الأقوال الذهبية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '‌ ' به ' '
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '‌ ' به ' ')
خط ۴۱: خط ۴۱:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
در مقدمه، ابتدا مطالبی پیرامون کتاب مطرح گردیده و سپس، ضمن ارائه شرح‌ حال مختصری از نویسنده، به اقدامات تحقیقی و نسخ خطی کتاب، اشاره شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24481/1/5 ر.ک: مقدمه، ص5-‌12]</ref>.
در مقدمه، ابتدا مطالبی پیرامون کتاب مطرح گردیده و سپس، ضمن ارائه شرح حال مختصری از نویسنده، به اقدامات تحقیقی و نسخ خطی کتاب، اشاره شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24481/1/5 ر.ک: مقدمه، ص5-‌12]</ref>.


عنوان باب اول، «في إبانة الخطأ المستمر علی ابن زكريا في طبه الروحاني» (در آشکار ساختن خطای پسر زکریا در طب روحانی او) است و عنوان باب دوم، «في إبانة الحق المستقر في ما هو حق الطب النفساني» (در آشکار ساختن حق مستقر در حقیقت طب نفسانی) نام دارد و چنان‌که از عنوان این دو باب آشکار است، باب اول، در رد و ابطال آراء رازی و طب روحانی او و باب دوم، در اثبات حقیقت نفس و طب روحانی از دیدگاه حمیدالدین است<ref>ر.ک: کرمانی، حمیدالدین، صفحه سیزده</ref>.
عنوان باب اول، «في إبانة الخطأ المستمر علی ابن زكريا في طبه الروحاني» (در آشکار ساختن خطای پسر زکریا در طب روحانی او) است و عنوان باب دوم، «في إبانة الحق المستقر في ما هو حق الطب النفساني» (در آشکار ساختن حق مستقر در حقیقت طب نفسانی) نام دارد و چنان‌که از عنوان این دو باب آشکار است، باب اول، در رد و ابطال آراء رازی و طب روحانی او و باب دوم، در اثبات حقیقت نفس و طب روحانی از دیدگاه حمیدالدین است<ref>ر.ک: کرمانی، حمیدالدین، صفحه سیزده</ref>.


در قول اول از باب اول، حمیدالدین فصل اول از کتاب «أعلام النبوة» را که به مناظره میان ابوحاتم و [[رازی، محمد بن زکریا|زکریای رازی]] اختصاص دارد، به‌تمامی نقل می‌کند و سپس میان آن دو به داوری می‌پردازد. سؤالی که پسر زکریا مطرح می‌کند، این است که چرا خداوند قومی را به انبیا مخصوص می‌گرداند و قومی دیگر را از وجود آنان محروم می‌کند و به این ترتیب، تفضل و ترجیحی میان اقوام و ملل، قائل می‌شود و چرا با تأسیس ادیان مختلف، موجب بروز عداوت می‌شود و از این رهگذر، عده کثیری از مردم هلاک می‌شوند. نظر رازی این است که بهتر آن بود که خداوند، مصالح بندگان را از طریق الهام بدانان می‌آموخت تا همه از این فیض بهره‌مند شوند و کسی به‌تنهایی از این موهبت، برخوردار نمی‌شد. در اینجا حمیدالدین جواب ابوحاتم را نقل و سپس میان آن دو به حکمیت می‌پردازد. به نظر حمیدالدین، جواب ابوحاتم اگرچه نیک و پسندیده است، ولی وافی به‌ مقصود نیست. وی کوشش می‌کند تا از طریق ادله عقلی، ضرورت ارسال رسل برای هدایت نوع بشر را اثبات کند<ref>ر.ک: همان، صفحه سیزده و چهارده</ref>.
در قول اول از باب اول، حمیدالدین فصل اول از کتاب «أعلام النبوة» را که به مناظره میان ابوحاتم و [[رازی، محمد بن زکریا|زکریای رازی]] اختصاص دارد، به‌تمامی نقل می‌کند و سپس میان آن دو به داوری می‌پردازد. سؤالی که پسر زکریا مطرح می‌کند، این است که چرا خداوند قومی را به انبیا مخصوص می‌گرداند و قومی دیگر را از وجود آنان محروم می‌کند و به این ترتیب، تفضل و ترجیحی میان اقوام و ملل، قائل می‌شود و چرا با تأسیس ادیان مختلف، موجب بروز عداوت می‌شود و از این رهگذر، عده کثیری از مردم هلاک می‌شوند. نظر رازی این است که بهتر آن بود که خداوند، مصالح بندگان را از طریق الهام بدانان می‌آموخت تا همه از این فیض بهره‌مند شوند و کسی به‌تنهایی از این موهبت، برخوردار نمی‌شد. در اینجا حمیدالدین جواب ابوحاتم را نقل و سپس میان آن دو به حکمیت می‌پردازد. به نظر حمیدالدین، جواب ابوحاتم اگرچه نیک و پسندیده است، ولی وافی به مقصود نیست. وی کوشش می‌کند تا از طریق ادله عقلی، ضرورت ارسال رسل برای هدایت نوع بشر را اثبات کند<ref>ر.ک: همان، صفحه سیزده و چهارده</ref>.


در قول دوم، غرض حمیدالدین اثبات این امر است که تسمیه کتاب به «طب روحانی»، خطایی بزرگ است. در اینجا حمیدالدین گفتار پسر زکریا در آغاز کتاب طب روحانی را نقل کرده و آنگاه به تحلیل لفظ طب می‌پردازد. این کلمه، شامل دو معنی است: یکی نظری و دیگری عملی. طب نظری عبارت از شناختن دردها و دواها به‌ترتیب خاص و نیز معرفت طبائع اجسام از لحاظ حرارت و برودت و غیره است. طب عملی، مبین نحوه استعمال داروهایی است که در دفع امراض، از آن‌ها استفاده می‌شود و همچنین افزارهایی که انسان را در رسیدن به این مقصود، یاری می‌کند، به ما می‌شناساند. آنگاه کرمانی می‌گوید که خالی بودن کتاب وی از این دو گونه دانش نظری و عملی، در مورد معرفت نفس، خطایی بزرگ است که بر هیچ‌کس پوشیده نیست و این مطلب را کرارا در کتاب خود گوشزد می‌نماید؛ پس چگونه این کتاب می‌تواند همتا و عدیل کتاب طب منصوری باشد که دردها و درمان‌ها را با نظم و ترتیب خاصی ذکر کرده است؟ بنابراین هیچ‌گونه نفعی در این کتاب نیست و خواندن آن هیچ سودی ندارد<ref>ر.ک: همان، صفحه چهارده و پانزده</ref>.
در قول دوم، غرض حمیدالدین اثبات این امر است که تسمیه کتاب به «طب روحانی»، خطایی بزرگ است. در اینجا حمیدالدین گفتار پسر زکریا در آغاز کتاب طب روحانی را نقل کرده و آنگاه به تحلیل لفظ طب می‌پردازد. این کلمه، شامل دو معنی است: یکی نظری و دیگری عملی. طب نظری عبارت از شناختن دردها و دواها به‌ترتیب خاص و نیز معرفت طبائع اجسام از لحاظ حرارت و برودت و غیره است. طب عملی، مبین نحوه استعمال داروهایی است که در دفع امراض، از آن‌ها استفاده می‌شود و همچنین افزارهایی که انسان را در رسیدن به این مقصود، یاری می‌کند، به ما می‌شناساند. آنگاه کرمانی می‌گوید که خالی بودن کتاب وی از این دو گونه دانش نظری و عملی، در مورد معرفت نفس، خطایی بزرگ است که بر هیچ‌کس پوشیده نیست و این مطلب را کرارا در کتاب خود گوشزد می‌نماید؛ پس چگونه این کتاب می‌تواند همتا و عدیل کتاب طب منصوری باشد که دردها و درمان‌ها را با نظم و ترتیب خاصی ذکر کرده است؟ بنابراین هیچ‌گونه نفعی در این کتاب نیست و خواندن آن هیچ سودی ندارد<ref>ر.ک: همان، صفحه چهارده و پانزده</ref>.
خط ۵۹: خط ۵۹:
حمیدالدین طب روحانی را چنان‌که هست، بازمی‌نماید و نشان می‌دهد که از شریف‌ترین دانش‌هاست و کسی که در این علم تبحر دارد، رئیس عالم نفس است و از سوی خداوند، به خلافت منصوب شده است و از شریف‌ترین مردمان است. سپس ضرورت درمان نفس علیل و داروی آن را بیان می‌کند و نشان می‌دهد که احوال نفس و ماهیت آن چیست. نفس در ذات خود حیات و حی است؛ نفس، جسم و عرض نیست و وجود وحدانی دارد؛ ذات آن منقسم به اجزا نیست<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست</ref>.
حمیدالدین طب روحانی را چنان‌که هست، بازمی‌نماید و نشان می‌دهد که از شریف‌ترین دانش‌هاست و کسی که در این علم تبحر دارد، رئیس عالم نفس است و از سوی خداوند، به خلافت منصوب شده است و از شریف‌ترین مردمان است. سپس ضرورت درمان نفس علیل و داروی آن را بیان می‌کند و نشان می‌دهد که احوال نفس و ماهیت آن چیست. نفس در ذات خود حیات و حی است؛ نفس، جسم و عرض نیست و وجود وحدانی دارد؛ ذات آن منقسم به اجزا نیست<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست</ref>.


آنگاه کرمانی مشابهتی را که میان طب جسدانی و طب روحانی وجود دارد، بازمی‌نماید و نشان می‌دهد که در طب روحانی، مرض چیست و درمان کدام است و اثر داروی نفسانی چیست و چه چیز باعث اعتلا و قوام آن می‌شود و گفتار طبیب در طب روحانی چگونه است و نیز در طب روحانی گرفتن نبض و قاروره چیست و علائمی که با آن می‌توان به مرض روحانی پی‌ برد، کدام است و کدام‌یک از این امراض حاد و کدام‌یک از آنها مزمن است<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست و بیست‌ویک</ref>.
آنگاه کرمانی مشابهتی را که میان طب جسدانی و طب روحانی وجود دارد، بازمی‌نماید و نشان می‌دهد که در طب روحانی، مرض چیست و درمان کدام است و اثر داروی نفسانی چیست و چه چیز باعث اعتلا و قوام آن می‌شود و گفتار طبیب در طب روحانی چگونه است و نیز در طب روحانی گرفتن نبض و قاروره چیست و علائمی که با آن می‌توان به مرض روحانی پی برد، کدام است و کدام‌یک از این امراض حاد و کدام‌یک از آنها مزمن است<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست و بیست‌ویک</ref>.


خلاصه آنکه اثر حاضر از لحاظ شناخت روحانی و معنوی نفس، اهمیت بسزایی دارد و می‌توان آن را از مهم‌ترین کتب علم النفس در جهان اسلام بشمار آورد<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‌ویک</ref>.
خلاصه آنکه اثر حاضر از لحاظ شناخت روحانی و معنوی نفس، اهمیت بسزایی دارد و می‌توان آن را از مهم‌ترین کتب علم النفس در جهان اسلام بشمار آورد<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‌ویک</ref>.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش