۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً') |
جز (جایگزینی متن - 'پاك' به 'پاک') |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۸: | خط ۸: | ||
کتاب دینی، علمی، فنی، تاریخی، ادبی، اخلاقی... | کتاب دینی، علمی، فنی، تاریخی، ادبی، اخلاقی... | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[امینی، عبدالحسین]] ( | [[امینی، عبدالحسین]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره =BP 223/54 /الف89 غ4 | | کد کنگره =BP 223/54 /الف89 غ4 | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| سال نشر = 1416 ق یا 1995 م | | سال نشر = 1416 ق یا 1995 م | ||
| کد اتوماسیون = | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE02320AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =11 | | تعداد جلد =11 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =13894 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
«هر كه در اولين وهله نام اين كتاب (الغدير) را بشنود گمان خواهد نمود كه اين كتاب فقط شامل موضوعى است كه بدان ناميده شده: ولى پس از ورود باين منبع گوارا خواهد يافت كه در آن. پيرامون بسيارى از دلائل و براهين امامت گفتگو و كاوش و بررسى شده و با بيان مستدلّ آن تمام خار و خاشاكهاى اشكالات از جلو راه سالكين طريق حق زدوده گشته و سخنان ناروا و دردناك كه پيوسته موجب شكاف و باعث اختلاف بين ملل مسلمان گرديده، همه را ابطال و آنچه نيات سوء و كينهتوزىها و عوامل بنيان كن در اين ميان بوده، همه را نابود ساخته و نسبتهاى ناروا و ننگينى كه از قديم الايام قلمهاى خائن و مزدور به پيروان اهلبيت پيغمبر(ص) چسبانيدهاند، همه را از ميان برداشته و ملت خود را از آن افتراها مبرّا نموده، به طورى كه ديگر مجال و فرصت و دستآويزى براى سودطلبان و ماجراجويان و خرافات منفورشان كه به منظور تفرقه ميان امت اسلامى و دامنزدن اختلاف و دشمنى بكار مىبردند، باقى نگذارده است». | «هر كه در اولين وهله نام اين كتاب (الغدير) را بشنود گمان خواهد نمود كه اين كتاب فقط شامل موضوعى است كه بدان ناميده شده: ولى پس از ورود باين منبع گوارا خواهد يافت كه در آن. پيرامون بسيارى از دلائل و براهين امامت گفتگو و كاوش و بررسى شده و با بيان مستدلّ آن تمام خار و خاشاكهاى اشكالات از جلو راه سالكين طريق حق زدوده گشته و سخنان ناروا و دردناك كه پيوسته موجب شكاف و باعث اختلاف بين ملل مسلمان گرديده، همه را ابطال و آنچه نيات سوء و كينهتوزىها و عوامل بنيان كن در اين ميان بوده، همه را نابود ساخته و نسبتهاى ناروا و ننگينى كه از قديم الايام قلمهاى خائن و مزدور به پيروان اهلبيت پيغمبر(ص) چسبانيدهاند، همه را از ميان برداشته و ملت خود را از آن افتراها مبرّا نموده، به طورى كه ديگر مجال و فرصت و دستآويزى براى سودطلبان و ماجراجويان و خرافات منفورشان كه به منظور تفرقه ميان امت اسلامى و دامنزدن اختلاف و دشمنى بكار مىبردند، باقى نگذارده است». | ||
و نيز در تقريظى كه به قلم آقاى | و نيز در تقريظى كه به قلم آقاى سيدعبدالمهدى منتفكى به رشته تحرير در آمده و در ابتداى جلد هشتم كتاب چاپ شده، مىفرمايد: | ||
هر روز صدها كتب و نشريات از چاپخانها بيرون آمده و در دسترس ارباب مطالعه قرار گرفته است؛ ولى: بسيار كم است نشريه و كتابى كه مقصود خواننده را در برداشته و از هر حيث و هر جهت اطمينان و ميل ارباب مطالعه را تأمين نمايد! | هر روز صدها كتب و نشريات از چاپخانها بيرون آمده و در دسترس ارباب مطالعه قرار گرفته است؛ ولى: بسيار كم است نشريه و كتابى كه مقصود خواننده را در برداشته و از هر حيث و هر جهت اطمينان و ميل ارباب مطالعه را تأمين نمايد! | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
و يا در اثبات وصايت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] و در حمايت از حريم ولايت به ذكر حديث تهنيت پرداخته و از مورخ مشهور [[طبری، محمد بن جریر|محمد بن جرير طبرى]] در كتاب «الولايه» حديثى را از پيامبر گرامى اسلام نقل مىنمايند: | و يا در اثبات وصايت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] و در حمايت از حريم ولايت به ذكر حديث تهنيت پرداخته و از مورخ مشهور [[طبری، محمد بن جریر|محمد بن جرير طبرى]] در كتاب «الولايه» حديثى را از پيامبر گرامى اسلام نقل مىنمايند: | ||
امام طبرى- محمّد بن جرير- در كتاب (الولايه) حديثى را به اسناد خود آورده، از زيد بن ارقم كه قسمت زيادى از آن در صفحات 92 -89 ذكر شد و در | امام طبرى- محمّد بن جرير- در كتاب (الولايه) حديثى را به اسناد خود آورده، از زيد بن ارقم كه قسمت زيادى از آن در صفحات 92 -89 ذكر شد و در پایان حديث مزبور است كه رسول خدا(ص) فرمود، اى گروه مردم بگوئيد: پيمان بستيم با تو از صميم قلب و عهد نموديم با زبان و دست بيعت داديم بر اين امر، عهد و پيمان و بيعتى كه اولاد و اهلبيت و كسان خود را بدان وادار نمائيم و به جاى اين سيره مقدّس روش ديگرى را نپذيريم و تو گواه بر ما هستى و خداوند از حيث گواهى كافى است، بگوئيد آنچه را بشما تلقين و تعليم نمودم و سلام كنيد بر على با تصريح بفرماندهى اهل ايمان و بگوئيد: الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لولا ان هدانا الله همانا خداوند هر صدا و آهنگى را مىشناسد و مىشنود و به خيانت هر خائن واقف است، پس هر كس پيمان شكنى كند به زيان خود كرده و كسى كه به پيمان خدائى وفادار بماند، خداى پاداش بزرگ به او خواهد داد، بگوئيد چيزى را كه موجب رضايت خداوند است و اگر ناسپاسى كنيد خداوند از شما بىنياز خواهد بود. | ||
زيد بن ارقم گفت: در اين هنگام مردم رو بطرف رسول خدا(ص) شتافتند؛ در حالى كه همه مىگفتند: «سمعنا و اطعنا على امر اللّه و رسوله بقلوبنا»؛ يعنى: شنيديم و بر امر خدا و رسولش از صميم قلب فرمانبرداريم، و اول كسانى كه دست خود را به عنوان اطاعت و بيعت با پيغمبر(ص) و على(ع) رسانيدند، ابىبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير بودند با باقى مهاجرين و انصار، و ساير مردم تا هنگامى كه نماز ظهر و عصر در يك وقت خوانده شد و اين جريان امتداد يافت تا نماز مغرب و عشاء نيز در يك وقت خوانده شد و تا سه روز امر دست دادن و بيعت پيوسته ادامه داشت. | زيد بن ارقم گفت: در اين هنگام مردم رو بطرف رسول خدا(ص) شتافتند؛ در حالى كه همه مىگفتند: «سمعنا و اطعنا على امر اللّه و رسوله بقلوبنا»؛ يعنى: شنيديم و بر امر خدا و رسولش از صميم قلب فرمانبرداريم، و اول كسانى كه دست خود را به عنوان اطاعت و بيعت با پيغمبر(ص) و على(ع) رسانيدند، ابىبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير بودند با باقى مهاجرين و انصار، و ساير مردم تا هنگامى كه نماز ظهر و عصر در يك وقت خوانده شد و اين جريان امتداد يافت تا نماز مغرب و عشاء نيز در يك وقت خوانده شد و تا سه روز امر دست دادن و بيعت پيوسته ادامه داشت. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
علامه بزرگوار در اين كتاب سعى بلغ در دفاع از حريم تشيع و دفع اتهامات وارده پيرامون اين مكتب و پيروان آن دارد، به طورى كه همواره و در موارد متعدد به نقد كتبى كه خواسته و يا ناخواسته عقائد حقه را مورد هجمه خود قرار داده و بهتان هاى ناروا بر آن وارد ساختهاند، مىپردازد و با استدلالهاى محكم آن را رد مىسازد. | علامه بزرگوار در اين كتاب سعى بلغ در دفاع از حريم تشيع و دفع اتهامات وارده پيرامون اين مكتب و پيروان آن دارد، به طورى كه همواره و در موارد متعدد به نقد كتبى كه خواسته و يا ناخواسته عقائد حقه را مورد هجمه خود قرار داده و بهتان هاى ناروا بر آن وارد ساختهاند، مىپردازد و با استدلالهاى محكم آن را رد مىسازد. | ||
به طور مثال در بخشى از شرح حال | به طور مثال در بخشى از شرح حال سيدحميرى، پس از بيان دين، آئين و مذهب سيدو سخن اعلام پيرامون عقايدش، به نقد كلام دكتر [[طه حسین|طه حسین]] مصرى در صفحه 385 كتاب «ذكرى ابى العلاء» كه در آن قول به تناسخ را به سيدنسبت داده مىپردازد و مىفرمايد: | ||
اگر اين نسبت ساختگى، از پيشينيان [[طه حسین|طه | اگر اين نسبت ساختگى، از پيشينيان [[طه حسین|طه حسین]]، آن ياوه سرايان عصر خرافات و سخنگويان نادان و نويسندگان بىكنكاش و نسبت دهندگان بىپروا، صادر شده بود، مرا به تعجب نمىانداخت؛ امّا شگفتا كه اين سخن، از مردى است كه خود را جستجوگر مىداند و خويشتن را، انسان عصر طلائى، عصر نور و روزگار كاوش مىشناسد. | ||
روزگارى كه به بلاى وجود اين دكتر و ياوه سرايان و دروغ پردازانى چون او گرفتار آمده است، مردمى كه مىخواهند گروه بزرگ و بزرگوارى از امت اسلامى را با نسبت كفر آميز: تناسخ و حلول، خوار و زبون كنند تا گروه مخالف، با اعتقاد به كفر اين دسته، آنان را دشنام دهند و اين دسته نيز از شنيدن چنين نسبت نادرستى به خشم آيند و كار به سرانجام ناستوده پراكندگى و جدائى انجامد و آرزوى آن كه [[طه حسین|طه | روزگارى كه به بلاى وجود اين دكتر و ياوه سرايان و دروغ پردازانى چون او گرفتار آمده است، مردمى كه مىخواهند گروه بزرگ و بزرگوارى از امت اسلامى را با نسبت كفر آميز: تناسخ و حلول، خوار و زبون كنند تا گروه مخالف، با اعتقاد به كفر اين دسته، آنان را دشنام دهند و اين دسته نيز از شنيدن چنين نسبت نادرستى به خشم آيند و كار به سرانجام ناستوده پراكندگى و جدائى انجامد و آرزوى آن كه [[طه حسین|طه حسین]] را به چنين كار ناروائى مىگمارد و وادار مىكند، نيز همين است. | ||
آيا جستجوگرى از اين مرد نپرسيده است: مصدر اين نسبت نادرست چيست، آيا در كتابى از كتب شيعه خواندهاى يا از شيعهاى شنيدهاى؟ يا خبر چنين نسبتى از ناحيه دانشمندى از دانشمندان اماميّه به تو رسيده است؟ اين شيعه و كتابهاى اوست كه از نخستين روز تا به امروز، به كفر قائلان به تناسخ و حلول، حكم كرده است، و به برائت از آنان گرايش دارد. پس چرا اين دكتر، پيش از آن كه چنين تهمتى زند و چنين ناروائى نويسد، به اين كتب مراجعه نكرده است؟ آرى قبل از او، «[[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم اندلسى]]» در كتاب «الفصل» نسبت تناسخ را به | آيا جستجوگرى از اين مرد نپرسيده است: مصدر اين نسبت نادرست چيست، آيا در كتابى از كتب شيعه خواندهاى يا از شيعهاى شنيدهاى؟ يا خبر چنين نسبتى از ناحيه دانشمندى از دانشمندان اماميّه به تو رسيده است؟ اين شيعه و كتابهاى اوست كه از نخستين روز تا به امروز، به كفر قائلان به تناسخ و حلول، حكم كرده است، و به برائت از آنان گرايش دارد. پس چرا اين دكتر، پيش از آن كه چنين تهمتى زند و چنين ناروائى نويسد، به اين كتب مراجعه نكرده است؟ آرى قبل از او، «[[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم اندلسى]]» در كتاب «الفصل» نسبت تناسخ را به سيدداده است و تو اى خواننده! در صفحه 322 -329 جلد اول اين كتاب، ابن حزم و جدلهاى وى را باز شناختهاى. امّا قول به رجعت از سنخ قول به تناسخ و حلول نيست، زيرا كتاب و سنت به آن ناطق است، همان طور كه تفصيل آن، در كتب كلامى آمده است و تأليفات جداگانه اعلام نيز، متضمن اين مطلب هست و آن كه وقوفى بر اخبار و اشعار و حجتآورىهاى سيددارد، مىداند كه ساحت وى ازين نسبتهاى ناروا دور است، اگر اين دكتر از آن كسانى نباشد كه كوشش بسيار در محبّت خاندان پيغمبر و مهرورزى و ستايشگرى و جانبدارى از آنان را سخافت داند. | ||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
همان طور كه قبلا گذشت، اين كتاب يكى از بزرگترين كتابهاى دائرهالمعارف است كه مشتمل بر بسيارى از آراء و نظرات متقن و مستدل دينى است و اگرچه هدف اصلى و اوليه آن اثبات حديث شريف غدير و تواتر آن بوده، ولى در عين حال به جهت وسعت فكر وجودت انديشه هر آنچه را كه براى امت اسلامى حائز اهميت مىدانسته، در اين كتاب جمعآورى نموده است كه به ذكر اجمالى آن مىپردازيم: | همان طور كه قبلا گذشت، اين كتاب يكى از بزرگترين كتابهاى دائرهالمعارف است كه مشتمل بر بسيارى از آراء و نظرات متقن و مستدل دينى است و اگرچه هدف اصلى و اوليه آن اثبات حديث شريف غدير و تواتر آن بوده، ولى در عين حال به جهت وسعت فكر وجودت انديشه هر آنچه را كه براى امت اسلامى حائز اهميت مىدانسته، در اين كتاب جمعآورى نموده است كه به ذكر اجمالى آن مىپردازيم: | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۱: | ||
ما در نخستين جزء «الغدير» مشاهده مىكنيم كه مؤلّف بزرگوار، راويان اين حديث را از طبقه صحابه پيغمبر(ص) به ترتيب حروف تهجّى نام برده كه تعداد آنها به يكصد و ده تن بالغ گرديده و همه از بزرگان صحابه پيغمبرند. | ما در نخستين جزء «الغدير» مشاهده مىكنيم كه مؤلّف بزرگوار، راويان اين حديث را از طبقه صحابه پيغمبر(ص) به ترتيب حروف تهجّى نام برده كه تعداد آنها به يكصد و ده تن بالغ گرديده و همه از بزرگان صحابه پيغمبرند. | ||
اين گروه از راويان را از ابى هريره آغاز نموده و به ابى مرازم، يعلى بن مرّة ابن وهب ثقفى | اين گروه از راويان را از ابى هريره آغاز نموده و به ابى مرازم، يعلى بن مرّة ابن وهب ثقفى پایان داده است. | ||
وى پس از ورود در وادى استدلال و تحقيق روايات و سند آنها، همت والاى خود را در اين زمينه بكار برده و نسبت به بررسى اقوال و مذاهب مختلف و كاوش در حقايق امر پاى انديشه را از سر حدّ معمول ديگر نويسندگان فراتر نهاده و با نيروى شگرف خود بر همگان سبقت گرفته است. | وى پس از ورود در وادى استدلال و تحقيق روايات و سند آنها، همت والاى خود را در اين زمينه بكار برده و نسبت به بررسى اقوال و مذاهب مختلف و كاوش در حقايق امر پاى انديشه را از سر حدّ معمول ديگر نويسندگان فراتر نهاده و با نيروى شگرف خود بر همگان سبقت گرفته است. | ||
مؤلّف بزرگوار و ارجمند، بعد از ذكر صحابه بذكر تابعين پرداخته، سپس ديگر دانشمندان و ائمه حديث و تاريخ و تفسير را با رعايت ترتيب عصر و زمان هر يك و حتى با ذكر تاريخ وفات آنان در هر قرنى، پس از قرنى نام برده و اين گروه را از ابن دينار جمحى آغاز و به راويان عصر حاضر | مؤلّف بزرگوار و ارجمند، بعد از ذكر صحابه بذكر تابعين پرداخته، سپس ديگر دانشمندان و ائمه حديث و تاريخ و تفسير را با رعايت ترتيب عصر و زمان هر يك و حتى با ذكر تاريخ وفات آنان در هر قرنى، پس از قرنى نام برده و اين گروه را از ابن دينار جمحى آغاز و به راويان عصر حاضر پایان داده است. | ||
نكته جالبتر آن كه: داستان غدير خم از اين جهت كه از فرط شهرت از جمله حقايق مسلّمه و غير قابل ترديد شناخته شده، محلّى براى جدل باقى نگذارده و بحدّ اجماع امّت اسلامى از اهل سنّت و شيعه رسيده است تا آن جا كه مطرح انظار صحابه و تابعين و مورد احتجاج و مبادله سوگند (مناشده) قرار گرفته است. | نكته جالبتر آن كه: داستان غدير خم از اين جهت كه از فرط شهرت از جمله حقايق مسلّمه و غير قابل ترديد شناخته شده، محلّى براى جدل باقى نگذارده و بحدّ اجماع امّت اسلامى از اهل سنّت و شيعه رسيده است تا آن جا كه مطرح انظار صحابه و تابعين و مورد احتجاج و مبادله سوگند (مناشده) قرار گرفته است. | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۵: | ||
اين بسط كلام در شرح احوال شعرا شگفتى ندارد، بلكه منتهاى شگفتى در نيروى شگرف و طاقت فرساى اين مؤلّف بزرگوار است كه در مطالعه دوران زندگى و خصوصيّات هر يك از اين شعرا بكار برده!! چه آنكه تنها در مورد ابن رومى و تنظيم شرح حال و زندگى او، اين دانشمند بىنظير، به دهها كتب قديم و جديد مراجعه و حتى نوادر مطالب و تطوّرات گوناگون هر يك را از مصادرى استخراج نموده كه بسيارى از ارباب دانش و اهل تتبّع بر آن مصادر وقوف نداشتهاند. | اين بسط كلام در شرح احوال شعرا شگفتى ندارد، بلكه منتهاى شگفتى در نيروى شگرف و طاقت فرساى اين مؤلّف بزرگوار است كه در مطالعه دوران زندگى و خصوصيّات هر يك از اين شعرا بكار برده!! چه آنكه تنها در مورد ابن رومى و تنظيم شرح حال و زندگى او، اين دانشمند بىنظير، به دهها كتب قديم و جديد مراجعه و حتى نوادر مطالب و تطوّرات گوناگون هر يك را از مصادرى استخراج نموده كه بسيارى از ارباب دانش و اهل تتبّع بر آن مصادر وقوف نداشتهاند. | ||
مثلاًمقاله استاد عباس محمود عقّاد مندرج در مجله «الهدى» چاپ عراق كه متضمّن قسمتى مربوط به شاعر نامبرده بوده، مورد بررسى مؤلّف بزرگوار (الغدير) واقع شده و مباحث آن درج گشته و يا در ترجمه عمرو بن عاص كه در جلد دوم الغدير درج گرديده، پس از بيان شرح حال مفصل او، بيش از 40 مصدر براى نامبرده، ذكر مىنمايد كه با كتاب [[صحيح مسلم]] شروع و به كتاب دائرةالمعارف فريد وجدى | مثلاًمقاله استاد عباس محمود عقّاد مندرج در مجله «الهدى» چاپ عراق كه متضمّن قسمتى مربوط به شاعر نامبرده بوده، مورد بررسى مؤلّف بزرگوار (الغدير) واقع شده و مباحث آن درج گشته و يا در ترجمه عمرو بن عاص كه در جلد دوم الغدير درج گرديده، پس از بيان شرح حال مفصل او، بيش از 40 مصدر براى نامبرده، ذكر مىنمايد كه با كتاب [[صحيح مسلم]] شروع و به كتاب دائرةالمعارف فريد وجدى پایان مىيابد. | ||
و يا در مورد ابى تمام شاعر كه در جلد دوم «الغدير» شرح حال او درج گرديده، نام بيست و هفت تن از افراد مشهور كه بر ديوان حماسه او شرح نوشتهاند ذكر شده كه از ابوعبداللّه محمّد بن قاسم شروع و به مرحوم شيخ سيّد بن على مرصفى كه از رجال علم و ادب زمان ما بوده منتهى مىشود. | و يا در مورد ابى تمام شاعر كه در جلد دوم «الغدير» شرح حال او درج گرديده، نام بيست و هفت تن از افراد مشهور كه بر ديوان حماسه او شرح نوشتهاند ذكر شده كه از ابوعبداللّه محمّد بن قاسم شروع و به مرحوم شيخ سيّد بن على مرصفى كه از رجال علم و ادب زمان ما بوده منتهى مىشود. | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۳: | ||
سپس به نقد و بررسى اين گزافه پرداخته و مىگويد: | سپس به نقد و بررسى اين گزافه پرداخته و مىگويد: | ||
با من بيائيد تا به حساب گزارشگر اين مغلطهها برسيم. گو اين كه زنجيرهاى براى آن نمىشناسیم تا ميانجيان گزارش را به گفتگو بخواهيم و بپرسيم آيا شهادتى كه جبرئيل داد از پيش خودش بود؟ كه اين هم نمىشود، زيرا وى فقط امين خدا است در رساندن وحى او و وى را نسزد كه از پيش خود براى پيامبر او دستورى بيارد و آنگاه از گواهى خويش به نفع بوبكر چشم بپوشد- اگر هم بگوئيم سخن وى وحى خداى | با من بيائيد تا به حساب گزارشگر اين مغلطهها برسيم. گو اين كه زنجيرهاى براى آن نمىشناسیم تا ميانجيان گزارش را به گفتگو بخواهيم و بپرسيم آيا شهادتى كه جبرئيل داد از پيش خودش بود؟ كه اين هم نمىشود، زيرا وى فقط امين خدا است در رساندن وحى او و وى را نسزد كه از پيش خود براى پيامبر او دستورى بيارد و آنگاه از گواهى خويش به نفع بوبكر چشم بپوشد- اگر هم بگوئيم سخن وى وحى خداى پاک بوده- كه قاعدة هم درباره هر دستورى كه به پيامبر درستكار مىداده، چنين اعتقادى بايد داشت- در آن صورت نيز تنها به صرف اين كه گواهى بوبكر بر خلاف آن در آمده آن وحى بزرگ، دروغ بايد باشد و اين هم گزافگوئى است و بر هر پندار، دستور او به راستى و ناگزير نمودار اين بوده است كه آن مرده شايستگى ندارد، بر وى نماز بگزارند و اين دستور هم به گونه منعى صادر شده كه حرام بودن عمل را از آن مىتوان دريافت و حاصلش آن كه خداى پاک دشمن مىدارد كه نماز كسى همچون پيامبر محبوبش را بر چنان مردهاى به آستان وى بالا برند. در اين صورت آيا بوبكر كه با استدلال به ظواهر حال- كه در همه جا درست نيست- به شايستگى مردك پى برده و در اين مورد مخصوص كه برداشت وى با وحى خدا ناساز در آمده شكى در بطلان آن نيست اكنون آيا چنين برداشتى تواند وحى مبين را ابطال كند. چشم بگشا و داورى كن. | ||
و در آخر پس از ذكر گزافههاى پيرامون خليفه سوم مىفرمايد: | و در آخر پس از ذكر گزافههاى پيرامون خليفه سوم مىفرمايد: | ||
خط ۱۹۰: | خط ۱۸۹: | ||
و اگر خدا، بندگانش را چنين تهديد نكرده بود: (ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد) «سخن نمىگويد؛ مگر اينكه رقيب و عتيدى پيش هستند» و در قرآنش عذاب را بر هر دروغگوى تهمت زننده گناهكار وعده نداده بود، هيچ گاه اينان بيش از اين نمىتوانستند دروغ بگويند و يا چيزى را كه نياوردهاند بياورند.<ref>الغدير، ج5، ص:299</ref> | و اگر خدا، بندگانش را چنين تهديد نكرده بود: (ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد) «سخن نمىگويد؛ مگر اينكه رقيب و عتيدى پيش هستند» و در قرآنش عذاب را بر هر دروغگوى تهمت زننده گناهكار وعده نداده بود، هيچ گاه اينان بيش از اين نمىتوانستند دروغ بگويند و يا چيزى را كه نياوردهاند بياورند.<ref>الغدير، ج5، ص:299</ref> | ||
و به همين منظور قريب به 300 برگ از صفحات كتاب را به ذكر و معرفى اين درغگويان و دروغ پردازان بى شرم كه تعداد آنها بيش از هفتاد تن است و با نام «ابان بن جعفر ابوسعيد بصرى» آغاز و و به «ابوالمهزم كذاب» | و به همين منظور قريب به 300 برگ از صفحات كتاب را به ذكر و معرفى اين درغگويان و دروغ پردازان بى شرم كه تعداد آنها بيش از هفتاد تن است و با نام «ابان بن جعفر ابوسعيد بصرى» آغاز و و به «ابوالمهزم كذاب» پایان يافته وبيان احاديث موضوعه توسط آنهااختصاص داده، در ابتداى سخن مىفرمايد: | ||
بنابراین بر ماست كه خواننده محترم را از حقيقت امر آگاه كنيم و پرده را از راز آنچه كه او درباره رجال حديث قومش ادعا كرده از اينكه: متهم به وضع و كذب... در ميان آنها پيدا نمىشود، برداريم. | |||
پس جمعى از كسانى را كه به عنوان كذاب و دروغساز شناخته شدهاند، تا چه رسد آنها كه متهم هستند، در اين جا مىآوريم و در برابر پژوهشگر قسمتى از موضوعاتى كه جز به خاطر طمع به دنيا و تقرب به اهلش و يا كمك به پيروان عقائد باطله ساخته نشده، قرار مىدهيم و حساب آنچه را كه اين دستهاى پليد خيانتگر به نام پيامبر اكرم(ص) و سنتش ساختهاند، مىرسيم تا حقيقت پيشش آشكار گردد و جاى سخن | پس جمعى از كسانى را كه به عنوان كذاب و دروغساز شناخته شدهاند، تا چه رسد آنها كه متهم هستند، در اين جا مىآوريم و در برابر پژوهشگر قسمتى از موضوعاتى كه جز به خاطر طمع به دنيا و تقرب به اهلش و يا كمك به پيروان عقائد باطله ساخته نشده، قرار مىدهيم و حساب آنچه را كه اين دستهاى پليد خيانتگر به نام پيامبر اكرم(ص) و سنتش ساختهاند، مىرسيم تا حقيقت پيشش آشكار گردد و جاى سخن برایش باقى نماند، اگر پيرو هواى نفس نباشد كه از راه راست منحرف و گمراه گردد. | ||
==پانویس == | ==پانویس== | ||
<references /> | <references/> | ||
== وابستهها == | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} | ||
ویرایش