الإشارات و التنبيهات (انتزاعي): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره'
جز (جایگزینی متن - 'ابوعلى سينا' به 'ابوعلى سينا ')
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره')
خط ۹۹: خط ۹۹:
در ادامه تنبيهى به ميل حركت داشتن اجسام براى تحرك و اشاره‌اى نيز به اجسامى كه ميل ندارند براى حركت، و اشاره‌اى به اجسام قابل كون و فساد اينكه چنين اجسامى داراى مكان بوده، به خاطر استحقاقى كه اجسام به مكان دارند، بيان شده است.
در ادامه تنبيهى به ميل حركت داشتن اجسام براى تحرك و اشاره‌اى نيز به اجسامى كه ميل ندارند براى حركت، و اشاره‌اى به اجسام قابل كون و فساد اينكه چنين اجسامى داراى مكان بوده، به خاطر استحقاقى كه اجسام به مكان دارند، بيان شده است.


آخرين اشاره اين نمط، در باره اجسامى است كه ميل استداره دارند و به صورت دايره‌اى حركت مى‌كنند. مؤلف، عدم قابليت چنين اجسامى را براى حركت مستقيم يادآورى نموده، تنبيهاتى را در ذيل آن مى‌آورد؛ براى نمونه در يكى از تنبيهات، جسمى را كه طبيعت آن حرارت است، آتش و جسمى را كه طبيعت آن برودت است، آب و جسمى را كه طبيعتش ميعان است، هوا و آن را كه طبيعتش جمود است، زمين مى‌داند...
آخرين اشاره اين نمط، درباره اجسامى است كه ميل استداره دارند و به صورت دايره‌اى حركت مى‌كنند. مؤلف، عدم قابليت چنين اجسامى را براى حركت مستقيم يادآورى نموده، تنبيهاتى را در ذيل آن مى‌آورد؛ براى نمونه در يكى از تنبيهات، جسمى را كه طبيعت آن حرارت است، آتش و جسمى را كه طبيعت آن برودت است، آب و جسمى را كه طبيعتش ميعان است، هوا و آن را كه طبيعتش جمود است، زمين مى‌داند...


راه به وجود آمدن معدنيّات، نباتات و حيوانات با اجناس و انواعشان از اين عناصر، موضوع تنبيه ديگرى بوده كه در ادمه‌اش در ضمن نكته‌اى، علت نورانى بودن آتش را توضيح داده است.
راه به وجود آمدن معدنيّات، نباتات و حيوانات با اجناس و انواعشان از اين عناصر، موضوع تنبيه ديگرى بوده كه در ادمه‌اش در ضمن نكته‌اى، علت نورانى بودن آتش را توضيح داده است.


نمط سوم اشارات، در باره نفس آسمانى و زمينى است. بو على، در اين نمط، ابتدا، در ضمن تنبيهى خواننده را با نفس خويش آشنا مى‌سازد و همين‌طور تبيين مى‌كند كه ذات چيست و چه خصوصياتى دارد.
نمط سوم اشارات، درباره نفس آسمانى و زمينى است. بو على، در اين نمط، ابتدا، در ضمن تنبيهى خواننده را با نفس خويش آشنا مى‌سازد و همين‌طور تبيين مى‌كند كه ذات چيست و چه خصوصياتى دارد.


اما اشارات اين نمط، با اشاره‌اى به حركت حيوان و مبدأ آن آغاز مى‌شود و با جوهر فرد و اينكه جوهر فرد همان خود آن فرد است كه داراى فروع و قوايى در اعضا مى‌باشد ادامه مى‌يابد.
اما اشارات اين نمط، با اشاره‌اى به حركت حيوان و مبدأ آن آغاز مى‌شود و با جوهر فرد و اينكه جوهر فرد همان خود آن فرد است كه داراى فروع و قوايى در اعضا مى‌باشد ادامه مى‌يابد.
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
تعيين وجود واجبى و عدم وجوب غيرش كه از آن وحدت وجود واجبى به حسب تعيين ذاتش، نتيجه مى‌گردد و اينكه واجب، به كثرت گفته نمى‌شود، اشاره ديگر اين نمط است. در همين راستا به عدم انقسام واجب الوجود در معنى و در كمّ اشاره كرده و مى‌گويد: اگر وجود، به جسم محسوسى متعلق باشد، واجب به همان خواهد بود؛ نه واجب به ذاتش، زيرا اجسام محسوس و آنهايى كه متعلق به محسوس مى‌باشند، همه معلول هستند.
تعيين وجود واجبى و عدم وجوب غيرش كه از آن وحدت وجود واجبى به حسب تعيين ذاتش، نتيجه مى‌گردد و اينكه واجب، به كثرت گفته نمى‌شود، اشاره ديگر اين نمط است. در همين راستا به عدم انقسام واجب الوجود در معنى و در كمّ اشاره كرده و مى‌گويد: اگر وجود، به جسم محسوسى متعلق باشد، واجب به همان خواهد بود؛ نه واجب به ذاتش، زيرا اجسام محسوس و آنهايى كه متعلق به محسوس مى‌باشند، همه معلول هستند.


الموجود لا فى الموضوع كه در باره واجب الوجود گفته مى‌شود، توسط بو على در اين قسمت تبيين گرديده است و در تنبيهى ضد و نّد نداشتن واجب و جنس و فصل و حد نداشتن وى معيّن شده كه منتهى به برهان صديقين و بيان آن در ضمن دو آيه از قرآن كريم مى‌گردد.
الموجود لا فى الموضوع كه درباره واجب الوجود گفته مى‌شود، توسط بو على در اين قسمت تبيين گرديده است و در تنبيهى ضد و نّد نداشتن واجب و جنس و فصل و حد نداشتن وى معيّن شده كه منتهى به برهان صديقين و بيان آن در ضمن دو آيه از قرآن كريم مى‌گردد.


نمط پنجم، در صنع و ابداع است. نخست، توهمى كه مردم در انتساب مفعول به فاعل دارند، برطرف گرديده، بعد تفاوت فعل و ايجاد و صنع مشخص شده است. در ادامه، مسائلى همچون تجدد و اينكه تجدد بدون تغيّر حاصل نمى‌شود و...بعد در تنبيهى، بعديت و اقسام آن، مشخص گرديده است.
نمط پنجم، در صنع و ابداع است. نخست، توهمى كه مردم در انتساب مفعول به فاعل دارند، برطرف گرديده، بعد تفاوت فعل و ايجاد و صنع مشخص شده است. در ادامه، مسائلى همچون تجدد و اينكه تجدد بدون تغيّر حاصل نمى‌شود و...بعد در تنبيهى، بعديت و اقسام آن، مشخص گرديده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش