ابن کثیر، اسماعیل بن عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'دوازدانه' به 'دوازده‌گانه'
جز (جایگزینی متن - 'ه‌گ' به '')
جز (جایگزینی متن - 'دوازدانه' به 'دوازده‌گانه')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۷۶: خط ۷۶:
ابن كثير از نمايندگان احياى عقيدۀ دينى در سدۀ 8ق است. استوارى عقيده و استمرار عمل او را در 30 سال آخر عمرش با تشنجات سياسى حاكم بر مصر و سوريه در آن زمان ناهماهنگ دانسته‌اند (لائوست، 63). شايد بهتر است گفته شود كه ابن كثير چارۀ آن پراكندگيها و آشفتگيها را در همان بازگشت به اصل عقيدۀ دينى همراه با عمل مى‌دانست. گرايش ابن كثير به سلفيّه از شيفتگى او به عمل [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] پيداست (مثلاًنك‍: البداية، 34/14، 36).
ابن كثير از نمايندگان احياى عقيدۀ دينى در سدۀ 8ق است. استوارى عقيده و استمرار عمل او را در 30 سال آخر عمرش با تشنجات سياسى حاكم بر مصر و سوريه در آن زمان ناهماهنگ دانسته‌اند (لائوست، 63). شايد بهتر است گفته شود كه ابن كثير چارۀ آن پراكندگيها و آشفتگيها را در همان بازگشت به اصل عقيدۀ دينى همراه با عمل مى‌دانست. گرايش ابن كثير به سلفيّه از شيفتگى او به عمل [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] پيداست (مثلاًنك‍: البداية، 34/14، 36).


موضع ابن كثير در برابر مخالفان م[[ذهبى]]، نسبت به موضع او در برابر غير مسلمانان، سختگيرانه‌تر به نظر مى‌آيد. ضديت او با شیعیان در هر مناسبتى خودنمايى مى‌كند (مثلاًنك‍: همان، 248/6، 172/8، 309/9، 15/11، 4/12، 310/14). اگر چه وى از امامان شيعه با احترام ياد كرده (همان، 309/9)، اما پس از ذكر روايت منسوب به پيامبر(ص) در مورد امامان دوازدانه و نسبت قريشى آنان يادآور شده كه این دوازده امام آنانى نيستند كه شیعیان بر امامتشان گردن نهاده‌اند (همان، 248/6). همچنين در مورد علماى شيعه، با آنكه از شأن و اثر ايشان ياد كرده، ولى تشيع آنان را موجب كاهش اعتبارشان دانسته (مثلاًهمان، 233/6، 19/8-20، 231). ابن كثير با وجود ذكر تراجم احترام آمیزى از سران صوفيه (مثلاًنك‍: همان، 13/11، 106)، اعتقاد بعضى از آنان را چون بايزيد بسطامى فاسد مى‌دانست (همان، 35/11). وى كسانى چون [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] را به سبب عدم اعتقاد به قياس و نگرشى كه دربارۀ صفات خداوند داشت (همان، 92/12) و نيز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را به دليل اعتقاد به معاد روحانى (همان، 224/11) مستوجب لعن و سرزنش مى‌دانست.
موضع ابن كثير در برابر مخالفان م[[ذهبى]]، نسبت به موضع او در برابر غير مسلمانان، سختگيرانه‌تر به نظر مى‌آيد. ضديت او با شیعیان در هر مناسبتى خودنمايى مى‌كند (مثلاًنك‍: همان، 248/6، 172/8، 309/9، 15/11، 4/12، 310/14). اگر چه وى از امامان شيعه با احترام ياد كرده (همان، 309/9)، اما پس از ذكر روايت منسوب به پيامبر(ص) در مورد امامان دوازده‌گانه و نسبت قريشى آنان يادآور شده كه این دوازده امام آنانى نيستند كه شیعیان بر امامتشان گردن نهاده‌اند (همان، 248/6). همچنين در مورد علماى شيعه، با آنكه از شأن و اثر ايشان ياد كرده، ولى تشيع آنان را موجب كاهش اعتبارشان دانسته (مثلاًهمان، 233/6، 19/8-20، 231). ابن كثير با وجود ذكر تراجم احترام آمیزى از سران صوفيه (مثلاًنك‍: همان، 13/11، 106)، اعتقاد بعضى از آنان را چون بايزيد بسطامى فاسد مى‌دانست (همان، 35/11). وى كسانى چون [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] را به سبب عدم اعتقاد به قياس و نگرشى كه دربارۀ صفات خداوند داشت (همان، 92/12) و نيز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را به دليل اعتقاد به معاد روحانى (همان، 224/11) مستوجب لعن و سرزنش مى‌دانست.


با اينهمه در تعيين رفتار درست در مورد اهل ذمه جانب انصاف را فرو نمى‌گذاشت، چنانكه یک بار با فرمان سلطان مصر (الاشراف ناصر الدين شعبان) مبنى بر مصادرۀ یک چهارم دارایى مسيحيان شام برای جبران خرابيهایى كه فرنگان به اسكندريه وارد كرده بودند، مخالفت كرد و آن را غير شرعى خواند (همان، 314/14-315). البته این موضع گيرى به معناى ايستادگى و ادعا در برابر قدرت سياسى حاكم نبود چه در موارد ديگر ديده مى‌شود كه ابن كثير از اعلام نظر در موضوعى كه شرعا مانعى نداشت، اما مى‌توانست دستاویز مدعیان برای متزلزل كردن حكومت باشد، خوددارى مى‌كرد (نك‍: همان، 281/14-282).
با اينهمه در تعيين رفتار درست در مورد اهل ذمه جانب انصاف را فرو نمى‌گذاشت، چنانكه یک بار با فرمان سلطان مصر (الاشراف ناصر الدين شعبان) مبنى بر مصادرۀ یک چهارم دارایى مسيحيان شام برای جبران خرابيهایى كه فرنگان به اسكندريه وارد كرده بودند، مخالفت كرد و آن را غير شرعى خواند (همان، 314/14-315). البته این موضع گيرى به معناى ايستادگى و ادعا در برابر قدرت سياسى حاكم نبود چه در موارد ديگر ديده مى‌شود كه ابن كثير از اعلام نظر در موضوعى كه شرعا مانعى نداشت، اما مى‌توانست دستاویز مدعیان برای متزلزل كردن حكومت باشد، خوددارى مى‌كرد (نك‍: همان، 281/14-282).
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش