اخلاق و جوان: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'هاي' به 'های'
جز (جایگزینی متن - 'پاك' به 'پاک')
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۸: خط ۲۸:
کتاب با مقدمه مركز مطالعات و تحقيقات اخلاقى در اشاره به نكاتى پيرامون مطالب، آغاز و مباحث در هفت فصل، در دو جلد، تنظيم شده كه طى آن، مسائل مربوط به جوانان بررسى و ارزيابى شده است.<ref>فهرست کتاب‌هاى منتشرشده، اسفندماه سال 1377، ص48</ref>
کتاب با مقدمه مركز مطالعات و تحقيقات اخلاقى در اشاره به نكاتى پيرامون مطالب، آغاز و مباحث در هفت فصل، در دو جلد، تنظيم شده كه طى آن، مسائل مربوط به جوانان بررسى و ارزيابى شده است.<ref>فهرست کتاب‌هاى منتشرشده، اسفندماه سال 1377، ص48</ref>


نویسنده در ابتدا، به بحث و بررسى جوان و نيروهاى كنترل‌كننده وى پرداخته، پس از بيان مسئوليت‌هاى مختلفى كه جوانان بر عهده دارند، مسئله ازوداج و كار و كوشش جوانان را پيش كشيده و در نهايت، غرايز و تمايلات، عفت و غيرت و استقلال فكرى جوان را تشريح نموده است.
نویسنده در ابتدا، به بحث و بررسى جوان و نيروهاى كنترل‌كننده وى پرداخته، پس از بيان مسئوليت‌هاى مختلفى كه جوانان بر عهده دارند، مسئله ازوداج و كار و كوشش جوانان را پيش كشيده و در نهایت، غرايز و تمايلات، عفت و غيرت و استقلال فكرى جوان را تشريح نموده است.


جوان در دورانى بسرمى‌برد كه سراپا احساسات است. تمام تمايلات و غرايزش بالفعل شده، تخيل‌ها، آمال و آرزوها، وسوسه‌ها و شبهه‌ها وجودش را فراگرفته و مهم‌تر اينكه غرور و جوانى هم بر او حكم‌فرما شده است. پس نيازمند نيروى كنترل‌كننده قوى است تا او را از سقوط و انحراف حتمى بازدارد و به راه سعادت هدايت كند. این نيروى كنترل‌كننده، مجموعه‌اى از عوامل گوناگون است كه در اثر حاضر به‌تفصيل به آن‌ها پرداخته شده است.
جوان در دورانى بسرمى‌برد كه سراپا احساسات است. تمام تمايلات و غرايزش بالفعل شده، تخيل‌ها، آمال و آرزوها، وسوسه‌ها و شبهه‌ها وجودش را فراگرفته و مهم‌تر اينكه غرور و جوانى هم بر او حكم‌فرما شده است. پس نيازمند نيروى كنترل‌كننده قوى است تا او را از سقوط و انحراف حتمى بازدارد و به راه سعادت هدايت كند. این نيروى كنترل‌كننده، مجموعه‌اى از عوامل گوناگون است كه در اثر حاضر به‌تفصيل به آن‌ها پرداخته شده است.


در بحث مسئوليت جوانان، چهار دسته مسئوليت بيان شده كه متوجه نوع بشر و به‌ویژه جوانان است: اول، مسئوليت جسمانى و مواظبت كامل از جسم و پیکره مادى؛ دوم، مسئوليت روحى كه در خصوص روح و بعد معنوى اوست و مايه امتياز انسان از ديگر حيوانات است؛ سوم، مسئوليت اجتماعى كه درباره اجتماع و جامعه‌اى است كه در آن زندگى مى‌كند و وظايف و مسئوليت‌هايى كه بايد آن‌ها را به نحو احسن ايفا نمايد و چهارم، مسئوليت بندگى خداى متعالى است كه از مسئوليت‌هاى ديگر، مهم‌تر و مفيدتر است. ازدواج و موانع آن و كار شايسته و شرايط آن، از ديگر مباحثى است كه در این کتاب مطرح شده است.
در بحث مسئوليت جوانان، چهار دسته مسئوليت بيان شده كه متوجه نوع بشر و به‌ویژه جوانان است: اول، مسئوليت جسمانى و مواظبت كامل از جسم و پیکره مادى؛ دوم، مسئوليت روحى كه در خصوص روح و بعد معنوى اوست و مايه امتياز انسان از ديگر حيوانات است؛ سوم، مسئوليت اجتماعى كه درباره اجتماع و جامعه‌اى است كه در آن زندگى مى‌كند و وظايف و مسئوليت‌هایى كه بايد آن‌ها را به نحو احسن ايفا نمايد و چهارم، مسئوليت بندگى خداى متعالى است كه از مسئوليت‌هاى ديگر، مهم‌تر و مفيدتر است. ازدواج و موانع آن و كار شايسته و شرايط آن، از ديگر مباحثى است كه در این کتاب مطرح شده است.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
خط ۴۷: خط ۴۷:
ب)- مسئوليت روحى: همان ویژگى خاصى كه به اعتقاد نویسنده، مايه امتياز انسان از ساير حيوانات است و او را در جايگاه برترى قرار مى‌دهد. نویسنده به این نكته اشاره دارد كه اگر انسان و به‌ویژه جوان، ارتباطش را با خالق هستى و اوامر و نواهى او حفظ كرد و با تقواى الهى مأنوس شد و در خدمت به خلق خدا و خشنودى ائمه(ع) كوشش نمود، روح خالى از هر رنگ و شكل او، یک هویت انسانى پذيرفته و جلا پيدا مى‌كند، اما اگر داراى اعمالى زشت و ناپسند شده و ارتباطى هم با خداوند نداشته و با خلق خدا هم بدرفتارى كند و با طاغوت و شياطين رابطه داشته باشد، اين‌ها نيز به روح او رنگ داده و از آن صورت مى‌سازد.<ref>همان، ص112</ref>
ب)- مسئوليت روحى: همان ویژگى خاصى كه به اعتقاد نویسنده، مايه امتياز انسان از ساير حيوانات است و او را در جايگاه برترى قرار مى‌دهد. نویسنده به این نكته اشاره دارد كه اگر انسان و به‌ویژه جوان، ارتباطش را با خالق هستى و اوامر و نواهى او حفظ كرد و با تقواى الهى مأنوس شد و در خدمت به خلق خدا و خشنودى ائمه(ع) كوشش نمود، روح خالى از هر رنگ و شكل او، یک هویت انسانى پذيرفته و جلا پيدا مى‌كند، اما اگر داراى اعمالى زشت و ناپسند شده و ارتباطى هم با خداوند نداشته و با خلق خدا هم بدرفتارى كند و با طاغوت و شياطين رابطه داشته باشد، اين‌ها نيز به روح او رنگ داده و از آن صورت مى‌سازد.<ref>همان، ص112</ref>


ج)- مسئوليت اجتماعى: به باور نویسنده، همان‌گونه كه انسان‌ها نسبت به جسم و جنبه مادى و در رابطه با روح و بعد معنوى خود مسئوليت دارند، در ارتباط با اجتماع و جامعه‌اى كه در آن بسرمى‌برند و زندگى مى‌كنند نيز وظايف و مسئوليت‌هايى دارند كه بايد آن‌ها را به نحو احسن ايفا نمايند و از آن مواظبت كامل داشته باشند.<ref>همان، ص117</ref>
ج)- مسئوليت اجتماعى: به باور نویسنده، همان‌گونه كه انسان‌ها نسبت به جسم و جنبه مادى و در رابطه با روح و بعد معنوى خود مسئوليت دارند، در ارتباط با اجتماع و جامعه‌اى كه در آن بسرمى‌برند و زندگى مى‌كنند نيز وظايف و مسئوليت‌هایى دارند كه بايد آن‌ها را به نحو احسن ايفا نمايند و از آن مواظبت كامل داشته باشند.<ref>همان، ص117</ref>


د)- مسئوليت عبوديت و بندگى: مسئوليتى است كه نویسنده آن را مهم‌ترين و مفيدترين مسئوليت دانسته است؛ زيرا به اعتقاد وى، رابطه انسان با خدايش را در بر مى‌گيرد و اينكه چگونه یک انسان بايد در پيشگاه معبودش بندگى كند و اظهار عبوديت نمايد.<ref>همان، ص124</ref>
د)- مسئوليت عبوديت و بندگى: مسئوليتى است كه نویسنده آن را مهم‌ترين و مفيدترين مسئوليت دانسته است؛ زيرا به اعتقاد وى، رابطه انسان با خدايش را در بر مى‌گيرد و اينكه چگونه یک انسان بايد در پيشگاه معبودش بندگى كند و اظهار عبوديت نمايد.<ref>همان، ص124</ref>
خط ۶۳: خط ۶۳:
غريزه مذهب، دوست‌يابى، علم‌يابى و علم‌جویى، از جمله غرايزى هستند كه به بحث كشيده شده‌اند.
غريزه مذهب، دوست‌يابى، علم‌يابى و علم‌جویى، از جمله غرايزى هستند كه به بحث كشيده شده‌اند.


در فصل ششم، از عفت و غيرت بحث به میان آمده است. به اعتقاد نویسنده، از میان كلمات و واژه‌هايى كه داراى قداست و ارزش مثبت بالايى هستند، دو كلمه عفت و غيرت، از ارزش ویژه‌اى برخوردارند. این دو كلمه كه حاصل دو صفت از صفات برجسته و خوب انسانى هستند، دارندگان خود را به درجه‌اى از اعتبار و ارزش مثبت مى‌رسانند كه در نزد همه داراى ارج و قرب افزون بر ديگران جلوه مى‌كنند و با چشم ديگرى در میان مردم ديده مى‌شوند.<ref>همان، ص158</ref>
در فصل ششم، از عفت و غيرت بحث به میان آمده است. به اعتقاد نویسنده، از میان كلمات و واژه‌هایى كه داراى قداست و ارزش مثبت بالايى هستند، دو كلمه عفت و غيرت، از ارزش ویژه‌اى برخوردارند. این دو كلمه كه حاصل دو صفت از صفات برجسته و خوب انسانى هستند، دارندگان خود را به درجه‌اى از اعتبار و ارزش مثبت مى‌رسانند كه در نزد همه داراى ارج و قرب افزون بر ديگران جلوه مى‌كنند و با چشم ديگرى در میان مردم ديده مى‌شوند.<ref>همان، ص158</ref>


وى این دو واژه را چنين تعريف كرده است: «عفت، عبارت است از پارسايى، پاکدامنى و خودنگهدارى از آلودگى به حرام و دورى از شهواتى كه باعث لكه‌دار شدن جسم و روح مى‌گردد و غيرت، به حالت و صفتى گفته مى‌شود كه یک فرد به‌واسطه آن به پاسدارى و نگهبانى از ناموس و آنچه ارزش‌هاى او شمرده مى‌شود، تهييج و تشویق مى‌گردد».<ref>همان، ص158</ref>
وى این دو واژه را چنين تعريف كرده است: «عفت، عبارت است از پارسايى، پاکدامنى و خودنگهدارى از آلودگى به حرام و دورى از شهواتى كه باعث لكه‌دار شدن جسم و روح مى‌گردد و غيرت، به حالت و صفتى گفته مى‌شود كه یک فرد به‌واسطه آن به پاسدارى و نگهبانى از ناموس و آنچه ارزش‌هاى او شمرده مى‌شود، تهييج و تشویق مى‌گردد».<ref>همان، ص158</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش