التبيان في تفسير القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>'
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۹: خط ۲۹:




اين كتاب اولين تفسير كامل شيعى از قرآن كريم است كه مفسر آن، علاوه بر نقل روايات مأثور، با تكيه بر عقل و توجه به علوم مختلف به ارزيابى آراى تفسيرى گذشتگان و معاصران خود پرداخته است؛ ازينرو اين تفسير جامع انواع علوم و فنون متعلق به تفسير قرآن، همچون صرف و نحو و اشتقاق و معانى و بيان و حديث و فقه و كلام و تاريخ است.<ref>صدر، ص339</ref> [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] خود در كتاب فهرست <ref>ص 288</ref> مى‌گويد كه كتابى بى‌نظير در تفسير قرآن دارد.<ref>برای داورى‌هاى علماى قديم و جديد طبرسى، ج 1، مقدمه، ص75؛ بحرالعلوم، ج 3، ص228؛ [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، ج 3، ص328؛ حكيم، ص310-312</ref> پيش از اين تفسير، مفسران شيعه تنها به نقل روايات از صحابه يا ائمه عليهم‌السلام و نيز اشاره به برخى نكات لغوى و گاه نقل اسرائيليات پرداخته‌اند.<ref>برای نمونه تفسير فرات كوفى، [[التفسير (عیاشی)|تفسير عياشى]]، تفسير على بن ابراهيم قمى</ref> از ميان مفسران اهل سنّت نيز تنها [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (متوفى 310) علاوه بر نقل اقوال، به نقد آنها و انتخاب رواياتى كه از نظر او اصحّ روايات بوده، پرداخته است.<ref>آل ياسين، ج 2، ص23-25</ref>  
اين كتاب اولين تفسير كامل شيعى از قرآن كريم است كه مفسر آن، علاوه بر نقل روايات مأثور، با تكيه بر عقل و توجه به علوم مختلف به ارزيابى آراى تفسيرى گذشتگان و معاصران خود پرداخته است؛ ازينرو اين تفسير جامع انواع علوم و فنون متعلق به تفسير قرآن، همچون صرف و نحو و اشتقاق و معانى و بيان و حديث و فقه و كلام و تاريخ است.<ref>صدر، ص339</ref> [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] خود در كتاب فهرست<ref>ص 288</ref> مى‌گويد كه كتابى بى‌نظير در تفسير قرآن دارد.<ref>برای داورى‌هاى علماى قديم و جديد طبرسى، ج 1، مقدمه، ص75؛ بحرالعلوم، ج 3، ص228؛ [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، ج 3، ص328؛ حكيم، ص310-312</ref> پيش از اين تفسير، مفسران شيعه تنها به نقل روايات از صحابه يا ائمه عليهم‌السلام و نيز اشاره به برخى نكات لغوى و گاه نقل اسرائيليات پرداخته‌اند.<ref>برای نمونه تفسير فرات كوفى، [[التفسير (عیاشی)|تفسير عياشى]]، تفسير على بن ابراهيم قمى</ref> از ميان مفسران اهل سنّت نيز تنها [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (متوفى 310) علاوه بر نقل اقوال، به نقد آنها و انتخاب رواياتى كه از نظر او اصحّ روايات بوده، پرداخته است.<ref>آل ياسين، ج 2، ص23-25</ref>  


==ساختار==
==ساختار==
خط ۵۳: خط ۵۳:
پس از اين مطلب، سه بحث مهم ديگر مى‌آيد. نخست طوسى روايات عامه دالّ بر نزول قرآن بر «هفت حرف» (احرف سبعه) را خبر واحد و غير قطعى مى‌داند و پس از ذكر ديدگاههاى مختلف دانشمندان اسلامى، در توجيه آنها مى‌گويد كه به فرض صحت اين روايات، بهترين توجيه آن است كه مراد از هفت حرف را هفت وجه اختلاف در قرائات قرآن، از قبيل اختلاف در حروف كلمه، اعراب و تقديم و تأخير كلمه، بدانيم.<ref>قس زركشى، ج 1، ص334-336</ref>؛ زيرا ائمۀ شيعه، خواندن قرآن را بنا بر قرائت‌هاى مختلف قرّاء جايز شمرده‌اند.<ref>التبيان، ج 1، مقدمه، ص7-8</ref> ظاهرا هيچ يك از علماى شيعه و اهل سنّت تاكنون به اين وجه اشاره نكرده‌اند، زيرا آن روايات، به هر معنايى كه باشند، با قرائت‌هاى هفت‌گانه پيوند ندارند (البيان في تفسير القرآن) و اين توجيه نيز با موضوع جواز خواندن قرآن مطابق با قرائت‌هاى مختلف قرّاء ارتباط روشنى ندارد. طوسى سپس به تقسيم آيات محكم و متشابه پرداخته و دلايل و فوايدى بر وجود آيات متشابه در قرآن ذكر كرده است. موضوع نسخ آيات قرآن آخرين مبحثى است كه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در مقدمه به تفصيل به آن پرداخته است. وى با رد ادلۀ مخالفان وجود ناسخ و منسوخ در قرآن، نسخ را در اوامر و نواهى و اخبار قرآن، ممكن و واقع شده مى‌داند و با ذكر تقسيم‌بندى مشهور نسخ (نسخ حكم بدون تلاوت، نسخ تلاوت بدون حكم و نسخ حكم و تلاوت) دو نوع اول را مى‌پذيرد.<ref>ج 1، مقدمه، ص9-13؛ قس ج 1، ص393-394 كه هر سه گونه نسخ را ممكن و سومى را غير واقع مى‌شمارد</ref>، اما فقيهان و مفسران اماميه غالبا فقط امكان و وقوع نوع اول را مى‌پذيرند و امكان نوع دوم و سوم را مستلزم تحريف قرآن مى‌دانند.<ref>برای نمونه خوئى، ص205-207، 285-286</ref>  
پس از اين مطلب، سه بحث مهم ديگر مى‌آيد. نخست طوسى روايات عامه دالّ بر نزول قرآن بر «هفت حرف» (احرف سبعه) را خبر واحد و غير قطعى مى‌داند و پس از ذكر ديدگاههاى مختلف دانشمندان اسلامى، در توجيه آنها مى‌گويد كه به فرض صحت اين روايات، بهترين توجيه آن است كه مراد از هفت حرف را هفت وجه اختلاف در قرائات قرآن، از قبيل اختلاف در حروف كلمه، اعراب و تقديم و تأخير كلمه، بدانيم.<ref>قس زركشى، ج 1، ص334-336</ref>؛ زيرا ائمۀ شيعه، خواندن قرآن را بنا بر قرائت‌هاى مختلف قرّاء جايز شمرده‌اند.<ref>التبيان، ج 1، مقدمه، ص7-8</ref> ظاهرا هيچ يك از علماى شيعه و اهل سنّت تاكنون به اين وجه اشاره نكرده‌اند، زيرا آن روايات، به هر معنايى كه باشند، با قرائت‌هاى هفت‌گانه پيوند ندارند (البيان في تفسير القرآن) و اين توجيه نيز با موضوع جواز خواندن قرآن مطابق با قرائت‌هاى مختلف قرّاء ارتباط روشنى ندارد. طوسى سپس به تقسيم آيات محكم و متشابه پرداخته و دلايل و فوايدى بر وجود آيات متشابه در قرآن ذكر كرده است. موضوع نسخ آيات قرآن آخرين مبحثى است كه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در مقدمه به تفصيل به آن پرداخته است. وى با رد ادلۀ مخالفان وجود ناسخ و منسوخ در قرآن، نسخ را در اوامر و نواهى و اخبار قرآن، ممكن و واقع شده مى‌داند و با ذكر تقسيم‌بندى مشهور نسخ (نسخ حكم بدون تلاوت، نسخ تلاوت بدون حكم و نسخ حكم و تلاوت) دو نوع اول را مى‌پذيرد.<ref>ج 1، مقدمه، ص9-13؛ قس ج 1، ص393-394 كه هر سه گونه نسخ را ممكن و سومى را غير واقع مى‌شمارد</ref>، اما فقيهان و مفسران اماميه غالبا فقط امكان و وقوع نوع اول را مى‌پذيرند و امكان نوع دوم و سوم را مستلزم تحريف قرآن مى‌دانند.<ref>برای نمونه خوئى، ص205-207، 285-286</ref>  


طوسى در التبيان في تفسير القرآن به آثار لغوى و تفسيرى پيش از خود توجه بسيار داشته و همواره آراى ادبى و كلامى و گاه مباحث فقهى و اصولى ايشان را نقل، و در بيشتر موارد بررسى كرده است؛ ازينرو اين موضوعات، از بيشترين مباحث تفسير وى‌اند. وسعت اطلاعات زبانى و ادبى [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، تفسير وى را از لحاظ ادبى از تفاسير متقدم شيعه و حتى اهل سنّت متمايز كرده است. وى دائما به بررسى اقوال لغويان و نحويانى چون [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سيبويه]]، [[خلیل بن احمد|خليل بن احمد]] - كه با تعبير صاحب كتاب [[العين]] از او ياد كرده - كسائى، ثعلب، فرّاء، ابن دريد و جز ايشان پرداخته<ref>برای ساير اسامى آل ياسين، ج 2، ص40</ref> و رأى مختار خود را بيان كرده است. با آنكه پيش از [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، دربارۀ بودن يا نبودن واژگان دخيل در قرآن بحث‌هایى شده بوده، وى به اين بحث مهم نپرداخته است. وى از ميان تمام واژگانى كه دربارۀ آنها بحث و نزاع شده بوده، به تعدادى اندك اشاره كرده و كوشيده است كه برای آنها، ريشۀ عربى بدهد؛ برای مثال الرّحمن را مشتق از رحمة <ref>ج 1، ص29-30</ref>، مسك را از مادّۀ مسك عربى به معناى «خوددارى» <ref>ج 10، ص303</ref>، تورات را از ورى به معناى «روشنى و برافروختن»، و انجيل را از نجل به معناى «اصل» <ref>ج 2، ص391</ref> دانسته است.
طوسى در التبيان في تفسير القرآن به آثار لغوى و تفسيرى پيش از خود توجه بسيار داشته و همواره آراى ادبى و كلامى و گاه مباحث فقهى و اصولى ايشان را نقل، و در بيشتر موارد بررسى كرده است؛ ازينرو اين موضوعات، از بيشترين مباحث تفسير وى‌اند. وسعت اطلاعات زبانى و ادبى [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، تفسير وى را از لحاظ ادبى از تفاسير متقدم شيعه و حتى اهل سنّت متمايز كرده است. وى دائما به بررسى اقوال لغويان و نحويانى چون [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سيبويه]]، [[خلیل بن احمد|خليل بن احمد]] - كه با تعبير صاحب كتاب [[العين]] از او ياد كرده - كسائى، ثعلب، فرّاء، ابن دريد و جز ايشان پرداخته<ref>برای ساير اسامى آل ياسين، ج 2، ص40</ref> و رأى مختار خود را بيان كرده است. با آنكه پيش از [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، دربارۀ بودن يا نبودن واژگان دخيل در قرآن بحث‌هایى شده بوده، وى به اين بحث مهم نپرداخته است. وى از ميان تمام واژگانى كه دربارۀ آنها بحث و نزاع شده بوده، به تعدادى اندك اشاره كرده و كوشيده است كه برای آنها، ريشۀ عربى بدهد؛ برای مثال الرّحمن را مشتق از رحمة<ref>ج 1، ص29-30</ref>، مسك را از مادّۀ مسك عربى به معناى «خوددارى»<ref>ج 10، ص303</ref>، تورات را از ورى به معناى «روشنى و برافروختن»، و انجيل را از نجل به معناى «اصل»<ref>ج 2، ص391</ref> دانسته است.


در بحث قرائات، از آنجا كه وى روايات اماميه را مبنى بر جواز قرائت قرآن به اشكال مختلف موجود پذيرفته است <ref>ج 1، مقدمه، ص9</ref>، به قرائت قرّاء مشهور اشاره و گاه در تأييد رأيى خاص از آنها استشهاد كرده<ref>برای نمونه ج 2، ص221، ج 3، ص205</ref> يا برخى قرائت‌ها را بر برخى ديگر ترجيح داده است <ref>برای نمونه ج 5، ص221، ج 6، ص152، ج 7، ص113</ref>؛ اما هيچ گاه قول ايشان را يكسره نپذيرفته و حتى گاه آنان را در نحوۀ قرائتشان تخطئه كرده است.<ref>برای نمونه - نقد قرائت حمزۀ كوفى، ج 1، ص58؛ نقد قرائت ابىّ بن كعب و عبداللّه بن مسعود، ج 1، ص437؛ و نقد قرائت يعقوب بن اسحاق، ج 1، ص435</ref>
در بحث قرائات، از آنجا كه وى روايات اماميه را مبنى بر جواز قرائت قرآن به اشكال مختلف موجود پذيرفته است<ref>ج 1، مقدمه، ص9</ref>، به قرائت قرّاء مشهور اشاره و گاه در تأييد رأيى خاص از آنها استشهاد كرده<ref>برای نمونه ج 2، ص221، ج 3، ص205</ref> يا برخى قرائت‌ها را بر برخى ديگر ترجيح داده است<ref>برای نمونه ج 5، ص221، ج 6، ص152، ج 7، ص113</ref>؛ اما هيچ گاه قول ايشان را يكسره نپذيرفته و حتى گاه آنان را در نحوۀ قرائتشان تخطئه كرده است.<ref>برای نمونه - نقد قرائت حمزۀ كوفى، ج 1، ص58؛ نقد قرائت ابىّ بن كعب و عبداللّه بن مسعود، ج 1، ص437؛ و نقد قرائت يعقوب بن اسحاق، ج 1، ص435</ref>


استشهاد از كلام شاعران جاهلى يا اسلامى، چون اعشى و نابغه و امرؤ القيس و زهير بن ابى [[سلمی، محمد بن حسین |سلمى]] و جرير بن عطيه <ref>برای فهرست كاملى از نام‌هاى شاعران جعفر، ص223-227</ref> در تفسير التبيان فراوان است. غالب اين استشهادها، كه گستردگى آن در تفاسير شيعه و اهل سنّت پيش از او سابقه نداشته است، در [[مجمع البيان في تفسير القرآن|مجمع البيان طبرسى]] نيز عينا آمده است؛ با اين همه، طوسى نه برای اثبات اعجاز يا بلاغت قرآن، بلكه از سر اضطرار و گاه فقط برای بيان معناى واژه‌اى قرآنى، به اقوال شاعران استناد كرده است، زيرا به عقيدۀ وى، اگر عناد ملحدان نبود، در تبيين كلمات مشتبه قرآن نيازى به شعر و مانند آن نداشتيم، زيرا اين امر در نهایت به استناد به بيتى از اشعار جاهلى يا سخنى از عرب اهل باديه مى‌انجامد، حال آنكه شأن و كلام پيامبر از امثال نابغه و زهير فراتر است.<ref>التبيان، ج 1، مقدمه، ص16</ref>
استشهاد از كلام شاعران جاهلى يا اسلامى، چون اعشى و نابغه و امرؤ القيس و زهير بن ابى [[سلمی، محمد بن حسین |سلمى]] و جرير بن عطيه<ref>برای فهرست كاملى از نام‌هاى شاعران جعفر، ص223-227</ref> در تفسير التبيان فراوان است. غالب اين استشهادها، كه گستردگى آن در تفاسير شيعه و اهل سنّت پيش از او سابقه نداشته است، در [[مجمع البيان في تفسير القرآن|مجمع البيان طبرسى]] نيز عينا آمده است؛ با اين همه، طوسى نه برای اثبات اعجاز يا بلاغت قرآن، بلكه از سر اضطرار و گاه فقط برای بيان معناى واژه‌اى قرآنى، به اقوال شاعران استناد كرده است، زيرا به عقيدۀ وى، اگر عناد ملحدان نبود، در تبيين كلمات مشتبه قرآن نيازى به شعر و مانند آن نداشتيم، زيرا اين امر در نهایت به استناد به بيتى از اشعار جاهلى يا سخنى از عرب اهل باديه مى‌انجامد، حال آنكه شأن و كلام پيامبر از امثال نابغه و زهير فراتر است.<ref>التبيان، ج 1، مقدمه، ص16</ref>


به سبب تبحر [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در فقه اماميه و مذاهب اهل سنّت، مباحث فقهى و اصولى نيز در تفسير وى مطرح شده است. وى در ذيل آيات الاحكام، با ذكر رأى فقهاى اماميه در اصل و فروع مسئلۀ مورد بحث، به اختلاف اين آرا با رأى ديگر مذاهب فقهى اهل سنّت اشاره كرده.<ref>ج 3، ص307-308، 449-452، 512-514</ref> و غالبا تفصيل مباحث را به كتاب‌هاى فقهى خود، همچون سه كتاب نهایة و مبسوط و خلاف، ارجاع داده است.<ref>برای نمونه دربارۀ قصاص ج 2، ص103-104؛ دربارۀ اعتكاف ج 2، ص136-137؛ دربارۀ حج ج 2، ص154-160</ref> در پاره‌اى موارد كه اختلافى اساسى ميان فقه شيعه و اهل سنّت وجود دارد، وى با تفصيل بيشتر به بررسى ادلۀ فقهى ديگر مذاهب پرداخته و كوشيده است با تمسك به ظاهر آيه يا حتى با برگرفتن برخى مبانى ايشان، استدلالشان را به گونه‌اى جدلى مخدوش كند و رأى فقهى اماميه را اثبات كند.<ref>برای نمونه مسئلۀ صحت نكاح متعه، ج 3، ص165-167؛ بطلان سه طلاق در يك جلسه، ج 2، ص248؛ بطلان قياس در شرع، ج 9، ص560؛ بطلان عول و تعصيب، ج 7، ص106-107؛ و مسئلۀ ميراث پيامبران، ج 7، ص106، ج 8، ص82-83</ref>
به سبب تبحر [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در فقه اماميه و مذاهب اهل سنّت، مباحث فقهى و اصولى نيز در تفسير وى مطرح شده است. وى در ذيل آيات الاحكام، با ذكر رأى فقهاى اماميه در اصل و فروع مسئلۀ مورد بحث، به اختلاف اين آرا با رأى ديگر مذاهب فقهى اهل سنّت اشاره كرده.<ref>ج 3، ص307-308، 449-452، 512-514</ref> و غالبا تفصيل مباحث را به كتاب‌هاى فقهى خود، همچون سه كتاب نهایة و مبسوط و خلاف، ارجاع داده است.<ref>برای نمونه دربارۀ قصاص ج 2، ص103-104؛ دربارۀ اعتكاف ج 2، ص136-137؛ دربارۀ حج ج 2، ص154-160</ref> در پاره‌اى موارد كه اختلافى اساسى ميان فقه شيعه و اهل سنّت وجود دارد، وى با تفصيل بيشتر به بررسى ادلۀ فقهى ديگر مذاهب پرداخته و كوشيده است با تمسك به ظاهر آيه يا حتى با برگرفتن برخى مبانى ايشان، استدلالشان را به گونه‌اى جدلى مخدوش كند و رأى فقهى اماميه را اثبات كند.<ref>برای نمونه مسئلۀ صحت نكاح متعه، ج 3، ص165-167؛ بطلان سه طلاق در يك جلسه، ج 2، ص248؛ بطلان قياس در شرع، ج 9، ص560؛ بطلان عول و تعصيب، ج 7، ص106-107؛ و مسئلۀ ميراث پيامبران، ج 7، ص106، ج 8، ص82-83</ref>
خط ۶۷: خط ۶۷:
بر اين اساس، انبوهى از ردّيه‌ها بر عقايد و آراى تناسخيه، حشويه، خوارج، غلات، مجبّره، مجسّمه، مرجئه، مشبّهه و معتزله در التبيان آمده<ref>آل ياسين، ج 2، ص38</ref>؛ اما مفسر تنها در موارد معدودى در مقام محاجّۀ كلامى با يهود و نصارا بر آمده است.<ref>-ج 1، ص427، 487، ج 2، ص472، ج 3، ص497</ref>
بر اين اساس، انبوهى از ردّيه‌ها بر عقايد و آراى تناسخيه، حشويه، خوارج، غلات، مجبّره، مجسّمه، مرجئه، مشبّهه و معتزله در التبيان آمده<ref>آل ياسين، ج 2، ص38</ref>؛ اما مفسر تنها در موارد معدودى در مقام محاجّۀ كلامى با يهود و نصارا بر آمده است.<ref>-ج 1، ص427، 487، ج 2، ص472، ج 3، ص497</ref>


[[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در آن دسته از مباحث كلامى كه شيعه رأى خاص دارد، با بهره‌گيرى از آيات و روايات و شواهد عقلى به اثبات آن رأى پرداخته است؛ في المثل در مبحث امامت، امام را معصوم<ref>ج 1، ص449، ج 3، ص236، ج 8، ص339-340</ref> و منصوص <ref>ج 5، ص48-49</ref> و على(ع) را جانشين بلافصل پيامبر اكرم(ص) دانسته است <ref>ج 3، ص559؛ برای موارد ديگرى از مباحث امامت ج 1، ص448-449، ج 6، ص417</ref> همچنين تقيه را در صورت خوف جانى واجب شمرده <ref>ج 2، ص435</ref> و استدلال جبّائى بر نفى آن را رد كرده <ref>ج 4، ص165</ref> و نيز در مواضع گوناگون، شفاعت پيامبر را در حق مؤمنان اثبات كرده است.<ref>ج 1، ص213، ج 9، ص37</ref>
[[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در آن دسته از مباحث كلامى كه شيعه رأى خاص دارد، با بهره‌گيرى از آيات و روايات و شواهد عقلى به اثبات آن رأى پرداخته است؛ في المثل در مبحث امامت، امام را معصوم<ref>ج 1، ص449، ج 3، ص236، ج 8، ص339-340</ref> و منصوص<ref>ج 5، ص48-49</ref> و على(ع) را جانشين بلافصل پيامبر اكرم(ص) دانسته است<ref>ج 3، ص559؛ برای موارد ديگرى از مباحث امامت ج 1، ص448-449، ج 6، ص417</ref> همچنين تقيه را در صورت خوف جانى واجب شمرده<ref>ج 2، ص435</ref> و استدلال جبّائى بر نفى آن را رد كرده<ref>ج 4، ص165</ref> و نيز در مواضع گوناگون، شفاعت پيامبر را در حق مؤمنان اثبات كرده است.<ref>ج 1، ص213، ج 9، ص37</ref>


بخش زيادى از ردّيه‌هاى كلامى [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در التبيان به مجبّره و آراى عمومى اشاعره اختصاص دارد كه در اغلب آنها با معتزله همراهى مى‌كند. وى انتساب ضلالت و كفر و هدايت و ايمان را به خداوند.<ref>ج 5، ص96، ج 8، ص407، ج 9، ص398</ref> مردود، و رؤيت خداوند را در دنيا و آخرت ناممكن مى‌داند.<ref>ج 4، ص536</ref> همچنين بر ضد آرايى چون تكليف ما لا يطاق <ref>ج 2، ص125-126، 257، ج 3، ص177، ج 7، ص379، 394، ج 10، ص184-185</ref>، خلق همۀ افعال و معاصى بندگان <ref>ج 4، ص141، ج 6، ص237، 478، ج 8، ص513</ref>، تعذيب اطفال به سبب گناه پدر و مادر <ref>ج 3، ص66، ج 6، ص228، 458، ج 9، ص10</ref>، همراهى استطاعت با فعل<ref>ج 2، ص120، 538، ج 10، ص16، 271</ref> و عدم اشتمال نعمت خداوند بر كافران <ref>ج 1، ص30، ج 2، ص190، ج 6، ص415، ج 7، ص285</ref> مى‌آورد.
بخش زيادى از ردّيه‌هاى كلامى [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در التبيان به مجبّره و آراى عمومى اشاعره اختصاص دارد كه در اغلب آنها با معتزله همراهى مى‌كند. وى انتساب ضلالت و كفر و هدايت و ايمان را به خداوند.<ref>ج 5، ص96، ج 8، ص407، ج 9، ص398</ref> مردود، و رؤيت خداوند را در دنيا و آخرت ناممكن مى‌داند.<ref>ج 4، ص536</ref> همچنين بر ضد آرايى چون تكليف ما لا يطاق<ref>ج 2، ص125-126، 257، ج 3، ص177، ج 7، ص379، 394، ج 10، ص184-185</ref>، خلق همۀ افعال و معاصى بندگان<ref>ج 4، ص141، ج 6، ص237، 478، ج 8، ص513</ref>، تعذيب اطفال به سبب گناه پدر و مادر<ref>ج 3، ص66، ج 6، ص228، 458، ج 9، ص10</ref>، همراهى استطاعت با فعل<ref>ج 2، ص120، 538، ج 10، ص16، 271</ref> و عدم اشتمال نعمت خداوند بر كافران<ref>ج 1، ص30، ج 2، ص190، ج 6، ص415، ج 7، ص285</ref> مى‌آورد.


شايد مهم‌ترين موافقت وى با معتزله در موضوع خلق قرآن و حدوث كلام اللّه باشد. وى در مواضع متعدد<ref>ج 1، ص399، 432-433، ج 3، ص394، ج 4، ص248، 423، ج 6، ص92، 320، ج 7، ص228، 255، ج 9، ص178، 180</ref> رأى حنابله و اشاعره حاكى از قِدَم قرآن را مردود مى‌شمارد و در اين باره به ظاهر برخى آيات قرآن استناد مى‌كند. با اين همه، برخى از آراى معتزله را نيز نقد مى‌كند؛ في المثل مرتكب كبيره را در منزلت بين المنزلتين نمى‌داند <ref>ج 8، ص388</ref> و احباط اعمال را رد مى‌كند.<ref>ج 2، ص480، ج 9، ص44، 341، ج 10، ص394- 395</ref> وى برخلاف معتزله عارض شدن سهو و فراموشى بر انبيا را در محدودۀ اداى وظيفه و رسالت نبوى ايشان جايز نمى‌شمارد؛ اما به سبب اوصاف بشرى پيامبران، سهو و نسيان ايشان را در غير اين محدوده - مادام كه به اختلالى در كمال عقلانيشان نينجامد - جايز مى‌شمارد.<ref>ج 4، ص165-166؛ برای نمونه‌هایى ديگر از انتقادات طوسى بر معتزله و ديگر فرق كلامى؛ چون مرجئه، مجسّمه، مشبّهه، تناسخيه و جز آنها فاضل، ج 3، ص542-564؛ حكيم، ص233-309</ref>
شايد مهم‌ترين موافقت وى با معتزله در موضوع خلق قرآن و حدوث كلام اللّه باشد. وى در مواضع متعدد<ref>ج 1، ص399، 432-433، ج 3، ص394، ج 4، ص248، 423، ج 6، ص92، 320، ج 7، ص228، 255، ج 9، ص178، 180</ref> رأى حنابله و اشاعره حاكى از قِدَم قرآن را مردود مى‌شمارد و در اين باره به ظاهر برخى آيات قرآن استناد مى‌كند. با اين همه، برخى از آراى معتزله را نيز نقد مى‌كند؛ في المثل مرتكب كبيره را در منزلت بين المنزلتين نمى‌داند<ref>ج 8، ص388</ref> و احباط اعمال را رد مى‌كند.<ref>ج 2، ص480، ج 9، ص44، 341، ج 10، ص394- 395</ref> وى برخلاف معتزله عارض شدن سهو و فراموشى بر انبيا را در محدودۀ اداى وظيفه و رسالت نبوى ايشان جايز نمى‌شمارد؛ اما به سبب اوصاف بشرى پيامبران، سهو و نسيان ايشان را در غير اين محدوده - مادام كه به اختلالى در كمال عقلانيشان نينجامد - جايز مى‌شمارد.<ref>ج 4، ص165-166؛ برای نمونه‌هایى ديگر از انتقادات طوسى بر معتزله و ديگر فرق كلامى؛ چون مرجئه، مجسّمه، مشبّهه، تناسخيه و جز آنها فاضل، ج 3، ص542-564؛ حكيم، ص233-309</ref>


از تفسير التبيان دو منتخب بر جاى مانده است. نخستين آنها را[[ابن‌ادریس، محمد بن احمد| ابن ادريس]] حلّى (543-598) تهيه كرده و المنتخب من تفسير القرآن و النّكت المستخرجة من كتاب التّبيان ناميده است. اين كتاب را «مختصر التبيان» يا «منتخب التبيان» نيز ناميده‌اند.<ref>[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، ج 20، ص184؛[[ابن‌ادریس، محمد بن احمد| ابن ادريس]] حلّى، ج 1، مقدمۀ رجائى، ص11</ref> [[شهيد ثانى]] و [[حر عاملی، محمد بن حسن|شيخ حرّ عاملى]]، كتاب ديگرى با عنوان التعليقات على التبيان به[[ابن‌ادریس، محمد بن احمد| ابن ادريس]] نسبت داده‌اند و آن را حواشى و ايرادات[[ابن‌ادریس، محمد بن احمد| ابن ادريس]] بر تفسير التبيان دانسته‌اند.<ref>حرّ عاملى، قسم 2، ص244؛[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، ج 4، ص225</ref> اين انتساب صحيح نيست، زيرا هر دو كتاب يكى است و مراد از «تعليقات» اشكالات و ايرادات نيست، بلكه معناى لغوى آن؛ يعنى مسائل مرتبط با تفسير التبيان، است.<ref>قس [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، ج 20، ص185</ref>[[ابن‌ادریس، محمد بن احمد| ابن ادريس]] آغاز و پایان هر بخش كتاب المنتخب را «تعليق» ناميده است.<ref>برای نمونه ج 1، ص140-141، 230-231، 330-331</ref> وى با آنكه نخستين كسى است كه با بسيارى از آراى فقهى و اصولى [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] مخالفت كرده، در اين كتاب با هيچ يك از آراى تفسيرى وى مخالفت نكرده است.<ref>بحرالعلوم، ج 3، ص229</ref>
از تفسير التبيان دو منتخب بر جاى مانده است. نخستين آنها را[[ابن‌ادریس، محمد بن احمد| ابن ادريس]] حلّى (543-598) تهيه كرده و المنتخب من تفسير القرآن و النّكت المستخرجة من كتاب التّبيان ناميده است. اين كتاب را «مختصر التبيان» يا «منتخب التبيان» نيز ناميده‌اند.<ref>[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، ج 20، ص184؛[[ابن‌ادریس، محمد بن احمد| ابن ادريس]] حلّى، ج 1، مقدمۀ رجائى، ص11</ref> [[شهيد ثانى]] و [[حر عاملی، محمد بن حسن|شيخ حرّ عاملى]]، كتاب ديگرى با عنوان التعليقات على التبيان به[[ابن‌ادریس، محمد بن احمد| ابن ادريس]] نسبت داده‌اند و آن را حواشى و ايرادات[[ابن‌ادریس، محمد بن احمد| ابن ادريس]] بر تفسير التبيان دانسته‌اند.<ref>حرّ عاملى، قسم 2، ص244؛[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، ج 4، ص225</ref> اين انتساب صحيح نيست، زيرا هر دو كتاب يكى است و مراد از «تعليقات» اشكالات و ايرادات نيست، بلكه معناى لغوى آن؛ يعنى مسائل مرتبط با تفسير التبيان، است.<ref>قس [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، ج 20، ص185</ref>[[ابن‌ادریس، محمد بن احمد| ابن ادريس]] آغاز و پایان هر بخش كتاب المنتخب را «تعليق» ناميده است.<ref>برای نمونه ج 1، ص140-141، 230-231، 330-331</ref> وى با آنكه نخستين كسى است كه با بسيارى از آراى فقهى و اصولى [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] مخالفت كرده، در اين كتاب با هيچ يك از آراى تفسيرى وى مخالفت نكرده است.<ref>بحرالعلوم، ج 3، ص229</ref>
۶۱٬۱۸۹

ویرایش