التنديد بمن عدد التوحيد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ني ' به 'نی'
جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها == ' به '==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} ')
جز (جایگزینی متن - 'ني ' به 'نی')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۲: خط ۴۲:
وی در بخشی از کلام خویش تحت عنوان «فصل في...»، با استفاده از ادله قرآنی و روایی، به ابطال تقسیم توحید به توحید در الوهیت و ربوبیت پرداخته شده و به این نکته اشاره شده است که عبادت در شرع، عبارت است از نهایت خضوع و تذلل در برابر کسی که خاضع به وجود اوصاف ربوبیت در او، اعتقاد قلبی دارد، اما در لغت، عبادت همان اطاعت و عبودیت، همان خضوع است، ولذا عبادت شرعی با عبادت لغوی، متفاوت است؛ به همین منظور، به خضوع انسان در مقابل انسان دیگر، شرعا عبادت گفته نمی‌شود و بنابراین، به کسی که در برابر قبر پیامبر(ص) تواضع و خضوع کرده، نمی‌توان گفت که پیامبر(ص) را پرستیده است؛ زیرا مجرد ندا، استغاثه و خوف و رجا، عبادت شرعی نامیده نمی‌شود؛ به دلیل اینکه مثلا «صلات» در لغت، به معنای تضرع و دعا می‌باشد، اما شرعا و اصطلاحا، عبارت است از اقوال و افعال خاصی که با تکبیرةالاحرام آغاز و با سلام، پایان می‌پذیرد و بنابراین، هر دعایی صلات نیست و در مورد کسی که دیگری را می‌خواند و چیزی از وی می‌خواهد، گفته نمی‌شود برای او صلات (نماز) به‌جا می‌آورد؛ عبادت نیز چنین است<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>.
وی در بخشی از کلام خویش تحت عنوان «فصل في...»، با استفاده از ادله قرآنی و روایی، به ابطال تقسیم توحید به توحید در الوهیت و ربوبیت پرداخته شده و به این نکته اشاره شده است که عبادت در شرع، عبارت است از نهایت خضوع و تذلل در برابر کسی که خاضع به وجود اوصاف ربوبیت در او، اعتقاد قلبی دارد، اما در لغت، عبادت همان اطاعت و عبودیت، همان خضوع است، ولذا عبادت شرعی با عبادت لغوی، متفاوت است؛ به همین منظور، به خضوع انسان در مقابل انسان دیگر، شرعا عبادت گفته نمی‌شود و بنابراین، به کسی که در برابر قبر پیامبر(ص) تواضع و خضوع کرده، نمی‌توان گفت که پیامبر(ص) را پرستیده است؛ زیرا مجرد ندا، استغاثه و خوف و رجا، عبادت شرعی نامیده نمی‌شود؛ به دلیل اینکه مثلا «صلات» در لغت، به معنای تضرع و دعا می‌باشد، اما شرعا و اصطلاحا، عبارت است از اقوال و افعال خاصی که با تکبیرةالاحرام آغاز و با سلام، پایان می‌پذیرد و بنابراین، هر دعایی صلات نیست و در مورد کسی که دیگری را می‌خواند و چیزی از وی می‌خواهد، گفته نمی‌شود برای او صلات (نماز) به‌جا می‌آورد؛ عبادت نیز چنین است<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>.


وی در فصلی دیگر از کتاب خود، به ابطال قسم سوم از تقسیمات توحید، که عبارت است از توحید اسماء و صفات، پرداخته است. نویسنده در ابتدای این فصل، خاطرنشان کرده است که اهل سنت و جماعت تنها صفاتی را که خداوند با آن خویش را توصیف نموده، برای او، ثابت می‌دانند، از جمله علم، قدرت، اراده، مشیت، رحمت، حیات، سمع، بصر، کلام و... و خداوند را از صفاتی که سزاوار او نیست، منزه می‌دانند و برخی از الفاظ و اضافاتی که در برخی از آیات و روایات وارد شده و مراد از آن، حقیقت آن صفات نیست را بر خداوند، اطلاق نمی‌کنند؛ زیرا نفس قواعدی که آیات قرآن و احادیث نبوی، آنها را بنیان نهاده‌اند، مخالف آن است؛ به‌عنوان مثال، صفت «نسیان» را باآنکه در قرآن کریم، در آیه شریفه 67 توبه: '''نسوا الله فنسيهم''' (خدا را فراموش کردند، پس [خدا هم] فراموششان کرد)، مضاف به لفظ جلاله «الله» آمده است؛ ولی بااین‌وجود خداوند را با صفت نسیان، توصیف نمی‌کنند؛ زیرا خداوند در آیه شریفه 64 سوره مریم، فرموده است: '''و ما كان ربك نسيا''' (پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده است). وی با این استدلال، به اثبات این امر پرداخته است که هیچ عاقلی الفاظ دیگری مانند هروله، ضحک، مرض، جوع و... را که در احادیث وارد شده است، در معنای حقیقی خود برای خداوند استعمال نکرده و خداوند سبحان را با این صفات، توصیف نمی‌کند. بنابراین، به‌عنوان مثال، در روایت صحیحی که آمده است: «و من أتاني ماشيا أتيته هرولة»، صفت هروله در معنای حقیقی لغوی آن، که عبارت است از مشی سریع و دویدن، درباره خداوند، استفاده نمی‌شود، بلکه تمامی عقلا، چنین درک می‌کنند که مراد از آن، معنای مجازی آن می‌باشد که چنین است: «هرکس اطاعتم کند و به من تقرب جسته و به من نزدیک شود، من با اکرام او و انعام بر وی بیشتر و سریع‎تر، به او نزدیک می‌شوم»<ref>ر.ک: همان، ص43-‎44</ref>.
وی در فصلی دیگر از کتاب خود، به ابطال قسم سوم از تقسیمات توحید، که عبارت است از توحید اسماء و صفات، پرداخته است. نویسنده در ابتدای این فصل، خاطرنشان کرده است که اهل سنت و جماعت تنها صفاتی را که خداوند با آن خویش را توصیف نموده، برای او، ثابت می‌دانند، از جمله علم، قدرت، اراده، مشیت، رحمت، حیات، سمع، بصر، کلام و... و خداوند را از صفاتی که سزاوار او نیست، منزه می‌دانند و برخی از الفاظ و اضافاتی که در برخی از آیات و روایات وارد شده و مراد از آن، حقیقت آن صفات نیست را بر خداوند، اطلاق نمی‌کنند؛ زیرا نفس قواعدی که آیات قرآن و احادیث نبوی، آنها را بنیان نهاده‌اند، مخالف آن است؛ به‌عنوان مثال، صفت «نسیان» را باآنکه در قرآن کریم، در آیه شریفه 67 توبه: '''نسوا الله فنسيهم''' (خدا را فراموش کردند، پس [خدا هم] فراموششان کرد)، مضاف به لفظ جلاله «الله» آمده است؛ ولی بااین‌وجود خداوند را با صفت نسیان، توصیف نمی‌کنند؛ زیرا خداوند در آیه شریفه 64 سوره مریم، فرموده است: '''و ما كان ربك نسيا''' (پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده است). وی با این استدلال، به اثبات این امر پرداخته است که هیچ عاقلی الفاظ دیگری مانند هروله، ضحک، مرض، جوع و... را که در احادیث وارد شده است، در معنای حقیقی خود برای خداوند استعمال نکرده و خداوند سبحان را با این صفات، توصیف نمی‌کند. بنابراین، به‌عنوان مثال، در روایت صحیحی که آمده است: «و من أتانیماشيا أتيته هرولة»، صفت هروله در معنای حقیقی لغوی آن، که عبارت است از مشی سریع و دویدن، درباره خداوند، استفاده نمی‌شود، بلکه تمامی عقلا، چنین درک می‌کنند که مراد از آن، معنای مجازی آن می‌باشد که چنین است: «هرکس اطاعتم کند و به من تقرب جسته و به من نزدیک شود، من با اکرام او و انعام بر وی بیشتر و سریع‎تر، به او نزدیک می‌شوم»<ref>ر.ک: همان، ص43-‎44</ref>.


نویسنده پس از توضیح برخی از این صفات که هنگام اتصاف خداوند سبحان به آنها، بر معنای مجازی، حمل می‌شوند، به روش سلف به تأویل آنها پرداخته و به این امر اشاره نموده است که فرقه مجسمه و مشبهه، چنین پنداشته‌اند که مذهب سلف، عدم تأویل نصوص و اعتقاد به حقیقت ظواهر الفاظ بوده است<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>. در ادامه، به توضیح و تشریح و سپس مناقشه در این گفته [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] پرداخته که گفته است: «لا نصف الله إلا بما وصف به نفسه و نثبت لله ما أثبت لنفسه» (خداوند را توصیف نمی‌کنیم مگر به آنچه وی خود را به آن توصیف نموده و برای او، چیزی را ثابت می‌کنیم که او برای خود، ثابت کرده است)<ref>ر.ک: همان، ص48</ref>.
نویسنده پس از توضیح برخی از این صفات که هنگام اتصاف خداوند سبحان به آنها، بر معنای مجازی، حمل می‌شوند، به روش سلف به تأویل آنها پرداخته و به این امر اشاره نموده است که فرقه مجسمه و مشبهه، چنین پنداشته‌اند که مذهب سلف، عدم تأویل نصوص و اعتقاد به حقیقت ظواهر الفاظ بوده است<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>. در ادامه، به توضیح و تشریح و سپس مناقشه در این گفته [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] پرداخته که گفته است: «لا نصف الله إلا بما وصف به نفسه و نثبت لله ما أثبت لنفسه» (خداوند را توصیف نمی‌کنیم مگر به آنچه وی خود را به آن توصیف نموده و برای او، چیزی را ثابت می‌کنیم که او برای خود، ثابت کرده است)<ref>ر.ک: همان، ص48</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش