پرش به محتوا

ابن حجه، تقی‌الدین بن علی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن‌ح' به 'ابن‌ ح'
جز (جایگزینی متن - '(د ' به '(متوفای ')
جز (جایگزینی متن - 'ابن‌ح' به 'ابن‌ ح')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴۹: خط ۴۹:


==تحصیلات==
==تحصیلات==
وى زندگى ادبى خویش را با شركت در مجلس علماى حماة، از جمله شيخ هيتى و عز موصلى آغاز نمود و از محضر آنان بهره‌ها برد و نيز ملازم مجلس علاء قضامى شد تا آن‌كه در سرودن «زجل» و «مواليا» مهارت يافت. سپس به سبک كهن روى آورد و در مدح بزرگان حماة، قصيده‌ها پرداخت و چون در این كار شهرتى يافت، به دمشق رفت و برهان بن جماعة، قاضى شام را در قصيده‌اى شيوا مدح كرد. آن‌گاه شهرت وى فراگیر شد و از آن پس سفرهاى متعدد خود را میان قاهره و شام آغاز كرد. در قاهره به وزير ابن مكانس (متوفای 794ق1392/م) كه خود نيز شاعر بود، پيوست و او را مدح گفت. در این سفر به حضور بسيارى از بزرگان نيز از جمله [[ابن خلدون]] راه يافت و به مدح آنان پرداخت. پس از چندى به شام بازگشت و زمانى به دمشق رسيد ‎كه ظاهر برقوق آن را پس از چندى محاصره، به آتش كشيده بود (791ق). ابن حجة مشاهدات خود را از شهرِ در آتش سوخته، در نامه‌اى بس شورانگیز تحت عنوان ياقوت الكلام... برای ابن مكانس وصف كرده است كه بى‌گمان یکى از زيباترين آثار او محسوب مى‌گردد. وى در طول اقامتش در شام، به مدح امراى دمشق، حِمْص و حماة پرداخت كه از آن جمله‌اند: علاء‌الدين ابن ابى البقا قاضى دمشق و امین‌الدين حمصى.
وى زندگى ادبى خویش را با شركت در مجلس علماى حماة، از جمله شيخ هيتى و عز موصلى آغاز نمود و از محضر آنان بهره‌ها برد و نيز ملازم مجلس علاء قضامى شد تا آن‌كه در سرودن «زجل» و «مواليا» مهارت يافت. سپس به سبک كهن روى آورد و در مدح بزرگان حماة، قصيده‌ها پرداخت و چون در این كار شهرتى يافت، به دمشق رفت و برهان بن جماعة، قاضى شام را در قصيده‌اى شيوا مدح كرد. آن‌گاه شهرت وى فراگیر شد و از آن پس سفرهاى متعدد خود را میان قاهره و شام آغاز كرد. در قاهره به وزير ابن مكانس (متوفای 794ق1392/م) كه خود نيز شاعر بود، پيوست و او را مدح گفت. در این سفر به حضور بسيارى از بزرگان نيز از جمله [[ابن خلدون]] راه يافت و به مدح آنان پرداخت. پس از چندى به شام بازگشت و زمانى به دمشق رسيد ‎كه ظاهر برقوق آن را پس از چندى محاصره، به آتش كشيده بود (791ق). ابن حجة مشاهدات خود را از شهرِ در آتش سوخته، در نامه‌اى بس شورانگیز تحت عنوان ياقوت الكلام... برای ابن مكانس وصف كرده است كه بى‌گمان یکى از زيباترين آثار او محسوب مى‌گردد. وى در طول اقامتش در شام، به مدح امراى دمشق، حِمْص و حماة پرداخت كه از آن جمله‌اند: علاء‌الدين ابن ابى البقا قاضى دمشق و امین‌الدين حمصى.


در فاصله سال‌هاى 801 تا 815ق بارها بين شام و مصر سفر كرد و شاهد بسيارى از وقايع از جمله حريق مجدد دمشق توسط تيمور لنگ بود. در 803ق در حلب به خدمت علاّن نايب شهر درآمد. سپس چون علان از بيم سلطان فرارى شد، وى مدتى در خفا زيست، لیکن با وساطت صدرالدين ابن آدمى به خدمت نايب دمشق، شيخ محمودى درآمد. آن‌گاه دمرداش را كه در طرابلس بر فرنگان پيروز شده بود، مدح گفت و بر اثر آن، به دمشق رفت و كار کتابت ديوان او را به عهده گرفت. در 813ق كه الملك الناصر به دمشق وارد مى‌شد، دوباره مدتى پنهان شد و در 814ق به حلب رفت. بى‌گمان طى همین سال‌ها بود كه وى فرصت تأليف و تصنيف يافت.
در فاصله سال‌هاى 801 تا 815ق بارها بين شام و مصر سفر كرد و شاهد بسيارى از وقايع از جمله حريق مجدد دمشق توسط تيمور لنگ بود. در 803ق در حلب به خدمت علاّن نايب شهر درآمد. سپس چون علان از بيم سلطان فرارى شد، وى مدتى در خفا زيست، لیکن با وساطت صدرالدين ابن آدمى به خدمت نايب دمشق، شيخ محمودى درآمد. آن‌گاه دمرداش را كه در طرابلس بر فرنگان پيروز شده بود، مدح گفت و بر اثر آن، به دمشق رفت و كار کتابت ديوان او را به عهده گرفت. در 813ق كه الملك الناصر به دمشق وارد مى‌شد، دوباره مدتى پنهان شد و در 814ق به حلب رفت. بى‌گمان طى همین سال‌ها بود كه وى فرصت تأليف و تصنيف يافت.


پس از قتل فرج برقوق در 815ق1412/م چون شيخ محمودى، با نام المؤيد ابوالنصر زمام امور را در قاهره به دست گرفت، ابن حجة را همراه خویش به آن ديار برد و نديم و شاعر مخصوص خود ساخت و سپس بر مناصب عالى برگماشت. بدين‌سان، ابن حجة اعتبارى فراوان و ثروتى كلان فراهم آورد. وى نمونه‌اى از نامه‌هاى خود را كه در همین روزگار نوشته و مربوط به 819ق است، در کتاب «ثمرات الاوراق» نقل كرده است. پس از چندى، ابن حجه متصدى ديوان انشا در دربار ملك مؤيد شد. او را به حكم وظايفى كه داشت، غالباً ً در التزام ركاب ملك مى‌يابيم. در سفرى كه ملك به بلاد روم كرد، وى شرح سفر و فتوحات سلطان را در شمال شام و آسياى صغير به نثرى نسبتاً مغلق و مسجع شرح داده كه در «ثمرات الاوراق» مى‌توان يافت. البته در اكثر این موفقيت‌ها كه نصيب او مى‌شد، نبايد تأثير قاضى ناصرالدين بارزى را فراموش كرد. وى كه خود منشى مخصوص سلطان بود، ابن‌حجه را تا مقام شيخوخت ادباى مصر بركشيد. ابن‌حجه در «خزانة الادب» صريحاً به این مسأله اعتراف كرده و وى را مشوق خویش مى‌شمارد.
پس از قتل فرج برقوق در 815ق1412/م چون شيخ محمودى، با نام المؤيد ابوالنصر زمام امور را در قاهره به دست گرفت، ابن حجة را همراه خویش به آن ديار برد و نديم و شاعر مخصوص خود ساخت و سپس بر مناصب عالى برگماشت. بدين‌سان، ابن حجة اعتبارى فراوان و ثروتى كلان فراهم آورد. وى نمونه‌اى از نامه‌هاى خود را كه در همین روزگار نوشته و مربوط به 819ق است، در کتاب «ثمرات الاوراق» نقل كرده است. پس از چندى، ابن حجه متصدى ديوان انشا در دربار ملك مؤيد شد. او را به حكم وظايفى كه داشت، غالباً ً در التزام ركاب ملك مى‌يابيم. در سفرى كه ملك به بلاد روم كرد، وى شرح سفر و فتوحات سلطان را در شمال شام و آسياى صغير به نثرى نسبتاً مغلق و مسجع شرح داده كه در «ثمرات الاوراق» مى‌توان يافت. البته در اكثر این موفقيت‌ها كه نصيب او مى‌شد، نبايد تأثير قاضى ناصرالدين بارزى را فراموش كرد. وى كه خود منشى مخصوص سلطان بود، ابن‌ حجه را تا مقام شيخوخت ادباى مصر بركشيد. ابن‌ حجه در «خزانة الادب» صريحاً به این مسأله اعتراف كرده و وى را مشوق خویش مى‌شمارد.


ابن حجه با همه خوش خلقى و جوانمردى، بسيار مغرور و متكبر بود و در ديگر شعرا به چشم شاگردان خویش مى‌نگريست و سرقت‌هاى ادبى ايشان را آشكار مى‌ساخت و بدين‌سان، موجب رنجش و آزار آنان مى‌گرديد. از این رو همین‌كه بزرگ‌ترين حامى او يعنى ملك مؤيد در 830ق1427/م درگذشت، شاعران كه كينه وى را به دل داشتند، فرصت را غنيمت شمرده، به هجو او پرداختند و در هجاهاى خویش از هيچ سخن گزنده‌اى فروگذار نكردند و حتى خضاب بستن او را در كهنسالى، به باد ريشخند گرفتند.
ابن حجه با همه خوش خلقى و جوانمردى، بسيار مغرور و متكبر بود و در ديگر شعرا به چشم شاگردان خویش مى‌نگريست و سرقت‌هاى ادبى ايشان را آشكار مى‌ساخت و بدين‌سان، موجب رنجش و آزار آنان مى‌گرديد. از این رو همین‌كه بزرگ‌ترين حامى او يعنى ملك مؤيد در 830ق1427/م درگذشت، شاعران كه كينه وى را به دل داشتند، فرصت را غنيمت شمرده، به هجو او پرداختند و در هجاهاى خویش از هيچ سخن گزنده‌اى فروگذار نكردند و حتى خضاب بستن او را در كهنسالى، به باد ريشخند گرفتند.