ابن کثیر، اسماعیل بن عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'هاي' به 'های'
جز (جایگزینی متن - 'مي' به 'می')
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
خط ۵۳: خط ۵۳:
-برهان‌ الدين ابواسحاق ابراهيم فزارى دانشمند مشهور شافعى كه ابن كثير [[صحيح مسلم]] را از او شنيد و او را در میان استادان شافعى خود بى مانند يافت (همان، 146/14)؛
-برهان‌ الدين ابواسحاق ابراهيم فزارى دانشمند مشهور شافعى كه ابن كثير [[صحيح مسلم]] را از او شنيد و او را در میان استادان شافعى خود بى مانند يافت (همان، 146/14)؛


-تقى‌ الدين ابوالعباس احمد بن تيمیۀ حنبلى كه شايد بيشترين تأثير را بر ابن كثير گذاشت و او با بيانى بس ستايش آمیز از پايگاه این استاد در معقول و منقول ياد مى‌كند (همان، 137/14). گویا ابن كثير به سبب پيروى از آراء [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] گرفتاريهايى داشته است (ابن حجر، الدرر، 445/1)، با اينهمه به اختلاف نظر ابن كثير با [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] در مورد يگانگى يا تعدد مراكز تصمیم گيرى سياسى اشاره شده است (لائوست، 74)؛
-تقى‌ الدين ابوالعباس احمد بن تيمیۀ حنبلى كه شايد بيشترين تأثير را بر ابن كثير گذاشت و او با بيانى بس ستايش آمیز از پايگاه این استاد در معقول و منقول ياد مى‌كند (همان، 137/14). گویا ابن كثير به سبب پيروى از آراء [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] گرفتاريهایى داشته است (ابن حجر، الدرر، 445/1)، با اينهمه به اختلاف نظر ابن كثير با [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] در مورد يگانگى يا تعدد مراكز تصمیم گيرى سياسى اشاره شده است (لائوست، 74)؛


-جمال‌الدين ابوالحجاج مزّى، از محدثان بزرگ شام كه تهذيب او دربارۀ رجال صحاح ستّة انگيزۀ كوششهاى تكمیلى ابن كثير در این باب شد (همو، 46) و ابن كثير دختر او زينب را به همسرى گرفت. بيان وى در مورد مزّى (البداية، 191/14-192) و همسر او ام فاطمه عايشه (همان، 189/14) با تحسين و احترام همراه است؛
-جمال‌الدين ابوالحجاج مزّى، از محدثان بزرگ شام كه تهذيب او دربارۀ رجال صحاح ستّة انگيزۀ كوششهاى تكمیلى ابن كثير در این باب شد (همو، 46) و ابن كثير دختر او زينب را به همسرى گرفت. بيان وى در مورد مزّى (البداية، 191/14-192) و همسر او ام فاطمه عايشه (همان، 189/14) با تحسين و احترام همراه است؛
خط ۷۸: خط ۷۸:
موضع ابن كثير در برابر مخالفان م[[ذهبى]]، نسبت به موضع او در برابر غير مسلمانان، سختگيرانه‌تر به نظر مى‌آيد. ضديت او با شیعیان در هر مناسبتى خودنمايى مى‌كند (مثلاًنك‍: همان، 248/6، 172/8، 309/9، 15/11، 4/12، 310/14). اگر چه وى از امامان شيعه با احترام ياد كرده (همان، 309/9)، اما پس از ذكر روايت منسوب به پيامبر(ص) در مورد امامان دوازده‌گانه و نسبت قريشى آنان يادآور شده كه این دوازده امام آنانى نيستند كه شیعیان بر امامتشان گردن نهاده‌اند (همان، 248/6). همچنين در مورد علماى شيعه، با آنكه از شأن و اثر ايشان ياد كرده، ولى تشيع آنان را موجب كاهش اعتبارشان دانسته (مثلاًهمان، 233/6، 19/8-20، 231). ابن كثير با وجود ذكر تراجم احترام آمیزى از سران صوفيه (مثلاًنك‍: همان، 13/11، 106)، اعتقاد بعضى از آنان را چون بايزيد بسطامى فاسد مى‌دانست (همان، 35/11). وى كسانى چون [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] را به سبب عدم اعتقاد به قياس و نگرشى كه دربارۀ صفات خداوند داشت (همان، 92/12) و نيز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را به دليل اعتقاد به معاد روحانى (همان، 224/11) مستوجب لعن و سرزنش مى‌دانست.
موضع ابن كثير در برابر مخالفان م[[ذهبى]]، نسبت به موضع او در برابر غير مسلمانان، سختگيرانه‌تر به نظر مى‌آيد. ضديت او با شیعیان در هر مناسبتى خودنمايى مى‌كند (مثلاًنك‍: همان، 248/6، 172/8، 309/9، 15/11، 4/12، 310/14). اگر چه وى از امامان شيعه با احترام ياد كرده (همان، 309/9)، اما پس از ذكر روايت منسوب به پيامبر(ص) در مورد امامان دوازده‌گانه و نسبت قريشى آنان يادآور شده كه این دوازده امام آنانى نيستند كه شیعیان بر امامتشان گردن نهاده‌اند (همان، 248/6). همچنين در مورد علماى شيعه، با آنكه از شأن و اثر ايشان ياد كرده، ولى تشيع آنان را موجب كاهش اعتبارشان دانسته (مثلاًهمان، 233/6، 19/8-20، 231). ابن كثير با وجود ذكر تراجم احترام آمیزى از سران صوفيه (مثلاًنك‍: همان، 13/11، 106)، اعتقاد بعضى از آنان را چون بايزيد بسطامى فاسد مى‌دانست (همان، 35/11). وى كسانى چون [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] را به سبب عدم اعتقاد به قياس و نگرشى كه دربارۀ صفات خداوند داشت (همان، 92/12) و نيز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را به دليل اعتقاد به معاد روحانى (همان، 224/11) مستوجب لعن و سرزنش مى‌دانست.


با اينهمه در تعيين رفتار درست در مورد اهل ذمه جانب انصاف را فرو نمى‌گذاشت، چنانكه یک بار با فرمان سلطان مصر (الاشراف ناصر‌ الدين شعبان) مبنى بر مصادرۀ یک چهارم دارایى مسيحيان شام برای جبران خرابيهايى كه فرنگان به اسكندريه وارد كرده بودند، مخالفت كرد و آن را غير شرعى خواند (همان، 314/14-315). البته این موضع گيرى به معناى ايستادگى و ادعا در برابر قدرت سياسى حاكم نبود چه در موارد ديگر ديده مى‌شود كه ابن كثير از اعلام نظر در موضوعى كه شرعا مانعى نداشت، اما مى‌توانست دستاویز مدعیان برای متزلزل كردن حكومت باشد، خوددارى مى‌كرد (نك‍: همان، 281/14-282).
با اينهمه در تعيين رفتار درست در مورد اهل ذمه جانب انصاف را فرو نمى‌گذاشت، چنانكه یک بار با فرمان سلطان مصر (الاشراف ناصر‌ الدين شعبان) مبنى بر مصادرۀ یک چهارم دارایى مسيحيان شام برای جبران خرابيهایى كه فرنگان به اسكندريه وارد كرده بودند، مخالفت كرد و آن را غير شرعى خواند (همان، 314/14-315). البته این موضع گيرى به معناى ايستادگى و ادعا در برابر قدرت سياسى حاكم نبود چه در موارد ديگر ديده مى‌شود كه ابن كثير از اعلام نظر در موضوعى كه شرعا مانعى نداشت، اما مى‌توانست دستاویز مدعیان برای متزلزل كردن حكومت باشد، خوددارى مى‌كرد (نك‍: همان، 281/14-282).


نویسندگانى كه ابن كثير را از نزدیک مى‌شناخته‌اند، دربارۀ او سخنان تحسين آمیزى آورده‌اند. بيان آنان حاكى از گستردگى كار علمى ابن كثير و تأييد و تأكيد بر تعمق او در نحو، فقه، حديث، تفسير و تاريخ و قدرت حفظ و تشخيص درست و قابل ملاحظۀ اوست (نك‍: حسینى، 58؛ ابن حجر، انباء، 46/1، الدرر، 445/1-446؛ داوودى، 111/1).
نویسندگانى كه ابن كثير را از نزدیک مى‌شناخته‌اند، دربارۀ او سخنان تحسين آمیزى آورده‌اند. بيان آنان حاكى از گستردگى كار علمى ابن كثير و تأييد و تأكيد بر تعمق او در نحو، فقه، حديث، تفسير و تاريخ و قدرت حفظ و تشخيص درست و قابل ملاحظۀ اوست (نك‍: حسینى، 58؛ ابن حجر، انباء، 46/1، الدرر، 445/1-446؛ داوودى، 111/1).
خط ۸۵: خط ۸۵:
از لحاظ تربيت علمى، مسائل مورد توجه و حاصل كار، همانندى چشمگيرى میان ابن كثير و [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] ديده مى‌شود (لائوست، 77). محور اصلى توجه هر دو، شناخت دين اسلام و كوشش در شناساندن آن بوده است. این شناخت از طريق تعمق در منابع اصيل يعنى قرآن، حديث، تفسير، سيره، رجال، تاريخ و لوازم اوليۀ آن چون لغت و نحو ممكن مى‌شد. ابن كثير در هر یک از این زمینه‌ها به مطالعۀ گسترده‌اى پرداخت و حاصل كوشش خود را در آثار متعددى بر جاى گذاشت، اما از دايرۀ تقليد و پيروى از پيشينيان و شرح و تلخيص آثار آنان فراتر نرفت (عبدالواحد، 6). آنچه در این محدوده به كار او امتياز مى‌بخشيد، تحقيق، دقت، نقد اسناد، پالايش اخبار، بى اعتمادى به اسرائيليات و مخالفت با موهومات بود.
از لحاظ تربيت علمى، مسائل مورد توجه و حاصل كار، همانندى چشمگيرى میان ابن كثير و [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] ديده مى‌شود (لائوست، 77). محور اصلى توجه هر دو، شناخت دين اسلام و كوشش در شناساندن آن بوده است. این شناخت از طريق تعمق در منابع اصيل يعنى قرآن، حديث، تفسير، سيره، رجال، تاريخ و لوازم اوليۀ آن چون لغت و نحو ممكن مى‌شد. ابن كثير در هر یک از این زمینه‌ها به مطالعۀ گسترده‌اى پرداخت و حاصل كوشش خود را در آثار متعددى بر جاى گذاشت، اما از دايرۀ تقليد و پيروى از پيشينيان و شرح و تلخيص آثار آنان فراتر نرفت (عبدالواحد، 6). آنچه در این محدوده به كار او امتياز مى‌بخشيد، تحقيق، دقت، نقد اسناد، پالايش اخبار، بى اعتمادى به اسرائيليات و مخالفت با موهومات بود.


از لحاظ شيوۀ بيان، ابن كثير با وجود گرايش به سجع و آرايشهاى لفظى كه مقتضاى عصر بود، غالبا به زبانى غير فاخر و گاه عامیانه اداى مطلب مى‌كرد. اسلوب بيان او در تاريخ، قابل سنجش با اسلوب مورخان پيشين چون [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، مسعودى و [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] نيست و در فصاحت به پايۀ مورخ معاصرش [[ابن خلدون]] هم نمى‌رسد. به ديگر سخن، ابن كثير به معنى بيش از لفظ اهمیت داده است (نك‍: ابوملحم، «غ»). [[ذهبى]] به سودمندى نوشته‌هاى او اشاره كرده (ابن قاضى شهبه، طبقات، 115/3) و به گفتۀ ابن حجر، نوشته‌هاى او در زمان حياتش در اقطار مختلف شناخته شده بود (الدرر، 445/1). خود ابن كثير داستانى را در مورد اخير نقل كرده است (البداية، 295/14). علاوه بر مهم‌ترين اثر ابن كثير، [[البداية و النهاية (دارالفکر)|البداية و النهاية]] (ه‍ م) آثار مهم ديگر او اينهاست:
از لحاظ شيوۀ بيان، ابن كثير با وجود گرايش به سجع و آرايشهاى لفظى كه مقتضاى عصر بود، غالبا به زبانى غير فاخر و گاه عامیانه اداى مطلب مى‌كرد. اسلوب بيان او در تاريخ، قابل سنجش با اسلوب مورخان پيشين چون [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، مسعودى و [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] نيست و در فصاحت به پايۀ مورخ معاصرش [[ابن خلدون]] هم نمى‌رسد. به ديگر سخن، ابن كثير به معنى بيش از لفظ اهمیت داده است (نك‍: ابوملحم، «غ»). [[ذهبى]] به سودمندى نوشته‌هاى او اشاره كرده (ابن قاضى شهبه، طبقات، 115/3) و به گفتۀ ابن حجر، نوشته‌هاى او در زمان حياتش در اقطار مختلف شناخته شده بود (الدرر، 445/1). خود ابن كثير داستانى را در مورد اخير نقل كرده است (البداية، 295/14). علاوه بر مهم‌ترين اثر ابن كثير، [[البداية و النهایة (دارالفکر)|البداية و النهایة]] (ه‍ م) آثار مهم ديگر او اينهاست:


===الف-چاپى===
===الف-چاپى===
خط ۹۳: خط ۹۳:
#اختصار علوم الحديث، كه در آن مقدمۀ المصطلح ابن صلاح را مختصر كرده است. این کتاب در مكه در 1355ق به تصحيح محمد عبدالرزاق حمزه، و در 1355ق به تصحيح احمد محمد شاكر چاپ شده است. مصحح اخير بار ديگر آن را با شرح و تنقيح با عنوان الباعث الحثيث، شرح اختصار علوم الحديث در قاهره (1370 ق) و در بيروت (1403 ق) منتشر كرده است (ابوملحم، «خ»). نسخه‌اى كه بروكلمان با نام مختصر علوم‌ الدين ياد كرده /441 GAL, I، مربوط به همین اثر است.
#اختصار علوم الحديث، كه در آن مقدمۀ المصطلح ابن صلاح را مختصر كرده است. این کتاب در مكه در 1355ق به تصحيح محمد عبدالرزاق حمزه، و در 1355ق به تصحيح احمد محمد شاكر چاپ شده است. مصحح اخير بار ديگر آن را با شرح و تنقيح با عنوان الباعث الحثيث، شرح اختصار علوم الحديث در قاهره (1370 ق) و در بيروت (1403 ق) منتشر كرده است (ابوملحم، «خ»). نسخه‌اى كه بروكلمان با نام مختصر علوم‌ الدين ياد كرده /441 GAL, I، مربوط به همین اثر است.
#[[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسير القرآن العظيم]]، كه ابن كثير خود در البداية به آن اشاره كرده است (مثلاً23/1، 34، 37/5، 39). به گفتۀ [[سيوطى]] تفسيرى به شيوۀ آن نوشته نشده است (ص 361). [[شوکانی، محمد|شوكانى]] آن را از بهترين تفسيرها-اگر نه بهترين تفسير-گفته است (95/1). یکى از متأخران شيوۀ تفسير او را از شيوه‌هاى ممتاز دانسته است (محمود، 223). روش مؤلف در این اثر مفصل ده جزئى، تفسير قرآن با خود قرآن، پس از آن با حديث و بعد اقوال صحابه بوده و از آوردن اسرائيليات جز به عنوان استشهاد-نه برای استناد-دورى جسته است (تفسير، 3/1-4). لائوست به خطا آن را بسيار مقدماتى و اساسا مبتنى بر فقه اللغه و به اسلوبى مى‌داند كه [[سيوطى]] بعدها آن را در تفسير خود به كار بست (دانشنامه)، در حالى كه شاكر آن را بهترين و دقيق‌ترين تفسيرها پس از تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] مى‌يابد (5/1). به كار گرفتن احاديث در این تفسير چنان است كه از این اثر، جز تفسير، یک راهنماى حديث با نقد اسناد و متن آن و تمیز حديث صحيح از غير آن مى‌سازد (همو، 6). متن كامل این اثر در نيمۀ نخست سدۀ 14 ق، 3 بار در مصر در هامش تفسيرهاى ديگر يا جداگانه چاپ شده و از آن پس چاپهاى غير انتقادى متعددى از آن به عمل آمده است. در ربع آخر همان سده نيز 3 منتخب از این اثر طبع شده است: عمدة التفسير عن الحافظ ابن كثير، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، 1376 ق، در 5 ج؛ تيسير العلى القدير لاختصار تفسير ابن كثير، به كوشش م. ن. الرفاعى، بيروت، 1392 ق، در 4 ج، مختصر تفسير ابن كثير، به كوشش م. ع.الصابونى، بيروت، 1393 ق، در 3 ج.
#[[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسير القرآن العظيم]]، كه ابن كثير خود در البداية به آن اشاره كرده است (مثلاً23/1، 34، 37/5، 39). به گفتۀ [[سيوطى]] تفسيرى به شيوۀ آن نوشته نشده است (ص 361). [[شوکانی، محمد|شوكانى]] آن را از بهترين تفسيرها-اگر نه بهترين تفسير-گفته است (95/1). یکى از متأخران شيوۀ تفسير او را از شيوه‌هاى ممتاز دانسته است (محمود، 223). روش مؤلف در این اثر مفصل ده جزئى، تفسير قرآن با خود قرآن، پس از آن با حديث و بعد اقوال صحابه بوده و از آوردن اسرائيليات جز به عنوان استشهاد-نه برای استناد-دورى جسته است (تفسير، 3/1-4). لائوست به خطا آن را بسيار مقدماتى و اساسا مبتنى بر فقه اللغه و به اسلوبى مى‌داند كه [[سيوطى]] بعدها آن را در تفسير خود به كار بست (دانشنامه)، در حالى كه شاكر آن را بهترين و دقيق‌ترين تفسيرها پس از تفسير [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] مى‌يابد (5/1). به كار گرفتن احاديث در این تفسير چنان است كه از این اثر، جز تفسير، یک راهنماى حديث با نقد اسناد و متن آن و تمیز حديث صحيح از غير آن مى‌سازد (همو، 6). متن كامل این اثر در نيمۀ نخست سدۀ 14 ق، 3 بار در مصر در هامش تفسيرهاى ديگر يا جداگانه چاپ شده و از آن پس چاپهاى غير انتقادى متعددى از آن به عمل آمده است. در ربع آخر همان سده نيز 3 منتخب از این اثر طبع شده است: عمدة التفسير عن الحافظ ابن كثير، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، 1376 ق، در 5 ج؛ تيسير العلى القدير لاختصار تفسير ابن كثير، به كوشش م. ن. الرفاعى، بيروت، 1392 ق، در 4 ج، مختصر تفسير ابن كثير، به كوشش م. ع.الصابونى، بيروت، 1393 ق، در 3 ج.
#السيرة، كه به گفتۀ خود ابن كثير اثرى مستقل و به دو صورت مختصر و مفصل بوده است (خطراوى، 50). ابن قاضى شهبه اثرى با عنوان سيرة صغيرة به ابن كثير نسبت داده است (طبقات، 114/3). بغدادى نيز اثرى را با نام الفصول في سيرة الرسول از ابن كثير دانسته است (ايضاح، 194/2). محتواى این اثر همان مطالب «کتاب سيرة رسول الله» در [[البداية و النهاية (دارالفکر)|البداية و النهاية]] ابن كثير است. این اثر نخستين بار در 1357ق با عنوان الفصول في اختصار سيرة الرسول در قاهره چاپ شد (دليل الکتاب المصرى، 377)، 6. فضائل القرآن، اول بار به پيوست تفسير او در 1343-1347ق در مصر چاپ شده است.
#السيرة، كه به گفتۀ خود ابن كثير اثرى مستقل و به دو صورت مختصر و مفصل بوده است (خطراوى، 50). ابن قاضى شهبه اثرى با عنوان سيرة صغيرة به ابن كثير نسبت داده است (طبقات، 114/3). بغدادى نيز اثرى را با نام الفصول في سيرة الرسول از ابن كثير دانسته است (ايضاح، 194/2). محتواى این اثر همان مطالب «کتاب سيرة رسول الله» در [[البداية و النهایة (دارالفکر)|البداية و النهایة]] ابن كثير است. این اثر نخستين بار در 1357ق با عنوان الفصول في اختصار سيرة الرسول در قاهره چاپ شد (دليل الکتاب المصرى، 377)، 6. فضائل القرآن، اول بار به پيوست تفسير او در 1343-1347ق در مصر چاپ شده است.


===ب-خطى===
===ب-خطى===
خط ۹۹: خط ۹۹:
#ارشاد الفقيه الى معرفة ادلة التنبيه. نسخه‌اى از آن در کتابخانۀ فيض الله افندى نگهدارى مى‌شود (سيد، فهرس، 286/1- 287). این اثر همان است كه ابن حجر با عبارت «جرح احاديث ادلة التنبيه» از آن ياد كرده است (الدرر، 445/1)،
#ارشاد الفقيه الى معرفة ادلة التنبيه. نسخه‌اى از آن در کتابخانۀ فيض الله افندى نگهدارى مى‌شود (سيد، فهرس، 286/1- 287). این اثر همان است كه ابن حجر با عبارت «جرح احاديث ادلة التنبيه» از آن ياد كرده است (الدرر، 445/1)،
#امهات الاولاد و هل يجوز بيعهنّ، به روايت ابن عروۀ حنبلى، نسخه‌اى از آن در ظاهريه موجود است (ظاهريه، 196/1-197)؛
#امهات الاولاد و هل يجوز بيعهنّ، به روايت ابن عروۀ حنبلى، نسخه‌اى از آن در ظاهريه موجود است (ظاهريه، 196/1-197)؛
#اثرى دربارۀ [[تاریخ مدینة دمشق |تاريخ دمشق]] كه برگهايى از آن از یک نسخۀ خطى مربوطه به ابن كثير به وسيلۀ پرچ /312 III معرفى شده است؛
#اثرى دربارۀ [[تاریخ مدینة دمشق |تاريخ دمشق]] كه برگهایى از آن از یک نسخۀ خطى مربوطه به ابن كثير به وسيلۀ پرچ /312 III معرفى شده است؛
#تحفة الطالب بمعرفة احاديث مختصر ابن الحاجب. نسخه‌اى از آن در کتابخانۀ فيض الله افندى وجود دارد (سيد، همان، 66/1). ابن قاضى شهبه از این اثر با عبارت: «و خرج الاحاديث الواقعة في مختصر الحاجب» ياد كرده است (طبقات، 114/3)؛
#تحفة الطالب بمعرفة احاديث مختصر ابن الحاجب. نسخه‌اى از آن در کتابخانۀ فيض الله افندى وجود دارد (سيد، همان، 66/1). ابن قاضى شهبه از این اثر با عبارت: «و خرج الاحاديث الواقعة في مختصر الحاجب» ياد كرده است (طبقات، 114/3)؛
#التكمیل في الجرح و التعديل و معرفة الثقات و الضعفاء و المجاهيل، كه مختصر تهذيب الكمال مزّى با افزودن قسمتى از میزان الاعتدال [[ذهبى]] است. نسخه‌اى عكسى از ج 9 (آخر) آن در 2 مجلد در دار الكتب مصر (سيد، خطى، 180/1) نگهدارى مى‌شود،
#التكمیل في الجرح و التعديل و معرفة الثقات و الضعفاء و المجاهيل، كه مختصر تهذيب الكمال مزّى با افزودن قسمتى از میزان الاعتدال [[ذهبى]] است. نسخه‌اى عكسى از ج 9 (آخر) آن در 2 مجلد در دار الكتب مصر (سيد، خطى، 180/1) نگهدارى مى‌شود،
#جامع المسانيد و السنن الهادى لاقوم سنن، كه ابن قاضى شهبه با عبارت «کتاب في جمع المسانيد العشرة» از آن نام برده است. كامل‌ترين نسخۀ این کتاب در دار الكتب مصر موجود است (سيد، فهرس، 76/1). نسخه‌هايى از اجزاى ديگر این اثر در قاهره (ازهريه، 469/1)، بغداد (طلس، 39) برلين (آلوارت، /151 II) و مغرب (مجموعة مختارة، 21/1-22) وجود دارد. به نظر شاكر (35/1)، ابن كثير این تأليف را به پایان نبرده است، اما به عقيدۀ خطراوى و متو (ص 52) در اجزاى موجود این اثر اشاراتى هست كه اتمام این نوشته را در 763ق مى‌نماياند. در این اثر احاديث كتب سته و [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد بن حنبل]]، البزار، ابویعلى و ابن ابى شيبه به ترتيب الفبايى نام راویان آنها تدوین شده است (شاكر، همانجا). به گفتۀ ابن حجر این كار بزرگ ابن كثير تكمله‌اى بر نوشتۀ شمس‌الدين ابن المحب، معروف به صامت بود (نك‍: انباء، 47/1)؛
#جامع المسانيد و السنن الهادى لاقوم سنن، كه ابن قاضى شهبه با عبارت «کتاب في جمع المسانيد العشرة» از آن نام برده است. كامل‌ترين نسخۀ این کتاب در دار الكتب مصر موجود است (سيد، فهرس، 76/1). نسخه‌هایى از اجزاى ديگر این اثر در قاهره (ازهريه، 469/1)، بغداد (طلس، 39) برلين (آلوارت، /151 II) و مغرب (مجموعة مختارة، 21/1-22) وجود دارد. به نظر شاكر (35/1)، ابن كثير این تأليف را به پایان نبرده است، اما به عقيدۀ خطراوى و متو (ص 52) در اجزاى موجود این اثر اشاراتى هست كه اتمام این نوشته را در 763ق مى‌نماياند. در این اثر احاديث كتب سته و [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد بن حنبل]]، البزار، ابویعلى و ابن ابى شيبه به ترتيب الفبايى نام راویان آنها تدوین شده است (شاكر، همانجا). به گفتۀ ابن حجر این كار بزرگ ابن كثير تكمله‌اى بر نوشتۀ شمس‌الدين ابن المحب، معروف به صامت بود (نك‍: انباء، 47/1)؛
#طبقات الشافعية، كه ابن قاضى شهبه از آن ياد كرده و گفته است: چون در طبقات ابن كثير زوايدى يافتم، به تأليف کتاب طبقات خود پرداختم (طبقات، 114/3). نسخه‌اى از آن حاوى اجازه‌اى به خط ابن كثير به قليوبى شافعى در 746ق در کتابخانۀ كتانى رباط و نسخۀ دومى از همان اثر به خط مشرقى وجود دارد (مجلة معهد، 5 (1) 184/، 188). نسخه‌هاى ديگرى از این اثر در چستربيتى (آربرى، 61) و تونس شناسايى شده است (فهرس المخطوطات المصورة، 311/1-313). نسخۀ چستر بيتى با عنوان طبقات الفقهاء الشافعين و داراى تاريخ جمادى الآخر 749 (مكه) است. عفيف‌ الدين ابن جمال‌الدين مظفرى تراجم ديگرى بر آن افزوده است؛
#طبقات الشافعية، كه ابن قاضى شهبه از آن ياد كرده و گفته است: چون در طبقات ابن كثير زوايدى يافتم، به تأليف کتاب طبقات خود پرداختم (طبقات، 114/3). نسخه‌اى از آن حاوى اجازه‌اى به خط ابن كثير به قليوبى شافعى در 746ق در کتابخانۀ كتانى رباط و نسخۀ دومى از همان اثر به خط مشرقى وجود دارد (مجلة معهد، 5 (1) 184/، 188). نسخه‌هاى ديگرى از این اثر در چستربيتى (آربرى، 61) و تونس شناسايى شده است (فهرس المخطوطات المصورة، 311/1-313). نسخۀ چستر بيتى با عنوان طبقات الفقهاء الشافعين و داراى تاريخ جمادى الآخر 749 (مكه) است. عفيف‌ الدين ابن جمال‌الدين مظفرى تراجم ديگرى بر آن افزوده است؛
#مسند الفاروق امیرالمؤمنين ابى حفص عمر بن الخطاب. نسخه‌اى از آن كه ظاهرا دست نوشتۀ مؤلف است، در مصر نگهدارى مى‌شود (تيموريه، 324/2). احتمالا این اثر قسمتى از همان کتابى است كه [[سيوطى]] (ص 361) با نام مسند الشيخين از آن ياد كرده است؛
#مسند الفاروق امیرالمؤمنين ابى حفص عمر بن الخطاب. نسخه‌اى از آن كه ظاهرا دست نوشتۀ مؤلف است، در مصر نگهدارى مى‌شود (تيموريه، 324/2). احتمالا این اثر قسمتى از همان کتابى است كه [[سيوطى]] (ص 361) با نام مسند الشيخين از آن ياد كرده است؛
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش