اب‍ن‌ وه‍ب‌ ک‍ات‍ب‌، اس‍ح‍اق‌ ب‍ن‌ اب‍راه‍ی‍م‌

ابن ‌وَهْب، ابوالحسین اسحاق، نویسنده شیعی مذهب آغاز سده 4ق، نویسنده کتاب البرهان فی وجوه البیان در علم معانی و بیان.

اب‍ن‌ وه‍ب‌ ک‍ات‍ب‌، اس‍ح‍اق‌ ب‍ن‌ اب‍راه‍ی‍م‌
NUR69841.jpg
نام کاملابن ‌وَهْب، ابوالحسین اسحاق بن ابراهیم
لقبکاتب
نام پدرابراهیم
ولادتآغاز سده 4
رحلتاواخر سده 4
مذهبشیعه
اطلاعات علمی
برخی آثارالایضاح، التعبد، البرهان فی وجوه البیان

خاندان

به قطع می‌توان گفت که ابن ‌وهب به همان خاندان معروفی که از زمان یزید بن ‌ابی سفیان (در شام) تا اواخر سده 3ق (در بغداد) به کار کتابت مشغول بوده‌اند، تعلق دارد. بنابراین، سلسله نسب او چنین است: اسحاق بن ‌ابراهیم بن ‌سلیمان بن ‌وهب بن ‌سعید بن ‌عمرو بن ‌حصین بن ‌قیس بن ‌قبّال. پیشه این افراد، به اختصار، چنین بوده است؛ قبّال کاتب یزید بن ‌ابی سفیان و معاویه و یزید؛ قیس، کاتب یزید و مروان و عبدالملک و هشام؛ حصین کاتب هشام و مروان و یزید بن ‌عمرو بن ‌هبیره و منصور و مهدی؛ عمرو کاتب مهدی و خالد برمکی؛ سعید کاتب برمکیان؛ وهب کاتب جعفر برمکی و فضل و حسن پسران سهل، نیز والی کرمان و فارس؛ سلیمان، وزیر مهتدی و معتمد؛ امّا درباره ابراهیم پدر اسحاق که تا 264ق زنده بود، این اندازه می‌دانیم که معتمد، اموال او و برادرش وهب را با اموال پدرشان سلیمان مصادره کرد. اسحاق عموی دیگری به نام احمد داشت که شاعر بود و در 285ق درگذشت، اما عموی سوم او عبید الله از مشاهیر و نیز ممدوح بزرگانی چون ابن ‌رومی بود و در دربار معتضد خدمت می‌کرد. فرزند این عبید الله که قاسم نام داشت، نیز چندی به جای پدر نشست.

زندگانی

از این نویسنده کتابی ارجمند بر جای مانده، اما از احوال خود او، هیچ نمی‌دانیم، حتی نام و کتاب او نیز در همین دهه‌های اخیر کشف شده است. اینک ملاحظه می‌شود که اسحاق با آنکه از خاندانی اهل فضل و ادب و نسبتاً مشهور برخاسته و خود بی‌گمان در ادب صاحب‌نظر بوده، کسی به احوال او اشاره‌ای نکرده است. وی در کتاب خویش بارها به اعضای خاندان خود، خاصه کسانی که احتمالاً از نزدیک دیده یا از محضرشان سودی برده، اشاره کرده است، اما مهم‌ترین اشاره او آنجاست که می‌گوید: «شیخ خود علی بن ‌عیسی رحمه الله را دیدم که...». از آنجا که وزیر علی بن ‌عیسی در 335ق درگذشته، ناچار مولف، کتاب خود را پس از این تاریخ نوشته است.

مذهب

اسحاق بی‌گمان شیعی مذهب بود. اشارات او به تقیه، عصمت، ظاهر و باطن، تأویل، رموز قرآن، کتمان و بداء بر این امر دلالت دارد و تقریباً همه محققان چون طه حسین، علی حسن عبدالقادر نیز بر آن تصریح کرده‌اند، به خصوص که مؤلف پیوسته از امامان شیعه(ع) نقل قول نموده و از آنان با نامهای ائمه علیهم‌السلام، ائمه صادقین یا الصادق علیه‌السلام یاد کرده است. با این همه شرف ضمن بحثی مفصل می‌کوشد وی را دوستدار شیعه، نه پیرو آن مذهب، قلمداد کند.

وفات

حفنی محمد شرف براساس مجموعه روایات کتاب اسحاق، حدس می‌زند که وی در اواخر سده 4ق در گذشته و بیشتر عمر را نیز در بغداد گذرانده است.

آثار

اسحاق، علاوه بر کتابی که اینک مورد بررسی قرار خواهیم داد، گویا 4 کتاب دیگر داشته که اثری از آنها بر جای نمانده و اگر او خود در البرهان به آنها اشاره نکرده بود، البته از نام آنها هم بی‌خبر می‌ماندیم. این کتابها عبارتند از:

  1. اسرارالقرآن
  2. الحجة
  3. الایضاح
  4. التعبد
  5. البرهان، این کتاب خود چندی دستخوش ایهام و سرگردانی بود: نخست با نام البرهان فی وجوه البیان در 1930م انتشار یافت و در 1938م طه حسین و عبدالحمید عبادی که بر قطعه‌ای از آن در کتابخانه اسکوریال دست یافته بودند، آن را با نام نقد النثر تألیف قدامه بن ‌جعفر به چاپ رساندند. اما جالب آنکه نظر این دو محقق درباره انتساب کتاب به قدامه یکی نیست. مقدمه طه حسین در واقع همان سخنرانی است که او در 1931م در کنگره خاورشناسان (در لیدن) به زبان فرانسه ایراد کرده بود. در این گفتار، وی صراحتاً در تعلق کتاب به قدامه تردید کرده، سپس نظر بروکلمان را نقل می‌کند که کتاب را از آن شاگرد قدامه می‌پنداشته است. در عوض، عبادی به چند دلیل تاریخی و پس از مقایسه میان این کتاب و الخراج قدامه، با آنکه می‌داند در ورقه اول نسخه، عنوان «البیان» نوشته شده، باز گمان برده است که این اثر همان نقد النثر قدامه است. چندی بعد در 1368ق/1949م علی حسن عبدالقادر، طی مقاله‌ای که در مجله المجمع العلمی العربی به چاپ رسانید، توضیح داد که نسخه تازه‌ای از این کتاب را در کتابخانه چستربیتی یافته است. این نسخه ثابت می‌کند که آنچه به نام نقد النثر چاپ شده، در حقیقت چیزی جز یک سوم البرهان فی وجوه البیان نیست.

دیگر آنکه مؤلف، نام خود را در آغاز «بیان» چهارم کتاب خود ذکر کرده است. علاوه بر این عبدالقادر به رد دلایل دو محقق نخست پرداخته و از جمله منکر هرگونه تشابه میان این کتاب و آثار قدامه گردیده و اشاره کرده است که هیچ‌کس چنین کتابی را به قدامه نسبت نداده و این کتاب اثری شیعی است و قدامه شیعی مذهب نبوده است. پس از عبدالقادر، محققان دیگری نیز به تأیید یا تکمیل این بحث پرداختند که از آن جمله‌اند: عبدالمنعم خفاجی، شوقی ضیف و بدوی طبانه. سرانجام در 1967م کتاب البرهان، توسط احمد مطلوب و با همکاری خدیجه حدیثی از روی نسخه چستربیتی انتشار یافت. مقدمه کتاب شامل است بر: بحث مفصلی از سرگذشت کتاب، اشاره به ناقدان نقد النثر، دلایل فراوانی در رد انتساب آن به قدامه و دلایل صحت انتساب آن به ابن ‌وهب. خود کتاب نیز به شیوه‌ای پسندیده همراه با فهارس (هرچند، گاه بسیار ناقص) به چاپ رسیده است. با این همه 2 سال بعد، در قاهره حفنی محمد شرف، ظاهراً بی‌آنکه از چاپ نخست اطلاع داشته باشد، براساس همان نسخه چستربیتی به چاپ دیگری اقدام کرد. این چاپ هیچ مزیتی بر چاپ نخست ندارد، علاوه بر آن، نحوه گزارش ماجرای کتاب، طرز برداشت و استدلال محقق و حتی مجموعه اطلاعات وی در مقدمه، شباهت سؤال‌انگیزی با چاپ احمد مطلوب دارد. البرهان فی وجوه البیان، یکی از نخستین و مهم‌ترین آثار درباره «بیان» است. بیان نیز در آغاز امر، یعنی طی سده 3 و ابتدای سده 4ق در معنایی بسیار گسترده‌تر از آنچه امروزه در کتب متأخرتر علوم بلاغت می‌یابیم، مورد بحث قرار می‌گرفته است. حقیقت و مجاز و تشبیه و استعاره و کنایه که نزد متأخران پایه‌های اصلی مبحث بیان را تشکیل می‌دهند، در البرهان ابن ‌وهب گویی در درجه دوم اهمیت نشسته است. [۱].

پانویس

  1. آذرنوش، آذرتاش، ج5 ص89- 91

منابع مقاله

آذرنوش، آذرتاش، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.

وابسته‌ها