اسماعیلیون و مغول و خواجه نصیرالدین طوسی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب'
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> [[پرونده:NUR13300J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.)
 
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب')
خط ۴۵: خط ۴۵:




«اسماعيليون و مغول و خواجه نصيرالدين طوسى»، كتابى است كه اصل آن به زبان عربى و تأليف حسن امين است. اين كتاب، توسط مهدى زنديه به زبان فارسى ترجمه شده است.
«اسماعيليون و مغول و خواجه نصيرالدين طوسى»، کتابى است كه اصل آن به زبان عربى و تأليف حسن امين است. اين کتاب، توسط مهدى زنديه به زبان فارسى ترجمه شده است.


حسن امين، مورخ عرب در اين كتاب با قرائتى نو از تاريخ عربى - اسلامى كوشيده است سه موضوع تاريخى بزرگ؛ يعنى اسماعيليان، مغول‌ها و خواجه نصيرالدين طوسى را بررسى و تبيين نمايد.
حسن امين، مورخ عرب در اين کتاب با قرائتى نو از تاريخ عربى - اسلامى كوشيده است سه موضوع تاريخى بزرگ؛ يعنى اسماعيليان، مغول‌ها و خواجه نصيرالدين طوسى را بررسى و تبيين نمايد.


== ساختار ==
== ساختار ==




كتاب، از يك «سرآغاز»، «سخنى با خواننده»، «سه فصل» و «ضميمه» تشكيل يافته است. مؤلف سعى كرده كه موارد مطرح‌شده در اين كتاب را به‌صورتى تشريح كند كه ابهامى در ارائه مطالب براى خواننده باقى نماند. وى بدون اينكه دچار توهم شود كه تنها او راست مى‌گويد و مى‌نويسد، به نگارش آنچه به نظرش حقيقت است اقدام مى‌كند. لذا در اين كتاب عرصه براى نقد علمى بى‌طرفانه باز است. همچنين اين مطلب كه تنها راه براى قرائت جديد از تاريخ عربى - اسلامى و بازنويسى آن، همين روش نقد است در اين كتاب كاملا قابل مشاهده است.
کتاب، از يك «سرآغاز»، «سخنى با خواننده»، «سه فصل» و «ضميمه» تشكيل يافته است. مؤلف سعى كرده كه موارد مطرح‌شده در اين کتاب را به‌صورتى تشريح كند كه ابهامى در ارائه مطالب براى خواننده باقى نماند. وى بدون اينكه دچار توهم شود كه تنها او راست مى‌گويد و مى‌نويسد، به نگارش آنچه به نظرش حقيقت است اقدام مى‌كند. لذا در اين کتاب عرصه براى نقد علمى بى‌طرفانه باز است. همچنين اين مطلب كه تنها راه براى قرائت جديد از تاريخ عربى - اسلامى و بازنويسى آن، همين روش نقد است در اين کتاب كاملا قابل مشاهده است.


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==




كتاب، با مقدمه‌اى از ناشر در معرفى شيوه تحقيق و بررسى نويسنده در حوادث تاريخى و مقدمه‌اى از خود نويسنده و مقاله‌اى از «جان م. صدقه» در معرفى كتاب «الوطن الإسلامي بين السلاجقة و الصليبيين»، اثر استاد امين آغاز مى‌شود.
کتاب، با مقدمه‌اى از ناشر در معرفى شيوه تحقيق و بررسى نويسنده در حوادث تاريخى و مقدمه‌اى از خود نويسنده و مقاله‌اى از «جان م. صدقه» در معرفى کتاب «الوطن الإسلامي بين السلاجقة و الصليبيين»، اثر استاد امين آغاز مى‌شود.


مؤلف در بخش آغازين كتاب حاضر، به معرفى ابتدايى خواجه نصيرالدين طوسى، تاريخ تولد و وفات، زادگاه، استادان و آثار او مى‌پردازد.
مؤلف در بخش آغازين کتاب حاضر، به معرفى ابتدايى خواجه نصيرالدين طوسى، تاريخ تولد و وفات، زادگاه، استادان و آثار او مى‌پردازد.


سيد حسن امين در بخش بعدى، تحت عنوان «اقدامات خواجه براى حفظ اسلام» از ارتباط خواجه با مغولان و اسماعيليان صحبت مى‌كند. او در اين بخش، بيان مى‌كند كه خواجه يكى از قربانيان يورش اول مغولان در زمان چنگيز بود و مجبور شد كه براى حفظ جان خود به همراه افراد بسيارى، قلاع اسماعيليه را پناهگاه امن خود سازد.
سيد حسن امين در بخش بعدى، تحت عنوان «اقدامات خواجه براى حفظ اسلام» از ارتباط خواجه با مغولان و اسماعيليان صحبت مى‌كند. او در اين بخش، بيان مى‌كند كه خواجه يكى از قربانيان يورش اول مغولان در زمان چنگيز بود و مجبور شد كه براى حفظ جان خود به همراه افراد بسيارى، قلاع اسماعيليه را پناهگاه امن خود سازد.


او در اين بخش توضيح مى‌دهد كه خواجه در دومين حمله مغولان به فرماندهى هلاكوخان و پس از شكست اسماعيليان، به همراه دو تن ديگر، به سبب شهرتشان و نياز خانِ مغول به علم و تخصص آنان، جان سالم به‌دربرد. طبق ديدگاه نويسنده، خواجه در اين زمان، دريافت كه پيروزى نظامى بر مغولان امكان‌پذير نيست؛ ازاين‌رو، به فعاليت فرهنگى گسترده‌اى دست زد و براى آنكه مغولان در عرصه فكرى نيز غلبه نيابند، كوشيد در مقام يك منجم، اعتماد مغولان را به خود جلب كند و در نتيجه، از كشته شدن مردم و به‌ويژه علما و از ميان رفتن كتاب‌ها جلوگيرى نمايد.
او در اين بخش توضيح مى‌دهد كه خواجه در دومين حمله مغولان به فرماندهى هلاكوخان و پس از شكست اسماعيليان، به همراه دو تن ديگر، به سبب شهرتشان و نياز خانِ مغول به علم و تخصص آنان، جان سالم به‌دربرد. طبق ديدگاه نويسنده، خواجه در اين زمان، دريافت كه پيروزى نظامى بر مغولان امكان‌پذير نيست؛ ازاين‌رو، به فعاليت فرهنگى گسترده‌اى دست زد و براى آنكه مغولان در عرصه فكرى نيز غلبه نيابند، كوشيد در مقام يك منجم، اعتماد مغولان را به خود جلب كند و در نتيجه، از كشته شدن مردم و به‌ويژه علما و از ميان رفتن کتاب‌ها جلوگيرى نمايد.


نويسنده، سپس شايعه كتاب‌سوزى در بغداد را مطرح مى‌كند و آن‌گاه به آثار مورخانى همچون رشيدالدين فضل‌الله همدانى، ابوالفداء، ذهبى و ابن عماد حنبلى اشاره مى‌نمايد كه هيچ ذكرى از كتاب‌سوزى مغولان در بغداد در اين آثار به چشم نمى‌خورد.
نويسنده، سپس شايعه کتاب‌سوزى در بغداد را مطرح مى‌كند و آن‌گاه به آثار مورخانى همچون رشيدالدين فضل‌الله همدانى، ابوالفداء، ذهبى و ابن عماد حنبلى اشاره مى‌نمايد كه هيچ ذكرى از کتاب‌سوزى مغولان در بغداد در اين آثار به چشم نمى‌خورد.


سيد حسن امين با استنادات تاريخى، روشن مى‌سازد كه بسيارى از كتاب‌هاى موجود در بغداد به كتابخانه رصدخانه مراغه انتقال يافتند و دست تعرض مغول‌ها از بخشى از كتاب‌هاى بغداد كه جزو اوقاف بود، كوتاه ماند. باقى ماندن مدرسه «مستنصريه» بر حال قبلى خود و سالم ماندن آن از گزند حمله مغول‌ها، با اينكه مخزن كتاب‌هاى منحصربه‌فردى بود، نشان مى‌دهد كه كتابخانه اين مدرسه نيز به همان صورت قبلى خود باقى مانده است.
سيد حسن امين با استنادات تاريخى، روشن مى‌سازد كه بسيارى از کتاب‌هاى موجود در بغداد به کتابخانه رصدخانه مراغه انتقال يافتند و دست تعرض مغول‌ها از بخشى از کتاب‌هاى بغداد كه جزو اوقاف بود، كوتاه ماند. باقى ماندن مدرسه «مستنصريه» بر حال قبلى خود و سالم ماندن آن از گزند حمله مغول‌ها، با اينكه مخزن کتاب‌هاى منحصربه‌فردى بود، نشان مى‌دهد كه کتابخانه اين مدرسه نيز به همان صورت قبلى خود باقى مانده است.


نويسنده در پايان اين بخش، گفتار صاحب‌نظران در باره خواجه و جريان تأسيس «رصدخانه مراغه» و تشكيل انجمن علمى تحقيقات رياضى و دعوت دانشمندان از سراسر دنيا و استقبال آنان از اين دعوت را نقل مى‌كند.
نويسنده در پايان اين بخش، گفتار صاحب‌نظران در باره خواجه و جريان تأسيس «رصدخانه مراغه» و تشكيل انجمن علمى تحقيقات رياضى و دعوت دانشمندان از سراسر دنيا و استقبال آنان از اين دعوت را نقل مى‌كند.
خط ۷۵: خط ۷۵:
وى به مناسبت هم‌زمانى حمله مغول‌ها به سرزمين‌هاى شرق اسلامى، با حمله پنجم صليبى‌ها به سرزمين‌هاى غرب اسلامى، گريزى به جنگ‌هاى صليبى مى‌زند و نشان مى‌دهد كه چگونه سلاطين سه‌گانه ايوبى طى سال‌هاى 1244 و 1243 ميلادى استيلاى صليبى‌ها بر حرم شريف را تثبيت مى‌كردند.
وى به مناسبت هم‌زمانى حمله مغول‌ها به سرزمين‌هاى شرق اسلامى، با حمله پنجم صليبى‌ها به سرزمين‌هاى غرب اسلامى، گريزى به جنگ‌هاى صليبى مى‌زند و نشان مى‌دهد كه چگونه سلاطين سه‌گانه ايوبى طى سال‌هاى 1244 و 1243 ميلادى استيلاى صليبى‌ها بر حرم شريف را تثبيت مى‌كردند.


ارتباط خواجه نصيرالدين طوسى از يك‌سو با اسماعيليه در اثر پناهنده شدن وى به قلاع آنها و از سوى ديگر با مغول‌ها در اثر راه يافتن او به دربار هلاكوخان و به دنبال شكست اسماعيليان، موجب شده است تا استاد امين بخش ديگرى از كتابش را به‌عنوان «اسماعيليان» اختصاص دهد و در آن، به كيفيت شكل‌گيرى فرقه «اسماعيليه»، «فاطميان» و انشعابات درونى آنها بپردازد. وى در اين فصل، توضيح مى‌دهد كه: «اسماعيليان، فرقه‌اى از شيعيان هستند كه پس از امام جعفر صادق(ع) به امامت اسماعيل اعتقاد دارند و فاطميان كه مدت‌ها در مصر حكومت مى‌كردند، از چنين مذهبى برخوردار بودند، اما پس از مرگ خليفه فاطمى (مستنصر) شكاف بزرگى ميان صنوف اسماعيليان فاطمى روى داد؛ زيرا پس از مستنصر، فرزندش (ابوالقاسم احمد) خلافت را به دست گرفت. اما اشكال كار اين بود كه اين فرد نه فرزند بزرگ مستنصر بود و نه از نظر برخى از اسماعيليان شايستگى وليعهدى داشت، بلكه از نظر اين دسته، برادر ديگر وى؛ يعنى نزار، شايسته خلافت بود. همين امر موجب شد تا در سال 687، اسماعيليان به دو فرقه منشعب شوند: يك فرقه، قائل به امامت ابوالقاسم احمد المستعلى بالله و در نتيجه، موسوم به «مستعليه» گرديد و فرقه ديگر، قائل به امامت نزار و در نتيجه، موسوم به «نزاريه»».
ارتباط خواجه نصيرالدين طوسى از يك‌سو با اسماعيليه در اثر پناهنده شدن وى به قلاع آنها و از سوى ديگر با مغول‌ها در اثر راه يافتن او به دربار هلاكوخان و به دنبال شكست اسماعيليان، موجب شده است تا استاد امين بخش ديگرى از کتابش را به‌عنوان «اسماعيليان» اختصاص دهد و در آن، به كيفيت شكل‌گيرى فرقه «اسماعيليه»، «فاطميان» و انشعابات درونى آنها بپردازد. وى در اين فصل، توضيح مى‌دهد كه: «اسماعيليان، فرقه‌اى از شيعيان هستند كه پس از امام جعفر صادق(ع) به امامت اسماعيل اعتقاد دارند و فاطميان كه مدت‌ها در مصر حكومت مى‌كردند، از چنين مذهبى برخوردار بودند، اما پس از مرگ خليفه فاطمى (مستنصر) شكاف بزرگى ميان صنوف اسماعيليان فاطمى روى داد؛ زيرا پس از مستنصر، فرزندش (ابوالقاسم احمد) خلافت را به دست گرفت. اما اشكال كار اين بود كه اين فرد نه فرزند بزرگ مستنصر بود و نه از نظر برخى از اسماعيليان شايستگى وليعهدى داشت، بلكه از نظر اين دسته، برادر ديگر وى؛ يعنى نزار، شايسته خلافت بود. همين امر موجب شد تا در سال 687، اسماعيليان به دو فرقه منشعب شوند: يك فرقه، قائل به امامت ابوالقاسم احمد المستعلى بالله و در نتيجه، موسوم به «مستعليه» گرديد و فرقه ديگر، قائل به امامت نزار و در نتيجه، موسوم به «نزاريه»».


نويسنده، سپس به روند تكوين و رشد فرقه «نزاريه» مى‌پردازد و فهرست امامان آنها را بيان مى‌كند. آن‌گاه فرقه «اسماعيليه» را معرفى كرده است.
نويسنده، سپس به روند تكوين و رشد فرقه «نزاريه» مى‌پردازد و فهرست امامان آنها را بيان مى‌كند. آن‌گاه فرقه «اسماعيليه» را معرفى كرده است.


استاد امين در ادامه اين بحث، به يكى از دو مبحثى كه انگيزه اصلى تأليف اين كتاب بوده‌اند، مى‌پردازد و آن خلطى است كه توسط محققان، بين اسماعيليان نزاريه باطنيه (آقاخانيه) با فاطميان واقع شده است. وى توضيح مى‌دهد كه «آقاخانيه» ادامه «نزاريه»اند كه با فاطميان دشمن بودند و «بُهره‌ها» در هند استمرار فاطميان مصر محسوب مى‌شوند.
استاد امين در ادامه اين بحث، به يكى از دو مبحثى كه انگيزه اصلى تأليف اين کتاب بوده‌اند، مى‌پردازد و آن خلطى است كه توسط محققان، بين اسماعيليان نزاريه باطنيه (آقاخانيه) با فاطميان واقع شده است. وى توضيح مى‌دهد كه «آقاخانيه» ادامه «نزاريه»اند كه با فاطميان دشمن بودند و «بُهره‌ها» در هند استمرار فاطميان مصر محسوب مى‌شوند.


يكى از مباحثى كه استاد امين استطرادا در اين بخش آورده، نقد سخن ابن تيميه در باب ارتباط خواجه و خان مغول و اسماعيليه است. دكتر سيد امين با استناد به منابع اصلى تاريخى، نشان مى‌دهد كه اولاً، خواجه نصيرالدين طوسى نه تنها آن‌چنان‌كه ابن تيميه ادعا كرده، وزير و مشاور اسماعيليان نبوده، بلكه اساساً اسماعيلى نبوده است و ثانياً، اسماعيليان خود يكى از اهداف مغول‌ها و از نخستين قربانيان آنها بوده‌اند، نه هادى آن‌ها به قتل خليفه عباسى و براندازى عباسيان.
يكى از مباحثى كه استاد امين استطرادا در اين بخش آورده، نقد سخن ابن تيميه در باب ارتباط خواجه و خان مغول و اسماعيليه است. دكتر سيد امين با استناد به منابع اصلى تاريخى، نشان مى‌دهد كه اولاً، خواجه نصيرالدين طوسى نه تنها آن‌چنان‌كه ابن تيميه ادعا كرده، وزير و مشاور اسماعيليان نبوده، بلكه اساساً اسماعيلى نبوده است و ثانياً، اسماعيليان خود يكى از اهداف مغول‌ها و از نخستين قربانيان آنها بوده‌اند، نه هادى آن‌ها به قتل خليفه عباسى و براندازى عباسيان.
خط ۹۵: خط ۹۵:
مؤلف سپس مطالبى در باره وضعيت نزاريان پس از پايان دوره الموت و انشعاباتى كه در اين فرقه رخ دادند و نيز آثارى كه از امامان اين فرقه بر جاى مانده‌اند و مطالبى در باب دعوت «طيبيه» و فرقه «خوجه» و فرقه «بُهرَه» در هند و تحولاتى كه در اين فرقه‌ها روى داد و همچنين مراسم و آداب آن‌ها صحبت مى‌كند.  
مؤلف سپس مطالبى در باره وضعيت نزاريان پس از پايان دوره الموت و انشعاباتى كه در اين فرقه رخ دادند و نيز آثارى كه از امامان اين فرقه بر جاى مانده‌اند و مطالبى در باب دعوت «طيبيه» و فرقه «خوجه» و فرقه «بُهرَه» در هند و تحولاتى كه در اين فرقه‌ها روى داد و همچنين مراسم و آداب آن‌ها صحبت مى‌كند.  


ايشان سپس گزارشى مفصل و دقيق از سفر خود به «الموت» را مى‌آورد كه اگرچه جالب و خواندنى به نظر مى‌رسد، ولى با معيارهاى يك كتاب تحقيقى ناسازگار است.
ايشان سپس گزارشى مفصل و دقيق از سفر خود به «الموت» را مى‌آورد كه اگرچه جالب و خواندنى به نظر مى‌رسد، ولى با معيارهاى يك کتاب تحقيقى ناسازگار است.


نويسنده سپس به چگونگى فعاليت اسماعيليان ايرانى در دوره قاجاريه مى‌پردازد و توضيح مى‌دهد كه پس از انقراض حكومت اسماعيليان نزارى به دست هلاكو در سال 654، پيروان مذهب اسماعيليه در ايران فعاليت خود را به‌صورت پراكنده و پنهانى آغاز كردند. آن‌گاه در باب استتار امامان اسماعيلى و شهر «سلميه» و ارتباط آن با اسماعيليه و همچنين اسماعيليان يمن و در نهايت، ظهور امامان اسماعيلى توضيحاتى مى‌دهد و در پايان اين بخش، با استفاده از تحقيقاتى كه اخيراً در باره فاطميان انجام گرفته، تصويرى از حكومت فاطميان ارائه مى‌دهد و سخن را با گزيده‌اى از ادبيات فاطميان پايان مى‌دهد.
نويسنده سپس به چگونگى فعاليت اسماعيليان ايرانى در دوره قاجاريه مى‌پردازد و توضيح مى‌دهد كه پس از انقراض حكومت اسماعيليان نزارى به دست هلاكو در سال 654، پيروان مذهب اسماعيليه در ايران فعاليت خود را به‌صورت پراكنده و پنهانى آغاز كردند. آن‌گاه در باب استتار امامان اسماعيلى و شهر «سلميه» و ارتباط آن با اسماعيليه و همچنين اسماعيليان يمن و در نهايت، ظهور امامان اسماعيلى توضيحاتى مى‌دهد و در پايان اين بخش، با استفاده از تحقيقاتى كه اخيراً در باره فاطميان انجام گرفته، تصويرى از حكومت فاطميان ارائه مى‌دهد و سخن را با گزيده‌اى از ادبيات فاطميان پايان مى‌دهد.


استاد امين در آخرين بخش از اين كتاب، به ارتباط خواجه نصيرالدين طوسى و ابن علقمى در سقوط بغداد مى‌پردازد و گفتار نويسنده‌اى را كه با استناد به عبارات «حبيب السير» و رشيدالدين فضل‌الله همدانى گفته است: «حادثه بغداد بنا بر مشاوره خواجه نصيرالدين طوسى از يك‌سو و وزير مكار (ابن علقمى)، كه راه را براى حمله مغول‌ها هموار ساخت از سوى ديگر، اتفاق افتاد»، به نقد مى‌كشد و با استفاده از كتاب «الحوادث الجامعة» كه نويسنده‌اش معاصر آن حوادث بوده است، ثابت مى‌كند زمام امر سپاه خليفه اساساً در دست ابن علقمى نبوده، بلكه مسؤول سپاه خليفه ابتدا شرابى و پس از او، ايبك دواتدار صغير، دشمن ابن علقمى، بوده است و ابن علقمى كسى بوده كه توطئه دواتدار را به اطلاع خليفه رساند. از نظر استاد امين، همدستى ابن علقمى با هلاكوخان شايعه‌اى بود كه اراذل و اوباش شهر به تبعيت از دواتدار منتشر كردند.
استاد امين در آخرين بخش از اين کتاب، به ارتباط خواجه نصيرالدين طوسى و ابن علقمى در سقوط بغداد مى‌پردازد و گفتار نويسنده‌اى را كه با استناد به عبارات «حبيب السير» و رشيدالدين فضل‌الله همدانى گفته است: «حادثه بغداد بنا بر مشاوره خواجه نصيرالدين طوسى از يك‌سو و وزير مكار (ابن علقمى)، كه راه را براى حمله مغول‌ها هموار ساخت از سوى ديگر، اتفاق افتاد»، به نقد مى‌كشد و با استفاده از کتاب «الحوادث الجامعة» كه نويسنده‌اش معاصر آن حوادث بوده است، ثابت مى‌كند زمام امر سپاه خليفه اساساً در دست ابن علقمى نبوده، بلكه مسؤول سپاه خليفه ابتدا شرابى و پس از او، ايبك دواتدار صغير، دشمن ابن علقمى، بوده است و ابن علقمى كسى بوده كه توطئه دواتدار را به اطلاع خليفه رساند. از نظر استاد امين، همدستى ابن علقمى با هلاكوخان شايعه‌اى بود كه اراذل و اوباش شهر به تبعيت از دواتدار منتشر كردند.


استاد سپس نمونه‌هايى را كه اين شايعه در آثار آن‌ها راه يافت، ذكر مى‌كند و فرازهايى از عبارات ابوشامه (م 665)، ذهبى (م 748)، عبدالله بن فضل‌الله شيرازى (م 729) و ابن شاكر كتبى (م 764) را نقل و نقد مى‌كند و نشان مى‌دهد كه اولاً، هيچ‌يك از مورخان شريف و وارسته اين تهمت را بازگو نكرده‌اند، بلكه نقل آن منحصر در مورخان متعصبى است كه در راه هوا و هوس حرفه‌اى خود، از گفتن چيزى واهمه ندارند. نويسنده سپس به ذكر نام اين مورخان وارسته مى‌پردازد؛ افرادى همچون عطاملك جوينى؛ عبدالرحمن سنبط بن قنينو، صاحب كتاب العسجد المسبوك؛ ابوالفرج بن العبرى، صاحب كتاب تاريخ مختصر الدول و ابن الفوطى، صاحب كتاب الحوادث الجامعة، كه همگى معاصر آن حوادث بودند.
استاد سپس نمونه‌هايى را كه اين شايعه در آثار آن‌ها راه يافت، ذكر مى‌كند و فرازهايى از عبارات ابوشامه (م 665)، ذهبى (م 748)، عبدالله بن فضل‌الله شيرازى (م 729) و ابن شاكر كتبى (م 764) را نقل و نقد مى‌كند و نشان مى‌دهد كه اولاً، هيچ‌يك از مورخان شريف و وارسته اين تهمت را بازگو نكرده‌اند، بلكه نقل آن منحصر در مورخان متعصبى است كه در راه هوا و هوس حرفه‌اى خود، از گفتن چيزى واهمه ندارند. نويسنده سپس به ذكر نام اين مورخان وارسته مى‌پردازد؛ افرادى همچون عطاملك جوينى؛ عبدالرحمن سنبط بن قنينو، صاحب کتاب العسجد المسبوك؛ ابوالفرج بن العبرى، صاحب کتاب تاريخ مختصر الدول و ابن الفوطى، صاحب کتاب الحوادث الجامعة، كه همگى معاصر آن حوادث بودند.


ثانياً، اگر عراق در نتيجه خيانت ابن علقمى به دست مغول‌ها سقوط كرد، سقوط سرزمين‌هاى پهناور از اقيانوس هند گرفته تا اواسط اروپا به دست مغولان چگونه تفسير مى‌شود و چه كسانى خيانت كردند و اين بلاد را تسليم دشمنان ساختند؟
ثانياً، اگر عراق در نتيجه خيانت ابن علقمى به دست مغول‌ها سقوط كرد، سقوط سرزمين‌هاى پهناور از اقيانوس هند گرفته تا اواسط اروپا به دست مغولان چگونه تفسير مى‌شود و چه كسانى خيانت كردند و اين بلاد را تسليم دشمنان ساختند؟
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
استاد امين در ادامه اين بخش، تحت عنوان «مقايسه بين دو ستمگر»، بين هلاكو و چنگيز مقايسه مى‌كند و به اين پرسش پاسخ مى‌دهد كه چرا چنگيز جز خون‌ريزى و غارت و ويرانى چيزى براى سرزمين‌هاى به‌تصرف‌درآمده به ارمغان نياورد، اما در زمان هلاكو هيچ‌يك از شهرهاى اسلامى در معرض سوختن و ويرانگرى و هتاكى قرار نگرفت؟ وى عامل اين تغيير رويه را خواجه نصيرالدين طوسى مى‌داند كه از سر ناچارى با هلاكو همنشين شد و به‌تدريج، طبع وحشى او را عوض كرد.
استاد امين در ادامه اين بخش، تحت عنوان «مقايسه بين دو ستمگر»، بين هلاكو و چنگيز مقايسه مى‌كند و به اين پرسش پاسخ مى‌دهد كه چرا چنگيز جز خون‌ريزى و غارت و ويرانى چيزى براى سرزمين‌هاى به‌تصرف‌درآمده به ارمغان نياورد، اما در زمان هلاكو هيچ‌يك از شهرهاى اسلامى در معرض سوختن و ويرانگرى و هتاكى قرار نگرفت؟ وى عامل اين تغيير رويه را خواجه نصيرالدين طوسى مى‌داند كه از سر ناچارى با هلاكو همنشين شد و به‌تدريج، طبع وحشى او را عوض كرد.


كتاب استاد امين با مقاله‌اى از احمد فؤاد پاشا، استاد فيزيك دانشكده علوم دانشگاه قاهره، تحت عنوان «سهم ابن هيثم، خيام و طوسى در پيشرفت استدلال‌هاى رياضى» پايان مى‌يابد.
کتاب استاد امين با مقاله‌اى از احمد فؤاد پاشا، استاد فيزيك دانشكده علوم دانشگاه قاهره، تحت عنوان «سهم ابن هيثم، خيام و طوسى در پيشرفت استدلال‌هاى رياضى» پايان مى‌يابد.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت کتاب ==




كتاب حاضر، داراى پانوشت‌هايى از مترجم مى‌باشد كه نسبتا نيز مفصل مى‌باشد و به شرح مطالب و لغات تاريخى و جغرافيايى كتاب اشاره دارد كه در بعضى از موارد مفصل نيز مى‌باشند. در پايان كتاب نيز ضميمه و فهرست مطالب كتاب قرار گرفته است.
کتاب حاضر، داراى پانوشت‌هايى از مترجم مى‌باشد كه نسبتا نيز مفصل مى‌باشد و به شرح مطالب و لغات تاريخى و جغرافيايى کتاب اشاره دارد كه در بعضى از موارد مفصل نيز مى‌باشند. در پايان کتاب نيز ضميمه و فهرست مطالب کتاب قرار گرفته است.


== منابع مقاله ==
== منابع مقاله ==




1. مقدمه و متن كتاب.
1. مقدمه و متن کتاب.


2. فصلنامه شيعه‌شناسى، شماره 10، زنديه، مهدى.
2. فصلنامه شيعه‌شناسى، شماره 10، زنديه، مهدى.
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:
[[رده:تاریخ]]
[[رده:تاریخ]]
[[رده:تاریخ ایران]]
[[رده:تاریخ ایران]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش