ابن مقفع، عبدالله بن دادویه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' '''' به '''''
جز (جایگزینی متن - 'دائر‌ه‌المعارف بزرگ اسلامی' به 'دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی')
جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴۳: خط ۴۳:
}}
}}


''' ابن‌ مُقَفَّع‌، ابومحمد عبدالله‌ ''' (ح‌ 106-142ق‌/724-759م‌)، نویسنده بزرگ‌ و مترجم‌ آثار پهلوی‌ به‌ عربى‌.
''' ابن‌ مُقَفَّع‌، ابومحمد عبدالله‌''' (ح‌ 106-142ق‌/724-759م‌)، نویسنده بزرگ‌ و مترجم‌ آثار پهلوی‌ به‌ عربى‌.
==نام پدر==
==نام پدر==


خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:
==شیوه ابن‌ مقفع‌ در نگارش‌==
==شیوه ابن‌ مقفع‌ در نگارش‌==


ابن‌ مقفع‌ بى‌گمان‌ شهسوار نثر عربى‌ است‌. کمتر محققى‌ است‌ که‌ هنگام‌ سخن‌ گفتن‌ از او، بتواند شیفتگى‌ و شگفتى‌ خود را پنهان‌ کند. «با ظهور او باید قدم‌ نثری‌ را مبارک‌ گوییم‌ که‌ در جامه‌ای‌ بى‌پیرایه‌ و واژه‌های‌ معمول‌ روزانه‌ توانست‌ در کنار شعر عرب‌ نشیند. این‌ زبان‌ با همه سادگى‌ و بى‌تکلفى‌، باز موفقیتى‌ به‌ کمال‌ بود. به‌ برکت‌ ابن‌ مقفع‌ ، دیگر لازم‌ نیامد که‌ جهان‌ عرب‌ دیرزمانى‌ تأمل‌ کند، تا عوامل‌ بیگانه‌ آن‌ را غنى‌ سازند. ابن‌ مقفع‌، نخستین‌ کس‌ و شاید تنها کسى‌ است‌ که‌ توانست‌ دستمایه‌ای‌ گرانبها به‌ فرهنگ‌ عربى‌ تقدیم‌ کند. ترجمه‌های‌ فلسفى‌ و علمى‌ سده 9ق‌، به‌ سبب‌ تخصصى‌ بودن‌، هرگز به‌ این‌ درجه‌ از سودمندی‌ نرسیدند».  
ابن‌ مقفع‌ بى‌گمان‌ شهسوار نثر عربى‌ است‌. کمتر محققى‌ است‌ که‌ هنگام‌ سخن‌ گفتن‌ از او، بتواند شیفتگى‌ و شگفتى‌ خود را پنهان‌ کند. «با ظهور او باید قدم‌ نثری‌ را مبارک‌ گوییم‌ که‌ در جامه‌ای‌ بى‌پیرایه‌ و واژه‌های‌ معمول‌ روزانه‌ توانست‌ در کنار شعر عرب‌ نشیند. این‌ زبان‌ با همه سادگى‌ و بى‌تکلفى‌، باز موفقیتى‌ به‌ کمال‌ بود. به‌ برکت‌ ابن‌ مقفع‌، دیگر لازم‌ نیامد که‌ جهان‌ عرب‌ دیرزمانى‌ تأمل‌ کند، تا عوامل‌ بیگانه‌ آن‌ را غنى‌ سازند. ابن‌ مقفع‌، نخستین‌ کس‌ و شاید تنها کسى‌ است‌ که‌ توانست‌ دستمایه‌ای‌ گرانبها به‌ فرهنگ‌ عربى‌ تقدیم‌ کند. ترجمه‌های‌ فلسفى‌ و علمى‌ سده 9ق‌، به‌ سبب‌ تخصصى‌ بودن‌، هرگز به‌ این‌ درجه‌ از سودمندی‌ نرسیدند».  


پیش‌ از او، نثری‌ که‌ اینک‌ نثر ادبى‌، یا فنى‌ مى‌خوانیم‌ در واقع‌ وجود نداشت‌. از دوره جاهلى‌ ظاهراً هیچ‌ باقى‌ نمانده‌ است‌ و سنت‌ نثرپردازی‌ آن‌ دوره‌ هم‌ به‌ شهادت‌ چند اثر ساختگى‌ که‌ ظاهراً تقلیدهایى‌ از سجع‌ کاهنان‌ هستند، در نمى‌گذرد.
پیش‌ از او، نثری‌ که‌ اینک‌ نثر ادبى‌، یا فنى‌ مى‌خوانیم‌ در واقع‌ وجود نداشت‌. از دوره جاهلى‌ ظاهراً هیچ‌ باقى‌ نمانده‌ است‌ و سنت‌ نثرپردازی‌ آن‌ دوره‌ هم‌ به‌ شهادت‌ چند اثر ساختگى‌ که‌ ظاهراً تقلیدهایى‌ از سجع‌ کاهنان‌ هستند، در نمى‌گذرد.
خط ۱۷۸: خط ۱۷۸:
عباراتى‌ که‌ از قول‌ خود او نقل‌ شده‌، بسیار دلنشین‌ است‌. نویسندگان‌ را چنین‌ اندرز مى‌دهد: «مبادا که‌ به‌ طمع‌ دست‌ یافتن‌ به‌ بلاغت‌، درپى‌ کلام‌ نامأنوس‌ برآیى‌، بدان‌ که‌ این‌ خود بزرگ‌ترین‌ گنگى‌ است‌»؛ با کاتبى‌ گفت‌: «بباید که‌ پیوسته‌ الفاظ روان‌ را برگزینى‌ و در عین‌ حال‌ از الفاظ فرومایگان‌ بپرهیزی‌»؛ او را پرسیدند که‌ بلاغت‌ چیست‌؟ گفت‌: سخن‌ بلیغ‌ آن‌ است‌ که‌ چون‌ نادان‌ شنود، پندارد که‌ مانند آن‌ را به‌ آسانى‌ تواند آورد.   
عباراتى‌ که‌ از قول‌ خود او نقل‌ شده‌، بسیار دلنشین‌ است‌. نویسندگان‌ را چنین‌ اندرز مى‌دهد: «مبادا که‌ به‌ طمع‌ دست‌ یافتن‌ به‌ بلاغت‌، درپى‌ کلام‌ نامأنوس‌ برآیى‌، بدان‌ که‌ این‌ خود بزرگ‌ترین‌ گنگى‌ است‌»؛ با کاتبى‌ گفت‌: «بباید که‌ پیوسته‌ الفاظ روان‌ را برگزینى‌ و در عین‌ حال‌ از الفاظ فرومایگان‌ بپرهیزی‌»؛ او را پرسیدند که‌ بلاغت‌ چیست‌؟ گفت‌: سخن‌ بلیغ‌ آن‌ است‌ که‌ چون‌ نادان‌ شنود، پندارد که‌ مانند آن‌ را به‌ آسانى‌ تواند آورد.   


ساختار جمله‌ در قرآن‌ کریم‌ و نثر سده اول‌ ق‌ یا در نوشته‌های‌ منسوب‌ به‌ دوره جاهلى‌ غالباً بسیار ساده‌ است‌. انبوه‌ عظیمى‌ از آیات‌ یا عبارات‌ و خطبه‌ها از نهاد و گزاره‌ای‌ تشکیل‌ مى‌یابد که‌ هر یک‌ تنها یکى‌ دو کلمه‌ در بردارند. آنگاه‌ که‌ گفتار به‌ گسترش‌ نیازمند مى‌شود، مفعول‌ها و قیدهای‌ گوناگون‌ به‌ کمک‌ جمله‌ مى‌شتابند. جمله‌های‌ حکمت‌ آمیز، اندرز، فرمان‌ و نظایر آن‌، خاصه‌ به‌ هنگام‌ گفتار، غالباً دارای‌ همین‌ ساختار ساده‌ است‌. در صورت‌ نیاز به‌ گسترش‌ بیشتر، البته‌ موصول‌ها و حروف‌ ربط به‌ کار مى‌آیند، اما جمله‌، همچنان‌ ساده‌ و خالى‌ از تعقید باقى‌ مى‌ماند. هنگام‌ بیان‌ مفاهیم‌ گسترده‌تر، غالباً چنین‌ است‌ که‌ اجزاء یک‌ مفهوم‌ وسیع‌ را در عباراتى‌ کوتاه‌ مى‌ریزند و آن‌ عبارات‌ را کنار یکدیگر مى‌نشانند. اما بیان‌ مضامین‌ فلسفى‌، اخلاقى‌، استدلال‌ و جدل‌ و نیز نقل‌ داستان‌های‌ مفصل‌، دیگر نمى‌تواند در آن‌ ساختمان‌ کوتاه‌ و فشرده جمله‌ جای‌ گیرد و غالباً ناچار جمله اصلى‌ از میان‌ شکافته‌ مى‌شود و یک‌ یا چند جمله پیرو، در درون‌ آن‌ قرار مى‌گیرد و سپس‌ هریک‌ از این‌ اجزاء با صفات‌ و قیود و ترکیبات‌ اضافى‌ و دهها ابزار دیگر آراسته‌ مى‌گردد، تا سرانجام‌ اندیشه‌ای‌ که‌ در ذهن‌ نویسنده‌ نضج‌ یافته‌ است‌، یکباره‌ بیان‌ شود. از اینجاست‌ که‌ عبارات‌ [[کلیله و دمنه|کلیله‌ و دمنه‌]] مفصل‌تر از عبارات‌ معمول‌ آن‌ روزگار به‌ نظر مى‌آید.  
ساختار جمله‌ در قرآن‌ کریم‌ و نثر سده اول‌ ق‌ یا در نوشته‌های‌ منسوب‌ به‌ دوره جاهلى‌ غالباً بسیار ساده‌ است‌. انبوه‌ عظیمى‌ از آیات‌ یا عبارات‌ و خطبه‌ها از نهاد و گزاره‌ای‌ تشکیل‌ مى‌یابد که‌ هر یک‌ تنها یکى‌ دو کلمه‌ در بردارند. آنگاه‌ که‌ گفتار به‌ گسترش‌ نیازمند مى‌شود، مفعول‌ها و قیدهای‌ گوناگون‌ به‌ کمک‌ جمله‌ مى‌شتابند. جمله‌های‌ حکمت‌ آمیز، اندرز، فرمان‌ و نظایر آن‌، خاصه‌ به‌ هنگام‌ گفتار، غالباً دارای‌ همین‌ ساختار ساده‌ است‌. در صورت‌ نیاز به‌ گسترش‌ بیشتر، البته‌ موصول‌ها و حروف‌ ربط به‌ کار مى‌آیند، اما جمله‌، همچنان‌ ساده‌ و خالى‌ از تعقید باقى‌ مى‌ماند. هنگام‌ بیان‌ مفاهیم‌ گسترده‌تر، غالباً چنین‌ است‌ که‌ اجزاء یک‌ مفهوم‌ وسیع‌ را در عباراتى‌ کوتاه‌ مى‌ریزند و آن‌ عبارات‌ را کنار یکدیگر مى‌نشانند. اما بیان‌ مضامین‌ فلسفى‌، اخلاقى‌، استدلال‌ و جدل‌ و نیز نقل‌ داستان‌های‌ مفصل‌، دیگر نمى‌تواند در آن‌ ساختمان‌ کوتاه‌ و فشرده جمله‌ جای‌ گیرد و غالباً ناچار جمله اصلى‌ از میان‌ شکافته‌ مى‌شود و یک‌ یا چند جمله پیرو، در درون‌ آن‌ قرار مى‌گیرد و سپس‌ هریک‌ از این‌ اجزاء با صفات‌ و قیود و ترکیبات‌ اضافى‌ و ده‌ها ابزار دیگر آراسته‌ مى‌گردد، تا سرانجام‌ اندیشه‌ای‌ که‌ در ذهن‌ نویسنده‌ نضج‌ یافته‌ است‌، یکباره‌ بیان‌ شود. از اینجاست‌ که‌ عبارات‌ [[کلیله و دمنه|کلیله‌ و دمنه‌]] مفصل‌تر از عبارات‌ معمول‌ آن‌ روزگار به‌ نظر مى‌آید.  


بى‌گمان‌ در این‌ ترجمه‌، زبان‌ مبدأ که‌ همانا پهلوی‌ باشد، بى‌تأثیر نبوده‌ است‌، نثر ابن‌ مقفع‌ در این‌ ترجمه‌ با نثر نوشته‌ها و ترجمه‌های‌ دیگر او تفاوت‌ فاحشى‌ ندارد. با اینهمه‌ هر جا که‌ سخن‌ از اندرز و حکمت‌ عام‌ و ارشاد مردمان‌ مى‌رود، خواننده‌ احساس‌ مى‌کند که‌ عبارات‌ کوتاه‌ترند. پنداری‌ گوینده‌ سر آن‌ دارد که‌ تأثیری‌ سریع‌ در شنونده خویش‌ باقى‌ گذارد و بگذرد. در اینگونه‌ مضامین‌ است‌ که‌ نثر ابن‌ مقفع‌ تا حدودی‌ به‌ نثر خطبه‌ها - که‌ البته‌ او نیز خوب‌ مى‌شناخته‌ است‌ - شبیه‌ مى‌شود. این‌ تشابه‌ را حمزه‌ نیک‌ احساس‌ کرده‌ و از آن‌ نتیجه‌ گرفته‌ است‌ که‌ ابن‌ مقفع‌ و عبدالحمید از نثر خطابه‌ تأثیر پذیرفته‌اند.  
بى‌گمان‌ در این‌ ترجمه‌، زبان‌ مبدأ که‌ همانا پهلوی‌ باشد، بى‌تأثیر نبوده‌ است‌، نثر ابن‌ مقفع‌ در این‌ ترجمه‌ با نثر نوشته‌ها و ترجمه‌های‌ دیگر او تفاوت‌ فاحشى‌ ندارد. با اینهمه‌ هر جا که‌ سخن‌ از اندرز و حکمت‌ عام‌ و ارشاد مردمان‌ مى‌رود، خواننده‌ احساس‌ مى‌کند که‌ عبارات‌ کوتاه‌ترند. پنداری‌ گوینده‌ سر آن‌ دارد که‌ تأثیری‌ سریع‌ در شنونده خویش‌ باقى‌ گذارد و بگذرد. در اینگونه‌ مضامین‌ است‌ که‌ نثر ابن‌ مقفع‌ تا حدودی‌ به‌ نثر خطبه‌ها - که‌ البته‌ او نیز خوب‌ مى‌شناخته‌ است‌ - شبیه‌ مى‌شود. این‌ تشابه‌ را حمزه‌ نیک‌ احساس‌ کرده‌ و از آن‌ نتیجه‌ گرفته‌ است‌ که‌ ابن‌ مقفع‌ و عبدالحمید از نثر خطابه‌ تأثیر پذیرفته‌اند.  
خط ۲۳۳: خط ۲۳۳:
2-4. الادب‌ الکبیر، الادب‌ الصغیر و الیتیمه،
2-4. الادب‌ الکبیر، الادب‌ الصغیر و الیتیمه،


به‌ گفته ابن‌ ندیم‌، ابن‌ مقفع‌ یکى‌ از مترجمان‌ فارسى‌ (پهلوی‌ ساسانى‌) به‌ عربى‌ بوده‌ و از جمله‌ کتاب‌هایى‌ که‌ ترجمه‌ کرده‌، الاداب‌ الکبیر (یا الادب‌ الکبیر ) معروف‌ به‌ ماقرا جسنس‌، الادب‌ الصغیر و الیتیمه فى‌ الرسائل‌ است.
به‌ گفته ابن‌ ندیم‌، ابن‌ مقفع‌ یکى‌ از مترجمان‌ فارسى‌ (پهلوی‌ ساسانى‌) به‌ عربى‌ بوده‌ و از جمله‌ کتاب‌هایى‌ که‌ ترجمه‌ کرده‌، الاداب‌ الکبیر (یا الادب‌ الکبیر) معروف‌ به‌ ماقرا جسنس‌، الادب‌ الصغیر و الیتیمه فى‌ الرسائل‌ است.


درباره این‌ 3 کتاب‌ در زمان‌های‌ اخیر بحث‌های‌ زیادی‌ شده‌ است‌ و بعضى‌ التیمیه یا الدره الیتیمه را با الادب‌ الکبیر یکى‌ دانسته‌اند.
درباره این‌ 3 کتاب‌ در زمان‌های‌ اخیر بحث‌های‌ زیادی‌ شده‌ است‌ و بعضى‌ التیمیه یا الدره الیتیمه را با الادب‌ الکبیر یکى‌ دانسته‌اند.
خط ۲۷۳: خط ۲۷۳:
این‌ رساله‌ در جواب‌ نامه جُشْنَسْف‌ شاه‌ (گشنسپ‌) شاهزاده‌ طبرستان‌ از تنسر دانای‌ فارس‌ و هربد هرابده اردشیر بابک‌ نوشته‌ شده‌ بود. ابن‌ اسفندیار که‌ تاریخ‌ طبرستان‌ را در دست‌ تألیف‌ داشت‌، این‌ رساله‌ را به‌ فارسى‌ ترجمه‌ کرد و آن‌ را در مقدمه کتاب‌ خود آورد. ابن‌ مقفع‌ این‌ نامه‌ را از قول‌ بهرام‌ بن‌ خورزاد و او «از پدر خویش‌ منوچهر موبد خراسان‌» و علمای‌ پارس‌ نقل‌ کرده‌ است‌.
این‌ رساله‌ در جواب‌ نامه جُشْنَسْف‌ شاه‌ (گشنسپ‌) شاهزاده‌ طبرستان‌ از تنسر دانای‌ فارس‌ و هربد هرابده اردشیر بابک‌ نوشته‌ شده‌ بود. ابن‌ اسفندیار که‌ تاریخ‌ طبرستان‌ را در دست‌ تألیف‌ داشت‌، این‌ رساله‌ را به‌ فارسى‌ ترجمه‌ کرد و آن‌ را در مقدمه کتاب‌ خود آورد. ابن‌ مقفع‌ این‌ نامه‌ را از قول‌ بهرام‌ بن‌ خورزاد و او «از پدر خویش‌ منوچهر موبد خراسان‌» و علمای‌ پارس‌ نقل‌ کرده‌ است‌.


دارمستتر خاورشناس‌ فرانسوی‌ در 1894م‌ این‌ نامه‌ را از روی‌ نسخه خطى‌ تاریخ‌ طبرستان‌ ابن‌ اسفندیار که‌ در کتابخانه ایندیا افیس‌ نگاهداری‌ مى‌شود، در ژورنال‌ آزیاتیک‌ با ترجمه فرانسوی‌ به‌ چاپ‌ رسانید. پس‌ از او مجتبى‌ مینوی‌ آن‌ را با نسخه دیگری‌ مقابله‌ کرد و با مقدمه‌ و تعلیقات‌ در 1311ش‌ (تهران‌ ) منتشر کرد و در 1354ش‌ آن‌ را دوباره‌ با تعلیقات‌ تازه‌تری‌ چاپ‌ کرد. بویس‌ این‌ نامه‌ را از روی‌ چاپ‌ مینوی‌ (چاپ‌ اول‌) به‌ انگلیسى‌ ترجمه‌ کرد و با مقدمه‌ و حواشى‌ در رم‌ (1968م‌) منتشر کرد.
دارمستتر خاورشناس‌ فرانسوی‌ در 1894م‌ این‌ نامه‌ را از روی‌ نسخه خطى‌ تاریخ‌ طبرستان‌ ابن‌ اسفندیار که‌ در کتابخانه ایندیا افیس‌ نگاهداری‌ مى‌شود، در ژورنال‌ آزیاتیک‌ با ترجمه فرانسوی‌ به‌ چاپ‌ رسانید. پس‌ از او مجتبى‌ مینوی‌ آن‌ را با نسخه دیگری‌ مقابله‌ کرد و با مقدمه‌ و تعلیقات‌ در 1311ش‌ (تهران‌) منتشر کرد و در 1354ش‌ آن‌ را دوباره‌ با تعلیقات‌ تازه‌تری‌ چاپ‌ کرد. بویس‌ این‌ نامه‌ را از روی‌ چاپ‌ مینوی‌ (چاپ‌ اول‌) به‌ انگلیسى‌ ترجمه‌ کرد و با مقدمه‌ و حواشى‌ در رم‌ (1968م‌) منتشر کرد.




خط ۳۰۳: خط ۳۰۳:
17. القصیده فى‌ الشهور الرومیه و شرحها،
17. القصیده فى‌ الشهور الرومیه و شرحها،


این‌ قصیده‌ در 40 بیت‌ است‌ که‌ قافیه آن‌ «ب‌» و درباره ماه‌های‌ رومى‌ یا سریانى‌ است‌. ماهها از نیسان‌ (آوریل‌) آغاز مى‌شود و در هر یک‌ از آن‌ها اوضاع‌ جوی‌ مربوط به‌ آن‌ ماه‌ آمده‌ است‌. این‌ قصیده‌ شرحى‌ هم‌ دارد.  
این‌ قصیده‌ در 40 بیت‌ است‌ که‌ قافیه آن‌ «ب‌» و درباره ماه‌های‌ رومى‌ یا سریانى‌ است‌. ماه‌ها از نیسان‌ (آوریل‌) آغاز مى‌شود و در هر یک‌ از آن‌ها اوضاع‌ جوی‌ مربوط به‌ آن‌ ماه‌ آمده‌ است‌. این‌ قصیده‌ شرحى‌ هم‌ دارد.  


18. ربع‌ الدنیا،
18. ربع‌ الدنیا،