التربیة الإسلامیة فى المغرب: أصولها المشرقیة و تأثیراتها الأندلسیة

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    التربیة الإسلامیة فى المغرب: أصولها المشرقیة و تأثیراتها الأندلسیة
    التربیة الإسلامیة فى المغرب: أصولها المشرقیة و تأثیراتها الأندلسیة
    پدیدآورانمحمد عادل عبدالعزیز (نویسنده)
    ناشرالهيئة المصرية العامة للکتاب
    مکان نشرقاهره - مصر
    سال نشر1987م
    چاپیکم
    موضوعتعلیم و تربیت
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏ ع2ت4 / 1940 LA‎
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf


    التربیة الإسلامیة فى المغرب: أصولها المشرقیة و تأثیراتها الأندلسیة، اثر محمد عادل عبدالعزیز، چکیدۀ تحقیقات مؤلف دربارۀ تربیت اسلامى در مغرب است که براساس منابع موجود در کشور مصر انجام شده و تا پایان حکومت بنى مرین را شامل است.

    تربیت اسلامى در مغرب، پس از فتح مغرب به دست مسلمانان آغاز شد و ریشه در فرهنگ شرق اسلامى دارد؛ اما، بزودى از تمدن اسلامى در آندلس هم تأثیر پذیرفت و این از سویى، ناشى از رشد سریع تمدن اسلامى و شکوفایى فرهنگى در آندلس پس از ایجاد دولت اسلامى در آن است و از سوى دیگر، حاصل اتحاد سیاسى میان آندلس و مغرب از عهد مرابطین تا پایان حکومت موحدین است.

    نگارندۀ این کتاب برخلاف عنوان کتاب، در متن از آبشخور‌‌‌های شرقى آموزش در مغرب و تأثرات آن از آموزش در آندلس هیچ نگفته است. بحثها کوتاه و جمع‌وجور است و اطلاعات تاریخى مفیدى دربارۀ آموزش در مغرب اسلامى تا پایان حکومت بنى مرین در اختیار مى‌نهد که مطالعه آن براى علاقه‌مندان فارسى زبان به این مقولات، مفید است.

    نگارنده مطالب کتاب را در دو فصل و هرفصل را در دو بخش تنظیم و تحریر کرده است.

    فصل اول. آموزش: در بخش اول این فصل، از نظام آموزشى و در بخش دوم از مراکز آموزشى سخن رفته است. نگارنده در شرح نظام و برنامۀ آموزشى، ابتدا از رابطۀ دولت با نظام آموزشى مى‌گوید و یادآور مى‌شود که آموزش در مغرب متأثر از قوانین دولتى نبوده و تنها در بند عرف و عادت بوده است و روى هم رفته آموزشى آزاد بوده و کسى براى تدریس نیازمند اخذ مجوز از دولت نبوده است؛ البته، در این میان، دولت تنها از راه اعمال امور حسبیه و با گماردن محتسب، گون‌‌‌های نظارت اخلاقى و شرعى بر مراکز آموزشى داشته و امورى چون رعایت قواعد شرعى در آموزش کودکان و رعایت حد شرعى در تنبیه را از نظر دور نمى‌داشته است. پس از این از مراحل آموزشى سخن مى‌رود و اشاره مى‌شود که در مغرب دوگونه آموزش وجود داشته است: یکى آموزش عمومى، دیگرى آموزش فنى و حرف‌‌‌های. نوع اول شامل آموزش ابتدایى و متوسطه و عالى بوده و نوع دوم از سهل به دشوار و از ضروریات به کمالیات سیر مى‌کرده است و مکان آموزشى ویژ‌‌‌های هم نداشته است.

    نگارنده در ادامه از مواد آموزشى در مرحله ابتدایى و عالى مى‌گوید و به دیدگاه‌‌‌های ابن خلدون دربارۀ مواد آموزشى مغرب اشاره مى‌کند و پس از آن به روش‌‌‌های تدریس مى‌رسد و از تلقین و حفظ در آموزش مرحلۀ ابتدایى مى‌گوید و به ابزار آموزشى اشاره مى‌کند و از روش‌‌‌های قرائت، سماع، پرسش و مناقشه در مرحله عالى مى‌گوید و یادآور مى‌شود که روش قرائت موجب شد سنت نگارش متون درسى در مغرب پا بگیرد و نگارش کتاب‌‌‌های مختصر درسى رسم شود که ابن خلدون آن را از عوامل سوء آموزشى شمارده است. از نگاه نگارنده روش پرسش و مناقشه در مغرب چنان‌که باید رشد نکرد و از قضا این رشدنایافتگى مورد انتقاد ابن خلدون قرار گرفت. مغرب در آموزش فقه، لغت و حدیث پیش رفت؛ اما، در آموزش علوم فلسفى رشد چندانى نکرد. نگارنده پس از شرح کوتاه علل این ناکامى، از بى‌توجهى مغرب به تاریخ و آموزش زبان‌‌‌های بیگانه یاد مى‌کند.

    وى، در ادامه به مدرسان و معلمان و آداب تدریس مى‌پردازد و از برخى از مدرسان بنام مغرب یاد مى‌کند و از لباس مدرسان مى‌گوید و به حقوق آنها اشاره مى‌کند؛ سپس، به طلاب و طلبگى مى‌رسد، از سن آغاز تحصیل مى‌گوید، از ساعات درس و روز‌‌‌های تعطیل درسى و چگونگى راه‌یابى به آموزش عالى یاد مى‌کند، از طلاب بومى و طلاب مهاجر مى‌گوید، به امکان اشتغال براى فارغ التحصیلان اشاره مى‌کند و با اشارتى به سنت سفر براى کسب علم و نیز شهادت‌نامۀ علمى و القاب علمى بحث را به فرجام مى‌رساند.

    در بخش دوم این فصل با نکات زیر آشنا مى‌شویم: مکتب‌خانه، زاویه و نقش آموزشى آن، مدارس مغرب و کمبود منابع دربارۀ آنها، انواع سه‌گانه مدرسه در مغرب، اختلاف‌نظر دربارۀ اینکه موحدین در مغرب مدرسه ساخته‌اند، پار‌‌‌های از مدارس ساخته شده به دست بنى مرین، مدارس عالى پزشکى، مسجد (عادى و جامع) و نقش آموزشى آن در مغرب، مدارس داراى حجره براى سکونت طلاب، اشارتى به امکانات آنها و مدت اقامت در این مدارس، کتابخانه در مغرب، ساختمان مراکز آموزشى (مدرسه و مسجد)، محل تأمین هزینۀ مراکز آموزشى در مغرب (جزی‌‌‌های که از یهود گرفته مى‌شده، اوقاف، هدایا و کمک‌‌‌های مردمى).

    در فصل دوم این کتاب گفتگو از علوم نقلى و عقلى در مغرب است. نگارنده، نخست به علوم نقلى و مفهوم آنها و نیز تقسیم‌بندى این علوم مى‌پردازد و در شرح هریک به میزان توجه به آنها در مغرب و استادان بزرگ در آن علم و برخى از کتب مهم نگاشته شده دربارۀ این علوم در مغرب اشاره مى‌کند (تفسیر، قرائت قرآن، کتابت قرآن، علوم قرآنى، علوم حدیث، اصول فقه، فقه، کلام، علوم زبانى، تصوف، تاریخ و علم تعبیر خواب)؛ پس از این، بحث از علوم عقلى و حکمى است که شامل منطق، الهیات، طبیعیات، ریاضیات و جغرافیاست و نگارنده در شرح آنها از توجه یا بى‌توجهى اهل مغرب به آنها مى‌گوید و برخى از دانشمندان بنام در هریک از رشته‌‌‌‌های یاد شده را نام مى‌برد و به پار‌‌‌های از تألیفات مهم دربارۀ آن علوم اشاره مى‌کند.

    بهره هفتم مدرسه و کتابخانه در فرهنگ اسلامى[۱].

    پانویس

    1. رفیعی، بهروز، ص91-94

    منابع مقاله

    رفیعی، بهروز، کتابشناسی تحلیلی توصیفی تعلیم و تربیت در اسلام (گزیده منابع عربی)، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم، چاپ یکم، 1381ش

    وابسته‌ها