ابن عبدالسلام، عبدالعزیز بن عبدالسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نجم‌ الدين' به 'نجم‌الدين'
جز (جایگزینی متن - ' {{' به '{{')
جز (جایگزینی متن - 'نجم‌ الدين' به 'نجم‌الدين')
خط ۵۱: خط ۵۱:
سپس در دمشق مشغول تدريس شد و تاج‌ الدين ابن فركاح، شمس‌الدين حنبلى، ابن دقيق العيد -كه لقب سلطان العلماء به او داد- علاء الدين ابوالحسن باجى، ابومحمد دمياطى، ابومحمد هبه الله قفطى، على بن محمد يونينى و شهاب‌ الدين ابوشامه از شاگردانش بودند. او را به دانش و پارسايى و زبان‌آورى ستوده‌اند. ابن عبدالسلام در روزگارى به سر مى‌برد كه سرزمين شام و مصر دستخوش پريشانى و نابسامانى بود؛ چه از يكسو با سپاهيان صليبى روبه‌رو بود و از سويى درگيرى داخلى ايوبيان با يكديگر بر سر حكمرانى آن نواحى، به اين آشفتگى دامن مى‌زد. در اين گيرودار مداخله وى در امور سياسى، برخورد با زمامداران، ايستادگى در مقابل سپاهيان روم و پافشارى بر نظرات فقهى، شخصيتى بارز از او ترسيم كرده است. به همين سبب در فاصله ميان بارورى علمى تا پايان زندگيش، كمتر به چشم مى‌خورد كه رويدادى به وجود نياورده باشد.
سپس در دمشق مشغول تدريس شد و تاج‌ الدين ابن فركاح، شمس‌الدين حنبلى، ابن دقيق العيد -كه لقب سلطان العلماء به او داد- علاء الدين ابوالحسن باجى، ابومحمد دمياطى، ابومحمد هبه الله قفطى، على بن محمد يونينى و شهاب‌ الدين ابوشامه از شاگردانش بودند. او را به دانش و پارسايى و زبان‌آورى ستوده‌اند. ابن عبدالسلام در روزگارى به سر مى‌برد كه سرزمين شام و مصر دستخوش پريشانى و نابسامانى بود؛ چه از يكسو با سپاهيان صليبى روبه‌رو بود و از سويى درگيرى داخلى ايوبيان با يكديگر بر سر حكمرانى آن نواحى، به اين آشفتگى دامن مى‌زد. در اين گيرودار مداخله وى در امور سياسى، برخورد با زمامداران، ايستادگى در مقابل سپاهيان روم و پافشارى بر نظرات فقهى، شخصيتى بارز از او ترسيم كرده است. به همين سبب در فاصله ميان بارورى علمى تا پايان زندگيش، كمتر به چشم مى‌خورد كه رويدادى به وجود نياورده باشد.


ايشان مدتى به تدريس در زاويه غزالى جامع دمشق اشتغال ورزيد تا اينكه چون در 637ق صالح اسماعيل برادر اشرف، حاكم دمشق شد، او را به امامت جمعه آن شهر منصوب كرد. از آنجا كه اهل مصر با نجم‌ الدين ايوب بيعت كرده بودند و او حكمران آنجا شده بود، اين امر ملك اسماعيل را نگران ساخته بود؛ از اين‌رو در 638ق به سپاهيان صليبى در برابر نجم‌ الدين پيشنهاد همكارى داد و حاضر شد در قبال حمايت صليبيان از وى دو دژ بزرگ صيدا و شقيف را به آنان واگذارد. اين پيمان‌نامه بر ابن عبدالسلام بسيار گران آمد و وقتى مردم درباره فروختن سلاح به صليبيان -كه در دمشق رفت‌وآمد داشتند- از او استفتاء كردند، فتوا داد كه اين كار بر شما حرام است و در پايان خطبه‌هاى نماز جمعه سپاهيان كفّار را نفرين كرد. از اين‌رو وى مدتى زندانى شد و پس از آزادى به بيت المقدس رفت. وقتى اسماعيل با سپاهيان صليبى به آن ديار آمد، به او پيشنهاد كرد كه اگر با وى كنار آيد، به منصب‌هاى سابقش در دمشق باز خواهد گشت، ولى او نپذيرفت و به همين جهت در بيت المقدس زندانى گرديد. چندى نگذشت كه سپاهيان نجم‌ الدين ايوب، صليبيان را تارومار كردند.
ايشان مدتى به تدريس در زاويه غزالى جامع دمشق اشتغال ورزيد تا اينكه چون در 637ق صالح اسماعيل برادر اشرف، حاكم دمشق شد، او را به امامت جمعه آن شهر منصوب كرد. از آنجا كه اهل مصر با نجم‌الدين ايوب بيعت كرده بودند و او حكمران آنجا شده بود، اين امر ملك اسماعيل را نگران ساخته بود؛ از اين‌رو در 638ق به سپاهيان صليبى در برابر نجم‌الدين پيشنهاد همكارى داد و حاضر شد در قبال حمايت صليبيان از وى دو دژ بزرگ صيدا و شقيف را به آنان واگذارد. اين پيمان‌نامه بر ابن عبدالسلام بسيار گران آمد و وقتى مردم درباره فروختن سلاح به صليبيان -كه در دمشق رفت‌وآمد داشتند- از او استفتاء كردند، فتوا داد كه اين كار بر شما حرام است و در پايان خطبه‌هاى نماز جمعه سپاهيان كفّار را نفرين كرد. از اين‌رو وى مدتى زندانى شد و پس از آزادى به بيت المقدس رفت. وقتى اسماعيل با سپاهيان صليبى به آن ديار آمد، به او پيشنهاد كرد كه اگر با وى كنار آيد، به منصب‌هاى سابقش در دمشق باز خواهد گشت، ولى او نپذيرفت و به همين جهت در بيت المقدس زندانى گرديد. چندى نگذشت كه سپاهيان نجم‌الدين ايوب، صليبيان را تارومار كردند.


ابن عبدالسلام در 639ق به مصر رفت و نجم‌ الدين ايوب منصب قضا و خطابت آنجا را برعهده او گذاشت. در مصر عالم بزرگ آن ديار عبدالعظيم منذرى او را ارج نهاد و به احترام وى از افتاء دست بداشت در همين اوان فخرالدين عثمان يكى از كارگزاران ايوب، طبل خانه‌اى براى يكى از مساجد مصر بنا كرد كه اين كار، ابن عبدالسلام را خوش نيامد و به خراب كردن آن حكم نمود. پس بى‌درنگ حكم به عدم صلاحيت فخرالدين داد و سپس خود از مقام قضا كناره گرفت و خانه‌نشين شد و تنها به مراجعات فقهى مردم پاسخ مى‌گفت. ابتدا فخرالدين و ديگران مى‌پنداشتند كه اين حكم ابن عبدالسلام اثرى ندارد، ولى چون ايوب نماينده‌اى به بغداد نزد مستعصم فرستاد، مستعصم به اسناد حكم ابن عبدالسلام در صلاحيت فخرالدين ترديد كرد و نماينده را به مصر بازگرداند. وى در 652ق در مدرسه صالحيه عهده‌دار تدريس فقه شافعى گرديد.
ابن عبدالسلام در 639ق به مصر رفت و نجم‌الدين ايوب منصب قضا و خطابت آنجا را برعهده او گذاشت. در مصر عالم بزرگ آن ديار عبدالعظيم منذرى او را ارج نهاد و به احترام وى از افتاء دست بداشت در همين اوان فخرالدين عثمان يكى از كارگزاران ايوب، طبل خانه‌اى براى يكى از مساجد مصر بنا كرد كه اين كار، ابن عبدالسلام را خوش نيامد و به خراب كردن آن حكم نمود. پس بى‌درنگ حكم به عدم صلاحيت فخرالدين داد و سپس خود از مقام قضا كناره گرفت و خانه‌نشين شد و تنها به مراجعات فقهى مردم پاسخ مى‌گفت. ابتدا فخرالدين و ديگران مى‌پنداشتند كه اين حكم ابن عبدالسلام اثرى ندارد، ولى چون ايوب نماينده‌اى به بغداد نزد مستعصم فرستاد، مستعصم به اسناد حكم ابن عبدالسلام در صلاحيت فخرالدين ترديد كرد و نماينده را به مصر بازگرداند. وى در 652ق در مدرسه صالحيه عهده‌دار تدريس فقه شافعى گرديد.




۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش