الفارابي: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک'
جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
خط ۳۲: خط ۳۲:
نویسنده، فضای اجتماعی عصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را چنین ترسیم نموده است: در آن روزگار، گروه‎های دینی در جزر و مدهای اجتماعی، تابع گروه‎های سیاسی بودند؛ مثلاًاهل سنت در اثنای درخشش ستاره دولت ترکان، از آزادی و آرامش بهره‎ور بودند؛ برعکس شیعیان که آنان در سایه حکومت آل‎بویه تا حدودی به آرامش رسیدند. طبعا نزاع شدیدی بین دو گروه درگرفت و سرزمین مسلمانان را از خون رنگین ساخت. نزاع به گروه‎های اهل سنت با یکدیگر نیز سرایت کرد و این، زمانی بود که حنبلی‎ها مانع دفن پیکر [[طبری، محمد بن جریر|محمد بن جریر طبری]] (متوفی 310ق) شدند؛ چراکه وی اسم [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] را در ضمن اسامی فقها در کتابش (درباره اختلاف فقها) نیاورده بود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/8 ر.ک: همان، ص9-8]</ref>.
نویسنده، فضای اجتماعی عصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را چنین ترسیم نموده است: در آن روزگار، گروه‎های دینی در جزر و مدهای اجتماعی، تابع گروه‎های سیاسی بودند؛ مثلاًاهل سنت در اثنای درخشش ستاره دولت ترکان، از آزادی و آرامش بهره‎ور بودند؛ برعکس شیعیان که آنان در سایه حکومت آل‎بویه تا حدودی به آرامش رسیدند. طبعا نزاع شدیدی بین دو گروه درگرفت و سرزمین مسلمانان را از خون رنگین ساخت. نزاع به گروه‎های اهل سنت با یکدیگر نیز سرایت کرد و این، زمانی بود که حنبلی‎ها مانع دفن پیکر [[طبری، محمد بن جریر|محمد بن جریر طبری]] (متوفی 310ق) شدند؛ چراکه وی اسم [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] را در ضمن اسامی فقها در کتابش (درباره اختلاف فقها) نیاورده بود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/8 ر.ک: همان، ص9-8]</ref>.


وی می‎نویسد: خلفای عباسی، نظام مجالس خویش را از ایرانیان اقتباس کرده بودند. آن‎ها مجالس غنا و آوازخوانی را نشر می‎دادند و با شاعران، مغنیان، ادیبان و اهل موسیقی و فکاهی رابطه خوبی داشتند و این گرچه دال بر فرورفتن آنها در لذات دنیایی و بی‎توجهی نسبت به شؤون دولت است، از جهت دیگر بر زندگی راحتی که مردم فراهم می‎آوردند و رشد صنعت و تجارت و کشاورزی می‎کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/9 ر.ک: همان، ص9]</ref>.
وی می‎نویسد: خلفای عباسی، نظام مجالس خویش را از ایرانیان اقتباس کرده بودند. آن‎ها مجالس غنا و آوازخوانی را نشر می‎دادند و با شاعران، مغنیان، ادیبان و اهل موسیقی و فکاهی رابطه خوبی داشتند و این گرچه دال بر فرورفتن آنها در لذات دنیایی و بی‎توجهی نسبت به شؤون دولت است، از جهت دیگر بر زندگی راحتی که مردم فراهم می‎آوردند و رشد صنعت و تجارت و کشاورزی می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/9 ر.ک: همان، ص9]</ref>.


نویسنده از حکومت اسماعیلیان و فاطمیان در زمان خلفای عباسی سخن به میان می‎آورد، سپس از مکتب فکری معتزله می‎گوید. این مکتب فکری در زمان مأمون، معتصم و واثق رونق پیدا کرد.
نویسنده از حکومت اسماعیلیان و فاطمیان در زمان خلفای عباسی سخن به میان می‎آورد، سپس از مکتب فکری معتزله می‎گوید. این مکتب فکری در زمان مأمون، معتصم و واثق رونق پیدا کرد.
خط ۳۸: خط ۳۸:
سپس از رونق فلسفه یونانی و تأثیر آن در تعالیم معتزله و مناقشاتی که در پی آن بین علمای مسلمان درگرفت، می‎نویسد. در همین زمان بود که بعضی از غلات صوفی، مثل [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]] (متوفی 309ق) پیدا شدند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/10 ر.ک: همان، ص10-14]</ref>.
سپس از رونق فلسفه یونانی و تأثیر آن در تعالیم معتزله و مناقشاتی که در پی آن بین علمای مسلمان درگرفت، می‎نویسد. در همین زمان بود که بعضی از غلات صوفی، مثل [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]] (متوفی 309ق) پیدا شدند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/10 ر.ک: همان، ص10-14]</ref>.


فصل دوم به معرفی فارابی اختصاص یافته است. نسب، زمان و مکان تولد و وفاتش از مباحث قسمت اول این فصل است. نویسنده در قسمت دوم این فصل به اشعار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] اشاره می‎کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/14 ر.ک: همان، ص18-14]</ref>.
فصل دوم به معرفی فارابی اختصاص یافته است. نسب، زمان و مکان تولد و وفاتش از مباحث قسمت اول این فصل است. نویسنده در قسمت دوم این فصل به اشعار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] اشاره می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/14 ر.ک: همان، ص18-14]</ref>.


نویسنده در فصل سوم، به ابعاد علمی [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] پرداخته است. او در ابتدا آثار مشهور [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را برمی‎شمرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/22 ر.ک: همان، ص22]</ref>، سپس سبک نوشتاری او را معرفی می‎کند و چنین می‎‎گوید: اسلوب [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، دقیق و متمرکز است. در آن تکرار و الفاظ مترادف وجود ندارد. او مراقب الفاظ و عبارات بوده و معانی وسیع را در جملات مختصر قرار داده است. معلم ثانی شیفته متقابلات بود؛ هر زمان ایده‎ای به نظرش می‎رسید، حتما مقابل آن را ذکر می‎نمود؛ نشانه این مطلب، کتابی است از او به نام «رسالة في جواب مسائل سئل عنها»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/23 ر.ک: همان، ص23]</ref>.
نویسنده در فصل سوم، به ابعاد علمی [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] پرداخته است. او در ابتدا آثار مشهور [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را برمی‎شمرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/22 ر.ک: همان، ص22]</ref>، سپس سبک نوشتاری او را معرفی می‌کند و چنین می‎‎گوید: اسلوب [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، دقیق و متمرکز است. در آن تکرار و الفاظ مترادف وجود ندارد. او مراقب الفاظ و عبارات بوده و معانی وسیع را در جملات مختصر قرار داده است. معلم ثانی شیفته متقابلات بود؛ هر زمان ایده‎ای به نظرش می‎رسید، حتما مقابل آن را ذکر می‎نمود؛ نشانه این مطلب، کتابی است از او به نام «رسالة في جواب مسائل سئل عنها»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/23 ر.ک: همان، ص23]</ref>.


علوم نزد [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] هشت صنف است. وی در نظم آنها ترتیبی معین را رعایت کرده که آنها را در کتب «[[التنبيه علی سبيل السعادة]]»، «تحصيل السعادة»، «السياسات المدنية» و «[[آراء أهل المدينة الفاضلة و مضاداتها|آراء أهل المدينة الفاضلة]]» آورده است. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] معتقد است که هدف و غایت هر انسانی رسیدن به سعادت است و زمانی که به این هدف رسید برای رسیدن به ‎غایت و هدف دیگری سعی نمی‎کند. این سعادت، فطری نیست، بلکه اکتسابی است و متوقف بر تمییز نیکو است. نویسنده در ادامه اصناف علوم و معارف را برمی‎شمرد و جایگاه علم فلسفه را بیان می‎کند و می‎گوید به‎وسیله فلسفه انسان به سعادت می‎رسد زیرا این فلسفه است که مقصود از آن تحصیل جمیل است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/24 ر.ک: همان، ص25-24]</ref>.
علوم نزد [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] هشت صنف است. وی در نظم آنها ترتیبی معین را رعایت کرده که آنها را در کتب «[[التنبيه علی سبيل السعادة]]»، «تحصيل السعادة»، «السياسات المدنية» و «[[آراء أهل المدينة الفاضلة و مضاداتها|آراء أهل المدينة الفاضلة]]» آورده است. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] معتقد است که هدف و غایت هر انسانی رسیدن به سعادت است و زمانی که به این هدف رسید برای رسیدن به ‎غایت و هدف دیگری سعی نمی‌کند. این سعادت، فطری نیست، بلکه اکتسابی است و متوقف بر تمییز نیکو است. نویسنده در ادامه اصناف علوم و معارف را برمی‎شمرد و جایگاه علم فلسفه را بیان می‌کند و می‎گوید به‎وسیله فلسفه انسان به سعادت می‎رسد زیرا این فلسفه است که مقصود از آن تحصیل جمیل است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/24 ر.ک: همان، ص25-24]</ref>.


نویسنده در ادامه به علوم هشت‎گانه‎ای که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] آنها را تصنیف کرده است اشاره می‎کند. آن علوم عبارتند از: «علم اللسان»، «علم المنطق»، «علم التعاليم»، «علم الطبیعی»، «علم الإلهي»، «علم المدني»، «علم الفقه» و «علم الكلام»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/26 ر.ک: همان، ص28-26]</ref>.
نویسنده در ادامه به علوم هشت‎گانه‎ای که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] آنها را تصنیف کرده است اشاره می‌کند. آن علوم عبارتند از: «علم اللسان»، «علم المنطق»، «علم التعاليم»، «علم الطبیعی»، «علم الإلهي»، «علم المدني»، «علم الفقه» و «علم الكلام»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/26 ر.ک: همان، ص28-26]</ref>.


سعید زاید می‎گوید: [[فارابی، محمد بن محمد|معلم ثانی]] فلسفه را از دیگران فراگرفت؛ لکن او فلسفه‎ای را که یاد گرفته بود در چارچوبی متناسب با وضع محیطی خود قرار داد. او هرچند فلسفه را از [[ارسطو]]، افلاطون و افلوطین گرفته بود، لکن به آن صبغه و رنگ و لعاب اسلامی داد. فلسفه فارابی دارای ویژگی‎هایی است، از جمله اینکه دارای معالمی روشن و اهدافی محدود است. برخی از اجزای آن با بعضی دیگر ارتباط عمیق دارد و سازگاری در آن‎ها به چشم می‎خورد. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در منطق و طبیعیات، [[ارسطو]]<nowiki/>یی و در اخلاق افلاطونی و در فلسفه مابعدالطبیعه افلوطینی است؛ اما قبل از هر چیزی او فیلسوفی است که به وحدت فلسفه ایمان دارد و مدافع آن در هر زمان است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/28 ر.ک: همان، ص28]</ref>.
سعید زاید می‎گوید: [[فارابی، محمد بن محمد|معلم ثانی]] فلسفه را از دیگران فراگرفت؛ لکن او فلسفه‎ای را که یاد گرفته بود در چارچوبی متناسب با وضع محیطی خود قرار داد. او هرچند فلسفه را از [[ارسطو]]، افلاطون و افلوطین گرفته بود، لکن به آن صبغه و رنگ و لعاب اسلامی داد. فلسفه فارابی دارای ویژگی‎هایی است، از جمله اینکه دارای معالمی روشن و اهدافی محدود است. برخی از اجزای آن با بعضی دیگر ارتباط عمیق دارد و سازگاری در آن‎ها به چشم می‎خورد. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در منطق و طبیعیات، [[ارسطو]]<nowiki/>یی و در اخلاق افلاطونی و در فلسفه مابعدالطبیعه افلوطینی است؛ اما قبل از هر چیزی او فیلسوفی است که به وحدت فلسفه ایمان دارد و مدافع آن در هر زمان است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/28 ر.ک: همان، ص28]</ref>.
خط ۶۰: خط ۶۰:
# عقل فعال.
# عقل فعال.


نویسنده نظرات [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را در مورد هرکدام از عقول چهارگانه با استفاده از آثارش بیان می‎کند.
نویسنده نظرات [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را در مورد هرکدام از عقول چهارگانه با استفاده از آثارش بیان می‌کند.


[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] می‎گوید: عقل فعال، نوعی از عقل مستفاد است. صورت‎های موجودات در آن پیوسته بوده و هیچ‎وقت از بین نمی‎رود، ولی ترتیب آن صور، عکس ترتیب موجود در عقل بالفعل است و آن بدین‎ صورت است که اخس در عقل بالفعل مقدم می‎شود بر اشرف آن صور..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/91 ر.ک: همان، ص92-91]</ref>.
[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] می‎گوید: عقل فعال، نوعی از عقل مستفاد است. صورت‎های موجودات در آن پیوسته بوده و هیچ‎وقت از بین نمی‎رود، ولی ترتیب آن صور، عکس ترتیب موجود در عقل بالفعل است و آن بدین‎ صورت است که اخس در عقل بالفعل مقدم می‎شود بر اشرف آن صور..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38549/1/91 ر.ک: همان، ص92-91]</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش