۹٬۴۵۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به '{{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ') |
||
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| شابک = | | شابک = | ||
| تعداد جلد =2 | | تعداد جلد =2 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =59501 | ||
| کتابخوان همراه نور =59501 | |||
| کد پدیدآور =11740 | | کد پدیدآور =11740 | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۳۱: | خط ۳۲: | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر|السنة (ابهام زدایی)}} | |||
'''السنة'''، تألیف [[ابن ابیعاصم، احمد بن عمرو|احمد بن عمرو بن ابی عاصم ضحاک شیبانی]] (متوفی 287ق) مشهور به [[ابن ابیعاصم، احمد بن عمرو|ابن ابی عاصم]]، فقیه و محدث سنی است. نویسنده در این اثر روایات و احادیث کلامی را در موضوعات مختلف گردآوری و صحت و ضعف آن را مورد بررسی قرار داده است. | '''السنة'''، تألیف [[ابن ابیعاصم، احمد بن عمرو|احمد بن عمرو بن ابی عاصم ضحاک شیبانی]] (متوفی 287ق) مشهور به [[ابن ابیعاصم، احمد بن عمرو|ابن ابی عاصم]]، فقیه و محدث سنی است. نویسنده در این اثر روایات و احادیث کلامی را در موضوعات مختلف گردآوری و صحت و ضعف آن را مورد بررسی قرار داده است. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۵: | ||
در مقدمه مؤلف ابتدا سند کتاب ذکر شده است. رجال این سند عبارتند از محمد بن احمد رملی (متوفی 1004ق)، زکریا بن محمد انصاری (متوفی 926ق)، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|احمد بن علی بن حجر]] (متوفی 852)، [[دمیاطی، عبدالمؤمن بن خلف|دمیاطی]] (متوفی 705)، صیرفی (متوفی 524) و... که شرححال آنها در انتهای کتاب ذکر شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/5 ر.ک: مقدمه مؤلف، ص 6-5]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/651 متن کتاب، ص655-651]</ref>. | در مقدمه مؤلف ابتدا سند کتاب ذکر شده است. رجال این سند عبارتند از محمد بن احمد رملی (متوفی 1004ق)، زکریا بن محمد انصاری (متوفی 926ق)، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|احمد بن علی بن حجر]] (متوفی 852)، [[دمیاطی، عبدالمؤمن بن خلف|دمیاطی]] (متوفی 705)، صیرفی (متوفی 524) و... که شرححال آنها در انتهای کتاب ذکر شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/5 ر.ک: مقدمه مؤلف، ص 6-5]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/651 متن کتاب، ص655-651]</ref>. | ||
در باب 24 کتاب، نبوی «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْقَلَمُ» از طریق ولید بن عباده از پدرش و دیگران نقل شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/48 ر.ک: همان، ص49-48]</ref>. در متون روایی شبیه به این روایت، روایت «اول ما خلق الله العقل» در انتساب به پیامبر اکرم(ص) و دیگر بزرگان دین دیده میشود. روایت قلم بیشتر به منابع تفسیر قرآن راه یافته و در کنار آیه شریفه «ن و القلم و ما یسطرون» (قلم: 1) مطرح شده است. در روایتهای اولیه ابتدا به آفرینش قلم، سپس به آفرینش عقل اشاره شده است <ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/44820/24 ر.ک: حیدری، حسن، ص24]</ref>. | در باب 24 کتاب، نبوی «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْقَلَمُ» از طریق ولید بن عباده از پدرش و دیگران نقل شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/48 ر.ک: همان، ص49-48]</ref>. در متون روایی شبیه به این روایت، روایت «اول ما خلق الله العقل» در انتساب به پیامبر اکرم(ص) و دیگر بزرگان دین دیده میشود. روایت قلم بیشتر به منابع تفسیر قرآن راه یافته و در کنار آیه شریفه «ن و القلم و ما یسطرون» (قلم: 1) مطرح شده است. در روایتهای اولیه ابتدا به آفرینش قلم، سپس به آفرینش عقل اشاره شده است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/44820/24 ر.ک: حیدری، حسن، ص24]</ref>. | ||
مسئله شفاعت از جمله مباحث کلامی است که در باب 166 مطرح شده است. در روایتی ام سلمه از نبی مکرم اسلام(ص) نقل کرده که آنحضرت فرمود: من میدانستم که برخی از امت من درحالیکه خونی به گردن دارند و یا کسی را هتک حرمت کردهاند مرا ملاقات میکنند پس شفاعتم را برای روز قیامت به عقب انداختم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/373 ر.ک: متن کتاب، ص373، شماره 802]</ref>. | مسئله شفاعت از جمله مباحث کلامی است که در باب 166 مطرح شده است. در روایتی ام سلمه از نبی مکرم اسلام(ص) نقل کرده که آنحضرت فرمود: من میدانستم که برخی از امت من درحالیکه خونی به گردن دارند و یا کسی را هتک حرمت کردهاند مرا ملاقات میکنند پس شفاعتم را برای روز قیامت به عقب انداختم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/373 ر.ک: متن کتاب، ص373، شماره 802]</ref>. | ||
خط ۴۹: | خط ۵۱: | ||
موضوع شفاعت پسازآن ادامه یافته تا در باب 168 به موضوع شفاعت برای اهل کبائر پرداخته شده است؛ در روایاتی از انس بن مالک نقل شده که رسولالله(ص) فرمودند: «شفاعت من برای اهل کبائر از امتم است»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/399 ر.ک: همان، ص399، شمارههای 831 و 832]</ref>. | موضوع شفاعت پسازآن ادامه یافته تا در باب 168 به موضوع شفاعت برای اهل کبائر پرداخته شده است؛ در روایاتی از انس بن مالک نقل شده که رسولالله(ص) فرمودند: «شفاعت من برای اهل کبائر از امتم است»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/399 ر.ک: همان، ص399، شمارههای 831 و 832]</ref>. | ||
از جمله نقدهای وارد بر کتاب ذکر روایات ساختگی است. از جمله آنها حدیثی است که به [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] نسبت داده شده که در آن شیعه از جمله گمراهترین فرق اسلامی دانسته شده است. نویسنده در ذیل ابن روایت میگوید در سند این روایت لیث بن ابی سلیم وجود دارد که از ضعفای روات به شمار میرود.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/481 ر.ک: همان، ص481، شماره 995]</ref>. در منابع حدیثی اهل سنت از شیعه با عنوان «الرافضة» یاد شده است. [[ابن ابیعاصم، احمد بن عمرو|ابن ابیعاصم]] باب 180 این کتاب را به این موضوع اختصاص داده است. در یکی از روایات از [[امام على(ع)|علی(ع)]] از رسول خدا(ص) نقل شده: «بعد از من قومی فرومایه خواهند آمد که به آنها رافضه میگویند هرگاه آنها را ملاقات کردید بکشیدشان چراکه آنها مشرک هستند»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/474 ر.ک: همان، ص474، شماره 979]</ref>. نکته قابلتوجه آنکه در این روایت شرک مجوزی برای قتل دانسته شده درحالیکه در هیچیک از فرق اسلامی مجوزی برای کشتن مشرکین نداریم جز در مواردی خاص که مثلاً با حکومت اسلامی به محاربه برخیزند. حتی | از جمله نقدهای وارد بر کتاب ذکر روایات ساختگی است. از جمله آنها حدیثی است که به [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] نسبت داده شده که در آن شیعه از جمله گمراهترین فرق اسلامی دانسته شده است. نویسنده در ذیل ابن روایت میگوید در سند این روایت لیث بن ابی سلیم وجود دارد که از ضعفای روات به شمار میرود.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/481 ر.ک: همان، ص481، شماره 995]</ref>. در منابع حدیثی اهل سنت از شیعه با عنوان «الرافضة» یاد شده است. [[ابن ابیعاصم، احمد بن عمرو|ابن ابیعاصم]] باب 180 این کتاب را به این موضوع اختصاص داده است. در یکی از روایات از [[امام على(ع)|علی(ع)]] از رسول خدا(ص) نقل شده: «بعد از من قومی فرومایه خواهند آمد که به آنها رافضه میگویند هرگاه آنها را ملاقات کردید بکشیدشان چراکه آنها مشرک هستند»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/474 ر.ک: همان، ص474، شماره 979]</ref>. نکته قابلتوجه آنکه در این روایت شرک مجوزی برای قتل دانسته شده درحالیکه در هیچیک از فرق اسلامی مجوزی برای کشتن مشرکین نداریم جز در مواردی خاص که مثلاً با حکومت اسلامی به محاربه برخیزند. حتی اگر اسلام بر کافری عرضه شد و او از قبول اسلام سر باز زد، ولی متصدی جنگیدن با مسلمانان نشد، در امر به مقاتله کافران، دلالتی بر جواز قتل چنین کافری نیست<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/87102/61 ر.ک: قائینی، محمد، ص61]</ref>. | ||
باب 233 در فضائل اهلالبیت است. در این باب در شماره 1548 و 1549 [[ابن ابیعاصم، احمد بن عمرو|ابن ابی عاصم]] از طریق ابوبکر بن ابی شیبه و نیز از طریق | باب 233 در فضائل اهلالبیت است. در این باب در شماره 1548 و 1549 [[ابن ابیعاصم، احمد بن عمرو|ابن ابی عاصم]] از طریق ابوبکر بن ابی شیبه و نیز از طریق ابوداود عمر بن سعد حدیث ثقلین را با ذکر «الخلیفتین» بهجای «الثقلین» نقل کرده است: «انی تارک فیکم الخلیفتین من بعدی: کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/642 ر.ک: متن کتاب، ص643-642]</ref>؛ اما در شمارههای 1551 تا 1555 از لفظ «الثقلین» استفاده شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/643 ر.ک: همان، ص644-643]</ref>. | ||
نویسنده در شماره 1559 که آخرین شماره کتاب است در پاسخ به این سؤال که سنت چیست؟ چنین مینویسد: «سنت نام جامعی برای معانی فراوانی در احکام و غیر آن است». از جمله مواردی که اهل علم بر نسبت دادن آن به سنت اتفاق دارند قول به اثبات قدر است. همچنین معتقد به «استطاعتِ مع الفعل» است؛ بدین معنا که | نویسنده در شماره 1559 که آخرین شماره کتاب است در پاسخ به این سؤال که سنت چیست؟ چنین مینویسد: «سنت نام جامعی برای معانی فراوانی در احکام و غیر آن است». از جمله مواردی که اهل علم بر نسبت دادن آن به سنت اتفاق دارند قول به اثبات قدر است. همچنین معتقد به «استطاعتِ مع الفعل» است؛ بدین معنا که انسان قدرت انجام افعال را دارد، اما در انجام افعال مستقل نیست<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/55001/77 ر.ک: رحیمی، جعفر؛ خادمی، عینالله، ص77]</ref>. او در تعریف و مصادیق سنت چنین میگوید: سنت نامی جامع برای بسیاری از مسائل و احکام است. از جمله آن مسئله خیر و شر است. لذا او خیر و شر و شیرینی و تلخی روزگار را مقدر از سوی خدا میداند. تمامی معاصی و افعال بندگان از خیر و شر را به خداوند نسبت میدهد. نیز قرآن کریم را قدیم میداند نه مخلوق و معتقد به مخلوق بودن قرآن را کافر به خداوند میشمارد. معتقد است که اولیای الهی در آخرت به عیان و با چشم سر خداوند را مشاهده میکنند. افضلیت خلفا را به ترتیب حکومتشان و ابوبکر را افضل و اعلم صحابه پس از رسول خدا(ص) میداند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/645 ر.ک: متن کتاب، ص645]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۶۱: | خط ۶۳: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references /> | <references/> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
خط ۶۹: | خط ۷۱: | ||
#[[:noormags:1316662|قائینی، محمد، «بررسی ادله قرآنی جهاد ابتدایی»، پایگاه مجلات تخصصی نور: قرآن، فقه و حقوق اسلامی، پاییز و زمستان 1395، شماره 5، صفحه 51 تا 88]]. | #[[:noormags:1316662|قائینی، محمد، «بررسی ادله قرآنی جهاد ابتدایی»، پایگاه مجلات تخصصی نور: قرآن، فقه و حقوق اسلامی، پاییز و زمستان 1395، شماره 5، صفحه 51 تا 88]]. | ||
== وابستهها == | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||