۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى(' به 'ى (') |
|||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
براى آشنايى با روش صاحب محاكمات و صاحب تعليقات، چند نمونه از مطالب مورد بحث را، در برخى از نمطها، ذكر مىكنيم: 1- نمط چهارم(وجود و علل آن): صاحب محاكمات، مراد از وجود را وجود مطلق و مراد از علل وجود را وجودات خاصه مىداند با اين استدلال كه وجود مطلق، به گونه تشكيكى بر وجودات خاص حمل مىگردد، پس امرى ذاتى براى آنها نيست، چون تفاوت و تشكيك در امر ذاتى(ماهيت و اجزاى آن) محال است، بنا بر اين وجود مطلق، امرى عارضى براى وجودات خاص است ناگزير نيازمند به آنها و معلول براى آنها مىباشد؛ در مقابل، صاحب تعليقات، مىگويد: مراد، اين نيست كه وجودات خاص، علت براى وجود مطلقند، بلكه مقصود اين است: از آنجا كه وجود مطلق، نسبت به وجودات خاص عارضى است و عروض هر امر عارضى بر شىء ديگر، نيازمند به علت مىباشد، پس وجود مطلق در عروضش بر وجودات خاص، محتاج به علت است، اما اينكه آيا علت همان وجودات خاصند يا غير آنها، اثرى از آن در نمط چهارم و در كلام شارح وجود ندارد. | براى آشنايى با روش صاحب محاكمات و صاحب تعليقات، چند نمونه از مطالب مورد بحث را، در برخى از نمطها، ذكر مىكنيم: 1- نمط چهارم(وجود و علل آن): صاحب محاكمات، مراد از وجود را وجود مطلق و مراد از علل وجود را وجودات خاصه مىداند با اين استدلال كه وجود مطلق، به گونه تشكيكى بر وجودات خاص حمل مىگردد، پس امرى ذاتى براى آنها نيست، چون تفاوت و تشكيك در امر ذاتى (ماهيت و اجزاى آن) محال است، بنا بر اين وجود مطلق، امرى عارضى براى وجودات خاص است ناگزير نيازمند به آنها و معلول براى آنها مىباشد؛ در مقابل، صاحب تعليقات، مىگويد: مراد، اين نيست كه وجودات خاص، علت براى وجود مطلقند، بلكه مقصود اين است: از آنجا كه وجود مطلق، نسبت به وجودات خاص عارضى است و عروض هر امر عارضى بر شىء ديگر، نيازمند به علت مىباشد، پس وجود مطلق در عروضش بر وجودات خاص، محتاج به علت است، اما اينكه آيا علت همان وجودات خاصند يا غير آنها، اثرى از آن در نمط چهارم و در كلام شارح وجود ندارد. | ||
2- نمط پنجم(الصنع و الابداع): صاحب محاكمات، اين عقيده برخى از متكلمين را كه مىگويند: «احتياج مفعول به فاعل، در اصل وجود است نه در بقا، چنانكه بنا در بقاى خود به بنّا نيازمند نيست» نقل مىكند و مىگويد: بنّا، فاعل بنا نيست، بلكه ميلهايى قسرى را در سنگها و ساير آلات ايجاد مىكند و آنها را بر اساس آن ميلها حركت مىدهد و با ترتيبى خاص بر روى هم مىچيند؛ اين ترتيب و شكل حاصل شده، همان بنا است و در اين ميان بنّا سبب حركات آلات و ابزار است و حركات مزبور، معدات حصول بنايند، پس بنّا سبب معدات بنا است نه فاعل بنا؛ در مقابل، صاحب تعليقات مىگويد: بر فرض كه آن ميلها حقيقتا در سنگها و ساير آلات تحقق يابند، بنّا فاعل آنها نيست بلكه فاعل آنها و حركات تابع آنها، طبيعت شىء مقسور است، بنا بر اين اظهر اين است كه گفته شود: فاعل همه حوادث، خداوند است و بنّا يكى از شرايط فلان حادثه به اعتبار وجود آن در زمان اول مىباشد. | 2- نمط پنجم(الصنع و الابداع): صاحب محاكمات، اين عقيده برخى از متكلمين را كه مىگويند: «احتياج مفعول به فاعل، در اصل وجود است نه در بقا، چنانكه بنا در بقاى خود به بنّا نيازمند نيست» نقل مىكند و مىگويد: بنّا، فاعل بنا نيست، بلكه ميلهايى قسرى را در سنگها و ساير آلات ايجاد مىكند و آنها را بر اساس آن ميلها حركت مىدهد و با ترتيبى خاص بر روى هم مىچيند؛ اين ترتيب و شكل حاصل شده، همان بنا است و در اين ميان بنّا سبب حركات آلات و ابزار است و حركات مزبور، معدات حصول بنايند، پس بنّا سبب معدات بنا است نه فاعل بنا؛ در مقابل، صاحب تعليقات مىگويد: بر فرض كه آن ميلها حقيقتا در سنگها و ساير آلات تحقق يابند، بنّا فاعل آنها نيست بلكه فاعل آنها و حركات تابع آنها، طبيعت شىء مقسور است، بنا بر اين اظهر اين است كه گفته شود: فاعل همه حوادث، خداوند است و بنّا يكى از شرايط فلان حادثه به اعتبار وجود آن در زمان اول مىباشد. |
ویرایش