ابن ‌هباریه، محمد بن ‌محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:


==زادگاه==
==زادگاه==
مآخذ موجود همه گزارش‌هایی یکسان را که غالباً از عمادالدین کاتب گرفته‌اند، درباره او تکرار کرده‌اند، از این گزارش‌ها چنین بر می‌آید که وی در بغداد زاده شده . ابن ‌حجر که منبع اطلاعات او را درباره ابن ‌هباریه نمی‌دانیم، آگاهی بیشتری درباره وی به دست داده است، اما وی زادگاه ابن ‌هباریه را آذربایجان دانسته که البته صحت آن بسیار بعید می‌نماید، اگرچه این نظر را برخی از پژوهشگران معاصر پذیرفته‌اند، درست‌تر آن است که آذربایجان را تصحیف درزیجان، روستایی از توابع بغداد بدانیم.  
مآخذ موجود همه گزارش‌هایی یکسان را که غالباً از عمادالدین کاتب گرفته‌اند، درباره او تکرار کرده‌اند، از این گزارش‌ها چنین بر می‌آید که وی در بغداد زاده شده . [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن ‌حجر]] که منبع اطلاعات او را درباره ابن ‌هباریه نمی‌دانیم، آگاهی بیشتری درباره وی به دست داده است، اما وی زادگاه ابن ‌هباریه را آذربایجان دانسته که البته صحت آن بسیار بعید می‌نماید، اگرچه این نظر را برخی از پژوهشگران معاصر پذیرفته‌اند، درست‌تر آن است که آذربایجان را تصحیف درزیجان، روستایی از توابع بغداد بدانیم.  


==ویژگی‌های شعر او==
==ویژگی‌های شعر او==
زبان شعر ابن ‌هباریه استوار، روشن و غالباً به دور از هرگونه پیچیدگی است. در آثار وی، آنچه در دست داریم، گرایشی به کلام عامیانه دیده نمی‌شود و کلمات فارسی این آثار که برخی در دوران عباسی به عربی راه یافته، هیچ کدام نوظهور نیستند.  در هجا وی را بیشتر می‌توان با ابن ‌عنین در یک صف نهاد تا ابن ‌معذل  که به هجو مردم عادی می‌پرداخته است.  
زبان شعر ابن ‌هباریه استوار، روشن و غالباً به دور از هرگونه پیچیدگی است. در آثار وی، آنچه در دست داریم، گرایشی به کلام عامیانه دیده نمی‌شود و کلمات فارسی این آثار که برخی در دوران عباسی به عربی راه یافته، هیچ کدام نوظهور نیستند.  در هجا وی را بیشتر می‌توان با ابن ‌عنین در یک صف نهاد تا ابن ‌معذل  که به هجو مردم عادی می‌پرداخته است.
وی که به شهادت کتابهایش هرگز جانب علم را فرو نگذاشت، از آنجا که ذوق و پسند عامه را مایل به هزل یافت، چندی نگذشت که شعر خویش را به سُخف و مجون درآمیخت و ابن ‌حجاج را که استاد اشعار سخیف بود، به پیشوایی برگزید و اگرچه هرگز به پای او نرسید، در مقام شایسته‌ترین جانشین وی، ادامه دهنده یکی از دو گرایش مهم ادب عربی در عهد سلجوقی گردید.  
 
اگرچه سروده‌های سُخف‌آمیز ابن ‌هباربه برای روشن ساختن گوشه‌هایی از زندگی اجتماعی و ذوق و سلیقه مردم روزگار وی به کار می‌آید و از دست رفتن دیوان وی که به 3 یا 4 مجلد می‌رسیده است، از این دیدگاه تأسف‌بار است، احتمالاً این جنبه شعر او از تازگی و اهمیت چندانی برخوردار نبوده و اگر همه دیوان وی نیز که غالب آن اشعار سخیف بوده است، بر جای می‌ماند، چه بسا، تنها فایده آن این بود که ابن ‌حجاج دیگری در ادب عرب پدید می‌آمد.  
وی که به شهادت کتابهایش هرگز جانب علم را فرو نگذاشت، از آنجا که ذوق و پسند عامه را مایل به هزل یافت، چندی نگذشت که شعر خویش را به سُخف و مجون درآمیخت و ابن ‌حجاج را که استاد اشعار سخیف بود، به پیشوایی برگزید و اگرچه هرگز به پای او نرسید، در مقام شایسته‌ترین جانشین وی، ادامه دهنده یکی از دو گرایش مهم ادب عربی در عهد سلجوقی گردید.
 
اگرچه سروده‌های سُخف‌آمیز ابن ‌هباربه برای روشن ساختن گوشه‌هایی از زندگی اجتماعی و ذوق و سلیقه مردم روزگار وی به کار می‌آید و از دست رفتن دیوان وی که به 3 یا 4 مجلد می‌رسیده است، از این دیدگاه تأسف‌بار است، احتمالاً این جنبه شعر او از تازگی و اهمیت چندانی برخوردار نبوده و اگر همه دیوان وی نیز که غالب آن اشعار سخیف بوده است، بر جای می‌ماند، چه بسا، تنها فایده آن این بود که ابن ‌حجاج دیگری در ادب عرب پدید می‌آمد.
 
اما جنبه بااهمیت‌تر شعر ابن ‌هباریه، هجاهای اوست که باتوجه به آنچه از آنها در دست است و نیز گزارش منابع موجود، همه درباره قدرتمندان و فرمانروایان بوده است. وی در آغاز به ستایش آنان پرداخت، اما چون ظاهراً از این ستایش‌ها طرفی نبست، به هجا روی آورد و این هجاها گاه به گونه‌ای باج‌خواهی تبدیل می‌شد.  
اما جنبه بااهمیت‌تر شعر ابن ‌هباریه، هجاهای اوست که باتوجه به آنچه از آنها در دست است و نیز گزارش منابع موجود، همه درباره قدرتمندان و فرمانروایان بوده است. وی در آغاز به ستایش آنان پرداخت، اما چون ظاهراً از این ستایش‌ها طرفی نبست، به هجا روی آورد و این هجاها گاه به گونه‌ای باج‌خواهی تبدیل می‌شد.  


==زندگانی==
==زندگانی==


ابن ‌هباریه چندی در بغداد با اهل علم نشست و برخاست کرد و در مجلسی تنی چند از آنان، از جمله مالک بانیاسی و ابوجعفر مسلمه شرکت جست و سرانجام در نقد شعر و علم انساب چیره‌دست شد، اما ملازمت اهل علم او را از میگساری در میخانه‌های قُطْرَبُّل باز نداشت.  
ابن ‌هباریه چندی در بغداد با اهل علم نشست و برخاست کرد و در مجلسی تنی چند از آنان، از جمله مالک بانیاسی و ابوجعفر مسلمه شرکت جست و سرانجام در نقد شعر و علم انساب چیره‌دست شد، اما ملازمت اهل علم او را از میگساری در میخانه‌های قُطْرَبُّل باز نداشت.
نخستین قربانیان هجاهای وی، خاندان جهیری، احتمالاً نخستین ممدوحان او بودند که نمونه جالب توجه آن را برخی مآخذ گزارش کرده‌اند. وی دامنه هرزه‌گویی‌های خود را به این خاندان منحصر نساخت و قدرتمندان دیگر را نیز چندان به ریشخند گرفت تا خون وی را مباح دانستند.
 
ابن هباریه که از بیم جان خود بغداد را ترک کرده بود چندی در شهرهای گوناگون عراق سرگردان بود و سپس به اصفهان رفت. در اصفهان گویا با مساعدت ابوالفرج یحیی بن ‌تلمیذ مورد حمایت خواجه نظام‌الملک قرار گرفت و به ستایش وی پرداخت. گرچه اطرافیان وزیر با او بر سر مهر نبودند، وی از عنایت خواجه نظام‌الملک برخوردار بود و در نعمت و آسایش می‌زیست. این نیکبختی دیری نپایید و ابن ‌هباریه قربانی رقابت میان خواجه نظام الملک و ابن ‌دارست گردید، بدین‌سان که بر اثر تحریک ابن ‌دارست به هجو ولی نعمت خویش پرداخت. نظام الملک ظاهراً از این گناه وی درگذشت و حتی بر اکرام خویش نسبت به او بیفزود، تا آنجا که به گزارش ابن ‌جوزی 500 دینار نیز به وی صله پرداخت، اما او بار دیگر نظام الملک را هجو کرد. این بار وزیر به کشتن او فرمان داد و ابن ‌هباریه به محمد  بن ‌ثابت خجندی پناه برد. خجندی در مجلس مناظره‌ای که با حضور فقیهان در برابر نظام الملک تشکیل می‌شد، به شفاعت از وی پرداخت و وزیر بار دیگر از گناه وی درگذشت  و ابن ‌هباریه ظاهراً، برای جبران آنچه گذشته بود، قصیده‌ای را که در ستایش وی سروده بود، بخواند، اما تملّق کفرآمیز وی بار دیگر خشم ممدوح را برانگیخت. از این پس وی چندی از عمر خویش را در سرگردانی، ناامنی و تنگدستی در جست و جوی پناهگاهی تازه گذراند.  
نخستین قربانیان هجاهای وی، خاندان جهیری، احتمالاً نخستین ممدوحان او بودند که نمونه جالب توجه آن را برخی مآخذ گزارش کرده‌اند. وی دامنه هرزه‌گویی‌های خود را به این خاندان منحصر نساخت و قدرتمندان دیگر را نیز چندان به ریشخند گرفت تا خون وی را مباح دانستند.  
خلیفه بغداد بی‌خردتر از آن بود که شاعر بدو پناه برد. ابن ‌دارست نیز که به سبب دوستی با ابن ‌هباریه از عنایت خواجه محروم مانده بود، چندان گشاده دست نبود که نیازهای شاعر را برآورده سازد. از همه مهم‌تر، شاعر به بددینی و بدزبانی شهرت یافته بود. از این‌رو در قصیده سینیّه‌ای همه قدرتمندان روزگار خویش را به باد ناسزا گرفت و سپس از اصفهان قصد کرمان کرد. در کرمان به ستایش ایرانشاه سلجوقی و مکرم  بن ‌علاء وزیر پرداخت.  
 
اقامت او در کرمان اگر چه مصادف با سالهای پایان عمر وی بود، چندان پربار است که از وی چهره‌ای تازه ارائه می‌دهد، بهترین آثار وی که همه اهمیت او مرهون آنهاست، در کرمان و در همین سالها پدید آمدند.
ابن هباریه که از بیم جان خود بغداد را ترک کرده بود چندی در شهرهای گوناگون عراق سرگردان بود و سپس به اصفهان رفت. در اصفهان گویا با مساعدت ابوالفرج یحیی بن ‌تلمیذ مورد حمایت خواجه نظام‌الملک قرار گرفت و به ستایش وی پرداخت. گرچه اطرافیان وزیر با او بر سر مهر نبودند، وی از عنایت خواجه نظام‌الملک برخوردار بود و در نعمت و آسایش می‌زیست. این نیکبختی دیری نپایید و ابن ‌هباریه قربانی رقابت میان خواجه نظام الملک و ابن ‌دارست گردید، بدین‌سان که بر اثر تحریک ابن ‌دارست به هجو ولی نعمت خویش پرداخت. نظام الملک ظاهراً از این گناه وی درگذشت و حتی بر اکرام خویش نسبت به او بیفزود، تا آنجا که به گزارش ابن ‌جوزی 500 دینار نیز به وی صله پرداخت، اما او بار دیگر نظام الملک را هجو کرد. این بار وزیر به کشتن او فرمان داد و ابن ‌هباریه به محمد  بن ‌ثابت خجندی پناه برد. خجندی در مجلس مناظره‌ای که با حضور فقیهان در برابر نظام الملک تشکیل می‌شد، به شفاعت از وی پرداخت و وزیر بار دیگر از گناه وی درگذشت  و ابن ‌هباریه ظاهراً، برای جبران آنچه گذشته بود، قصیده‌ای را که در ستایش وی سروده بود، بخواند، اما تملّق کفرآمیز وی بار دیگر خشم ممدوح را برانگیخت. از این پس وی چندی از عمر خویش را در سرگردانی، ناامنی و تنگدستی در جست و جوی پناهگاهی تازه گذراند.
 
خلیفه بغداد بی‌خردتر از آن بود که شاعر بدو پناه برد. ابن ‌دارست نیز که به سبب دوستی با ابن ‌هباریه از عنایت خواجه محروم مانده بود، چندان گشاده دست نبود که نیازهای شاعر را برآورده سازد. از همه مهم‌تر، شاعر به بددینی و بدزبانی شهرت یافته بود. از این‌رو در قصیده سینیّه‌ای همه قدرتمندان روزگار خویش را به باد ناسزا گرفت و سپس از اصفهان قصد کرمان کرد. در کرمان به ستایش ایرانشاه سلجوقی و مکرم  بن ‌علاء وزیر پرداخت.
 
اقامت او در کرمان اگر چه مصادف با سالهای پایان عمر وی بود، چندان پربار است که از وی چهره‌ای تازه ارائه می‌دهد، بهترین آثار وی که همه اهمیت او مرهون آنهاست، در کرمان و در همین سالها پدید آمدند.  
 
ابن ‌هباریه در این آثار، دیگر آن شاعر هرزه درای بدزبان نیست که پوشیده‌ترین و شرم‌آورترین معانی را در شعر خویش می‌گنجانید، بلکه در کسوت خردمندی که دل نگران ارزش‌های اخلاقی روزگار خویش است، ظاهر می‌گردد. از این روی آثار این دوره از زندگی وی مشحون از اندرزهای اخلاقی است.  
ابن ‌هباریه در این آثار، دیگر آن شاعر هرزه درای بدزبان نیست که پوشیده‌ترین و شرم‌آورترین معانی را در شعر خویش می‌گنجانید، بلکه در کسوت خردمندی که دل نگران ارزش‌های اخلاقی روزگار خویش است، ظاهر می‌گردد. از این روی آثار این دوره از زندگی وی مشحون از اندرزهای اخلاقی است.  


خط ۷۰: خط ۷۸:


==مذهب==
==مذهب==
مآخذ کهن درباره مذهب ابن ‌هباریه سکوت اختیار کرده‌اند. تنها ابن ‌جوزی به رثای وی درباره امام حسین(ع) اشاره کرده است ، اما قمی وی را شیعه دانسته و گزارشی از حضور وی بر تربت امام حسین(ع) و گریستن وی بر خاندان علی  بن ‌ابی‌طالب(ع) و نیز مرثیه‌های او به دست داده است که قابل تأمل است.  
مآخذ کهن درباره مذهب ابن ‌هباریه سکوت اختیار کرده‌اند. تنها ابن ‌جوزی به رثای وی درباره امام حسین(ع) اشاره کرده است ، اما قمی وی را شیعه دانسته و گزارشی از حضور وی بر تربت امام حسین(ع) و گریستن وی بر خاندان [[امام علی علیه‌السلام|علی  بن ‌ابی‌طالب(ع)]] و نیز مرثیه‌های او به دست داده است که قابل تأمل است.  


==وفات==
==وفات==
خط ۸۱: خط ۸۹:
نسخه‌های متعددی که از الصادح و الباغم موجود است و نیز چاپهای مکرر آن، نشانه آن است که این کتاب همواره مورد علاقه مردم بوده است. برخی از ادیبان نیز به آن توجه نشان داده‌اند، ازجمله ابن ‌حجّه حموی آن را با عنوان تغریدات الصباح مختصر کرده و ابن ‌حلوانی با اقتباس از آن، اثر دیگرش با عنوان الناغم من الصادح والباغم فراهم آورده است.  
نسخه‌های متعددی که از الصادح و الباغم موجود است و نیز چاپهای مکرر آن، نشانه آن است که این کتاب همواره مورد علاقه مردم بوده است. برخی از ادیبان نیز به آن توجه نشان داده‌اند، ازجمله ابن ‌حجّه حموی آن را با عنوان تغریدات الصباح مختصر کرده و ابن ‌حلوانی با اقتباس از آن، اثر دیگرش با عنوان الناغم من الصادح والباغم فراهم آورده است.  


#نظم رساله فلسفی و عرفانی حی بن ‌یقظان ابن ‌سینا ازمهم‌ترین اثار ابن ‌هباریه که احتمالاً آن نیز در همین دوره سروده شده است. این ‌منظومه گاه به خود ابن  ‌سینا نسبت داده شده است، اما در آغاز نسخه‌ای از این اثر که در استانبول موجود است، اشاره شده است که از ابن ‌هباریه درخواست شد تا رساله حی  بن ‌یقظان ابن ‌سینا را به نظم درآورد و او به سبب ناآشنایی به معانی آن از این درخواست سرباز زد، اما سرانجام بر سبیل آزمایش به نظم رساله همّت گماشت. این منظومه در 154 بیت است که تقریباً با رساله منثور ابن ‌سینا مطابق است.  
#نظم رساله فلسفی و عرفانی [[حي بن یقظان|حی بن ‌یقظان]] [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‌سینا]] ازمهم‌ترین اثار ابن ‌هباریه که احتمالاً آن نیز در همین دوره سروده شده است. این ‌منظومه گاه به خود [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن  ‌سینا]] نسبت داده شده است، اما در آغاز نسخه‌ای از این اثر که در استانبول موجود است، اشاره شده است که از ابن ‌هباریه درخواست شد تا رساله حی  بن ‌یقظان ابن ‌سینا را به نظم درآورد و او به سبب ناآشنایی به معانی آن از این درخواست سرباز زد، اما سرانجام بر سبیل آزمایش به نظم رساله همّت گماشت. این منظومه در 154 بیت است که تقریباً با رساله منثور [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‌سینا]] مطابق است.  


افزون بر آثاری که یاد شد، کتابهای زیر نیز در شمار آثار ابن ‌هباریه است:  
افزون بر آثاری که یاد شد، کتابهای زیر نیز در شمار آثار ابن ‌هباریه است: