پرش به محتوا

ابن انباری، محمد بن قاسم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} '
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ')
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۳۸: خط ۳۸:
|}
|}
</div>
</div>
{{کاربردهای دیگر|ابن انباری (ابهام زدایی)}}
{{کاربردهای دیگر|ابن انباری (ابهام زدایی)}}
'''ابوبكر محمد بن قاسم انبارى''' (271 -328ق)، نحوى، لغت‌شناس، مفسر و عالم به علم قرائات بوده است. وى را گاه انبارى مى‌خوانند، اما غالباً ً لفظ ابن را بر آن مى‌افزايند؛ شايد بيشتر به آن جهت كه از پدر، ابومحمد قاسم بن محمد انبارى بازشناخته شود؛ زيرا ابومحمد نيز چون فرزند، خود مردى اديب و دانشمند بود و چندين کتاب داشته كه نام برخى از آنها با نام کتاب‌هاى ابوبكر مشابه است.
'''ابوبكر محمد بن قاسم انبارى''' (271 -328ق)، نحوى، لغت‌شناس، مفسر و عالم به علم قرائات بوده است. وى را گاه انبارى مى‌خوانند، اما غالباً ً لفظ ابن را بر آن مى‌افزايند؛ شايد بيشتر به آن جهت كه از پدر، ابومحمد قاسم بن محمد انبارى بازشناخته شود؛ زيرا ابومحمد نيز چون فرزند، خود مردى اديب و دانشمند بود و چندين کتاب داشته كه نام برخى از آنها با نام کتاب‌هاى ابوبكر مشابه است.


خط ۴۹: خط ۴۵:


== تحصیلات ==
== تحصیلات ==
او در كودكى نزد پدر و نيز نزد ابوجعفر احمد بن عبيد، ادب آموخت، سپس نزد مشاهير ادب و لغت و علوم قرآنى و حديث چون اسماعيل بن اسحاق قاضى، كديمى و ثعلب به تكمیل معلومات خود پرداخت. او به يمن حافظه نيرومند توانست به‌سرعت در كار علم سرآمد گردد و چنان شد كه در زمان حيات پدر (يعنى پيش از 33 سالگى خود او) در همان مسجدى كه محل تدريس وى بود، او نيز گوشه‌اى برگزيد و به تدريس پرداخت. ظاهراً وى را كارى جز درس، خواه در مساجد و خواه در مجالسى كه خود تشكيل مى‌داد، نبود. تنها در اواخر عمر، زمانى كه شهرت فراگيرى كسب كرده بود، به دربار خليفه «الراضي» راه يافت و ظاهراً آموزگارى فرزندان او را به عهده گرفت. خليفه به او عنايت تمام داشت، چنان‌كه عادت بر آن جارى شده بود كه بر خوان خليفه نشيند و خادمان نيز مى‌دانستند كه خوراك خاص وى چيست و چه زمان آشامیدنى او را بايد تقديم كرد. یک بار هم وى در بازار دل به كنيزكى سپرد؛ خليفه بى‌درنگ آن كنيزك را خريده به خانه او روانه ساخت.
او در كودكى نزد پدر و نيز نزد ابوجعفر احمد بن عبيد، ادب آموخت، سپس نزد مشاهير ادب و لغت و علوم قرآنى و حديث چون اسماعيل بن اسحاق قاضى، كديمى و ثعلب به تكمیل معلومات خود پرداخت. او به يمن حافظه نيرومند توانست به‌سرعت در كار علم سرآمد گردد و چنان شد كه در زمان حيات پدر (يعنى پيش از 33 سالگى خود او) در همان مسجدى كه محل تدريس وى بود، او نيز گوشه‌اى برگزيد و به تدريس پرداخت. ظاهراً وى را كارى جز درس، خواه در مساجد و خواه در مجالسى كه خود تشكيل مى‌داد، نبود. تنها در اواخر عمر، زمانى كه شهرت فراگیرى كسب كرده بود، به دربار خليفه «الراضي» راه يافت و ظاهراً آموزگارى فرزندان او را به عهده گرفت. خليفه به او عنايت تمام داشت، چنان‌كه عادت بر آن جارى شده بود كه بر خوان خليفه نشيند و خادمان نيز مى‌دانستند كه خوراك خاص وى چيست و چه زمان آشامیدنى او را بايد تقديم كرد. یک بار هم وى در بازار دل به كنيزكى سپرد؛ خليفه بى‌درنگ آن كنيزك را خريده به خانه او روانه ساخت.


آنچه بيش از همه نظر [[خطیب بغدادى]] و نویسندگان بعد از او را جلب كرده، حافظه تواناى اوست. خطیب از قول ابوعلى قالى نقل مى‌كند كه ابن انبارى 300 هزار شاهد شعرى برای قرآن از حفظ داشت. كسانى كه در محضر درس او بوده‌اند، گفته‌اند كه وى در مجالس درس منحصراً بر حافظه اعتماد داشت و هرگز از دفتر و کتاب املا نمى‌كرد. روزى كه بيمار شده بود، پدرش را سخت نگران ديدند. چون سبب را پرسيدند، به کتابخانه مفصل فرزند اشاره كرد و گفت از برای كسى كه این همه کتاب از بر دارد، چگونه نگران نباشد.
آنچه بيش از همه نظر [[خطیب بغدادى]] و نویسندگان بعد از او را جلب كرده، حافظه تواناى اوست. خطیب از قول ابوعلى قالى نقل مى‌كند كه ابن انبارى 300 هزار شاهد شعرى برای قرآن از حفظ داشت. كسانى كه در محضر درس او بوده‌اند، گفته‌اند كه وى در مجالس درس منحصراً بر حافظه اعتماد داشت و هرگز از دفتر و کتاب املا نمى‌كرد. روزى كه بيمار شده بود، پدرش را سخت نگران ديدند. چون سبب را پرسيدند، به کتابخانه مفصل فرزند اشاره كرد و گفت از برای كسى كه این همه کتاب از بر دارد، چگونه نگران نباشد.


از ابن انبارى درباره مقدار علمى كه در خاطر داشت، پرسيدند؟ جواب داد: 13 صندوق کتاب. نيز گفته‌اند كه 120 تفسير قرآن را با سلسله سند از حفظ داشت. در خانه فرزندان خليفه «الراضي»، كنيزكى از او تعبير خواب خود را پرسيد، وى كه از تعبير رؤيا اطلاعى نداشت، پاسخى به كنيزك نداد، اما همان شب «کتاب کرمانى» را حفظ كرد و فردا پاسخ مناسب گفت. او خود بر این استعداد خداداده آگاه بود و هيچ شيء خوشبویى را عطرآگين‌تر از علمى كه در سينه داشت، نمى‌دانست. نيز برای نيرومند نگاه داشتن حافظه خود دشوارى‌ها بر خود هموار مى‌داشت؛ بر سر خوان خليفه جز غذاى ناچيزى كه خاص خود او بود، نمى‌خورد و آب جز در وقت معين، آن هم از خمره نمى‌آشامید. چون علت این رياضت‌كشى را از او سؤال كردند، پاسخ داد كه از جهت نگهدارى حافظه است. روزى ديگر، چون كنيزكى كه در بازار دل از او ربوده بود، به فرمان خليفه، نزد او رفت، وى دريافت كه كنيزك خاطر او را از دانش به خویشتن مشغول داشته است. همان دم فرمان داد او را نزد برده‌فروش باز برند.
از ابن انبارى درباره مقدار علمى كه در خاطر داشت، پرسيدند؟ جواب داد: 13 صندوق کتاب. نيز گفته‌اند كه 120 تفسير قرآن را با سلسله سند از حفظ داشت. در خانه فرزندان خليفه «الراضي»، كنيزكى از او تعبير خواب خود را پرسيد، وى كه از تعبير رؤيا اطلاعى نداشت، پاسخى به كنيزك نداد، اما همان شب «کتاب کرمانى» را حفظ كرد و فردا پاسخ مناسب گفت. او خود بر این استعداد خداداده آگاه بود و هيچ شيء خوشبویى را عطرآگین‌تر از علمى كه در سينه داشت، نمى‌دانست. نيز برای نيرومند نگاه داشتن حافظه خود دشوارى‌ها بر خود هموار مى‌داشت؛ بر سر خوان خليفه جز غذاى ناچيزى كه خاص خود او بود، نمى‌خورد و آب جز در وقت معين، آن هم از خمره نمى‌آشامید. چون علت این رياضت‌كشى را از او سؤال كردند، پاسخ داد كه از جهت نگهدارى حافظه است. روزى ديگر، چون كنيزكى كه در بازار دل از او ربوده بود، به فرمان خليفه، نزد او رفت، وى دريافت كه كنيزك خاطر او را از دانش به خویشتن مشغول داشته است. همان دم فرمان داد او را نزد برده‌فروش باز برند.


وى در عين دانشمندى، سخت پارسا بود و به گناهى و حرامى آلوده نشد، در كار تدريس فروتنى بسيار نشان مى‌داد. در مجالس درس او كه بيشتر در باب لغت و نحو و اخبار بود، بسيارى چون ابوسعيد دبيلى و [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنى]] حضور مى‌يافتند. یک بار [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنى]] در درس او - كه روزهاى جمعه املا مى‌شد - لغزشى يافت و در پایان درس آن را به نویسنده امالى او گوشزد كرد. جمعه بعد ابن انبارى، اشتباه را اصلاح كرد و در همان مجلس [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنى]] جوان را ارج نهاد. گویند وى امالى خود را معمولاً با قطعه شعرى از ابن ابى‌امیه كه او را بسيار دوست مى‌داشت، ختم مى‌كرد. در منابع به بيمارى پایان عمر و ديدار سنان بن ثابت طبيب از او اشاره شده است. چون از علت ناتوانى او سؤال كردند، گفت كه هر جمعه 10 هزار ورق يا هفته‌اى 20 هزار مى‌خوانده است. بعيد نيست كه این داستان شگفت را در تأييد علم و به‌خصوص هوش خارق‌العاده او ساخته باشند.
وى در عين دانشمندى، سخت پارسا بود و به گناهى و حرامى آلوده نشد، در كار تدريس فروتنى بسيار نشان مى‌داد. در مجالس درس او كه بيشتر در باب لغت و نحو و اخبار بود، بسيارى چون ابوسعيد دبيلى و [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنى]] حضور مى‌يافتند. یک بار [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنى]] در درس او - كه روزهاى جمعه املا مى‌شد - لغزشى يافت و در پایان درس آن را به نویسنده امالى او گوشزد كرد. جمعه بعد ابن انبارى، اشتباه را اصلاح كرد و در همان مجلس [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنى]] جوان را ارج نهاد. گویند وى امالى خود را معمولاً با قطعه شعرى از ابن ابى‌امیه كه او را بسيار دوست مى‌داشت، ختم مى‌كرد. در منابع به بيمارى پایان عمر و ديدار سنان بن ثابت طبيب از او اشاره شده است. چون از علت ناتوانى او سؤال كردند، گفت كه هر جمعه 10 هزار ورق يا هفته‌اى 20 هزار مى‌خوانده است. بعيد نيست كه این داستان شگفت را در تأييد علم و به‌خصوص هوش خارق‌العاده او ساخته باشند.