الأثر الفلسفي في التفسير: تفاوت میان نسخه‌ها

لینک درون متنی
(صفحه‌ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> بندانگشتی|الأثر الفلسفي في التفسير {| class="wikitable...» ایجاد کرد)
 
(لینک درون متنی)
خط ۱: خط ۱:
<div class='wikiInfo'>
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:NUR13945J1.jpg|بندانگشتی|الأثر الفلسفي في التفسير]]
[[پرونده:NUR13945J1.jpg|بندانگشتی|الأثر الفلسفي في التفسير]]
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
|+ |
|+  
|-
|-
! نام کتاب!! data-type='bookName'|الأثر الفلسفي في التفسير
! نام کتاب!! data-type="bookName" |الأثر الفلسفي في التفسير
|-
|-
|نام های دیگر کتاب  
|نام های دیگر کتاب  
|data-type='otherBookNames'|
| data-type="otherBookNames" |
|-
|-
|پدیدآورندگان  
|پدیدآورندگان  
|data-type='authors'|[[جاسم، بکار محمود حاج ]] (نويسنده)
| data-type="authors" |[[جاسم، بکار محمود حاج ]] (نويسنده)
   
   
|-
|-
|زبان  
|زبان  
|data-type='language'|عربي
| data-type="language" |عربي
|-
|-
|کد کنگره  
|کد کنگره  
|data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏‎‏BP‎‏ ‎‏100‎‏/‎‏4‎‏ ‎‏/‎‏ج‎‏2‎‏الف‎‏2‎‏  
| data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |‏‎‏BP‎‏ ‎‏100‎‏/‎‏4‎‏ ‎‏/‎‏ج‎‏2‎‏الف‎‏2‎‏  
|-
|-
|موضوع  
|موضوع  
|data-type='subject'|تفاسير اهل سنت - تاثير فلسفه اسلامي  
| data-type="subject" |تفاسير اهل سنت - تاثير فلسفه اسلامي  


تفاسير فلسفي - تحقيق  
تفاسير فلسفي - تحقيق  
|-
|-
|ناشر  
|ناشر  
|data-type='publisher'|دار النوادر  
| data-type="publisher" |دار النوادر  
|-
|-
|مکان نشر  
|مکان نشر  
|data-type='publishPlace'|سوريه - دمشق
| data-type="publishPlace" |سوريه - دمشق
|-
|-
||سال نشر  
||سال نشر  
|ata-type='publishYear'|مجلد1: 2008م , 1429ق ,   
| ata-type="publishYear" |مجلد1: 2008م , 1429ق ,   
|-class='articleCode'
|- class="articleCode"


|کد اتوماسیون  
|کد اتوماسیون  
|data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE13945AUTOMATIONCODE
| data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE13945AUTOMATIONCODE
|}
|}
</div>
</div>
خط ۴۱: خط ۴۱:


==ساختار==
==ساختار==
کتاب، دارای تقدیریه، مقدمه، مدخلی در تعریف مصطلحات بحث، محتوای مطالب در سه باب و خاتمه است. نویسنده در ذکر 311 مرجع این اثر، کتاب‎ها را از نشریات جدا کرده است. برخی از این منابع از این قرارند: رسائل اخوان‎الصفا و خلان‎الوفاء، اخلاق نیکوماخوس و اثولوجیا و کتاب السياسة و کتاب‎های نفس و طبیعت ارسطو، جمهوری و محاورات افلاطون، المواقف في علم الكلام ایجی، صحیح بخاری، أنوار التنزيل و أسرار التأويل بیضاوی، شرح مقاصد تفتازانی، دقائق التفسير، تفسیر سوره اخلاص، درء تعارض العقل و النقل، مقدمة في أصول التفسير، منهاج السنة النبوية و...<ref>ر.ک: فهرست منابع، ص759-784</ref>.
کتاب، دارای تقدیریه، مقدمه، مدخلی در تعریف مصطلحات بحث، محتوای مطالب در سه باب و خاتمه است. نویسنده در ذکر 311 مرجع این اثر، کتاب‎ها را از نشریات جدا کرده است. برخی از این منابع از این قرارند: [[رسائل إخوان الصفاء و خلان الوفاء|رسائل اخوان‎الصفا و خلان‎الوفاء]]، [[ارسطو اخلاق نیکوماخوس|اخلاق نیکوماخوس]] و اثولوجیا و کتاب السياسة و کتاب‎های [[في النفس|نفس]] و [[مابعدالطبیعه|طبیعت]] [[ارسطو]]، جمهوری و محاورات افلاطون، [[المواقف|المواقف في علم الكلام]] ایجی، [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]]، [[أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البيضاوي)|أنوار التنزيل و أسرار التأويل بیضاوی]]، [[شرح المقاصد|شرح مقاصد]] [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]]، دقائق التفسير، تفسیر سوره اخلاص، درء تعارض العقل و النقل، مقدمة في أصول التفسير، منهاج السنة النبوية و...<ref>ر.ک: فهرست منابع، ص759-784</ref>.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
خط ۴۸: خط ۴۸:
در برخی از موارد، این فلاسفه در جمع میان نظر فلسفی و رأی شریعت ناچار به تأویل شریعت شدند و این امر باعث برائت اکثر مسلمانان (که مفسران نیز از آنان بودند)، از آنها شد. این مخالفت‎ها به‎صورت‎های گوناگون ابراز شد؛ برخی این نوع تلفیق را از اساس نپذیرفتند و آموختن آن را مایه گمراهی شمردند؛ برخی دیگر یادگیری این علم را مانند آموزش سحر و... به حد ضرورت حوالت کردند و برخی دیگر که ملایم‎تر بودند، آنچه از فلسفه که موافق با کتاب و سنت بود را پذیرفتند و دیگر موارد را رد کردند<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>.
در برخی از موارد، این فلاسفه در جمع میان نظر فلسفی و رأی شریعت ناچار به تأویل شریعت شدند و این امر باعث برائت اکثر مسلمانان (که مفسران نیز از آنان بودند)، از آنها شد. این مخالفت‎ها به‎صورت‎های گوناگون ابراز شد؛ برخی این نوع تلفیق را از اساس نپذیرفتند و آموختن آن را مایه گمراهی شمردند؛ برخی دیگر یادگیری این علم را مانند آموزش سحر و... به حد ضرورت حوالت کردند و برخی دیگر که ملایم‎تر بودند، آنچه از فلسفه که موافق با کتاب و سنت بود را پذیرفتند و دیگر موارد را رد کردند<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>.


این اثر، در پی نشان دادن اثر فلسفی در تفسیر قرآن است. نویسنده، در مقدمه، در این‎باره می‎نویسد: در جستجوی خویش درباره این موضوع، کسی را که به تفسیر فلسفی اهتمام ورزیده باشد و از اثر فلسفه در تفسیر پرده برداشته باشد، به‎جز اشاراتی از سوی برخی از محققان (که مهم‎ترین آنها مطالبی است که دکتر ذهبی در کتابش، «التفسير و المفسرون»، ذکر کرده است، نیافتم و همین دلالت دارد بر اهمیت این موضوع در این کتاب<ref>ر.ک: همان</ref>.
این اثر، در پی نشان دادن اثر فلسفی در تفسیر قرآن است. نویسنده، در مقدمه، در این‎باره می‎نویسد: در جستجوی خویش درباره این موضوع، کسی را که به تفسیر فلسفی اهتمام ورزیده باشد و از اثر فلسفه در تفسیر پرده برداشته باشد، به‎جز اشاراتی از سوی برخی از محققان (که مهم‎ترین آنها مطالبی است که [[ذهبی، محمدحسین|دکتر ذهبی]] در کتابش، «[[التفسير و المفسرون]]»، ذکر کرده است، نیافتم و همین دلالت دارد بر اهمیت این موضوع در این کتاب<ref>ر.ک: همان</ref>.


کلیت عنوان بحث مورد نظر در این کتاب، از جمله مشکلاتی است که نویسنده در این مسیر با آن مواجه بوده است؛ یعنی فلسفه و اثر فلسفی را به دوران خاص یا دیدگاه خاصی محدود نکرده و تأثیر آن تا کتاب‎های تفسیری معاصر کشیده می‎شود. نویسنده برای رفع ا ین مشکل، تفسیرها را به سه دسته تقسیم کرده است:
کلیت عنوان بحث مورد نظر در این کتاب، از جمله مشکلاتی است که نویسنده در این مسیر با آن مواجه بوده است؛ یعنی فلسفه و اثر فلسفی را به دوران خاص یا دیدگاه خاصی محدود نکرده و تأثیر آن تا کتاب‎های تفسیری معاصر کشیده می‎شود. نویسنده برای رفع ا ین مشکل، تفسیرها را به سه دسته تقسیم کرده است:
دسته اول، تفاسیری هستند که حجم مباحث فلسفی مطرح‎شده در آنها زیاد است؛ از جمله این تفاسیر می‎توان به تفسیرهای فخر رازی، نیشابوری، ملاصدرا، آلوسی و علامه طباطبایی اشاره کرد.
 
دسته دوم، تفسیرهایی که حجم مباحث فلسفی مطرح‎شده در آنها در حد تفسیرهای دسته اول نیست؛ یعنی کمتر از آنهاست؛ برای این دسته می‎توان تفسیرهای بیضاوی، ابوحیان اندلسی، ابوالسعود عمادی، محمد رشید رضا و ابن عاشور را به‎عنوان نمونه ذکر کرد.
دسته اول، تفاسیری هستند که حجم مباحث فلسفی مطرح‎شده در آنها زیاد است؛ از جمله این تفاسیر می‎توان به تفسیرهای [[التفسير الكبير (فخر رازی)|فخر رازی]]، [[وضح البرهان في مشكلات القرآن|نیشابوری]]، [[تفسير القرآن الكريم (ملاصدرا)|ملاصدرا]]، [[روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني|آلوسی]] و [[الميزان في تفسير القرآن|علامه طباطبایی]] اشاره کرد.
دسته سوم، بقیه تفاسیر به‎ویژه تفاسیری که به مأثور مشهورند؛ مانند تفسیرهای طبری و ابن کثیر.  
 
دسته دوم، تفسیرهایی که حجم مباحث فلسفی مطرح‎شده در آنها در حد تفسیرهای دسته اول نیست؛ یعنی کمتر از آنهاست؛ برای این دسته می‎توان تفسیرهای [[أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البيضاوي)|بیضاوی]]، [[البحر المحيط في التفسير|ابوحیان اندلسی]]، ابوالسعود عمادی، [[رضا، محمد رشید|محمد رشید رضا]] و [[ابن عاشور، محمدطاهر|ابن عاشور]] را به‎عنوان نمونه ذکر کرد.
 
دسته سوم، بقیه تفاسیر به‎ویژه تفاسیری که به مأثور مشهورند؛ مانند تفسیرهای [[جامع البيان في تفسير القرآن (تفسير الطبري)|طبری]] و [[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|ابن کثیر]].  
 
این اولین راهی است که نویسنده برای منظم‎تر کردن طرح مباحث ارائه می‎دهد. او همچنین مصادر فلسفی را هم به فلسفه مشائی محدود می‎کند تا محدوده بحث، ضیق‎تر شده و قابل ارائه‎تر باشد. او کتاب‎های فیلسوفان مشائی را در دو دسته جدا بررسی می‎کند:
این اولین راهی است که نویسنده برای منظم‎تر کردن طرح مباحث ارائه می‎دهد. او همچنین مصادر فلسفی را هم به فلسفه مشائی محدود می‎کند تا محدوده بحث، ضیق‎تر شده و قابل ارائه‎تر باشد. او کتاب‎های فیلسوفان مشائی را در دو دسته جدا بررسی می‎کند:
دسته اول، بعضی از کتاب‎های ترجمه‎شده افلاطون و ارسطو از زبان یونانی به عربی و رسائل و مؤلفات فلاسفه اسلام، مانند کندی و فارابی و ابن ‎سینا و ابن ‎رشد هستند.
دسته اول، بعضی از کتاب‎های ترجمه‎شده افلاطون و ارسطو از زبان یونانی به عربی و رسائل و مؤلفات فلاسفه اسلام، مانند کندی و فارابی و ابن ‎سینا و ابن ‎رشد هستند.
دسته دوم، عبارت است از نوشته‎های سایر فلاسفه مشائی، مانند رسائل اخوان‎الصفا و خلان‎الوفاء که در قرن چهارم نوشته شده و نویسنده، بسیار به آن مراجعه کرده است و نوشته‎های ابوالحسن عامری و ابن باجه و ابوالبرکات بغدادی و ابن طفیل و سهروردی [ظاهرا مراد نویسنده از فلسفه مشائی، مشائی به معنای مصطلح نبوده، وگرنه شیخ اشراق را داخل مشائیان ذکر نمی‎کرد]<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref>.
 
دسته دوم، عبارت است از نوشته‎های سایر فلاسفه مشائی، مانند [[رسائل إخوان الصفاء و خلان الوفاء|رسائل اخوان‎الصفا و خلان‎الوفاء]] که در قرن چهارم نوشته شده و نویسنده، بسیار به آن مراجعه کرده است و نوشته‎های ابوالحسن عامری و [[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابن باجه]] و ابوالبرکات بغدادی و [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] و [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]] [ظاهرا مراد نویسنده از فلسفه مشائی، مشائی به معنای مصطلح نبوده، وگرنه شیخ اشراق را داخل مشائیان ذکر نمی‎کرد]<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref>.


شیوه طرح بحث در این اثر، شیوه توصیفی است؛ زیرا اقتضای طرح چنین بحثی این امر است. نویسنده، مسائل فلسفی متفرقه را از میان کتاب‎های تفسیری بیرون کشیده و آنها را به شکلی که در این کتاب آمده، درآورده و به آنها ترتیب داده است. وی در هر مسئله به‎صورت مختصر نظر بعضی از فلاسفه را ارائه کرده است و از همین رو نظر مفسرانی را که در همان مسئله، سخن فلسفی گفته‎اند، ذکر می‎کند و تفاوتی نمی‎کند که نظر مفسر در آن مسئله موافق با رأی فیلسوف باشد یا مخالف و در رد آن. او غالبا در ذکر آیاتی که مفسران، ضمن آن سخنی فلسفی را مطرح کرده‎اند، بسیار ولع دارد. معقول است که روش کتاب، روشی تطبیقی میان نظرات مفسران و فلاسفه باشد تا میزان موافقت یا مخالفت میان دو گرایش مشخص شود. در مواردی که برخی از آرا، مخالف با قرآن کریم یا جمهور مفسران بوده‎، این اثر نقد و بررسی‎ای هم دارد<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>.
شیوه طرح بحث در این اثر، شیوه توصیفی است؛ زیرا اقتضای طرح چنین بحثی این امر است. نویسنده، مسائل فلسفی متفرقه را از میان کتاب‎های تفسیری بیرون کشیده و آنها را به شکلی که در این کتاب آمده، درآورده و به آنها ترتیب داده است. وی در هر مسئله به‎صورت مختصر نظر بعضی از فلاسفه را ارائه کرده است و از همین رو نظر مفسرانی را که در همان مسئله، سخن فلسفی گفته‎اند، ذکر می‎کند و تفاوتی نمی‎کند که نظر مفسر در آن مسئله موافق با رأی فیلسوف باشد یا مخالف و در رد آن. او غالبا در ذکر آیاتی که مفسران، ضمن آن سخنی فلسفی را مطرح کرده‎اند، بسیار ولع دارد. معقول است که روش کتاب، روشی تطبیقی میان نظرات مفسران و فلاسفه باشد تا میزان موافقت یا مخالفت میان دو گرایش مشخص شود. در مواردی که برخی از آرا، مخالف با قرآن کریم یا جمهور مفسران بوده‎، این اثر نقد و بررسی‎ای هم دارد<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش