الإشارات و التنبيهات (انتزاعي): تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'نام ها' به 'نام‌ها')
    جز (جایگزینی متن - 'واجب الوجود' به 'واجب‌الوجود')
    خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
    معلوليت اشيا، موضوع تنبيه ديگرى در نمط چهارم است. وجود غيرى ممكنات تا رسيدن به واجب كه در ادامه‌اش متناهى يا غير متناهى بودن سلسله علل موجودات، مطرح گرديده است، از ديگر مطالب اين نمط مى‌باشد.
    معلوليت اشيا، موضوع تنبيه ديگرى در نمط چهارم است. وجود غيرى ممكنات تا رسيدن به واجب كه در ادامه‌اش متناهى يا غير متناهى بودن سلسله علل موجودات، مطرح گرديده است، از ديگر مطالب اين نمط مى‌باشد.


    تعيين وجود واجبى و عدم وجوب غيرش كه از آن وحدت وجود واجبى به حسب تعيين ذاتش، نتيجه مى‌گردد و اينكه واجب، به كثرت گفته نمى‌شود، اشاره ديگر اين نمط است. در همين راستا به عدم انقسام واجب الوجود در معنى و در كمّ اشاره كرده و مى‌گويد: اگر وجود، به جسم محسوسى متعلق باشد، واجب به همان خواهد بود؛ نه واجب به ذاتش، زيرا اجسام محسوس و آنهايى كه متعلق به محسوس مى‌باشند، همه معلول هستند.
    تعيين وجود واجبى و عدم وجوب غيرش كه از آن وحدت وجود واجبى به حسب تعيين ذاتش، نتيجه مى‌گردد و اينكه واجب، به كثرت گفته نمى‌شود، اشاره ديگر اين نمط است. در همين راستا به عدم انقسام واجب‌الوجود در معنى و در كمّ اشاره كرده و مى‌گويد: اگر وجود، به جسم محسوسى متعلق باشد، واجب به همان خواهد بود؛ نه واجب به ذاتش، زيرا اجسام محسوس و آنهايى كه متعلق به محسوس مى‌باشند، همه معلول هستند.


    الموجود لا في الموضوع كه درباره واجب الوجود گفته مى‌شود، توسط بوعلى در اين قسمت تبيين گرديده است و در تنبيهى ضد و نّد نداشتن واجب و جنس و فصل و حد نداشتن وى معيّن شده كه منتهى به برهان صديقين و بيان آن در ضمن دو آيه از قرآن كريم مى‌گردد.
    الموجود لا في الموضوع كه درباره واجب‌الوجود گفته مى‌شود، توسط بوعلى در اين قسمت تبيين گرديده است و در تنبيهى ضد و نّد نداشتن واجب و جنس و فصل و حد نداشتن وى معيّن شده كه منتهى به برهان صديقين و بيان آن در ضمن دو آيه از قرآن كريم مى‌گردد.


    نمط پنجم، در صنع و ابداع است. نخست، توهمى كه مردم در انتساب مفعول به فاعل دارند، برطرف گرديده، بعد تفاوت فعل و ايجاد و صنع مشخص شده است. در ادامه، مسائلى همچون تجدد و اينكه تجدد بدون تغيّر حاصل نمى‌شود و...بعد در تنبيهى، بعديت و اقسام آن، مشخص گرديده است.
    نمط پنجم، در صنع و ابداع است. نخست، توهمى كه مردم در انتساب مفعول به فاعل دارند، برطرف گرديده، بعد تفاوت فعل و ايجاد و صنع مشخص شده است. در ادامه، مسائلى همچون تجدد و اينكه تجدد بدون تغيّر حاصل نمى‌شود و...بعد در تنبيهى، بعديت و اقسام آن، مشخص گرديده است.


    [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، در تنبيه ديگرى تعلق وجود معلول به علت را بيان كرده است. وى، در ادمه، نياز به مرجّح داشتن موجود شدن هر ممكنى را توضيح داده است. بيان نظريات متكلمين، حكما و ديگر گروه‌هاى فكرى در رابطه با وحدت واجب الوجود و نقد آن نظريات، پايان‌بخش نمط پنجم اشارات مى‌باشد.
    [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، در تنبيه ديگرى تعلق وجود معلول به علت را بيان كرده است. وى، در ادمه، نياز به مرجّح داشتن موجود شدن هر ممكنى را توضيح داده است. بيان نظريات متكلمين، حكما و ديگر گروه‌هاى فكرى در رابطه با وحدت واجب‌الوجود و نقد آن نظريات، پايان‌بخش نمط پنجم اشارات مى‌باشد.


    نمط ششم، تحت دو عنوان غايات و مبادى آنها و ترتيب مى‌باشد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در آغاز اين نمط غنى را تعريف كرده و در تنبيهى كه ذيل آن آمده، غناى ملك را مطلق دانسته و بر اين گفته خود دليل اقامه نموده است. دومين مفهومى كه مؤلف، بدان پرداخته، عبارت است از جود و جواد، بعد عالى را توضيح داده، مى‌گويد: جواد و ملك غرض ندارند و عالى غرضى در سافل ندارد، بعد مى‌گويد: فعل واجب اجلّ از حركت و اراده مى‌باشد.
    نمط ششم، تحت دو عنوان غايات و مبادى آنها و ترتيب مى‌باشد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در آغاز اين نمط غنى را تعريف كرده و در تنبيهى كه ذيل آن آمده، غناى ملك را مطلق دانسته و بر اين گفته خود دليل اقامه نموده است. دومين مفهومى كه مؤلف، بدان پرداخته، عبارت است از جود و جواد، بعد عالى را توضيح داده، مى‌گويد: جواد و ملك غرض ندارند و عالى غرضى در سافل ندارد، بعد مى‌گويد: فعل واجب اجلّ از حركت و اراده مى‌باشد.
    خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:
    نمط هفتم، در تجريد مى‌باشد. در قضيه نخستين اين نمط، اشاره‌اى به حصول هيولى در قوس نزول وجود و حصول عقل مستفاد از قوس صعود دارد كه در تبصره ذيلش، نفس ناطقه را تبيين مى‌نمايد و زيادة تبصره را اختصاص به انطباع قوه عقليه از قلب و دماغ در جسم داده است. تكمله اين اشارات، به تعلق ذاتى جوهر عاقل تعلق دارد.
    نمط هفتم، در تجريد مى‌باشد. در قضيه نخستين اين نمط، اشاره‌اى به حصول هيولى در قوس نزول وجود و حصول عقل مستفاد از قوس صعود دارد كه در تبصره ذيلش، نفس ناطقه را تبيين مى‌نمايد و زيادة تبصره را اختصاص به انطباع قوه عقليه از قلب و دماغ در جسم داده است. تكمله اين اشارات، به تعلق ذاتى جوهر عاقل تعلق دارد.


    زمان نداشتن افعال واجب الوجود و مفهوم عنايت واجب و محفوف بودن ممكنات به شرور و خلل و فساد از ديگر اشارات اين نمط است. عنوان نمط هشتم اشارات، في البهجة و السعادة است. در اين نمط، براى اثبات اهميت لذايذ معنوى و برترى آنها نسبت به لذايذ مادى توضيحاتى ارائه شده است. [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، لذت را به ادراك و نيل به وصول آنچه نزد مدرك از كمال و خير وجود دارد و الم را به ادراك و نيل به آنچه در نزد مدرك از آفات و شرور وجود دارد، معنا مى‌كند.
    زمان نداشتن افعال واجب‌الوجود و مفهوم عنايت واجب و محفوف بودن ممكنات به شرور و خلل و فساد از ديگر اشارات اين نمط است. عنوان نمط هشتم اشارات، في البهجة و السعادة است. در اين نمط، براى اثبات اهميت لذايذ معنوى و برترى آنها نسبت به لذايذ مادى توضيحاتى ارائه شده است. [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، لذت را به ادراك و نيل به وصول آنچه نزد مدرك از كمال و خير وجود دارد و الم را به ادراك و نيل به آنچه در نزد مدرك از آفات و شرور وجود دارد، معنا مى‌كند.


    امكان ادراك لذايذ و ذوق لذت، همين‌طور قياس لذايذ مادى با لذايذ معنوى، عنوان ديگر اشارات اين نمط است.
    امكان ادراك لذايذ و ذوق لذت، همين‌طور قياس لذايذ مادى با لذايذ معنوى، عنوان ديگر اشارات اين نمط است.