ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'خطيب بغدادى' به 'خطيب بغدادى'
جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها ==' به '== وابسته‌ها == {{وابسته‌ها}}')
جز (جایگزینی متن - 'خطيب بغدادى' به 'خطيب بغدادى')
خط ۳۷: خط ۳۷:




ابو الفرج با بسيارى از بزرگ‌ترين نويسندگان فرهنگ عربى معاصر، و با بسيارى نيز دوست و همنشين بود: تنوخى و ابن نديم به او نزديك بودند و ابو نعيم اصفهانى در بغداد به ديدار او شتافت (نك‍: تنوخى، نشوار، 18/1، الفرج، 383/4؛ابن نديم، 158؛ ابو نعيم، 22/2). با اينكه ثعالبى و ابو حيان توحيدى و خطيب بغدادى اندكى بعد از زمان ابو الفرج كتابهاى بزرگى در زمينۀ ادب تأليف كردند، ملاحظه مى‌شود كه هيچ يك به زندگى ابو الفرج نپرداخته‌اند. تنوخى در نشوار تنها يك بار به صله‌هاى كلانى كه وزير مهلبى به ابو الفرج مى‌داده است، اشاره مى‌كند (74/1). ابن نديم فهرست نسبتا خوبى از آثار او به دست داده است (ص 128). ثعالبى عمدتا شعر او را مورد توجه قرار داده و 12 قطعۀ كوتاه و بلند از آثار او نقل كرده است (109/3-113).
ابو الفرج با بسيارى از بزرگ‌ترين نويسندگان فرهنگ عربى معاصر، و با بسيارى نيز دوست و همنشين بود: تنوخى و ابن نديم به او نزديك بودند و ابو نعيم اصفهانى در بغداد به ديدار او شتافت (نك‍: تنوخى، نشوار، 18/1، الفرج، 383/4؛ابن نديم، 158؛ ابو نعيم، 22/2). با اينكه ثعالبى و ابو حيان توحيدى و [[خطيب بغدادى]] اندكى بعد از زمان ابو الفرج كتابهاى بزرگى در زمينۀ ادب تأليف كردند، ملاحظه مى‌شود كه هيچ يك به زندگى ابو الفرج نپرداخته‌اند. تنوخى در نشوار تنها يك بار به صله‌هاى كلانى كه وزير مهلبى به ابو الفرج مى‌داده است، اشاره مى‌كند (74/1). ابن نديم فهرست نسبتا خوبى از آثار او به دست داده است (ص 128). ثعالبى عمدتا شعر او را مورد توجه قرار داده و 12 قطعۀ كوتاه و بلند از آثار او نقل كرده است (109/3-113).


اطلاعاتى كه خطيب بغدادى مى‌دهد، اندكى بيشتر است، اما او هم چيز عمده‌اى بر اين آگاهيها نمى‌افزايد. حدود دو سده پس از خطيب، ياقوت مى‌كوشد كه اطلاعات جامع‌ترى از احوال ابو الفرج فراهم آورد. وى پس از ذكر نام و نسب و دامنۀ اطلاعات ابو الفرج و نيز بحث جالبى دربارۀ تاريخ وفات او، از شيوخ و شاگردان او نام مى‌برد و آنگاه به روايات و داستانهايى كه دربارۀ او نقل كرده‌اند، مى‌پردازد و در همۀ موارد منابع خود را نيز ذكر مى‌كند. از همين امر اهميت كار او آشكار مى‌شود، زيرا چند روايت جالب-هر چند قابل انتقاد-از وزير مغربى و نيز از ادب الغرباى ابو الفرج نقل كرده است كه برخى از آنها منحصر به فرد هستند، مثلا روايات مهمى را كه وى از نشوار تنوخى آورده است، در چاپهاى اين كتاب نمى‌توان يافت.
اطلاعاتى كه [[خطيب بغدادى]] مى‌دهد، اندكى بيشتر است، اما او هم چيز عمده‌اى بر اين آگاهيها نمى‌افزايد. حدود دو سده پس از خطيب، ياقوت مى‌كوشد كه اطلاعات جامع‌ترى از احوال ابو الفرج فراهم آورد. وى پس از ذكر نام و نسب و دامنۀ اطلاعات ابو الفرج و نيز بحث جالبى دربارۀ تاريخ وفات او، از شيوخ و شاگردان او نام مى‌برد و آنگاه به روايات و داستانهايى كه دربارۀ او نقل كرده‌اند، مى‌پردازد و در همۀ موارد منابع خود را نيز ذكر مى‌كند. از همين امر اهميت كار او آشكار مى‌شود، زيرا چند روايت جالب-هر چند قابل انتقاد-از وزير مغربى و نيز از ادب الغرباى ابو الفرج نقل كرده است كه برخى از آنها منحصر به فرد هستند، مثلا روايات مهمى را كه وى از نشوار تنوخى آورده است، در چاپهاى اين كتاب نمى‌توان يافت.


بدين سان ياقوت مهم‌ترين و وسيع‌ترين منبع شرح احوال ابو الفرج گرديده و همۀ گفتارهاى گوناگون دانشمندان پس از او و نويسندگان معاصر در اين باره بر روايات او استوار شده است. منابع پس از او، چون قفطى، ابن خلكان، ابن خلدون، ابن شاكر كتبى، ذهبى و ديگران هيچ چيز تازه‌اى، جز برخى اظهار نظرها و نقدهاى جالب، به دست نمى‌دهند. در تحقيقات معاصران نيز ابو الفرج چندان مورد توجه قرار نگرفته است. خاورشناسان هيچ كار جدى دربارۀ او انجام نداده‌اند.
بدين سان ياقوت مهم‌ترين و وسيع‌ترين منبع شرح احوال ابو الفرج گرديده و همۀ گفتارهاى گوناگون دانشمندان پس از او و نويسندگان معاصر در اين باره بر روايات او استوار شده است. منابع پس از او، چون قفطى، ابن خلكان، ابن خلدون، ابن شاكر كتبى، ذهبى و ديگران هيچ چيز تازه‌اى، جز برخى اظهار نظرها و نقدهاى جالب، به دست نمى‌دهند. در تحقيقات معاصران نيز ابو الفرج چندان مورد توجه قرار نگرفته است. خاورشناسان هيچ كار جدى دربارۀ او انجام نداده‌اند.
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
ابو الفرج در بغداد در خانه‌اى ظاهرا بزرگ و برازنده، بر كرانۀ دجله، ميان درب سليمان و درب دجله كه به خانۀ ابو الفتح بريدى متصل بود، مى‌زيست (ياقوت، ادبا، 104/13). گويى از همان آغاز اقامت در بغداد، جز جمع آورى روايات-خواه براى كتابهايى چون مقاتل، خواه براى كتابهايى در شعر و موسيقى-كار ديگرى نداشت. هيچ كس شغل خاصى به او نسبت نداده است، اما نام كسان بسيارى را كه به او درس آموخته، يا رواياتى براى او نقل كرده‌اند، مى‌توان ذكر كرد.
ابو الفرج در بغداد در خانه‌اى ظاهرا بزرگ و برازنده، بر كرانۀ دجله، ميان درب سليمان و درب دجله كه به خانۀ ابو الفتح بريدى متصل بود، مى‌زيست (ياقوت، ادبا، 104/13). گويى از همان آغاز اقامت در بغداد، جز جمع آورى روايات-خواه براى كتابهايى چون مقاتل، خواه براى كتابهايى در شعر و موسيقى-كار ديگرى نداشت. هيچ كس شغل خاصى به او نسبت نداده است، اما نام كسان بسيارى را كه به او درس آموخته، يا رواياتى براى او نقل كرده‌اند، مى‌توان ذكر كرد.


خطيب بغدادى معروف‌ترين شيوخ او را اين كسان دانسته است: محمد بن عبد الله حضرمى مطين، محمد بن جعفر قتات، حسين بن عمر ابن ابى احوص ثقفى، على بن عباس مقانعى، على بن اسحاق بن زاطيا، ابو خبيب برتى و محمد بن عباس يزيدى (398/11). ابو نعيم، جعفر بن مروان را بر اين گروه افزوده است (22/2). ياقوت نيز نام كسانى را كه از ايشان روايت كرده، اينگونه آورده است: ابن دريد، ابو بكر ابن انبارى، فضل بن حجاب جمحى، على بن سليمان اخفش و نفطويه (همان، 95/13). اما اين فهرستها هيچ يك كامل نيست. به شهادت اغانى و مقاتل وى بسيارى از مشاهير و دانشمندان زمان را ملاقات كرده و از آنان روايت شنيده است. شايد بتوان اين نامها را بر اسامى ذكر شده افزود: طبرى، محمد بن خلف بن مرزبان، جعفر بن قدامه، يحيى بن منجم، و از همه مهم‌تر عمويش حسن و سرانجام شاعر هرزه‌گوى جحظه.
[[خطيب بغدادى]] معروف‌ترين شيوخ او را اين كسان دانسته است: محمد بن عبد الله حضرمى مطين، محمد بن جعفر قتات، حسين بن عمر ابن ابى احوص ثقفى، على بن عباس مقانعى، على بن اسحاق بن زاطيا، ابو خبيب برتى و محمد بن عباس يزيدى (398/11). ابو نعيم، جعفر بن مروان را بر اين گروه افزوده است (22/2). ياقوت نيز نام كسانى را كه از ايشان روايت كرده، اينگونه آورده است: ابن دريد، ابو بكر ابن انبارى، فضل بن حجاب جمحى، على بن سليمان اخفش و نفطويه (همان، 95/13). اما اين فهرستها هيچ يك كامل نيست. به شهادت اغانى و مقاتل وى بسيارى از مشاهير و دانشمندان زمان را ملاقات كرده و از آنان روايت شنيده است. شايد بتوان اين نامها را بر اسامى ذكر شده افزود: طبرى، محمد بن خلف بن مرزبان، جعفر بن قدامه، يحيى بن منجم، و از همه مهم‌تر عمويش حسن و سرانجام شاعر هرزه‌گوى جحظه.


نكتۀ قابل ذكر، سال وفات اين اشخاص است كه نشان مى‌دهد تا چه زمانى ابو الفرج مى‌توانسته با آنان تماس داشته باشد، مثلا ابن ابى احوص و يحيى بن منجم (د 300 ق) هنگامى كه او 17 ساله بوده، در گذشته‌اند؛فضل بن حباب در 23 سالگى او؛محمد يزيدى كه از مراجع عمدۀ اوست، در 27 سالگى او و ابن قدامه كه مرجع اصلى او در كتاب الاماء الشواعر است، در 319 ق، يعنى در 36 سالگى او وفات يافته‌اند.
نكتۀ قابل ذكر، سال وفات اين اشخاص است كه نشان مى‌دهد تا چه زمانى ابو الفرج مى‌توانسته با آنان تماس داشته باشد، مثلا ابن ابى احوص و يحيى بن منجم (د 300 ق) هنگامى كه او 17 ساله بوده، در گذشته‌اند؛فضل بن حباب در 23 سالگى او؛محمد يزيدى كه از مراجع عمدۀ اوست، در 27 سالگى او و ابن قدامه كه مرجع اصلى او در كتاب الاماء الشواعر است، در 319 ق، يعنى در 36 سالگى او وفات يافته‌اند.
خط ۱۴۹: خط ۱۴۹:
نادرست بودن اين روايت، در همان 7 بيت آشكار است، زيرا سرايندۀ آن خود را در رديف ابن عميد مى‌انگارد (بيتهاى 1، 2) و سپس از ولايت يافتن و معزول شدن خود سخن مى‌گويد (بيت 6) و هيچ يك از اين احوال در مورد ابو الفرج صادق نيست. از آن گذشته ياقوت خود اضافه مى‌كند كه ابو حيان، اين اشعار را به نحو ديگرى روايت كرده است (همان، 111/13). سپس در احوال ابن عميد از قول او، شعر را به ابو الفرج على بن حسين بن هندو نسبت مى‌دهد. اين روايت به راستى در اخلاق الوزيرين ابو حيان (ص 421) آمده است، اما در آنجا، كاتب ركن الدوله كه ابن عميد را هجو گفته، ابو الفرج حمد بن محمد (ابن خلكان، 108/5: احمد بن محمد) است. اينك مى‌توان پنداشت كه اشتراك كنيۀ ابو الفرج موجب اختلاط در روايت هلال زنجانى شده و البته ابو الفرج اصفهانى را با اين عميد رابطه‌اى نبوده است.
نادرست بودن اين روايت، در همان 7 بيت آشكار است، زيرا سرايندۀ آن خود را در رديف ابن عميد مى‌انگارد (بيتهاى 1، 2) و سپس از ولايت يافتن و معزول شدن خود سخن مى‌گويد (بيت 6) و هيچ يك از اين احوال در مورد ابو الفرج صادق نيست. از آن گذشته ياقوت خود اضافه مى‌كند كه ابو حيان، اين اشعار را به نحو ديگرى روايت كرده است (همان، 111/13). سپس در احوال ابن عميد از قول او، شعر را به ابو الفرج على بن حسين بن هندو نسبت مى‌دهد. اين روايت به راستى در اخلاق الوزيرين ابو حيان (ص 421) آمده است، اما در آنجا، كاتب ركن الدوله كه ابن عميد را هجو گفته، ابو الفرج حمد بن محمد (ابن خلكان، 108/5: احمد بن محمد) است. اينك مى‌توان پنداشت كه اشتراك كنيۀ ابو الفرج موجب اختلاط در روايت هلال زنجانى شده و البته ابو الفرج اصفهانى را با اين عميد رابطه‌اى نبوده است.


آخرين كسى كه گويند ابو الفرج با وى از راه دور رابطه‌اى داشته، مستنصر، خليفۀ اندلسى است. خطيب بغدادى (398/11) و ياقوت (همان، 100/13) مى‌نويسند كه او بسيارى از كتابهايش را پنهانى نزد امويان اندلس مى‌فرستاد و جايزه‌هاى كلان دريافت مى‌داشت. اما از آن كتابها اندكى به شرق بازگشته است (نيز نك‍: ابن خلكان، 308/3). ابن خلدون تقريبا دو سده پس از ياقوت، تصريح مى‌كند كه مستنصر (كه با ابو الفرج هم نسب بود) براى تهيۀ كتاب اغانى، 1000 دينار براى ابو الفرج ارسال داشت و او نيز نسخه‌اى از كتاب را، پيش از آنكه در عراق منتشر سازد، برايش فرستاد (4 (1) 317/؛نيز نك‍: مقرى، 72/3). شكعه نيز با استناد بر كلام مقرى تأكيد مى‌كند كه نسخۀ اصلى اغانى همان است كه براى مستنصر ارسال شده است (ص 327). اين سخن البته جاى تأمل بسيار دارد.
آخرين كسى كه گويند ابو الفرج با وى از راه دور رابطه‌اى داشته، مستنصر، خليفۀ اندلسى است. [[خطيب بغدادى]] (398/11) و ياقوت (همان، 100/13) مى‌نويسند كه او بسيارى از كتابهايش را پنهانى نزد امويان اندلس مى‌فرستاد و جايزه‌هاى كلان دريافت مى‌داشت. اما از آن كتابها اندكى به شرق بازگشته است (نيز نك‍: ابن خلكان، 308/3). ابن خلدون تقريبا دو سده پس از ياقوت، تصريح مى‌كند كه مستنصر (كه با ابو الفرج هم نسب بود) براى تهيۀ كتاب اغانى، 1000 دينار براى ابو الفرج ارسال داشت و او نيز نسخه‌اى از كتاب را، پيش از آنكه در عراق منتشر سازد، برايش فرستاد (4 (1) 317/؛نيز نك‍: مقرى، 72/3). شكعه نيز با استناد بر كلام مقرى تأكيد مى‌كند كه نسخۀ اصلى اغانى همان است كه براى مستنصر ارسال شده است (ص 327). اين سخن البته جاى تأمل بسيار دارد.


==شخصيت او==
==شخصيت او==
خط ۱۷۲: خط ۱۷۲:




خطيب بغدادى كه او را شاعر و راوى مطلع از انساب و سيره مى‌داند، از قول تنوخى، حوزۀ اطلاعات او را چنين وصف كرده است: هيچ كس را نديده‌ام كه به اندازۀ اين راوى شيعى، شعر و سروده و اخبار و آثار و احاديث مسند و نسب حفظ باشد (398/11-399). او علاوه بر اين، علوم ديگرى چون مغازى، لغت، نحو و خرافه را نيز مى‌دانست و از بسيارى از آيينهاى نديمى چون شناخت احوال پرندگان شكارى، بيطارى، اندكى پزشكى و نجوم و ديگر چيزها آگاهى داشت (همو، 399/11؛نيز نك‍: قفطى، 251/2؛ابن خلكان، 307/3). ذهبى نيز او را آياتى در معرفت اخبار و ايام و شعر و غنا و محاضرات مى‌داند و مى‌گويد كه او با حدثنا و اخبرنا عجايبى مى‌آورد (همانجا؛نيز نك‍:ابن حجر، 221/4). اما از اين ميان، در روايت اخبار و ادب بيشتر دست داشته (خطيب، 398/11) و اطلاعات ديگر او از حد دانش اهل ادب يا نديمان فراتر نمى‌رفته است و مثلا داستان معالجۀ قولنج گربه‌اش را (نك‍: ياقوت، ادبا، 104/13-105)، نبايد بر دانش عميق و واقعى او در علم بيطارى حمل كرد. مجموعۀ بيست و چند كتابى كه به او نسبت داده‌اند، از دايرۀ ادب و شعر و غنا و اخبار مربوط به آنها خارج نيست.
[[خطيب بغدادى]] كه او را شاعر و راوى مطلع از انساب و سيره مى‌داند، از قول تنوخى، حوزۀ اطلاعات او را چنين وصف كرده است: هيچ كس را نديده‌ام كه به اندازۀ اين راوى شيعى، شعر و سروده و اخبار و آثار و احاديث مسند و نسب حفظ باشد (398/11-399). او علاوه بر اين، علوم ديگرى چون مغازى، لغت، نحو و خرافه را نيز مى‌دانست و از بسيارى از آيينهاى نديمى چون شناخت احوال پرندگان شكارى، بيطارى، اندكى پزشكى و نجوم و ديگر چيزها آگاهى داشت (همو، 399/11؛نيز نك‍: قفطى، 251/2؛ابن خلكان، 307/3). ذهبى نيز او را آياتى در معرفت اخبار و ايام و شعر و غنا و محاضرات مى‌داند و مى‌گويد كه او با حدثنا و اخبرنا عجايبى مى‌آورد (همانجا؛نيز نك‍:ابن حجر، 221/4). اما از اين ميان، در روايت اخبار و ادب بيشتر دست داشته (خطيب، 398/11) و اطلاعات ديگر او از حد دانش اهل ادب يا نديمان فراتر نمى‌رفته است و مثلا داستان معالجۀ قولنج گربه‌اش را (نك‍: ياقوت، ادبا، 104/13-105)، نبايد بر دانش عميق و واقعى او در علم بيطارى حمل كرد. مجموعۀ بيست و چند كتابى كه به او نسبت داده‌اند، از دايرۀ ادب و شعر و غنا و اخبار مربوط به آنها خارج نيست.


تنها شايد بتوان گفت كه او علم انساب را جدى‌تر مى‌گرفته و در آن، همچون متخصص اين امر به تأليف دست مى‌زده است. سلسله‌هاى مفصّل تبارنامه كه او در اغانى و مقاتل به كار گرفته است، خود به تخصص او دلالت دارد. علاوه بر اين، يك جمهرة النسب و 4 كتاب ديگر در نسب قبايل بزرگ عرب به وى منسوب است (نك‍: بخش آثار در همين مقاله).
تنها شايد بتوان گفت كه او علم انساب را جدى‌تر مى‌گرفته و در آن، همچون متخصص اين امر به تأليف دست مى‌زده است. سلسله‌هاى مفصّل تبارنامه كه او در اغانى و مقاتل به كار گرفته است، خود به تخصص او دلالت دارد. علاوه بر اين، يك جمهرة النسب و 4 كتاب ديگر در نسب قبايل بزرگ عرب به وى منسوب است (نك‍: بخش آثار در همين مقاله).
خط ۱۸۵: خط ۱۸۵:




ابو الفرج بى گمان شاگردان بسيار داشته، اما گويى كار تدريس پيشۀ او نبوده است. با اينهمه گاه كسانى را مى‌بينيم كه در محضر او كتاب معينى را خوانده‌اند، مثلا شيخى اندلسى به نام ابو زكريا يحيى كه براى كسب علم به شرق آمده و به ابو الفرج پيوسته بود و تنوخى او را در مجلس ابو الفرج ديده است (ياقوت، ادبا، 129/13)، يا ابو الحسين اين دينار كه خود گفته همۀ كتاب اغانى را نزد ابو الفرج خوانده است (همان، 248/14) و نيز على بن ابراهيم دهكى (همان، 216/12-217). ديگر شاگردان او را خطيب بغدادى نام برده است: دارقطني، ابو اسحاق طبرى، ابراهيم بن مخلد و محمد بن أبى الفوارس (398/11-399؛نيز نك‍: ذهبى، سير، 202/16).
ابو الفرج بى گمان شاگردان بسيار داشته، اما گويى كار تدريس پيشۀ او نبوده است. با اينهمه گاه كسانى را مى‌بينيم كه در محضر او كتاب معينى را خوانده‌اند، مثلا شيخى اندلسى به نام ابو زكريا يحيى كه براى كسب علم به شرق آمده و به ابو الفرج پيوسته بود و تنوخى او را در مجلس ابو الفرج ديده است (ياقوت، ادبا، 129/13)، يا ابو الحسين اين دينار كه خود گفته همۀ كتاب اغانى را نزد ابو الفرج خوانده است (همان، 248/14) و نيز على بن ابراهيم دهكى (همان، 216/12-217). ديگر شاگردان او را [[خطيب بغدادى]] نام برده است: دارقطني، ابو اسحاق طبرى، ابراهيم بن مخلد و محمد بن أبى الفوارس (398/11-399؛نيز نك‍: ذهبى، سير، 202/16).


يكى ديگر از شاگردان يا راويان او كه نامش در منابع به اين عنوان نيامده، تنوخى، صاحب نشوار و الفرج بعد الشدة است. وى در كتاب اخير، 6 بار از اغانى و 43 بار از شخص ابو الفرج نقل قول كرده (نك‍: شالجى، 10/1) و در يك جا مى‌نويسد: در كتاب اغانى كه ابو الفرج اجازۀ روايتش را به من داده است... (الفرج، 383/4). شاگردان أبو الفرج، از شيوه‌هاى استاد خود كمتر تقليد كرده‌اند، مثلا مى‌دانيم كه دارقطنى، در علوم قرآن و حديث تبحر يافت، نه در شعر مجون و غنا.
يكى ديگر از شاگردان يا راويان او كه نامش در منابع به اين عنوان نيامده، تنوخى، صاحب نشوار و الفرج بعد الشدة است. وى در كتاب اخير، 6 بار از اغانى و 43 بار از شخص ابو الفرج نقل قول كرده (نك‍: شالجى، 10/1) و در يك جا مى‌نويسد: در كتاب اغانى كه ابو الفرج اجازۀ روايتش را به من داده است... (الفرج، 383/4). شاگردان أبو الفرج، از شيوه‌هاى استاد خود كمتر تقليد كرده‌اند، مثلا مى‌دانيم كه دارقطنى، در علوم قرآن و حديث تبحر يافت، نه در شعر مجون و غنا.
خط ۲۲۱: خط ۲۲۱:




مجموعۀ آثارى كه به ابو الفرج نسبت داده‌اند، به 28 كتاب بالغ مى‌شود كه از آنها تنها 4 كتاب در دست است. عمده‌ترين كسانى كه فهرست آثار او را آورده‌اند، اينانند: ابن نديم (همانجا)، ثعالبي (109/3)، خطيب بغدادى (398/11)، شيخ طوسى (ص 223-224)، ياقوت (همان، 99/13-100)، ابن خلكان (308/3) و قفطى (252/2).
مجموعۀ آثارى كه به ابو الفرج نسبت داده‌اند، به 28 كتاب بالغ مى‌شود كه از آنها تنها 4 كتاب در دست است. عمده‌ترين كسانى كه فهرست آثار او را آورده‌اند، اينانند: ابن نديم (همانجا)، ثعالبي (109/3)، [[خطيب بغدادى]] (398/11)، شيخ طوسى (ص 223-224)، ياقوت (همان، 99/13-100)، ابن خلكان (308/3) و قفطى (252/2).


كتابهاى او را مى‌توان بر حسب موضوع چنين تقسيم‌بندى كرد:
كتابهاى او را مى‌توان بر حسب موضوع چنين تقسيم‌بندى كرد:
خط ۲۷۳: خط ۲۷۳:
د-تبارنامه‌ها
د-تبارنامه‌ها


1. جمهرة النسب. اين عنوان را خطيب بغدادى آورده است (همانجا)، اما ذيل كتاب التعديل خواهيم ديد كه ابو الفرج، جمهرۀ انساب عرب را نه عنوان، كه موضوع التعديل ياد كرده است (الاغانى، 3/22). حال نمى‌دانيم كه خطيب كتاب ديگرى را در نظر داشته، يا آن عنوان و آن موضوع را دو كتاب پنداشته است.
1. جمهرة النسب. اين عنوان را [[خطيب بغدادى]] آورده است (همانجا)، اما ذيل كتاب التعديل خواهيم ديد كه ابو الفرج، جمهرۀ انساب عرب را نه عنوان، كه موضوع التعديل ياد كرده است (الاغانى، 3/22). حال نمى‌دانيم كه خطيب كتاب ديگرى را در نظر داشته، يا آن عنوان و آن موضوع را دو كتاب پنداشته است.


2. نسب بنى عبد شمس.
2. نسب بنى عبد شمس.
خط ۲۸۷: خط ۲۸۷:
ه‍-اخبار و روايات مربوط به اعراب
ه‍-اخبار و روايات مربوط به اعراب


1. ايام العرب، كه به قول خطيب بغدادى شامل 1700 «يوم» بوده است (همانجا)،
1. ايام العرب، كه به قول [[خطيب بغدادى]] شامل 1700 «يوم» بوده است (همانجا)،


2. التعديل و الانتصاف فى مآثر العرب و مثالبها. ابو الفرج خود گويد (همانجا) كه اين، عنوان كتابى است در باب «جمهرة انساب العرب».
2. التعديل و الانتصاف فى مآثر العرب و مثالبها. ابو الفرج خود گويد (همانجا) كه اين، عنوان كتابى است در باب «جمهرة انساب العرب».
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش