احوال و آثار میر سید علی همدانی (با شش رساله از وی): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'براى' به 'برای'
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی')
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای')
خط ۴۹: خط ۴۹:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
سخن مدير، مقدمه‌اى است مفصل، مشتمل بر چكيده مطالب کتاب، براى كسانى كه فرصت و حوصله مطالعه تمام آن را ندارند.
سخن مدير، مقدمه‌اى است مفصل، مشتمل بر چكيده مطالب کتاب، برای كسانى كه فرصت و حوصله مطالعه تمام آن را ندارند.


در مقدمه نویسنده (با عنوان پيشگفتار) به خلاصه‌اى از ابواب کتاب، اشاره شده است.
در مقدمه نویسنده (با عنوان پيشگفتار) به خلاصه‌اى از ابواب کتاب، اشاره شده است.
خط ۶۱: خط ۶۱:
فصل سوم، اتفاقات و نحوه اقامت وى در همدان را در خود جاى داده است. زندگانى بيست ساله سيد بعد از بازگشت از مسافرت‌ها تا سال 772ق، به‌درستى روشن نيست، ولى نویسنده معتقد است كه او در اين دوره هرج‌ومرج تاريخ ايران، مشغول كارهاى علمى، ادبى و ارشاد و تبليغ حقائق دين مبين بوده است. او در مولد خود، مسجد و خانقاه بزرگى بنا كرد و در آنجا به عبادت، رياضت، موعظه و تدريس پرداخت.<ref>همان، ص31</ref>
فصل سوم، اتفاقات و نحوه اقامت وى در همدان را در خود جاى داده است. زندگانى بيست ساله سيد بعد از بازگشت از مسافرت‌ها تا سال 772ق، به‌درستى روشن نيست، ولى نویسنده معتقد است كه او در اين دوره هرج‌ومرج تاريخ ايران، مشغول كارهاى علمى، ادبى و ارشاد و تبليغ حقائق دين مبين بوده است. او در مولد خود، مسجد و خانقاه بزرگى بنا كرد و در آنجا به عبادت، رياضت، موعظه و تدريس پرداخت.<ref>همان، ص31</ref>


فصل چهارم، در مورد مهاجرت سيد به ختلان (كولاب) مى‌باشد. تاريخ دقيق انتقال ايشان به ناحيه ختلان و علت انتخاب آن خطه براى اقامت روشن نيست. نویسنده احتمال داده است پس از مرگ نوشيروان عادل ايلخانى در سال 756ق، شايد با به وجود آمدن ملوك الطوائفى و جنگ امراى ايران، وى از مولد خود دل‌تنگ شده و در سال‌هاى بعدى به ختلان عزيمت كرده است. وى در آنجا مريدان و ياران مخلص پيدا كرده و حاكم ختلان و امراى آن نواحى نسبت به او احترام زياد قائل بودند.<ref>همان، ص25</ref>
فصل چهارم، در مورد مهاجرت سيد به ختلان (كولاب) مى‌باشد. تاريخ دقيق انتقال ايشان به ناحيه ختلان و علت انتخاب آن خطه برای اقامت روشن نيست. نویسنده احتمال داده است پس از مرگ نوشيروان عادل ايلخانى در سال 756ق، شايد با به وجود آمدن ملوك الطوائفى و جنگ امراى ايران، وى از مولد خود دل‌تنگ شده و در سال‌هاى بعدى به ختلان عزيمت كرده است. وى در آنجا مريدان و ياران مخلص پيدا كرده و حاكم ختلان و امراى آن نواحى نسبت به او احترام زياد قائل بودند.<ref>همان، ص25</ref>


اطلاعات مربوط به مهاجرت سيد به كشمير، در فصل پنجم ارائه شده است. وى در سال 740ق، بار اول وارد كشمير شده و مدت چند روز اوضاع آن خطه را مطالعه كرده بود. آن موقع در حدود 10 سال مى‌گذشت كه دين مبين اسلام در آن ناحيه راه پيدا كرده بود. او به نياز تبليغ دين در آن خطه آگاهى پيدا كرده همواره براى اين كار علاقه داشت.<ref>همان، ص38</ref>
اطلاعات مربوط به مهاجرت سيد به كشمير، در فصل پنجم ارائه شده است. وى در سال 740ق، بار اول وارد كشمير شده و مدت چند روز اوضاع آن خطه را مطالعه كرده بود. آن موقع در حدود 10 سال مى‌گذشت كه دين مبين اسلام در آن ناحيه راه پيدا كرده بود. او به نياز تبليغ دين در آن خطه آگاهى پيدا كرده همواره برای اين كار علاقه داشت.<ref>همان، ص38</ref>


در فصل ششم، به نفوذ ايشان نزد پادشاهان، حكام و امراى وقت اشاره شده است. به اعتقاد نویسنده، وى با ساير پادشاهان، حكام و امراى مختلف كشمير و نواحى ايران، روابط دامنه‌دار داشته و در اين مورد در بعضى از مراجع و نيز كتب او اشاراتى موجود است.<ref>همان، ص51</ref>
در فصل ششم، به نفوذ ايشان نزد پادشاهان، حكام و امراى وقت اشاره شده است. به اعتقاد نویسنده، وى با ساير پادشاهان، حكام و امراى مختلف كشمير و نواحى ايران، روابط دامنه‌دار داشته و در اين مورد در بعضى از مراجع و نيز كتب او اشاراتى موجود است.<ref>همان، ص51</ref>


ايام آخر زندگانى سيد، در فصل هفتم به تصویر كشيده شده است. در اين فصل، مطالبى پيرامون تاريخ درگذشت، چند ماده تاريخ براى وفات وى، جاى درگذشت، تدفين ايشان، نزاع مريدان، حمل تابوت به ختلان و كيفيت مزار ايشان، بيان شده است.<ref>همان، ص67</ref>
ايام آخر زندگانى سيد، در فصل هفتم به تصویر كشيده شده است. در اين فصل، مطالبى پيرامون تاريخ درگذشت، چند ماده تاريخ برای وفات وى، جاى درگذشت، تدفين ايشان، نزاع مريدان، حمل تابوت به ختلان و كيفيت مزار ايشان، بيان شده است.<ref>همان، ص67</ref>


فصل هشتم، درباره فرزندان، احفاد، اعقاب و ياران سيد مى‌باشد.<ref>همان، ص77</ref>
فصل هشتم، درباره فرزندان، احفاد، اعقاب و ياران سيد مى‌باشد.<ref>همان، ص77</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش