الجامع لأحكام القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - '== ساختار ==' به '==ساختار==')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۳: خط ۴۳:
تفسير قرطبى، تفسيرى نقلى بشمار مى‌آيد و قرطبى از روايات، تأثير پذيرفته و گاه رواياتى را در كتاب خود مى‌آورد كه سندى ندارد و پذيرفتن اين روايات، با وسعت علمى و دقت نظرى كه از وى سراغ گرفته مى‌شود، ناسازگار است. وى در ميان صفحات كتابش، بارها از راه انصاف به‌دور شده و حق و حقيقت را به مسلخ زشت عصبيت و يك‌سونگرى فرقه‌اى برده و بدين‌سان، چهره زيباى پژوهش‌هايش را پريشان كرده است.<ref>همان</ref>
تفسير قرطبى، تفسيرى نقلى بشمار مى‌آيد و قرطبى از روايات، تأثير پذيرفته و گاه رواياتى را در كتاب خود مى‌آورد كه سندى ندارد و پذيرفتن اين روايات، با وسعت علمى و دقت نظرى كه از وى سراغ گرفته مى‌شود، ناسازگار است. وى در ميان صفحات كتابش، بارها از راه انصاف به‌دور شده و حق و حقيقت را به مسلخ زشت عصبيت و يك‌سونگرى فرقه‌اى برده و بدين‌سان، چهره زيباى پژوهش‌هايش را پريشان كرده است.<ref>همان</ref>


دشمنى او با شيعه، در نوشته‌هايش آشكار است؛ آن‌چنان‌كه بارها در كتاب خود، شیعیان را دشنام داده است و تقريبا تمام آيات مهمى را كه سبب نزول آن، در نزد شيعه، اهل‌بيت(ع) است، به‌جز موارد اندكى، مانند آيه مباهله رد مى‌كند. او از دادن هر نوع نسبتى به شیعیان ، ابايى ندارد و درباره شیعیان ، هر گزافه‌اى را بدون سند و مدرك، نسبت مى‌دهد. در برخى موارد، ديدگاه‌هايى دارد كه به نظر مى‌رسد كسى به‌جز وى، چنين اعتقادى ندارد. بااين‌حال، اين مجموعه وسيع، سرشار از داده‌هاى تاريخى، روايى، ادبى و كلامى است كه هيچ مفسرى، از رجوع به چنين تفاسيرى بى‌نياز نيست.<ref>همان</ref>
دشمنى او با شيعه، در نوشته‌هايش آشكار است؛ آن‌چنان‌كه بارها در كتاب خود، شیعیان را دشنام داده است و تقريبا تمام آيات مهمى را كه سبب نزول آن، در نزد شيعه، اهل‌بيت(ع) است، به‌جز موارد اندكى، مانند آيه مباهله رد مى‌كند. او از دادن هر نوع نسبتى به شیعیان ، ابايى ندارد و درباره شیعیان ، هر گزافه‌اى را بدون سند و مدرك، نسبت مى‌دهد. در برخى موارد، ديدگاه‌هايى دارد كه به نظر مى‌رسد كسى به‌جز وى، چنين اعتقادى ندارد. بااين‌حال، اين مجموعه وسيع، سرشار از داده‌هاى تاريخى، روايى، ادبى و كلامى است كه هيچ مفسرى، از رجوع به چنين تفاسيرى بى‌نياز نيست.<ref>همان</ref>


اين تفسير، از آن جهت داراى اهميت است كه اولا، در نزد اهل سنت جايگاه بسيار مهمى دارد و ثانيا، به‌عنوان يك تفسير كلامى و يا حتى با صبغه كلامى شناخته نمى‌شود.<ref>همان</ref>
اين تفسير، از آن جهت داراى اهميت است كه اولا، در نزد اهل سنت جايگاه بسيار مهمى دارد و ثانيا، به‌عنوان يك تفسير كلامى و يا حتى با صبغه كلامى شناخته نمى‌شود.<ref>همان</ref>
خط ۵۷: خط ۵۷:
در مورد اين‌گونه آيات، قرطبى به‌عنوان يك مفسر، پيش‌فرض كلامى خود را در تفسير دخالت داده است؛ پيش‌فرضى كه درستى و عقلانيت آن، به‌طور جدى مورد ترديد است.<ref>همان، ص36</ref>
در مورد اين‌گونه آيات، قرطبى به‌عنوان يك مفسر، پيش‌فرض كلامى خود را در تفسير دخالت داده است؛ پيش‌فرضى كه درستى و عقلانيت آن، به‌طور جدى مورد ترديد است.<ref>همان، ص36</ref>


نمونه دوم: '''«يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس إن الله لا يهدي القوم الكافرين»'''.<ref>مائده / 67</ref>قرطبى در ذيل اين آيه، مى‌گويد: پيامبر(ص) چيزى را آن‌چنان‌كه روافض مى‌گويند تقيه نمى‌كرد. اين آيه نشان مى‌دهد كه پيامبر(ص) چيزى از امور دينى را از روى ترس پنهان نمى‌كرد و آيه ديگرى نيز همين مضمون را تأييد مى‌كند '''(يا أيها النبي حسبک الله و من اتبعك من المؤمنين)'''.<ref>انفال / 64</ref>و عمر بن خطاب مى‌گفت كه ما ابتدا خدا را پنهانى مى‌پرستيديم، اما بعد از اين آيه، عبادت ما آشكار شد.<ref>همان</ref>
نمونه دوم: '''«يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس إن الله لا يهدي القوم الكافرين»'''.<ref>مائده / 67</ref>قرطبى در ذيل اين آيه، مى‌گويد: پيامبر(ص) چيزى را آن‌چنان‌كه روافض مى‌گويند تقيه نمى‌كرد. اين آيه نشان مى‌دهد كه پيامبر(ص) چيزى از امور دينى را از روى ترس پنهان نمى‌كرد و آيه ديگرى نيز همين مضمون را تأييد مى‌كند '''(يا أيها النبي حسبک الله و من اتبعك من المؤمنين)'''.<ref>انفال / 64</ref>و عمر بن خطاب مى‌گفت كه ما ابتدا خدا را پنهانى مى‌پرستيديم، اما بعد از اين آيه، عبادت ما آشكار شد.<ref>همان</ref>


آيه فوق، در تبليغ رسالت پيامبر(ص) عمومیت دارد. طبق ديدگاه قرطبى، از جانب شيعه، براى اين تبليغ، مخصصى وجود داشته و پيامبر(ص) برخى از آنچه دريافت كرده بود را به‌خاطر ترس، به مردم نرساند. بنابراین، از ديدگاه قرطبى، شيعه به عمومیت اين آيه اعتقادى ندارد. وى، به‌زعم خود، با بيان آيه '''(يا أيها النبي حسبک الله)'''.<ref>انفال / 64</ref>اين تخصيص را از آيه رفع كرده و در واقع، با توجه به آيات مشابه در محتوا، شبهه عدم تكميل رسالت را برطرف كرده است.<ref>همان</ref>
آيه فوق، در تبليغ رسالت پيامبر(ص) عمومیت دارد. طبق ديدگاه قرطبى، از جانب شيعه، براى اين تبليغ، مخصصى وجود داشته و پيامبر(ص) برخى از آنچه دريافت كرده بود را به‌خاطر ترس، به مردم نرساند. بنابراین، از ديدگاه قرطبى، شيعه به عمومیت اين آيه اعتقادى ندارد. وى، به‌زعم خود، با بيان آيه '''(يا أيها النبي حسبک الله)'''.<ref>انفال / 64</ref>اين تخصيص را از آيه رفع كرده و در واقع، با توجه به آيات مشابه در محتوا، شبهه عدم تكميل رسالت را برطرف كرده است.<ref>همان</ref>


شيعه در اين مسئله كه پيامبر(ص) تمامى رسالت خويش را به انجام رساند، با قرطبى هم‌رأى است و اينكه هيچ چيز از آنچه به او تكليف شده بود كه به مردم برساند، فروگذار نكرد؛ فقط قرطبى معتقد است كه اين تبليغ، درباره زينب بنت جحش است. در واقع سبب نزول آيه را درباره وى مى‌داند، اما اعتقاد شيعه بر آن است كه اين رسالت، درباره اعلام ولايت [[امام على(ع)|على بن ابى‌طالب(ع)]] در روز غدير خم بوده است و براى اثبات اين سبب نزول، مدارك فراوانى ارائه مى‌كند.<ref>همان</ref>
شيعه در اين مسئله كه پيامبر(ص) تمامى رسالت خويش را به انجام رساند، با قرطبى هم‌رأى است و اينكه هيچ چيز از آنچه به او تكليف شده بود كه به مردم برساند، فروگذار نكرد؛ فقط قرطبى معتقد است كه اين تبليغ، درباره زينب بنت جحش است. در واقع سبب نزول آيه را درباره وى مى‌داند، اما اعتقاد شيعه بر آن است كه اين رسالت، درباره اعلام ولايت [[امام على(ع)|على بن ابى‌طالب(ع)]] در روز غدير خم بوده است و براى اثبات اين سبب نزول، مدارك فراوانى ارائه مى‌كند.<ref>همان</ref>


شيعه كه قرطبى گاه و بى‌گاه او را به باد دشنام مى‌گيرد، اتفاقا معتقد است تقيه، در احاديث پيامبر(ص) راه ندارد؛ چه رسد به اينكه پيامبر(ص) در رسالت خود تقيه كرده باشد و رسالت خود را كامل نكرده باشد. اينكه قرطبى چنين ادعایى درباره شيعه كرده است، بدون ارائه مدرك است و اساسا هرگاه وى، از شیعیان در كتاب خود نقل مطلبى مى‌كند، نيازى به ارائه سند نمى‌بيند؛ اگرچه خودش در مقدمه كتابش يكى از اصول خود را در اين تفسير، ذكر مأخذ معرفى كرده است.<ref>همان، ص37</ref>
شيعه كه قرطبى گاه و بى‌گاه او را به باد دشنام مى‌گيرد، اتفاقا معتقد است تقيه، در احاديث پيامبر(ص) راه ندارد؛ چه رسد به اينكه پيامبر(ص) در رسالت خود تقيه كرده باشد و رسالت خود را كامل نكرده باشد. اينكه قرطبى چنين ادعایى درباره شيعه كرده است، بدون ارائه مدرك است و اساسا هرگاه وى، از شیعیان در كتاب خود نقل مطلبى مى‌كند، نيازى به ارائه سند نمى‌بيند؛ اگرچه خودش در مقدمه كتابش يكى از اصول خود را در اين تفسير، ذكر مأخذ معرفى كرده است.<ref>همان، ص37</ref>


بنابراین تفسير قرآن به قرآن قرطبى در اين آيه، از منظر شيعه ثابت است و در اين برداشت وى، خطايى راه ندارد؛ تنها نسبت اين ديدگاه به شيعه، كمال بى‌انصافى و ناشى از عدم اطلاع وى از مبانى فكرى و اعتقادى شيعه است.<ref>همان</ref>
بنابراین تفسير قرآن به قرآن قرطبى در اين آيه، از منظر شيعه ثابت است و در اين برداشت وى، خطايى راه ندارد؛ تنها نسبت اين ديدگاه به شيعه، كمال بى‌انصافى و ناشى از عدم اطلاع وى از مبانى فكرى و اعتقادى شيعه است.<ref>همان</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش