الأصيلي في أنساب الطالبين: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'كتاب خانه' به 'كتاب‌خانه'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كتاب خانه' به 'كتاب‌خانه')
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:
[[ابن طقطقی، محمد بن علی]] (نویسنده)
[[ابن طقطقی، محمد بن علی]] (نویسنده)


[[رجایی، مهدی]] (محقق)
[[رجایی، سید مهدی]] (محقق)
| زبان =عربی
| زبان =عربی
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏53‎‏/‎‏7‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏الف‎‏6
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏53‎‏/‎‏7‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏الف‎‏6
خط ۲۲: خط ۲۲:
| شابک =
| شابک =
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =15327
| کتابخانۀ دیجیتال نور =12001
| کتابخوان همراه نور =12001
| کتابخوان همراه نور =12001
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
خط ۳۸: خط ۳۸:
منظور از نقيب و كاربرد آن در اينجا به عنوان رئيس، ولى و سرپرست منصوب است.
منظور از نقيب و كاربرد آن در اينجا به عنوان رئيس، ولى و سرپرست منصوب است.


شرافت خاندان پيامبر اكرم(ص) و ضرورت دوست داشتن آنان و حرمت نهادن به ايشان، از باورهاى اصيل مسلمانان از صدر اسلام است كه بر آياتى از قرآن، احاديثى از پيامبر(ص) و سنّت خلفاى راشدين استوار است. علاوه بر اين، خاندان پيامبر خدا، در برخى حقوق و احكام شرعى (صدقات واجب و...) با ديگر مسلمانان تفاوت دارند، به خاطر همين باورهاى فراگير، نسب شناسان را برانگيخت تا به تألیف آثار اساسى بر محور شرح انساب قبائل و افراد كه متضمن آگاهى‌هاى تاريخى هم بود، اقدام نمايند.
شرافت خاندان پيامبر اكرم(ص) و ضرورت دوست داشتن آنان و حرمت نهادن به ايشان، از باورهاى اصيل مسلمانان از صدر اسلام است كه بر آياتى از قرآن، احاديثى از پيامبر(ص) و سنّت خلفاى راشدين استوار است. علاوه بر اين، خاندان پيامبر خدا، در برخى حقوق و احكام شرعى (صدقات واجب و...) با ديگر مسلمانان تفاوت دارند، به خاطر همين باورهاى فراگیر، نسب شناسان را برانگیخت تا به تألیف آثار اساسى بر محور شرح انساب قبائل و افراد كه متضمن آگاهى‌هاى تاريخى هم بود، اقدام نمايند.


«هاشم بن عبدمناف بن قُصَى»، جدّ دوم پيامبر(ص) كه فرزندانش در نسب به وى «بنى‌هاشم» و «هاشمى» ناميده مى‌شوند، عمرى كوتاه و تنها دو پسر داشت و تبار منسوب به او، فرزندان پسرش عبدالمطّلب جدّ اوّل و نخستين سرپرست پيامبر(ص) مى‌باشد كه سيزده پسر داشت، به نام‌هاى: عبدالكعبه، ضرار، مقوّم، مغيره، ابولهب، عباس، عبدالله، ابوطالب، حمزه، زبير، نوفل، حارث و قُثَم كه از ميان آنان، برخى فرزند ذكورى از خود برجاى نگذاشته‌اند؛ از جمله حمزه نسل عبدالله، تنها از طريق پيامبر اكرم(ص) حفظ شد و پس از آن حضرت نيز از طريق ازدواج فاطمه(س) و على(ع) به آل‌ابوطالب، گره خورد. بدين ترتيب، در آل ابوطالب، شاخه‌اى پديد آمد، (علويان) كه منزلتى مضاعف داشت، تا جايى كه گاهى در تاريخ، طالبيين (آل ابوطالب) را علوى ناميده‌اند. با آنكه نسل برادران على(ع) (عقيل و جعفر طيّار) نيز برجاى و بسى گسترده بود و تنها «طالب بن ابى‌طالب» بود كه فرزندى نداشت. اصل این اثر مشتمل بر انساب بنى‌هاشم (آل ابى‌طالب و آل عباس) و بنى‌اميّه (از فرزند اميّه بن عبدالشمس بن عبدمناف بن قصى) تا روزگار مؤلف بوده است؛ اما محقق آن [[رجایی، مهدی |سيد‌ ‎مهدى رجايى]]، بخش‌هاى مربوط به آل‌عباس و آل‌اميّه را از آن استخراج و منتشر ننموده است و فقط طالبيين كه منظور علويين مى‌باشند، آمده است.
«هاشم بن عبدمناف بن قُصَى»، جدّ دوم پيامبر(ص) كه فرزندانش در نسب به وى «بنى‌هاشم» و «هاشمى» ناميده مى‌شوند، عمرى كوتاه و تنها دو پسر داشت و تبار منسوب به او، فرزندان پسرش عبدالمطّلب جدّ اوّل و نخستين سرپرست پيامبر(ص) مى‌باشد كه سيزده پسر داشت، به نام‌هاى: عبدالكعبه، ضرار، مقوّم، مغيره، ابولهب، عباس، عبدالله، ابوطالب، حمزه، زبير، نوفل، حارث و قُثَم كه از ميان آنان، برخى فرزند ذكورى از خود برجاى نگذاشته‌اند؛ از جمله حمزه نسل عبدالله، تنها از طريق پيامبر اكرم(ص) حفظ شد و پس از آن حضرت نيز از طريق ازدواج فاطمه(س) و على(ع) به آل‌ابوطالب، گره خورد. بدين ترتيب، در آل ابوطالب، شاخه‌اى پديد آمد، (علويان) كه منزلتى مضاعف داشت، تا جايى كه گاهى در تاريخ، طالبيين (آل ابوطالب) را علوى ناميده‌اند. با آنكه نسل برادران على(ع) (عقيل و جعفر طيّار) نيز برجاى و بسى گسترده بود و تنها «طالب بن ابى‌طالب» بود كه فرزندى نداشت. اصل این اثر مشتمل بر انساب بنى‌هاشم (آل ابى‌طالب و آل عباس) و بنى‌اميّه (از فرزند اميّه بن عبدالشمس بن عبدمناف بن قصى) تا روزگار مؤلف بوده است؛ اما محقق آن [[رجایی، سید مهدی |سيد‌ ‎مهدى رجايى]]، بخش‌هاى مربوط به آل‌عباس و آل‌اميّه را از آن استخراج و منتشر ننموده است و فقط طالبيين كه منظور علويين مى‌باشند، آمده است.


نكته‌اى كه بايد ذكر نمود، اين‌كه گفته شد، هاشم دو پسر به نام‌هاى عبدالمطّلب داشت كه شرح آن گذشت، پسر ديگر «اسد بن هاشم» است كه به جزء یک دختر به نام فاطمه بنت اسد، كه همسر ابوطالب و مادر [[امام على(ع)]] است، فرزند ديگرى به جاى نگذاشت. اثر به درخواست خواجه «اصيل‌الدين حسن (متوفاى 715 ق)» فرزند [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از وزراى «غازان خان»، تألیف يافته و به همين خاطر نام وى را برخود دارد.
نكته‌اى كه بايد ذكر نمود، اين‌كه گفته شد، هاشم دو پسر به نام‌هاى عبدالمطّلب داشت كه شرح آن گذشت، پسر ديگر «اسد بن هاشم» است كه به جزء یک دختر به نام فاطمه بنت اسد، كه همسر ابوطالب و مادر [[امام على(ع)]] است، فرزند ديگرى به جاى نگذاشت. اثر به درخواست خواجه «اصيل‌الدين حسن (متوفاى 715 ق)» فرزند [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از وزراى «غازان خان»، تألیف يافته و به همين خاطر نام وى را برخود دارد.
خط ۴۸: خط ۴۸:
==ساختار ==
==ساختار ==


اثر حاضر از یک مقدّمه كه توسط محقّق آن [[رجایی، مهدی |سيد‌ ‎مهدى رجايى]] نگارش يافته و متن الاصيلى تشكيل يافته است. در مقدمه، محقّق به شرح حال مؤلف كه شامل نام و نسب، اظهارنظرهاى ديگران درباره مقام علمى و اعتقادى ايشان، زندگى علمى از جمله استادان و مشايخ و افرادى كه از آن‌ها به نقل حديث پرداخته، شاگردان، تأليفات، مسافرت‌ها و در آخر، سال ولادت و وفات ايشان مى‌پردازد و در ادامه به معرّفى اثر، سبب تألیف آن معرّفى غاية الاختصار [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]] و در پایان از نسخ موجود از اثر و روش تصحيح سخن به ميان مى‌آورد.
اثر حاضر از یک مقدّمه كه توسط محقّق آن [[رجایی، سید مهدی |سيد‌ ‎مهدى رجايى]] نگارش يافته و متن الاصيلى تشكيل يافته است. در مقدمه، محقّق به شرح حال مؤلف كه شامل نام و نسب، اظهارنظرهاى ديگران درباره مقام علمى و اعتقادى ايشان، زندگى علمى از جمله استادان و مشايخ و افرادى كه از آن‌ها به نقل حديث پرداخته، شاگردان، تأليفات، مسافرت‌ها و در آخر، سال ولادت و وفات ايشان مى‌پردازد و در ادامه به معرّفى اثر، سبب تألیف آن معرّفى غاية الاختصار [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]] و در پایان از نسخ موجود از اثر و روش تصحيح سخن به ميان مى‌آورد.


در رابطه با اساتيد و مشايخ مؤلف گفتنى است كه وى با علماى بزرگ روزگار خويش؛ همچون على بن محمد دستجردانى وزير، ظهيرالدين على كازرونى كه روايات زيادى از او در الاصيلى نقل نموده و از او تعبير بالعدل و الثقه مى‌نمايد، يحيى بن سعيد حلّى، فخرالدين على بوقى كه از وى تعبير به اخبرنى شيخنا الامام فخرالدين مى‌نمايد. على بن عيسى اربلى مؤلف كشف الغمّة كه تعبير به حدّثنى بهاءالدين على بن عيسى الاربلى الكاتب مى‌كند، عبدالكريم بن طاووس حلّى، صفى‌الدين عبدالمُومن ارموى، شرف‌الدين على ابن الوزير علقمى، عبدالرزاق بن احمد شيبانى معروف به «[[ابن فوطی، عبدالرزاق بن احمد|ابن فوطى]]» مؤلف مجمع الآداب و الحوادث الجامعة كه از او به حدّثنى الفاضل المورخ العلّامه ابوالفضل نموده است، الشريف على بن احمد عبيدلى از او تعبير بالسيد‌ ‎الفاضل نموده، ابراهیم زركشى كه از وى تعبير به حدّثنى شيخ من شيوخ الحديث يعرف بابراهیم الزركشى و... ارتباط و مراوده داشته كه طبعاً به استفاده از علوم، روايات، نسخه‌ها و كتاب خانه‌هاى آنان راه مى‌برده است، به همين خاطر بايد اذغان كرد كه یکى از از ويژگى‌هاى این اثر، گستردگى منابع كتبى و شفاهى آن مى‌باشد.
در رابطه با اساتيد و مشايخ مؤلف گفتنى است كه وى با علماى بزرگ روزگار خويش؛ همچون على بن محمد دستجردانى وزير، ظهيرالدين على كازرونى كه روايات زيادى از او در الاصيلى نقل نموده و از او تعبير بالعدل و الثقه مى‌نمايد، يحيى بن سعيد حلّى، فخرالدين على بوقى كه از وى تعبير به اخبرنى شيخنا الامام فخرالدين مى‌نمايد. على بن عيسى اربلى مؤلف كشف الغمّة كه تعبير به حدّثنى بهاءالدين على بن عيسى الاربلى الكاتب مى‌كند، عبدالكريم بن طاووس حلّى، صفى‌الدين عبدالمُومن ارموى، شرف‌الدين على ابن الوزير علقمى، عبدالرزاق بن احمد شيبانى معروف به «[[ابن فوطی، عبدالرزاق بن احمد|ابن فوطى]]» مؤلف مجمع الآداب و الحوادث الجامعة كه از او به حدّثنى الفاضل المورخ العلّامه ابوالفضل نموده است، الشريف على بن احمد عبيدلى از او تعبير بالسيد‌ ‎الفاضل نموده، ابراهیم زركشى كه از وى تعبير به حدّثنى شيخ من شيوخ الحديث يعرف بابراهیم الزركشى و... ارتباط و مراوده داشته كه طبعاً به استفاده از علوم، روايات، نسخه‌ها و كتاب‌خانه‌هاى آنان راه مى‌برده است، به همين خاطر بايد اذغان كرد كه یکى از از ويژگى‌هاى این اثر، گستردگى منابع كتبى و شفاهى آن مى‌باشد.


در مورد روايت‌گران از ابن طقطقى مى‌توان از عزيزالدين ابوجعفر جسراوى، عزالدين ابوعبدالله حلّى مقرّى، عزّالدين ابوالفضل زيد موصلى و شرف‌الدين محمد عبيدلى و... نام برد.
در مورد روايت‌گران از ابن طقطقى مى‌توان از عزيزالدين ابوجعفر جسراوى، عزالدين ابوعبدالله حلّى مقرّى، عزّالدين ابوالفضل زيد موصلى و شرف‌الدين محمد عبيدلى و... نام برد.


محقّق در بحث از اثر غاية الاختصار، ابتدا خلاصه كلام بحرالعلوم را كه در مقدّمه اثر آمده است، را نقل، سپس كلام [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|صاحب الذريعه]] را در رابطه با اقوالى كه در خصوص مؤلف غاية الاختصار ذكر شده را مى‌آورد و در ادامه به نقل اقوال ديگرى كه در این خصوص در كتب مختلف بيان شده مى‌پردازد و در پایان نتيجه مى‌گيرند كه در معاجم رجالى معروف در خصوص [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]] كه اثر به آن نسبت داده مى‌شود، چيزى نگاشته نشده و در پایان محقّق رجايى قول صحيح را اين‌طور بيان مى‌كنند كه تاج‌الدين بن محمد بن حمزه حسینى كتابى با نام غاية الاختصار فراهم كرد كه به جزء حذف اعقاب و انساب كه به ياد كرد فرزندان و نوادگان اختصاص داشته، در بخش تراجم عيناً با الاصيلى مطابق است و غاية الاختصار همان الاصيلى مى‌باشد و تعجب از مؤلف غاية الاختصار است كه چرا در اثر خود معترض به این مطلب نشده كه اثر او مختصر الاصيلى مى‌باشد.
محقّق در بحث از اثر غاية الاختصار، ابتدا خلاصه كلام بحرالعلوم را كه در مقدّمه اثر آمده است، را نقل، سپس كلام [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|صاحب الذريعه]] را در رابطه با اقوالى كه در خصوص مؤلف غاية الاختصار ذكر شده را مى‌آورد و در ادامه به نقل اقوال ديگرى كه در این خصوص در كتب مختلف بيان شده مى‌پردازد و در پایان نتيجه مى‌گیرند كه در معاجم رجالى معروف در خصوص [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]] كه اثر به آن نسبت داده مى‌شود، چيزى نگاشته نشده و در پایان محقّق رجايى قول صحيح را اين‌طور بيان مى‌كنند كه تاج‌الدين بن محمد بن حمزه حسینى كتابى با نام غاية الاختصار فراهم كرد كه به جزء حذف اعقاب و انساب كه به ياد كرد فرزندان و نوادگان اختصاص داشته، در بخش تراجم عيناً با الاصيلى مطابق است و غاية الاختصار همان الاصيلى مى‌باشد و تعجب از مؤلف غاية الاختصار است كه چرا در اثر خود معترض به این مطلب نشده كه اثر او مختصر الاصيلى مى‌باشد.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
[[ابن طقطقی، محمد بن علی|ابن طقطقى]] اثر خود را با حمد و ستايش خداوند متعال شروع و در ضمن این تحميد به فضل انساب اشاره لطيفى دارند، بعد از اين، مقدمه‌اى در علم نسب كه مدخلى برای بحث اصلى این اثر شمرده مى‌شود، مى‌آورد. در این مقدّمه، چند بحث از جمله اهمّيت علم نسب و تاريخ آن، اقسام وضع نسب، معرّفى متبحرين تشجير، ملاك و ضابطه در مشجّر و مبسوط، فرق بين این دو، اصطلاحات اهل نسب و مؤلف بعد از این مباحث، مقدّمه خود را با پنج فصل ديگر به پایان مى‌برد. این فصول عبارتند از: تعريف طعن، قدح و غمز و علامات هر كدام در علم انساب، چگونگى اثبات نسب نزد نسّابين، اوصاف و ویژگی‌هاى نسّابين، مشاهير علم نسب شناسى، طبقات طالبيين و در پایان مؤلف انگيزه خود را از تدوين این اثر بيان مى‌كند.
[[ابن طقطقی، محمد بن علی|ابن طقطقى]] اثر خود را با حمد و ستايش خداوند متعال شروع و در ضمن این تحميد به فضل انساب اشاره لطيفى دارند، بعد از اين، مقدمه‌اى در علم نسب كه مدخلى برای بحث اصلى این اثر شمرده مى‌شود، مى‌آورد. در این مقدّمه، چند بحث از جمله اهمّيت علم نسب و تاريخ آن، اقسام وضع نسب، معرّفى متبحرين تشجير، ملاك و ضابطه در مشجّر و مبسوط، فرق بين این دو، اصطلاحات اهل نسب و مؤلف بعد از این مباحث، مقدّمه خود را با پنج فصل ديگر به پایان مى‌برد. این فصول عبارتند از: تعريف طعن، قدح و غمز و علامات هر كدام در علم انساب، چگونگى اثبات نسب نزد نسّابين، اوصاف و ویژگی‌هاى نسّابين، مشاهير علم نسب شناسى، طبقات طالبيين و در پایان مؤلف انگیزه خود را از تدوين این اثر بيان مى‌كند.


ابن طقطقى در رابطه با تاريخچه نسب شناسى مى‌گويد: علم نسب از جمله دانش‌هایى است كه به اعراب اختصاص دارد و آن‌ها بوده‌اند كه در حفظ، ثبت و ضبط اصل و نوع خويش اهتمام فراوان داشته‌اند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/15327/1/29 متن کتاب، ص29]</ref>  
ابن طقطقى در رابطه با تاريخچه نسب شناسى مى‌گويد: علم نسب از جمله دانش‌هایى است كه به اعراب اختصاص دارد و آن‌ها بوده‌اند كه در حفظ، ثبت و ضبط اصل و نوع خويش اهتمام فراوان داشته‌اند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/15327/1/29 متن کتاب، ص29]</ref>  
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:




==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}