الأخلاق في الإسلام و الفلسفة القديمة: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۵ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - ' اين ' به ' این '
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ')
خط ۳۵: خط ۳۵:
در فصل اول، در پنج قسمت زير، كلياتى پيرامون علم اخلاق بيان شده است:
در فصل اول، در پنج قسمت زير، كلياتى پيرامون علم اخلاق بيان شده است:


قسمت اول، به مقاله‌اى با عنوان «الاخلاق من موضوعات الفلسفة» اختصاص يافته است. در اين مقاله، مادر ساير علوم بودن فلسفه، مسئله‌اى قابل قبول همگان قلمداد شده و با اين پيش‌فرض، ثابت گرديده كه علم اخلاق نيز از جمله موضوعات مطرح‌شده در فلسفه مى‌باشد.
قسمت اول، به مقاله‌اى با عنوان «الاخلاق من موضوعات الفلسفة» اختصاص يافته است. در این مقاله، مادر ساير علوم بودن فلسفه، مسئله‌اى قابل قبول همگان قلمداد شده و با این پيش‌فرض، ثابت گرديده كه علم اخلاق نيز از جمله موضوعات مطرح‌شده در فلسفه مى‌باشد.


در قسمت دوم، علم اخلاق، تحديد و تعريف شده است. اخلاق، جمع «خلق» بوده و نویسنده به نقل از «[[لسان العرب]]»، آن را به طبع و سجيه‌اى تعريف كرده كه مختص نفس و باطن انسانى بوده و معتقد است اوصاف و معانى آن نيز، مختص به همان نفس انسانى است. به اعتقاد وى، اخلاق از جمله مباحث مربوط به فلسفه عمليه بوده و معيار فضايل انسانى است.
در قسمت دوم، علم اخلاق، تحديد و تعريف شده است. اخلاق، جمع «خلق» بوده و نویسنده به نقل از «[[لسان العرب]]»، آن را به طبع و سجيه‌اى تعريف كرده كه مختص نفس و باطن انسانى بوده و معتقد است اوصاف و معانى آن نيز، مختص به همان نفس انسانى است. به اعتقاد وى، اخلاق از جمله مباحث مربوط به فلسفه عمليه بوده و معيار فضايل انسانى است.
خط ۴۹: خط ۴۹:
در فصل دوم، در دو قسمت زير، علم اخلاق در فلسفه قديم، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است:
در فصل دوم، در دو قسمت زير، علم اخلاق در فلسفه قديم، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است:


در قسمت اول، اخلاق نزد جوامعى هندى، از جمله براهمه و بوديسم، بررسى شده است. به اعتقاد نویسنده، در اخلاق براهمه، تمركز و توجه اصلى، بر روى تزكيه روح و سعى در قرب هرچه بيشتر به الهه خالق، به‌وسيله ترك هواهاى نفسانى و شهوات مى‌باشد و لذا در زندگى اين گروه، شاهد رهبانيت و انزوا مى‌باشيم، اما اهتمام اصلى بودا، حل مشكلات و نيازمندى‌هاى مردم بوده و در حقيقت، سير اصلى دعوت وى بر خط اصلاح امور اجتماعى و اقتصادى مردم مى‌باشد و به اعتقاد نویسنده، علت اصلى عدم دعوت بودا به ترك دنيا، تخلى از شئونات آن و اتخاذ رهبانيت، همين خط سير مى‌باشد.
در قسمت اول، اخلاق نزد جوامعى هندى، از جمله براهمه و بوديسم، بررسى شده است. به اعتقاد نویسنده، در اخلاق براهمه، تمركز و توجه اصلى، بر روى تزكيه روح و سعى در قرب هرچه بيشتر به الهه خالق، به‌وسيله ترك هواهاى نفسانى و شهوات مى‌باشد و لذا در زندگى این گروه، شاهد رهبانيت و انزوا مى‌باشيم، اما اهتمام اصلى بودا، حل مشكلات و نيازمندى‌هاى مردم بوده و در حقيقت، سير اصلى دعوت وى بر خط اصلاح امور اجتماعى و اقتصادى مردم مى‌باشد و به اعتقاد نویسنده، علت اصلى عدم دعوت بودا به ترك دنيا، تخلى از شئونات آن و اتخاذ رهبانيت، همين خط سير مى‌باشد.


در سؤالى كه یکى از شاگردان بودا مبنى بر واجباتى كه بر گردن انسان مى‌باشد و نيز، ضوابط سلوكيه كه آدمى را به حيات مى‌رساند، از او پرسيده، وى پنج وصيت به او كرده است:
در سؤالى كه یکى از شاگردان بودا مبنى بر واجباتى كه بر گردن انسان مى‌باشد و نيز، ضوابط سلوكيه كه آدمى را به حيات مى‌رساند، از او پرسيده، وى پنج وصيت به او كرده است:
خط ۶۳: خط ۶۳:
5. به دنبال پليدى و ناپاكى، نباش.
5. به دنبال پليدى و ناپاكى، نباش.


در قسمت دوم، از ديدگاه فلاسفه يونانى، از جمله سقراط، افلاطون و [[ارسطو]]طاليس، به منظر اخلاق، نگريسته شده است. به اعتقاد نویسنده، سقراط، مكان رفيعى را برای معرفت و اخلاق در فلسفه خويش قائل شده و عبارت مشهور «علم، فضيلت و جهل، رذيله است»، مربوط به وى مى‌باشد. افلاطون نيز قائل به حيات سابق نفس در عالم خدايان - كه خود نام «عالم مُثُل» را بر آن نهاده است - بوده و نویسنده اقدام به تشريح و توضيح عقايد وى در اين چهارچوب كرده است.
در قسمت دوم، از ديدگاه فلاسفه يونانى، از جمله سقراط، افلاطون و [[ارسطو]]طاليس، به منظر اخلاق، نگريسته شده است. به اعتقاد نویسنده، سقراط، مكان رفيعى را برای معرفت و اخلاق در فلسفه خويش قائل شده و عبارت مشهور «علم، فضيلت و جهل، رذيله است»، مربوط به وى مى‌باشد. افلاطون نيز قائل به حيات سابق نفس در عالم خدايان - كه خود نام «عالم مُثُل» را بر آن نهاده است - بوده و نویسنده اقدام به تشريح و توضيح عقايد وى در این چهارچوب كرده است.


[[ارسطو]]، استاد اسكندر و مؤسس فلسفه مشائيه مى‌باشد. وى قائل است كه انسان مدنى الطبع بوده و اين فطرت، مشوق انسان برای زندگى و شركت در اجتماع است و اين شوق، وى را به‌سوى سعى در تكامل و تأمين احتياجات و لوازم تأمين سعادت فردى و اجتماعى، سوق مى‌دهد.
[[ارسطو]]، استاد اسكندر و مؤسس فلسفه مشائيه مى‌باشد. وى قائل است كه انسان مدنى الطبع بوده و این فطرت، مشوق انسان برای زندگى و شركت در اجتماع است و این شوق، وى را به‌سوى سعى در تكامل و تأمين احتياجات و لوازم تأمين سعادت فردى و اجتماعى، سوق مى‌دهد.


در فصل سوم، اساس و پايه‌هاى اخلاق در دين اسلام، محور مباحث مى‌باشد. اين فصل، در سه قسمت زير، تنظيم شده است:
در فصل سوم، اساس و پايه‌هاى اخلاق در دين اسلام، محور مباحث مى‌باشد. این فصل، در سه قسمت زير، تنظيم شده است:


در قسمت اول، افضليت اخلاق اسلامى، نسبت به اخلاقى كه در ساير مكاتب و مذاهب وجود دارد مطرح شده است. انسان از ديدگاه دين اسلام، خليفه خدا بر روى زمين بوده و لذا مكلف به وظايفى است و از جمله رسالت‌هايى كه بر دوش دارد، امر به معروف و نهى از منكر است و نویسنده معتقد است اين خود بهترين عامل اشاعه و گسترش اخلاق در جامعه مى‌باشد.
در قسمت اول، افضليت اخلاق اسلامى، نسبت به اخلاقى كه در ساير مكاتب و مذاهب وجود دارد مطرح شده است. انسان از ديدگاه دين اسلام، خليفه خدا بر روى زمين بوده و لذا مكلف به وظايفى است و از جمله رسالت‌هايى كه بر دوش دارد، امر به معروف و نهى از منكر است و نویسنده معتقد است این خود بهترين عامل اشاعه و گسترش اخلاق در جامعه مى‌باشد.


در قسمت دوم، نظريات مطرح‌شده در اخلاق اسلامى، مورد بحث قرار گرفته است. به اعتقاد نویسنده، اخلاق اسلامى، مبتنى بر ايثار، تزكيه و تهذيب نفس به‌وسيله فضائل و سلوك در مسير الهى مى‌باشد.
در قسمت دوم، نظريات مطرح‌شده در اخلاق اسلامى، مورد بحث قرار گرفته است. به اعتقاد نویسنده، اخلاق اسلامى، مبتنى بر ايثار، تزكيه و تهذيب نفس به‌وسيله فضائل و سلوك در مسير الهى مى‌باشد.


در قسمت سوم، ارزش‌هاى اخلاقى در اسلام، تبيين و تشريح شده است. اين ارزش‌ها به نظر نویسنده عبارتند از:
در قسمت سوم، ارزش‌هاى اخلاقى در اسلام، تبيين و تشريح شده است. این ارزش‌ها به نظر نویسنده عبارتند از:


1. برادرى؛
1. برادرى؛
۶۱٬۱۸۹

ویرایش