ائمه عليهم‌السلام و علم اصول: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '↵↵|' به ' |'
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR12668J1.jpg | عنوان =‏ائمه عليهم السلام و علم اصول | عن...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - '↵↵|' به ' |')
 
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات کتاب
{{جعبه اطلاعات کتاب
| تصویر =NUR12668J1.jpg
| تصویر =NUR12668J1.jpg
| عنوان =‏ائمه عليهم السلام و علم اصول
| عنوان =‏ائمه عليهم‌السلام و علم اصول
| عنوان‌های دیگر =ائمه(ع) و علم اصول
| عنوان‌های دیگر =ائمه(ع) و علم اصول
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[مير عمادي، احمد]] (نويسنده)
[[میر عمادی، احمد]] (نويسنده)


[[دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم. پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي. پژوهشکده فقه و حقوق]] (تهيه کننده)
[[دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم. پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى. پژوهشکده فقه و حقوق]] (تهيه کننده)
| زبان =فارسي
| زبان =فارسی
| کد کنگره =‏‏BP‎‏ ‎‏148‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏9‎‏الف‎‏9‎‏
| کد کنگره =‏‏BP‎‏ ‎‏148‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏9‎‏الف‎‏9‎‏
| موضوع =ائمه اثناعشر - نظريه درباره اصول فقه  
| موضوع =ائمه اثناعشر - نظريه درباره اصول فقه  
خط ۱۶: خط ۱۶:


اصول فقه شيعه - قرن 14  
اصول فقه شيعه - قرن 14  
 
| ناشر =بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم)  
| ناشر =بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)  
 
| مکان نشر =ايران - قم  
| مکان نشر =ايران - قم  
| سال نشر =مجلد1: 1387ش,
| سال نشر =مجلد1: 1387ش,
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE12668AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE12668AUTOMATIONCODE
| چاپ =
| چاپ =
| شابک =978-964-09-0187-8  
| شابک =978-964-09-0187-8  
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =
| کتابخانۀ دیجیتال نور =12668
| کتابخوان همراه نور =12668
| کد پدیدآور =04469  
| کد پدیدآور =04469  
| پس از =
| پس از =
خط ۳۲: خط ۳۰:
}}  
}}  


'''ائمه(ع) و علم اصول'''، اثر سید احمد میرعمادی (معاصر)، پژوهشی است در جهت اثبات و تبیین نقش امامان(ع) در زمینه اصول فقه که به زبان فارسی نوشته شده است.
'''ائمه(ع) و علم اصول'''، اثر [[میر عمادی، احمد|سید احمد میرعمادی]] (معاصر)، پژوهشی است در جهت اثبات و تبیین نقش امامان(ع) در زمینه اصول فقه که به زبان فارسی نوشته شده است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۴۰: خط ۳۸:
مقدمه اول با عنوان سخنی با خواننده توسط ناشر، یعنی پژوهشکده فقه و اصول پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی نوشته شده است. ناشر در این مقدمه از چگونگی شکل‌گیری پژوهشکده فقه و حقوق و اهداف آن سخن به میان آورده، سپس مطالبی را درباره اصول و مخالفین آن، یعنی اخباریان ذکر کرده است. ایشان در این‌باره می‌گوید: اگر اخباریان به‌جای ماندن در دوران فترت، به کمی جلوتر سر می‌کشیدند و بررسی‌های خود را نه در لایه‌های میانی فقه شیعه که در لایه‌های آغازین آن، یعنی دوران امامان و شاگردانشان تمرکز می‌دادند، با نشانه‌های پررنگی از کارکرد اصول در فقه شیعی و آموزش آن توسط امامان(ع) روبه‌رو می‌شدند<ref>ر.ک: سخنی با خواننده، ص15</ref>.
مقدمه اول با عنوان سخنی با خواننده توسط ناشر، یعنی پژوهشکده فقه و اصول پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی نوشته شده است. ناشر در این مقدمه از چگونگی شکل‌گیری پژوهشکده فقه و حقوق و اهداف آن سخن به میان آورده، سپس مطالبی را درباره اصول و مخالفین آن، یعنی اخباریان ذکر کرده است. ایشان در این‌باره می‌گوید: اگر اخباریان به‌جای ماندن در دوران فترت، به کمی جلوتر سر می‌کشیدند و بررسی‌های خود را نه در لایه‌های میانی فقه شیعه که در لایه‌های آغازین آن، یعنی دوران امامان و شاگردانشان تمرکز می‌دادند، با نشانه‌های پررنگی از کارکرد اصول در فقه شیعی و آموزش آن توسط امامان(ع) روبه‌رو می‌شدند<ref>ر.ک: سخنی با خواننده، ص15</ref>.


میرعمادی در مقدمه‌اش، اجمالی از نظرات شیعه (اصولی‌ها و اخباری‌ها) و اهل سنت را در علم اصول بیان می‌کند و به‌اختصار دیدگاه هرکدام از آنان را در این‌باره بررسی می‌نماید. به نظر اصولیون شیعه، مسائل علم اصول ریشه در عصر ائمه(ع) دارد و آنان، به‌خصوص امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اصول و شیوه‌های بهره‌وری از قرآن و سنت را تعلیم داده‌اند؛ بدین ‌صورت که ائمه(ع) با املای قواعد و کلیات علم اصول به شاگردان خود زمینه برای پیدایش چنین علمی فراهم نموده‌اند... برخی از کتاب‌های تدوین‌شده در عصر ائمه(ع) درباره بعضی از مسائل علم اصول عبارت است از:
[[میر عمادی، احمد|میرعمادی]] در مقدمه‌اش، اجمالی از نظرات شیعه (اصولی‌ها و اخباری‌ها) و اهل سنت را در علم اصول بیان می‌کند و به‌اختصار دیدگاه هرکدام از آنان را در این‌باره بررسی می‌نماید. به نظر اصولیون شیعه، مسائل علم اصول ریشه در عصر ائمه(ع) دارد و آنان، به‌خصوص امام باقر(ع) و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] اصول و شیوه‌های بهره‌وری از قرآن و سنت را تعلیم داده‌اند؛ بدین ‌صورت که ائمه(ع) با املای قواعد و کلیات علم اصول به شاگردان خود زمینه برای پیدایش چنین علمی فراهم نموده‌اند... برخی از کتاب‌های تدوین‌شده در عصر ائمه(ع) درباره بعضی از مسائل علم اصول عبارت است از:
# كتاب الألفاظ و كتاب الأخبار كيف تصح، تألیف هشام بن حکم (متوفی 179 یا 199ق)، از اصحاب امام صادق(ع) و امام کاظم(ع)؛
# كتاب الألفاظ و كتاب الأخبار كيف تصح، تألیف هشام بن حکم (متوفی 179 یا 199ق)، از اصحاب [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و امام کاظم(ع)؛
# كتاب اختلاف الحديث و مسائله عن أبي‌الحسن موسی بن جعفر(ع)، تألیف یونس بن عبدالرحمان (متوفی 183ق)، از اصحاب امام کاظم(ع) و امام رضا(ع)؛
# كتاب اختلاف الحديث و مسائله عن أبي‌الحسن موسی بن جعفر(ع)، تألیف یونس بن عبدالرحمان (متوفی 183ق)، از اصحاب امام کاظم(ع) و [[امام رضا(ع)]]؛
# كتاب اختلاف الحديث، تألیف ابن ابی‌عمیر (متوفی 217ق)، از اصحاب امام کاظم(ع)<ref>ر.ک: مقدمه، ص18-19</ref>.
# كتاب اختلاف الحديث، تألیف ابن ابی‌عمیر (متوفی 217ق)، از اصحاب امام کاظم(ع)<ref>ر.ک: مقدمه، ص18-19</ref>.


باید توجه داشت که اخباریان نیز همچون اصولیان، اندیشه و روش‌های خود را منسوب به ائمه(ع) می‌دانند و آن حضرات را پدیدآورنده این مکتب معرفی می‌کنند؛ چنان‌که شیخ حر عاملی می‌نویسد: «إن رئيس الأخباريين هو النبي(ص) ثم الأئمه(ع)». از سوی دیگر با تمسک به روایات اهل‌بیت(ع) به مخالفت و مبارزه جدی با علم اصول برخاسته و علم اصول را ناشی از مذهب اهل سنت دانسته و پیروان این علم را منحرف می‌شمارند<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>.
باید توجه داشت که اخباریان نیز همچون اصولیان، اندیشه و روش‌های خود را منسوب به ائمه(ع) می‌دانند و آن حضرات را پدیدآورنده این مکتب معرفی می‌کنند؛ چنان‌که [[حر عاملی، محمد بن حسن|شیخ حر عاملی]] می‌نویسد: «إن رئيس الأخباريين هو النبي(ص) ثم الأئمه(ع)». از سوی دیگر با تمسک به روایات اهل‌بیت(ع) به مخالفت و مبارزه جدی با علم اصول برخاسته و علم اصول را ناشی از مذهب اهل سنت دانسته و پیروان این علم را منحرف می‌شمارند<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>.


اخباریانی چون حسین بن شهاب‌الدین کرکی (متوفی 1076ق) معتقدند تدوین کتاب‌های اصولی از سوی علمای شیعه ابتدا فقط به‌عنوان الزام خصم بوده که در اثر گذشت زمان و فراوانی تصنیف در این زمینه و اختلاط اصطلاحات فریقین موجب اشتباه گردید و عده‌ای خیال کردند این قواعد اصولی مورد قبول عالمان امامیه است؛ درحالی‌که آن‌ها این اصول را قبول نداشتند و اگر افرادی مانند شیخ طوسی و سید مرتضی کتابی در این زمینه تدوین کردند، به‌خاطر رد اصول اهل سنت بوده، نه اینکه در مقام اثبات این قاعده‌ها و مسائل اصولی باشند<ref>ر.ک: همان، ص24-25</ref>.
اخباریانی چون حسین بن شهاب‌الدین کرکی (متوفی 1076ق) معتقدند تدوین کتاب‌های اصولی از سوی علمای شیعه ابتدا فقط به‌عنوان الزام خصم بوده که در اثر گذشت زمان و فراوانی تصنیف در این زمینه و اختلاط اصطلاحات فریقین موجب اشتباه گردید و عده‌ای خیال کردند این قواعد اصولی مورد قبول عالمان امامیه است؛ درحالی‌که آن‌ها این اصول را قبول نداشتند و اگر افرادی مانند [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسی]] و [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سید مرتضی]] کتابی در این زمینه تدوین کردند، به‌خاطر رد اصول اهل سنت بوده، نه اینکه در مقام اثبات این قاعده‌ها و مسائل اصولی باشند<ref>ر.ک: همان، ص24-25</ref>.


علم اصول نزد اهل سنت از جایگاه رفیعی برخوردار است. آنان از همان ابتدا، بعد از رحلت پیامبر(ص) خود را شدیداً نیازمند علم اصول می‌دیدند؛ چراکه با کنار زدن ائمه(ع) تنها مرجع پاسخ‌گویی احکام و وظایف شرعی مردم کتاب و سنت بود و با پیدایش مسائل و فروعات جدید، در استنباط احکام از این منابع دچار مشکل شدند؛ بنابراین به «اجتهاد به رأی»، «قیاس»، «استحسان» «اجماع» و... روی آوردند و چون خود این اصول، منضبط و روشن نبود و حدود و ثغور آن نیاز به بحث و بررسی دقیق داشت، به‌تدریج به فکر تدوین قواعد و قوانین کلی برآمدند تا همه بتوانند بر طبق آن استنباط و اجتهاد کنند و همین امر زمینه تدوین علم اصول را فراهم آورد. اکثر اهل سنت معتقدند که از چهار پیشوای اهل سنت فقط محمد بن ادریس شافعی دارای اصول مدون بوده است و او نخستین کسی است که اصول فقه را تدوین کرد و کتابی به نام «الرسالة» نگاشت<ref>ر.ک: همان، ص26-27</ref>.
علم اصول نزد اهل سنت از جایگاه رفیعی برخوردار است. آنان از همان ابتدا، بعد از رحلت پیامبر(ص) خود را شدیداً نیازمند علم اصول می‌دیدند؛ چراکه با کنار زدن ائمه(ع) تنها مرجع پاسخ‌گویی احکام و وظایف شرعی مردم کتاب و سنت بود و با پیدایش مسائل و فروعات جدید، در استنباط احکام از این منابع دچار مشکل شدند؛ بنابراین به «اجتهاد به رأی»، «قیاس»، «استحسان» «اجماع» و... روی آوردند و چون خود این اصول، منضبط و روشن نبود و حدود و ثغور آن نیاز به بحث و بررسی دقیق داشت، به‌تدریج به فکر تدوین قواعد و قوانین کلی برآمدند تا همه بتوانند بر طبق آن استنباط و اجتهاد کنند و همین امر زمینه تدوین علم اصول را فراهم آورد. اکثر اهل سنت معتقدند که از چهار پیشوای اهل سنت فقط محمد بن ادریس شافعی دارای اصول مدون بوده است و او نخستین کسی است که اصول فقه را تدوین کرد و کتابی به نام «الرسالة» نگاشت<ref>ر.ک: همان، ص26-27</ref>.
خط ۵۵: خط ۵۳:
نویسنده در فصل اول با طرح سؤالاتی از قبیل آیا به نظر ائمه(ع) اجتهاد جایز است؟ اگر اجتهاد جایز است آیا در دوران حضور ائمه(ع) وجود داشته است؟ در این صورت فلسفه مذمت اجتهاد در زبان ائمه(ع) چیست؟ آیا ائمه(ع) اجتهاد می‌کردند؟، درصدد پاسخ به آن‌هاست. پیش از پرداختن به پاسخ‌دهی به این سؤالات و مسائل مرتبط با آن، از رابطه اجتهاد با اصول مطرح سخن به میاد آورده که نتیجه آن چنین است: اگر کسی به‌طور کافی و مستدل با مسائل اصولی آشنا گردد، ثمره‌اش مجتهد شدن است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص57-58</ref>.
نویسنده در فصل اول با طرح سؤالاتی از قبیل آیا به نظر ائمه(ع) اجتهاد جایز است؟ اگر اجتهاد جایز است آیا در دوران حضور ائمه(ع) وجود داشته است؟ در این صورت فلسفه مذمت اجتهاد در زبان ائمه(ع) چیست؟ آیا ائمه(ع) اجتهاد می‌کردند؟، درصدد پاسخ به آن‌هاست. پیش از پرداختن به پاسخ‌دهی به این سؤالات و مسائل مرتبط با آن، از رابطه اجتهاد با اصول مطرح سخن به میاد آورده که نتیجه آن چنین است: اگر کسی به‌طور کافی و مستدل با مسائل اصولی آشنا گردد، ثمره‌اش مجتهد شدن است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص57-58</ref>.


اجتهاد و مشتقات آن در احادیث پیامبر(ص) و ائمه(ع) به‌وفور یافت می‌شود که با رجوع به این احادیث، متوجه می‌شویم که کلمه «اجتهاد» در کلام آنان به معنای لغوی‌اش استعمال شده است. در فرهنگ ائمه، اجتهاد عبارت است از تلاش و کوشش برای دستیابی به رضا و فرمان‌برداری خداوند<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>. نویسنده معنای اصطلاحی «اجتهاد» را متوقف بر دانستن چگونگی پیدایش و شکل‌گیری این کلمه در میان مسلمانان می‌داند و معتقد است نخستین‌ بار این واژه در عصر خلیفه اول رواج پیدا کرد؛ زیرا بیشتر مسلمانان بعد از پیامبر(ص) با آن خلیفه بیعت کردند. طبعاً مردم احکام و مسائل خویش را از آنان می‌پرسیدند و آنان در مقام پاسخ‌گویی تنها منبعی که در اختیار داشتند قرآن و سنت رسولش بود که به آن‌هم آگاهی کامل نداشتند؛ بنابراین از همان ابتدا دچار مشکل شدند و با مراجعه به رأی و فکر شخصی خود حکم شرعی را بیان می‌کردند و اسم این کار را «اجتهاد» گذاشتند<ref>ر.ک: همان، ص61-62</ref>. این نوع برداشت که باعث روی آوردن به قیاس و رأی به‌خاطر جهل به کتاب و سنت و مسائل سیاسی بود، پیامدهای زیان‌باری در جامعه اسلامی از خود به‌جای گذاشت؛ به همین دلیل ائمه(ع) به‌صورت جدی با آن مبارزه کردند<ref>ر.ک: همان، ص83-84</ref>.
اجتهاد و مشتقات آن در احادیث پیامبر(ص) و ائمه(ع) به‌وفور یافت می‌شود که با رجوع به این احادیث، متوجه می‌شویم که کلمه «اجتهاد» در کلام آنان به معنای لغوی‌اش استعمال شده است. در فرهنگ ائمه، اجتهاد عبارت است از تلاش و کوشش برای دستیابی به رضا و فرمان‌برداری خداوند<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>. نویسنده معنای اصطلاحی «اجتهاد» را متوقف بر دانستن چگونگی پیدایش و شکل‌گیری این کلمه در میان مسلمانان می‌داند و معتقد است نخستین بار این واژه در عصر خلیفه اول رواج پیدا کرد؛ زیرا بیشتر مسلمانان بعد از پیامبر(ص) با آن خلیفه بیعت کردند. طبعاً مردم احکام و مسائل خویش را از آنان می‌پرسیدند و آنان در مقام پاسخ‌گویی تنها منبعی که در اختیار داشتند قرآن و سنت رسولش بود که به آن‌هم آگاهی کامل نداشتند؛ بنابراین از همان ابتدا دچار مشکل شدند و با مراجعه به رأی و فکر شخصی خود حکم شرعی را بیان می‌کردند و اسم این کار را «اجتهاد» گذاشتند<ref>ر.ک: همان، ص61-62</ref>. این نوع برداشت که باعث روی آوردن به قیاس و رأی به‌خاطر جهل به کتاب و سنت و مسائل سیاسی بود، پیامدهای زیان‌باری در جامعه اسلامی از خود به‌جای گذاشت؛ به همین دلیل ائمه(ع) به‌صورت جدی با آن مبارزه کردند<ref>ر.ک: همان، ص83-84</ref>.


دلایل و انگیزه‌های آن بزرگواران در مخالفت با اجتهاد به رأی را می‌توان در مخالفت با اعتقاد به نقصان کتاب و سنت، مخالفت با بدعت‌گذاری در دین، مخالفت با نسبت دروغ به خدا، جلوگیری از محو شدن فقه و روحیه تعبد، جلوگیری از گمراهی و هلاکت دانست<ref>ر.ک: همان، ص84-88</ref>.
دلایل و انگیزه‌های آن بزرگواران در مخالفت با اجتهاد به رأی را می‌توان در مخالفت با اعتقاد به نقصان کتاب و سنت، مخالفت با بدعت‌گذاری در دین، مخالفت با نسبت دروغ به خدا، جلوگیری از محو شدن فقه و روحیه تعبد، جلوگیری از گمراهی و هلاکت دانست<ref>ر.ک: همان، ص84-88</ref>.
خط ۸۱: خط ۷۹:
{{پایان}}
{{پایان}}


حال جای این سؤال هست که آیا معصومین خویش نیز برای به دست آوردن احکام، دست به دامن اجتهاد می‌شدند؟ نویسنده می‌گوید: اعتقاد به اجتهاد دو پیامد مهم دارد: یکی جهل و ظن به‌ حکم الهی به‌خاطر اتصال نداشتن علم مجتهد به وحی و منبع الهی و اکتسابی بودن و دیگری وجود خطا و اشتباه؛ درحالی‌که پیامبر(ص) و ائمه(ع) از هر دو خصوصیت به‌دورند<ref>ر.ک: همان، ص124-125</ref>. نویسنده علاوه بر این دلیل عقلی، به قرآن و آیه شریفه '''وَ مٰا ينْطِقُ عَنِ اَلْهَوىٰ إِنْ هُوَ إِلاّٰ وَحْي يوحىٰ''' (نجم: 3-4) و آیه شریفه '''قُلْ إِنَّمٰا أَتَّبِعُ مٰا يوحىٰ إِلَي مِنْ رَبِّي''' (اعراف: 203)، مراجعه کرده و آنها را به‌عنوان دلیل قرآنی بر مدعای خویش ذکر نموده است.
حال جای این سؤال هست که آیا معصومین خویش نیز برای به دست آوردن احکام، دست به دامن اجتهاد می‌شدند؟ نویسنده می‌گوید: اعتقاد به اجتهاد دو پیامد مهم دارد: یکی جهل و ظن به حکم الهی به‌خاطر اتصال نداشتن علم مجتهد به وحی و منبع الهی و اکتسابی بودن و دیگری وجود خطا و اشتباه؛ درحالی‌که پیامبر(ص) و ائمه(ع) از هر دو خصوصیت به‌دورند<ref>ر.ک: همان، ص124-125</ref>. نویسنده علاوه بر این دلیل عقلی، به قرآن و آیه شریفه'''وَ مٰا ينْطِقُ عَنِ اَلْهَوىٰ إِنْ هُوَ إِلاّٰ وَحْي يوحىٰ''' (نجم: 3-4) و آیه شریفه'''قُلْ إِنَّمٰا أَتَّبِعُ مٰا يوحىٰ إِلَي مِنْ رَبِّي''' (اعراف: 203)، مراجعه کرده و آنها را به‌عنوان دلیل قرآنی بر مدعای خویش ذکر نموده است.


نویسنده، فصل دوم را به بیان ادله احکام نزد ائمه و اهل سنت اختصاص داده است. مهم‌ترین منابع شناخت مقررات اسلامی و ادله احکام در فقه شیعه و اهل سنت عبارتند از: کتاب، سنت، عقل، اجماع، قیاس، استحسان، عرف، سد ذرایع، قول صحابی، مصالح مرسله و استصحاب. بعضی از این ادله مورد قبول همه مذاهب و تعدادی نیز اختلافی است؛ به‌عنوان‌ مثال، اصل منبع بودن کتاب، سنت، عقل و اجماع مورد اتفاق فریقین است؛ لیکن در حدود و جزئیات آن اختلاف وجود دارد<ref>ر.ک: همان، ص127</ref>.
نویسنده، فصل دوم را به بیان ادله احکام نزد ائمه و اهل سنت اختصاص داده است. مهم‌ترین منابع شناخت مقررات اسلامی و ادله احکام در فقه شیعه و اهل سنت عبارتند از: کتاب، سنت، عقل، اجماع، قیاس، استحسان، عرف، سد ذرایع، قول صحابی، مصالح مرسله و استصحاب. بعضی از این ادله مورد قبول همه مذاهب و تعدادی نیز اختلافی است؛ به‌عنوان مثال، اصل منبع بودن کتاب، سنت، عقل و اجماع مورد اتفاق فریقین است؛ لیکن در حدود و جزئیات آن اختلاف وجود دارد<ref>ر.ک: همان، ص127</ref>.


نویسنده ضمن توضیح منابع، برخی را تأیید و برخی را با دلیل رد می‌کند. دراین‌بین به نظر اخباریان نیز مراجعه نموده و با ذکر ادله آنان، درصدد پاسخ برمی‌آید<ref>ر.ک: همان، ص139-155</ref> و گاه شبهه‌ای را مطرح می‌کند و آن را پاسخ می‌دهد<ref>ر.ک: همان، ص170-172</ref>.
نویسنده ضمن توضیح منابع، برخی را تأیید و برخی را با دلیل رد می‌کند. دراین‌بین به نظر اخباریان نیز مراجعه نموده و با ذکر ادله آنان، درصدد پاسخ برمی‌آید<ref>ر.ک: همان، ص139-155</ref> و گاه شبهه‌ای را مطرح می‌کند و آن را پاسخ می‌دهد<ref>ر.ک: همان، ص170-172</ref>.
خط ۱۰۰: خط ۹۸:
مقدمه و متن کتاب.
مقدمه و متن کتاب.
   
   
== وابسته‌ها ==
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}
[[رده:کتاب‌شناسی]]
   
   
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
   
   
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
   
   
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:فقه و اصول]]
   
   
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:تاریخ فقه و اصول]]
[[رده:قربانی-باقی زاده]]
[[رده:25 خرداد الی 24 تیر(98)]]