إيضاح ترددات الشرايع: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان'
جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =')
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان')
خط ۳۴: خط ۳۴:
اين کتاب با روش استدلالى فقهى و با رويكرد تحليلى -نقادى به شرح و ارزيابى مواردى از کتاب [[شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام (تحقیق بقال)|شرايع الاسلام]] پرداخته كه فتوا يا حكم شرعى در آن با نوعى ترديد بيان شده است. نويسنده كه خود فقيهى زبردست و از شاگردان [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] است، با طرح دلايل احكام شرعى مزبور و نظريات مختلف و نيز نقد آنها، به اثبات نظر برگزيده مى‌پردازد.
اين کتاب با روش استدلالى فقهى و با رويكرد تحليلى -نقادى به شرح و ارزيابى مواردى از کتاب [[شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام (تحقیق بقال)|شرايع الاسلام]] پرداخته كه فتوا يا حكم شرعى در آن با نوعى ترديد بيان شده است. نويسنده كه خود فقيهى زبردست و از شاگردان [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] است، با طرح دلايل احكام شرعى مزبور و نظريات مختلف و نيز نقد آنها، به اثبات نظر برگزيده مى‌پردازد.


[[حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]] در کتاب شرايع مسئله جواز فرار از جنگ را در صورتى كه فرد، ظنّ غالب به مرگ خويش پيدا كند، را مطرح كرده و با استناد به آيه 196 سوره بقره كه مى‌فرمايد: «خودتان را به هلاكت نيفكنيد»، وى مى‌افزايد: اما نظريه عدم جواز، ظاهرتر است چرا كه در آيه 46 سوره انفال مسلمانان را در هنگام روبرو شدن با سپاه دشمن، امر به مقاومت نموده است: '''«واذ لقيتم فئه فاثبتوا.»'''كلام [[حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]] در همين جا به پايان مى‌رسد. نويسنده ايضاح در توضيح اين مطلب مى‌نويسد: اين دو نظريه را [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در المبسوط ذكر نموده و نظريه اول (عدم جواز) را با اولويت، انتخاب نموده است. آنچه اين قول را تأييد مى‌كند اين است كه آيه دوم، در مورد خاص يعنى مقابل لشكر دشمن، امر به مقاومت نموده است، اما آيه اول دستور عام به حفظ داده و خاص بر عام مقدم است و بايد به عام در غير از صورت دليل خاص، عمل كرد. اين بيان (تقديم خاص بر عام) با ايرادى روبروست؛ عمل به خاص و مقدم نمودن آن بر عام در جايى واجب است كه عمل به خاص به جز با تخصيص عام، ممكن نباشد. اما در صورتى‌كه اجراى دليل عام و عدم تصرف در آن و عمل به دليل خاص در برخى موارد آن، ممكن باشد، تقديم خاص بر عام لازم نيست و بلكه عدم تقديم، اولويت دارد؛ چرا كه عمل كردن به يكى از دو دليل به تمام صورت‌هاى آن و عمل به ديگرى در برخى اشكال آن، بر اين‌كه به برخى از صور هر دو دليل عمل نشود، اولويت دارد. اين ايراد، خود، اشكالى دارد و آن هم اين است كه عمل به تمامى صورت‌هاى آيه‌اى كه دستور به حفظ نفس داده (حتى صورت مقابله با دشمن) و تخصيص آيه دال بر مقاومت، نسبت به صورت عكس آن (عمل به تمامى صورت‌هاى آيه دوم و تخصيص آيه اول) اولويتى ندارد. حتى احتمال دارد بگوييم: تخصيص آيه دال بر حفظ نفس به وسيله آيه آمر به مقاومت، اولويت دارد و دليل آن آيه 111 سوره توبه است:'''«ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنه»''' همان‌طور كه مشاهده مى‌شود، خداوند متعال در اين آيه جهادگران را مدح فرموده و در مورد آنان از تعبير خريدن جانهاى آنها استفاده نموده است و اگر مقاومت در صورت مشرف شدن بر هلاكت، مورد نهى بود، دليلى نداشت كه خداوند، مجاهدان را به جهت عرضه كردن جان‌هاى خود، مدح كند.
[[حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]] در کتاب شرايع مسئله جواز فرار از جنگ را در صورتى كه فرد، ظنّ غالب به مرگ خويش پيدا كند، را مطرح كرده و با استناد به آيه 196 سوره بقره كه مى‌فرمايد: «خودتان را به هلاكت نيفكنيد»، وى مى‌افزايد: اما نظريه عدم جواز، ظاهرتر است چرا كه در آيه 46 سوره انفال مسلمانان را در هنگام روبرو شدن با سپاه دشمن، امر به مقاومت نموده است: '''«واذ لقيتم فئه فاثبتوا.»'''كلام [[حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]] در همين جا به پایان مى‌رسد. نويسنده ايضاح در توضيح اين مطلب مى‌نويسد: اين دو نظريه را [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در المبسوط ذكر نموده و نظريه اول (عدم جواز) را با اولويت، انتخاب نموده است. آنچه اين قول را تأييد مى‌كند اين است كه آيه دوم، در مورد خاص يعنى مقابل لشكر دشمن، امر به مقاومت نموده است، اما آيه اول دستور عام به حفظ داده و خاص بر عام مقدم است و بايد به عام در غير از صورت دليل خاص، عمل كرد. اين بيان (تقديم خاص بر عام) با ايرادى روبروست؛ عمل به خاص و مقدم نمودن آن بر عام در جايى واجب است كه عمل به خاص به جز با تخصيص عام، ممكن نباشد. اما در صورتى‌كه اجراى دليل عام و عدم تصرف در آن و عمل به دليل خاص در برخى موارد آن، ممكن باشد، تقديم خاص بر عام لازم نيست و بلكه عدم تقديم، اولويت دارد؛ چرا كه عمل كردن به يكى از دو دليل به تمام صورت‌هاى آن و عمل به ديگرى در برخى اشكال آن، بر اين‌كه به برخى از صور هر دو دليل عمل نشود، اولويت دارد. اين ايراد، خود، اشكالى دارد و آن هم اين است كه عمل به تمامى صورت‌هاى آيه‌اى كه دستور به حفظ نفس داده (حتى صورت مقابله با دشمن) و تخصيص آيه دال بر مقاومت، نسبت به صورت عكس آن (عمل به تمامى صورت‌هاى آيه دوم و تخصيص آيه اول) اولويتى ندارد. حتى احتمال دارد بگوييم: تخصيص آيه دال بر حفظ نفس به وسيله آيه آمر به مقاومت، اولويت دارد و دليل آن آيه 111 سوره توبه است:'''«ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنه»''' همان‌طور كه مشاهده مى‌شود، خداوند متعال در اين آيه جهادگران را مدح فرموده و در مورد آنان از تعبير خريدن جانهاى آنها استفاده نموده است و اگر مقاومت در صورت مشرف شدن بر هلاكت، مورد نهى بود، دليلى نداشت كه خداوند، مجاهدان را به جهت عرضه كردن جان‌هاى خود، مدح كند.


اين بحث از مواردى است كه شارح با بررسى عالمانه آن چيره‌دستى خود را آشكار ساخته است.
اين بحث از مواردى است كه شارح با بررسى عالمانه آن چيره‌دستى خود را آشكار ساخته است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش