الإلهيات من المحاكمات بين شرحي الإشارات: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'هاي' به 'های'
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۵: خط ۴۵:
برای آشنايى با روش صاحب محاكمات و صاحب تعليقات، چند نمونه از مطالب مورد بحث را، در برخى از نمطها، ذكر مى‌كنيم: 1- نمط چهارم(وجود و علل آن): صاحب محاكمات، مراد از وجود را وجود مطلق و مراد از علل وجود را وجودات خاصه مى‌داند با اين استدلال كه وجود مطلق، به گونه تشكیکى بر وجودات خاص حمل مى‌گردد، پس امرى ذاتى برای آنها نيست، چون تفاوت و تشكیک در امر ذاتى (ماهيت و اجزاى آن) محال است، بنا بر اين وجود مطلق، امرى عارضى برای وجودات خاص است ناگزير نيازمند به آنها و معلول برای آنها مى‌باشد؛ در مقابل، صاحب تعليقات، مى‌گويد: مراد، اين نيست كه وجودات خاص، علت برای وجود مطلقند، بلكه مقصود اين است: از آن‌جا كه وجود مطلق، نسبت به وجودات خاص عارضى است و عروض هر امر عارضى بر شىء ديگر، نيازمند به علت مى‌باشد، پس وجود مطلق در عروضش بر وجودات خاص، محتاج به علت است، اما اينكه آيا علت همان وجودات خاصند يا غير آنها، اثرى از آن در نمط چهارم و در كلام شارح وجود ندارد.
برای آشنايى با روش صاحب محاكمات و صاحب تعليقات، چند نمونه از مطالب مورد بحث را، در برخى از نمطها، ذكر مى‌كنيم: 1- نمط چهارم(وجود و علل آن): صاحب محاكمات، مراد از وجود را وجود مطلق و مراد از علل وجود را وجودات خاصه مى‌داند با اين استدلال كه وجود مطلق، به گونه تشكیکى بر وجودات خاص حمل مى‌گردد، پس امرى ذاتى برای آنها نيست، چون تفاوت و تشكیک در امر ذاتى (ماهيت و اجزاى آن) محال است، بنا بر اين وجود مطلق، امرى عارضى برای وجودات خاص است ناگزير نيازمند به آنها و معلول برای آنها مى‌باشد؛ در مقابل، صاحب تعليقات، مى‌گويد: مراد، اين نيست كه وجودات خاص، علت برای وجود مطلقند، بلكه مقصود اين است: از آن‌جا كه وجود مطلق، نسبت به وجودات خاص عارضى است و عروض هر امر عارضى بر شىء ديگر، نيازمند به علت مى‌باشد، پس وجود مطلق در عروضش بر وجودات خاص، محتاج به علت است، اما اينكه آيا علت همان وجودات خاصند يا غير آنها، اثرى از آن در نمط چهارم و در كلام شارح وجود ندارد.


2- نمط پنجم(الصنع و الابداع): صاحب محاكمات، اين عقيده برخى از متكلمين را كه مى‌گويند: «احتياج مفعول به فاعل، در اصل وجود است نه در بقا، چنان‌كه بنا در بقاى خود به بنّا نيازمند نيست» نقل مى‌كند و مى‌گويد: بنّا، فاعل بنا نيست، بلكه ميل‌هايى قسرى را در سنگ‌ها و ساير آلات ايجاد مى‌كند و آنها را بر اساس آن ميل‌ها حركت مى‌دهد و با ترتيبى خاص بر روى هم مى‌چيند؛ اين ترتيب و شكل حاصل شده، همان بنا است و در اين ميان بنّا سبب حركات آلات و ابزار است و حركات مزبور، معدات حصول بنايند، پس بنّا سبب معدات بنا است نه فاعل بنا؛ در مقابل، صاحب تعليقات مى‌گويد: بر فرض كه آن ميل‌ها حقيقتا در سنگ‌ها و ساير آلات تحقق يابند، بنّا فاعل آنها نيست بلكه فاعل آنها و حركات تابع آنها، طبيعت شىء مقسور است، بنا بر اين اظهر اين است كه گفته شود: فاعل همه حوادث، خداوند است و بنّا یکى از شرايط فلان حادثه به اعتبار وجود آن در زمان اول مى‌باشد.
2- نمط پنجم(الصنع و الابداع): صاحب محاكمات، اين عقيده برخى از متكلمين را كه مى‌گويند: «احتياج مفعول به فاعل، در اصل وجود است نه در بقا، چنان‌كه بنا در بقاى خود به بنّا نيازمند نيست» نقل مى‌كند و مى‌گويد: بنّا، فاعل بنا نيست، بلكه ميل‌هایى قسرى را در سنگ‌ها و ساير آلات ايجاد مى‌كند و آنها را بر اساس آن ميل‌ها حركت مى‌دهد و با ترتيبى خاص بر روى هم مى‌چيند؛ اين ترتيب و شكل حاصل شده، همان بنا است و در اين ميان بنّا سبب حركات آلات و ابزار است و حركات مزبور، معدات حصول بنايند، پس بنّا سبب معدات بنا است نه فاعل بنا؛ در مقابل، صاحب تعليقات مى‌گويد: بر فرض كه آن ميل‌ها حقيقتا در سنگ‌ها و ساير آلات تحقق يابند، بنّا فاعل آنها نيست بلكه فاعل آنها و حركات تابع آنها، طبيعت شىء مقسور است، بنا بر اين اظهر اين است كه گفته شود: فاعل همه حوادث، خداوند است و بنّا یکى از شرايط فلان حادثه به اعتبار وجود آن در زمان اول مى‌باشد.


به طور كلى پاره‌اى از مطالب مطرح شده در نمطهاى كتاب، فهرست‌وار عبارتند از: 1- نمط چهارم: محسوس؛ يعنى موجودى كه داراى مكان و وضع مى‌باشد كه يا جسم است يا جسمانى؛ نقد نظريه كسانى كه موجود را منحصر در جسم يا جسمانى مى‌دانند، از طريق استدلال نمودن با محسوس برای اثبات وجود غير محسوس و از طريق استدلال با علايق محسوس از قبيل عشق و غضب و خجالت كه اعتراف به محسوسات، لازمه‌اش اعتراف، بدانها نيست، در حالى كه وجود اين علايق قابل انكار نمى‌باشد؛ بحثى راجع به مثلث و اينكه مثلث داراى ماده نيست؛ هر شىء ممكنى، ماهيت و وجودى دارد كه با هم مغايرند، ناگزير از جهت ماهيت، داراى عللى و از لحاظ وجود نيز داراى عللى است، پس علت، يا علت ماهيت است يا علت وجود؛ بيان تفاوت بين ذات شىء و وجود آن در خارج... نمونه‌اى از تعليقات باغنوى در ذيل اين نمط، در بالا ذكر شد.
به طور كلى پاره‌اى از مطالب مطرح شده در نمطهاى كتاب، فهرست‌وار عبارتند از: 1- نمط چهارم: محسوس؛ يعنى موجودى كه داراى مكان و وضع مى‌باشد كه يا جسم است يا جسمانى؛ نقد نظريه كسانى كه موجود را منحصر در جسم يا جسمانى مى‌دانند، از طريق استدلال نمودن با محسوس برای اثبات وجود غير محسوس و از طريق استدلال با علايق محسوس از قبيل عشق و غضب و خجالت كه اعتراف به محسوسات، لازمه‌اش اعتراف، بدانها نيست، در حالى كه وجود اين علايق قابل انكار نمى‌باشد؛ بحثى راجع به مثلث و اينكه مثلث داراى ماده نيست؛ هر شىء ممكنى، ماهيت و وجودى دارد كه با هم مغايرند، ناگزير از جهت ماهيت، داراى عللى و از لحاظ وجود نيز داراى عللى است، پس علت، يا علت ماهيت است يا علت وجود؛ بيان تفاوت بين ذات شىء و وجود آن در خارج... نمونه‌اى از تعليقات باغنوى در ذيل اين نمط، در بالا ذكر شد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش