۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'>
[[پرونده:NUR03232J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.) |
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
در اين اوان هنوز دو مركز تجارى هلند يكى در بندرعباس (اصلى) و ديگرى در اصفهان (فرعى) اندك فعاليتى دارند، از سومين مركز بازرگانى هلند در كرمان تقريبا شايد به سبب ويرانى عظيم شهر چندان سخنى در ميان نيست مدير كل شركت در مركز بندرعباس شخصى است به نام پيتر اتلام و مدير شعبه اصفهان نيكلاس اسخارور نام دارد. پس از غلبه محمود هلنديان مبالغى از سود و سرمايه خود را از دست دادهاند، وضع تجارت شركت به ركود انجاميده است. و اتلام بر سر آنست كه در اين هرج و مرج ويرانگر مركز اصلى بازرگانى هلند را از بندرعباس به جزيره هرمز انتقال دهد؛ اما هدف اصليش اينست كه اين جزيره را مستعمره هلند سازد يا در واقع آن را تصرف كند. در اين حيص و بيص كاركنان شركت هند خاورى انگليس كه با هلنديان رقابتى سخت شديد دارند، ساكت ننشسته و افزون بر آن كه مىخواهند به لطايفالحيل جزيرههاى قشم و لارك را متصرف شوند، نه همين مانع پيشرفت مقاصد اتلام شده، بلكه در نهان باروخان سركرده اشرف را دل مىدهند تا با حيله و ترفند او و دو تن از كاركنانش را اسير و زندانى كند، سرانجام در نبردى كه ميان هلنديان و اشرفيان براى نجات اتلام و يارانش درمىگيرد، از سه مقام مهم هلندى كه به اسارت باروخان در آمدهاند، يكى در زير شكنجه جان مىدهد، ديگرى، در هنگامه جنگ و گريز جان مىسپارد و اتلام دقايقى پس از رهايى از چنگ زندانبانان درمىگذرد و انگليسيان «شرير» كه آتش اين جنگ را دامن زدهاند به هدف خود مىرسند و بدينسان اتلام رئيس شركت هلند جان خود را بر سر اين كار مىنهد. | در اين اوان هنوز دو مركز تجارى هلند يكى در بندرعباس (اصلى) و ديگرى در اصفهان (فرعى) اندك فعاليتى دارند، از سومين مركز بازرگانى هلند در كرمان تقريبا شايد به سبب ويرانى عظيم شهر چندان سخنى در ميان نيست مدير كل شركت در مركز بندرعباس شخصى است به نام پيتر اتلام و مدير شعبه اصفهان نيكلاس اسخارور نام دارد. پس از غلبه محمود هلنديان مبالغى از سود و سرمايه خود را از دست دادهاند، وضع تجارت شركت به ركود انجاميده است. و اتلام بر سر آنست كه در اين هرج و مرج ويرانگر مركز اصلى بازرگانى هلند را از بندرعباس به جزيره هرمز انتقال دهد؛ اما هدف اصليش اينست كه اين جزيره را مستعمره هلند سازد يا در واقع آن را تصرف كند. در اين حيص و بيص كاركنان شركت هند خاورى انگليس كه با هلنديان رقابتى سخت شديد دارند، ساكت ننشسته و افزون بر آن كه مىخواهند به لطايفالحيل جزيرههاى قشم و لارك را متصرف شوند، نه همين مانع پيشرفت مقاصد اتلام شده، بلكه در نهان باروخان سركرده اشرف را دل مىدهند تا با حيله و ترفند او و دو تن از كاركنانش را اسير و زندانى كند، سرانجام در نبردى كه ميان هلنديان و اشرفيان براى نجات اتلام و يارانش درمىگيرد، از سه مقام مهم هلندى كه به اسارت باروخان در آمدهاند، يكى در زير شكنجه جان مىدهد، ديگرى، در هنگامه جنگ و گريز جان مىسپارد و اتلام دقايقى پس از رهايى از چنگ زندانبانان درمىگذرد و انگليسيان «شرير» كه آتش اين جنگ را دامن زدهاند به هدف خود مىرسند و بدينسان اتلام رئيس شركت هلند جان خود را بر سر اين كار مىنهد. | ||
كتاب، راوى رويدادهاى مهم زمان سلطه اشرف است، مردى كودن كه با دار و دسته خود يا به قول نويسندگان روزنامه جمعى از «سگان | كتاب، راوى رويدادهاى مهم زمان سلطه اشرف است، مردى كودن كه با دار و دسته خود يا به قول نويسندگان روزنامه جمعى از «سگان گرسنه»، «ديوان هفت چشم» براى «تاراج، كلاشى و پوست كنى خلايق»؛ مانند بيمارى آكله در كارست، و ظهور برق آساى طهماسبقلى (نادر) در عرشه كشتى طوفانزده ايران، فرار شتابان اشرفيان از اصفهان، دسيسهها و دوز و كلكها و ترفندهاى استعمارگران كهن در آن هنگامه هرج و مرج، براى ماهى گرفتن از آب گلآلود ميهن ما؛ به سخن ديگر در اين زمان ايران عرصه چپاول و تاراج است و بازيگران اين عرصه چپاول و تاراج، كشتار و آدم دزدى و آدم فروشى: اشرف، زبردستخان، زاهد علىخان، باروخان، تيمورخان ترك بلوچان و جز آنان از يكسو، و مدعيان تاج و تخت و حكومت ايران: طهماسب ميرزا، محمد ميرزا، صفى ميرزا پسران آواره شاه سلطان حسين و قيام كنندگان عليه سلطه اشرفيان: سيد احمدخان مدنى «جنگجوى خانه بدوش»، يوزباشى يزد، قلندر اسماعيل و ديگران از سوى ديگر، بديهى است در كشاكشى كه در ميانه اين مدعيان گونهگون درگرفته است تنها خانمانهاى مردم بىگناه است كه مىسوزد و بر باد مىرود. با ظهور نادر خراسانى، آثار اهريمنى اين ظلمت آفرينان از پهنه ايران اندك اندك محو و ناپديد مىشود و دوران زبونى و بردگى، على الظاهر به سرافرازى و آزادگى تبديل مىگردد و سرانجام كتاب با سه ضميمه سودمند كه يكى شرح اجمالى جزيره و قلعه هرمز و تاريخچهاى نامستند از حاكمان آن جزيره در طول تاريخ، داستان سلطه پرتگاليان بر آن و غلبه جانانه امامقلىخان سردار بزرگ شاه عباس كبير بر استعمارگران متجاوز پرتگالى است و دو ضميمه. ديگر توصيفى از وضع هرمز است كه با شرحى مختصر از حدود قلمرو سلطه كوتاه محموديان و اشرفيان در سرزمين ايران بزرگ و زمان كوتاه سلطه ايشان كه زمان سلطه جنايت، نفرت، آدمفروشى، آدمكشى و توهين به انسانيت است، خاتمه مىيابد. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
[[رده:تاریخ]] | [[رده:تاریخ]] | ||
[[رده:تاریخ ایران]] | [[رده:تاریخ ایران]] | ||
ویرایش