استخدام المصادر و طرق البحث في التاريخ الإسلامي العام و في التاريخ المصري الوسيط: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>'
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>')
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>')
خط ۵۱: خط ۵۱:




در مقدمه نويسنده، به ويژگى‌هاى عمومى تاريخ اسلام اشاره شده است. نويسنده، معتقد است ظهور اسلام، يكى از مهم‌ترين حوادثى مى‌باشد كه در طول زندگى بشر اتفاق افتاده و فهم آن به‌صورت مستقل و جداى از تاريخ جاهليت، امكان‌پذير نخواهد بود. وى در اين مقدمه، ضمن اشاره به گوشه‌اى از خصوصيات پيامبر(ص)، به‌صورت بسيار مختصر، به بحث از دوران خلافت خلفاى راشدين و حكومت امويان و عباسيان تا سقوط آن به دست مغول پرداخته است. .<ref>مقدمه کتاب، ص 13</ref>.
در مقدمه نويسنده، به ويژگى‌هاى عمومى تاريخ اسلام اشاره شده است. نويسنده، معتقد است ظهور اسلام، يكى از مهم‌ترين حوادثى مى‌باشد كه در طول زندگى بشر اتفاق افتاده و فهم آن به‌صورت مستقل و جداى از تاريخ جاهليت، امكان‌پذير نخواهد بود. وى در اين مقدمه، ضمن اشاره به گوشه‌اى از خصوصيات پيامبر(ص)، به‌صورت بسيار مختصر، به بحث از دوران خلافت خلفاى راشدين و حكومت امويان و عباسيان تا سقوط آن به دست مغول پرداخته است. .<ref>مقدمه کتاب، ص 13</ref>


در باب اول، در چهار قسمت زير، به بررسى ويژگى‌هاى اسلامى مصر در قرون وسطى پرداخته شده است:
در باب اول، در چهار قسمت زير، به بررسى ويژگى‌هاى اسلامى مصر در قرون وسطى پرداخته شده است:


#مصر از ابتداى فتح آن به دست مسلمانان تا قيام دولت طولونيه:
#مصر از ابتداى فتح آن به دست مسلمانان تا قيام دولت طولونيه:
#:مصر قبل از لشكركشى مسلمانان به آن، جزء ولايات روم و تحت سلطه آن بوده و از لحاظ اقتصادى و كشاورزى، در شرايط مطلوبى به سر مى‌برد. نويسنده، نارضايتى مردم مصر از سلطه روم بر آن و شجاعت لشكريان اسلام را مهم‌ترين عامل در فتح آن به دست مسلمانان دانسته است. .<ref>متن کتاب، ص 17</ref>.
#:مصر قبل از لشكركشى مسلمانان به آن، جزء ولايات روم و تحت سلطه آن بوده و از لحاظ اقتصادى و كشاورزى، در شرايط مطلوبى به سر مى‌برد. نويسنده، نارضايتى مردم مصر از سلطه روم بر آن و شجاعت لشكريان اسلام را مهم‌ترين عامل در فتح آن به دست مسلمانان دانسته است. .<ref>متن کتاب، ص 17</ref>
#:عمرو بن عاص، فاتح مصر، اولين والى آن از طرف خليفه دوم بود و به اعتقاد نويسنده، تحول اقتصادى، سياسى و دينى زيادى در آن به وجود آورد. .<ref>همان</ref>.
#:عمرو بن عاص، فاتح مصر، اولين والى آن از طرف خليفه دوم بود و به اعتقاد نويسنده، تحول اقتصادى، سياسى و دينى زيادى در آن به وجود آورد. .<ref>همان</ref>
#:نويسنده، دوران حكومت امويان و بنى عباس را كه قبل از قيام دولت طولونيه بوده است، عهد فتنه‌ها، اضطرابات و عدم استقرار نظم و امنيت در شهرها و بلاد مصر معرفى كرده و شاهد اين مدعا را، به ولايت رسيدن نود و نه والى، پس از مرگ عمرو بن عاص در سال 43ق، تا قيام دولت طولونيه در سال 254ق، دانسته است. برخى از اين واليان، دو مرتبه و حتى بعضى، سه مرتبه ولايت اين سرزمين را به عهده داشته و متوسط حكومت آنان، حدود دو سال بوده است. .<ref>همان، ص 18</ref>.
#:نويسنده، دوران حكومت امويان و بنى عباس را كه قبل از قيام دولت طولونيه بوده است، عهد فتنه‌ها، اضطرابات و عدم استقرار نظم و امنيت در شهرها و بلاد مصر معرفى كرده و شاهد اين مدعا را، به ولايت رسيدن نود و نه والى، پس از مرگ عمرو بن عاص در سال 43ق، تا قيام دولت طولونيه در سال 254ق، دانسته است. برخى از اين واليان، دو مرتبه و حتى بعضى، سه مرتبه ولايت اين سرزمين را به عهده داشته و متوسط حكومت آنان، حدود دو سال بوده است. .<ref>همان، ص 18</ref>
#مصر در دوران طولونيين و اخشيديين:
#مصر در دوران طولونيين و اخشيديين:
#:نويسنده، اين عصر را، دوران رونق گرفتن شهرها، به دست آوردن قدرت و عظمت گذشته، گسترش تجارت، فعال شدن صنعت و زراعت، نيرومندى ارتش و نيروى نظامى و ايجاد ناوگان دريايى مصر معرفى كرده و معتقد است در اين دوران، مصر به‌صورت يك امپراطورى گسترده، از عراق تا شام و فلسطين درآمد. به نظر وى، اين دوران، عصر صلح و رفاه در مصر و زمانه پيشرفت هنرهاى معمارى، حكاكى و دكوراسيون و تشويق علم و علما بوده است. .<ref>همان، ص 20</ref>.
#:نويسنده، اين عصر را، دوران رونق گرفتن شهرها، به دست آوردن قدرت و عظمت گذشته، گسترش تجارت، فعال شدن صنعت و زراعت، نيرومندى ارتش و نيروى نظامى و ايجاد ناوگان دريايى مصر معرفى كرده و معتقد است در اين دوران، مصر به‌صورت يك امپراطورى گسترده، از عراق تا شام و فلسطين درآمد. به نظر وى، اين دوران، عصر صلح و رفاه در مصر و زمانه پيشرفت هنرهاى معمارى، حكاكى و دكوراسيون و تشويق علم و علما بوده است. .<ref>همان، ص 20</ref>
#:احمد بن طولون، مؤسس دولت طولونيه، اولين حاكم مستقل اسلامى مصر، در قرون وسطى بوده و نويسنده، معتقد است اشراف و تسلط خلافاى عباسى در اين دوران بر مصر، اشرافى صورى، ظاهرى و به‌صورت نمادين بوده است؛ با اين حال، بين واليان مصر و خلفاى عباسى، مراودات و روابطى به‌صورت پرداخت جزيه و ماليات ساليانه، ضرب سكه به نام خلفا و خطبه خواندن به نام ايشان وجود داشته است. .<ref>همان</ref>.
#:احمد بن طولون، مؤسس دولت طولونيه، اولين حاكم مستقل اسلامى مصر، در قرون وسطى بوده و نويسنده، معتقد است اشراف و تسلط خلافاى عباسى در اين دوران بر مصر، اشرافى صورى، ظاهرى و به‌صورت نمادين بوده است؛ با اين حال، بين واليان مصر و خلفاى عباسى، مراودات و روابطى به‌صورت پرداخت جزيه و ماليات ساليانه، ضرب سكه به نام خلفا و خطبه خواندن به نام ايشان وجود داشته است. .<ref>همان</ref>
#:پس از دولت طولونيه، دولت اخشيديه در سال 323ق، در مصر به حكومت رسيد و اين كشور را وارد دوران جديدى از پيشرفت و آبادى نمود. مؤسس اين حكومت، محمد بن طفج الاخشيد بود. .<ref>همان، ص 23</ref>.
#:پس از دولت طولونيه، دولت اخشيديه در سال 323ق، در مصر به حكومت رسيد و اين كشور را وارد دوران جديدى از پيشرفت و آبادى نمود. مؤسس اين حكومت، محمد بن طفج الاخشيد بود. .<ref>همان، ص 23</ref>
#:نويسنده، اخشيد را حاكمى بزرگ معرفى كرده كه مصر، شام و حجاز را در تصرف داشت و توانست نظم و آرامش را براى مصر به ارمغان آورد؛ به‌گونه‌اى كه در دوران وى، بلاد مصر، از استقلال ذاتى برخوردار گرديد. وى در دمشق، در ذى‌قعده سال 334ق، در شصت و شش سالگى، وفات يافت. .<ref>همان</ref>.
#:نويسنده، اخشيد را حاكمى بزرگ معرفى كرده كه مصر، شام و حجاز را در تصرف داشت و توانست نظم و آرامش را براى مصر به ارمغان آورد؛ به‌گونه‌اى كه در دوران وى، بلاد مصر، از استقلال ذاتى برخوردار گرديد. وى در دمشق، در ذى‌قعده سال 334ق، در شصت و شش سالگى، وفات يافت. .<ref>همان</ref>
#مصر در دوران حكومت فاطميان:
#مصر در دوران حكومت فاطميان:
#:پس از زوال سلطنت اخشيديه و بنى عباس از مصر، فاطميان حكومت را در دست گرفتند. .<ref>همان، ص 25</ref>.
#:پس از زوال سلطنت اخشيديه و بنى عباس از مصر، فاطميان حكومت را در دست گرفتند. .<ref>همان، ص 25</ref>
#:از جمله حاكمان اين دولت، العزيز بن المعز نام داشت كه پس از وفات وى در سال 386ق، فرزندش منصور، ملقب به «الحاكم بامر الله» كه نوجوانى يازده ساله بوده و احكام عجيبى از جمله: منع خريد و فروش برخى از محصولات كشاورزى، منع خروج زنان از خانه، نحوه معامله با اهل کتاب و اهل سنت، ويران كردن كنيسه و كليساها و... را وضع كرده بود، به حكومت رسيد. .<ref>همان، 26</ref>.
#:از جمله حاكمان اين دولت، العزيز بن المعز نام داشت كه پس از وفات وى در سال 386ق، فرزندش منصور، ملقب به «الحاكم بامر الله» كه نوجوانى يازده ساله بوده و احكام عجيبى از جمله: منع خريد و فروش برخى از محصولات كشاورزى، منع خروج زنان از خانه، نحوه معامله با اهل کتاب و اهل سنت، ويران كردن كنيسه و كليساها و... را وضع كرده بود، به حكومت رسيد. .<ref>همان، 26</ref>
#مصر در دوران حكومت ايوبيون و مماليك:
#مصر در دوران حكومت ايوبيون و مماليك:
#:به واسطه وفات العاضد، آخرين خليفه فاطميون در سال 567ق، وزير وى، صلاح الدين يوسف بن ايوب، قدرت را به دست گرفته و دولت جديدى تحت عنوان ايوبيه را در مصر تأسيس نمود. .<ref>همان، ص 28</ref>.
#:به واسطه وفات العاضد، آخرين خليفه فاطميون در سال 567ق، وزير وى، صلاح الدين يوسف بن ايوب، قدرت را به دست گرفته و دولت جديدى تحت عنوان ايوبيه را در مصر تأسيس نمود. .<ref>همان، ص 28</ref>
#:نويسنده بر اين باور است كه صلاح الدين، از بارزترين و شناخته‌شده‌ترين شخصيت‌هاى جهان اسلام و تاريخ مصر بوده و عصر حكومت وى، درخشان‌ترين و پرقدرت‌ترين دوران تاريخى مصر بود كه قدرت كشورهاى اسلامى را در طى جنگ‌هاى صليبى با مسيحيان، به غرب نشان داد. .<ref>همان</ref>.
#:نويسنده بر اين باور است كه صلاح الدين، از بارزترين و شناخته‌شده‌ترين شخصيت‌هاى جهان اسلام و تاريخ مصر بوده و عصر حكومت وى، درخشان‌ترين و پرقدرت‌ترين دوران تاريخى مصر بود كه قدرت كشورهاى اسلامى را در طى جنگ‌هاى صليبى با مسيحيان، به غرب نشان داد. .<ref>همان</ref>


تاريخ مماليك اسلامى در مصر، با اعتلاى سلطان ايبك العرش در سال 547ق / 1250م آغاز گرديد. وى تا سال 655ق، حكومت كرد. .<ref>همان، ص 29</ref>.
تاريخ مماليك اسلامى در مصر، با اعتلاى سلطان ايبك العرش در سال 547ق / 1250م آغاز گرديد. وى تا سال 655ق، حكومت كرد. .<ref>همان، ص 29</ref>


در باب دوم، در هشت بخش زير، طرق بحث تاريخى، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است:
در باب دوم، در هشت بخش زير، طرق بحث تاريخى، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است:


الف) انواع مصادر تاريخى كه عبارتند از: مخطوطات (كتبى كه به خط نويسنده نوشته شده و به اتمام نرسيده است)، مصادر الراحله (كتبى كه در سفر نوشته شده و نويسنده مطالب آن را از زبان مردم، اعم از اعيان و يا عوام شنيده است)، منابع منتشرشده قديمى (كه نويسنده، معتقد است اهميت آن‌ها از همه بيشتر مى‌باشد). .<ref>همان، ص 37</ref>.
الف) انواع مصادر تاريخى كه عبارتند از: مخطوطات (كتبى كه به خط نويسنده نوشته شده و به اتمام نرسيده است)، مصادر الراحله (كتبى كه در سفر نوشته شده و نويسنده مطالب آن را از زبان مردم، اعم از اعيان و يا عوام شنيده است)، منابع منتشرشده قديمى (كه نويسنده، معتقد است اهميت آن‌ها از همه بيشتر مى‌باشد). .<ref>همان، ص 37</ref>


ب) تفكر در موضوع مورد بحث و نحوه استقراء. .<ref>همان، ص 39</ref>.
ب) تفكر در موضوع مورد بحث و نحوه استقراء. .<ref>همان، ص 39</ref>


ج) مرتب‌سازى مواد و مطالبى كه به دست آمده است. .<ref>همان، ص 42</ref>.
ج) مرتب‌سازى مواد و مطالبى كه به دست آمده است. .<ref>همان، ص 42</ref>


د) کتابت و يادداشت مطالب. .<ref>همان، ص 43</ref>.
د) کتابت و يادداشت مطالب. .<ref>همان، ص 43</ref>


ه) رعايت امورى كه توجه به آن‌ها در اثناى کتابت، داراى اهميت مى‌باشد، از جمله: رعايت سلاست مطالب و سلامت، سهولت و وضوح آن‌ها، رعايت ترتيب زمانى، رعايت مساوات تعداد اوراق هر فصل در حد امكان و... .<ref>همان، ص 44</ref>.
ه) رعايت امورى كه توجه به آن‌ها در اثناى کتابت، داراى اهميت مى‌باشد، از جمله: رعايت سلاست مطالب و سلامت، سهولت و وضوح آن‌ها، رعايت ترتيب زمانى، رعايت مساوات تعداد اوراق هر فصل در حد امكان و... .<ref>همان، ص 44</ref>


و) حواشى. .<ref>همان، ص 47</ref>.
و) حواشى. .<ref>همان، ص 47</ref>


ز) ضمائم و اسناد. .<ref>همان، ص 50</ref>.
ز) ضمائم و اسناد. .<ref>همان، ص 50</ref>


ح) نوشتن مطالب نهايى. .<ref>همان، ص 51</ref>.
ح) نوشتن مطالب نهايى. .<ref>همان، ص 51</ref>


باب سوم، به بيان مطالبى پيرامون كاغذ و اوراقى كه مطالب بر روى آن‌ها نوشته مى‌شود و تاريخچه پيدايش آن‌ها، اختصاص يافته است. در اين باب، تصويرى از كاغذها و مخطوطات و مسكوكات قديمى، به نمايش گذارده شده است. .<ref>همان، ص 53</ref>.
باب سوم، به بيان مطالبى پيرامون كاغذ و اوراقى كه مطالب بر روى آن‌ها نوشته مى‌شود و تاريخچه پيدايش آن‌ها، اختصاص يافته است. در اين باب، تصويرى از كاغذها و مخطوطات و مسكوكات قديمى، به نمايش گذارده شده است. .<ref>همان، ص 53</ref>


نويسنده، در ابواب بعدى کتاب، به معرفى مهم‌ترين تاريخ‌نگاران و آثار مهم ايشان، پرداخته است.
نويسنده، در ابواب بعدى کتاب، به معرفى مهم‌ترين تاريخ‌نگاران و آثار مهم ايشان، پرداخته است.


در باب چهارم، ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى صاحب کتاب «الأغانى»، ابن هانى اندلسى صاحب «ديوان ابن هانى»، الشريف الرضى صاحب «ديوان الشريف»، عماره يمنى صاحب «النكت العصرية فى اخبار الوزراء المصرية»، القاضى الفاضل صاحب «ديوان القاضى الفاضل» و عمادالدين اصفهانى صاحب «خريدة القصر و جريدة اهل العصر» معرفى شده‌اند. .<ref>همان، ص 69</ref>.
در باب چهارم، ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى صاحب کتاب «الأغانى»، ابن هانى اندلسى صاحب «ديوان ابن هانى»، الشريف الرضى صاحب «ديوان الشريف»، عماره يمنى صاحب «النكت العصرية فى اخبار الوزراء المصرية»، القاضى الفاضل صاحب «ديوان القاضى الفاضل» و عمادالدين اصفهانى صاحب «خريدة القصر و جريدة اهل العصر» معرفى شده‌اند. .<ref>همان، ص 69</ref>


در باب پنجم، سفرنامه‌ها و مصادرى كه موقعيت‌هاى جغرافيايى شهرها را به تصوير مى‌كشند معرفى شده‌اند. اين كتب، بر حسب تاريخ وفات مؤلف، مرتب شده‌اند كه برخى از آن‌ها عبارتند از: «کتاب البلدان» و «تاريخ اليعقوبى» اثر يعقوبى؛ «مسالك الممالك» [[اصطخری، ابراهیم بن محمد|اصطخرى]] ؛ «التنبيه و الاشراف»، «مروج الذهب و معادن الجوهر» و «اخبار الزمان و من أباده الحدثان و عجائب البلدان» مسعودى؛ «احسن التقاسيم فى معرفة الاقاليم» مقدسى؛ «المسالك و الممالك» [[ابن حوقل، محمد بن حوقل|ابن حوقل]] ؛ «الآثار الباقية فى قرون الخالية» بيرونى و... .<ref>همان، ص 83</ref>.
در باب پنجم، سفرنامه‌ها و مصادرى كه موقعيت‌هاى جغرافيايى شهرها را به تصوير مى‌كشند معرفى شده‌اند. اين كتب، بر حسب تاريخ وفات مؤلف، مرتب شده‌اند كه برخى از آن‌ها عبارتند از: «کتاب البلدان» و «تاريخ اليعقوبى» اثر يعقوبى؛ «مسالك الممالك» [[اصطخری، ابراهیم بن محمد|اصطخرى]] ؛ «التنبيه و الاشراف»، «مروج الذهب و معادن الجوهر» و «اخبار الزمان و من أباده الحدثان و عجائب البلدان» مسعودى؛ «احسن التقاسيم فى معرفة الاقاليم» مقدسى؛ «المسالك و الممالك» [[ابن حوقل، محمد بن حوقل|ابن حوقل]] ؛ «الآثار الباقية فى قرون الخالية» بيرونى و... .<ref>همان، ص 83</ref>


در باب ششم، كتب خطى كه تا پايان قرن هشتم هجرى نوشته شده‌اند، بررسى شده است. اين كتب نيز بر حسب تاريخ وفات مؤلف، معرفى شده‌اند كه برخى از آن‌ها، عبارتند از: «سيرة عمر بن الخطاب» و «المنتظم فى تاريخ الملوك و الامم» [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]؛ «مفرج الكروب فى تواريخ بنى ايوب» ابن واصل؛ «زبدة الفكرة فى فنون الادب» بيبرس الدوادار؛ «نهاية الارب فى فنون الادب» نويرى؛ «التبر المسبوك فى تواريخ الملوك» ابن شاهنشاه؛ «تاريخ الجزرى» جزرى؛ «تاريخ الاسلام» ذهبى و... .<ref>همان، ص 107</ref>.
در باب ششم، كتب خطى كه تا پايان قرن هشتم هجرى نوشته شده‌اند، بررسى شده است. اين كتب نيز بر حسب تاريخ وفات مؤلف، معرفى شده‌اند كه برخى از آن‌ها، عبارتند از: «سيرة عمر بن الخطاب» و «المنتظم فى تاريخ الملوك و الامم» [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]؛ «مفرج الكروب فى تواريخ بنى ايوب» ابن واصل؛ «زبدة الفكرة فى فنون الادب» بيبرس الدوادار؛ «نهاية الارب فى فنون الادب» نويرى؛ «التبر المسبوك فى تواريخ الملوك» ابن شاهنشاه؛ «تاريخ الجزرى» جزرى؛ «تاريخ الاسلام» ذهبى و... .<ref>همان، ص 107</ref>


در باب هفتم، مصادر و منابع كهن منتشرشده تا پايان قرن هشتم معرفى شده‌اند كه برخى از آن‌ها عبارتند از: «کتاب فتوح مصر و المغرب» ابن عبدالحكم؛ «تاريخ الامم و الملوك» [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]؛ «تجارب الامم و تعاقب الهمم» مسكويه؛ «ذيل تجارب الامم او تاريخ ابى شجاع» ابوشجاع؛ «الكامل فى التاريخ» [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]؛ «نظم الجوهر او التاريخ المجموع على التحقيق و التصديق» سعيد بن بطريق و... .<ref>همان، ص 129</ref>.
در باب هفتم، مصادر و منابع كهن منتشرشده تا پايان قرن هشتم معرفى شده‌اند كه برخى از آن‌ها عبارتند از: «کتاب فتوح مصر و المغرب» ابن عبدالحكم؛ «تاريخ الامم و الملوك» [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]؛ «تجارب الامم و تعاقب الهمم» مسكويه؛ «ذيل تجارب الامم او تاريخ ابى شجاع» ابوشجاع؛ «الكامل فى التاريخ» [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]؛ «نظم الجوهر او التاريخ المجموع على التحقيق و التصديق» سعيد بن بطريق و... .<ref>همان، ص 129</ref>


در آخرين باب نيز منابعى كه در قرن نهم هجرى نوشته شده‌اند، معرفى مى‌شوند كه از جمله آن‌ها، مى‌توان از: «العبر و ديوان المبتدأ و الخبر» [[ابن خلدون]]؛ «الانتصار لواسطة عقد الامصار»، «الدر الثمين فى سير الملوك و السلاطين» و «نزهة الانام فى تاريخ الاسلام» [[ابن دقماق، ابراهیم بن محمد|ابن دقماق]] و «المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الآثار»، «جواهر الاسقاط فى اخبار مدينة الفسطاط» و «التاريخ الكبير» [[مقریزی، احمد بن علی|مقريزى]] نام برد. .<ref>همان، ص 164</ref>.
در آخرين باب نيز منابعى كه در قرن نهم هجرى نوشته شده‌اند، معرفى مى‌شوند كه از جمله آن‌ها، مى‌توان از: «العبر و ديوان المبتدأ و الخبر» [[ابن خلدون]]؛ «الانتصار لواسطة عقد الامصار»، «الدر الثمين فى سير الملوك و السلاطين» و «نزهة الانام فى تاريخ الاسلام» [[ابن دقماق، ابراهیم بن محمد|ابن دقماق]] و «المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الآثار»، «جواهر الاسقاط فى اخبار مدينة الفسطاط» و «التاريخ الكبير» [[مقریزی، احمد بن علی|مقريزى]] نام برد. .<ref>همان، ص 164</ref>


== وضعيت کتاب ==
== وضعيت کتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش