابن حزم، علی بن احمد |ابن حزم]]  مردم را از نظر اعتقادات و ايمان دينى به 4 گروه تقسيم مى‌كند:


1. گروهى كه استدلال مى‌كنند و استدلالشان ايشان را به حقيقتى كه دو بار پاداش دارد، رهنمون مى‌شود. 2. گروهى كه استدلال و بحث و نظر مى‌كنند و اين كار آنان را يا به دهرى‌گرى و الحاد، آيين برهمايى، مانوى‌گرى و برخى ديگر از انواع كفر مى‌كشاند، كه اينان كافرند و اگر بدان باور بميرند، جاودانه در آتش دوزخند؛ يا اينكه استدلالشان ايشان را به عقايد ازارقه و اصحاب اَصلَح و برخى بدعت‌هاى كُشنده مى‌رساند كه اينان فاسقند. 3. گروهى كه تقليد مى‌كنند و به حقيقت مى‌رسند، ايشان اهل حقند و عوام اهل اسلام همگى از اين گروهند. 4. گروهى كه تقليد مى‌كنند، اما به باطل كشانده مى‌شوند. اينان يا كافرند يا فاسق.
1. گروهى كه استدلال مى‌كنند و استدلالشان ايشان را به حقيقتى كه دو بار پاداش دارد، رهنمون مى‌شود. 2. گروهى كه استدلال و بحث و نظر مى‌كنند و اين كار آنان را يا به دهرى‌گرى و الحاد، آيين برهمايى، مانوى‌گرى و برخى ديگر از انواع كفر مى‌كشاند، كه اينان كافرند و اگر بدان باور بميرند، جاودانه در آتش دوزخند؛ يا اينكه استدلالشان ايشان را به عقايد ازارقه و اصحاب اَصلَح و برخى بدعت‌هاى كُشنده مى‌رساند كه اينان فاسقند. 3. گروهى كه تقليد مى‌كنند و به حقيقت مى‌رسند، ايشان اهل حقند و عوام اهل اسلام همگى از اين گروهند. 4. گروهى كه تقليد مى‌كنند، اما به باطل كشانده مى‌شوند. اينان يا كافرند يا فاسق.
خط ۸۴: خط ۸۴:


#[[:noormags:236892|قانورى، على، شيعه و فرقه‌هاى شيعى از نگاه ارباب ملل و نحل (گزارش‌ها و كاستى‌ها)، شيعه‌شناسى، پاييز 1383،‌ش 7، ص 76 39]].
#[[:noormags:236892|قانورى، على، شيعه و فرقه‌هاى شيعى از نگاه ارباب ملل و نحل (گزارش‌ها و كاستى‌ها)، شيعه‌شناسى، پاييز 1383،‌ش 7، ص 76 39]].
#[[جعفریان، رسول]] ، گزيده كتاب‌شناسى توصيفى فرق اسلامى، آينه پژوهش، مرداد و شهريور 1369 - شماره 2، ص 110 101.
#[[جعفریان، رسول]]، گزيده كتاب‌شناسى توصيفى فرق اسلامى، آينه پژوهش، مرداد و شهريور 1369 - شماره 2، ص 110 101.
#خراسانى، شرف‌ الدين، دائره المعارف بزرگ اسلامى، ج3، ص353-355.
#خراسانى، شرف‌ الدين، دائره المعارف بزرگ اسلامى، ج3، ص353-355.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش